مار

/mAr/

مترادف مار: اژدر، اژدها، افعی، ثعبان، دیومار، حیه، مادر ، پدر

متضاد مار: عقرب

معنی انگلیسی:
serpent, snake

لغت نامه دهخدا

مار. ( اِ ) معروف است که به زبان عربی حیه گویند. ( برهان ). حیه. ( ترجمان القرآن ). حیوانی دراز و خزنده و بی دست و پای که به تازی حیه گویند. ج ، ماران. ( ناظم الاطباء ). پهلوی «مار» ، سانسکریت ، «ماره » ، این کلمه سانسکریت بمعنی میراننده و کشنده است ، بنابراین با کلمه اوستائی «مئریا» بمعنی زیانکار و تباه کننده یکی است ، از مصدر «مر» اوستائی و پارسی باستان بمعنی مردن... کردی ، «مار» . جانوری از خزندگان دارای بدنی دراز و قابل انعطاف ، بدون دست و پا بیشتر آنها مولد زهرهای کشنده اند و تعداد دنده های آنها بسیار است ولی جناق ندارند. ( از حاشیه برهان چ معین ). جانوری است از راسته خزندگان که دارای اندام خارجی ( دست و پا ) نیست بدنی کشیده و طویل دارد. مار دارای اقسام مختلف است که بعضی از آنها سمی و برخی بدون سم هستند. و تاکنون در حدود 2000 نوع مار کشف شده که بیشتر سمی و در نواحی گرم بسر می برند. ( از لاروس ). عِسوَدّ. عامر. عامرة. عَمَج. عُمﱡج. عومج. عَوهُج. غول. غِطرَب. ابنة الجبل. عِرزِم. عِربِد. عثمان.عَثاء. طَل . طوط. رَقاش. هاب. لاهة. ( منتهی الارب ). ایم. حنش. اخزم. اشجع. ( نصاب ). راسته ای از خزندگان که فاقد دست و پا هستند و کمربندهای مربوط به این اندامها نیز از بین رفته است و در نتیجه از بین رفتن اندامها، تقسیم کار در نقاط مختلف تیره پشت نیز از میان رفته و مهره ها به استثنای مهره اطلس همگی شبیه یکدیگرند. دنده ها در تمام طول بدن بجز دم وجود دارندو در حرکت حیوان عمل مهمی انجام میدهند. در ماران عظم قص هرگز وجود ندارد. یکی از مشخصات ماران اتساع بسیاری است که دهان برای بلعیدن طعمه پیدا می کند. این صفت در ماران سمی به منتهی درجه می رسد، به این ترتیب می توانند طعمه های بزرگتر از خود را نیز ببلعند زیرا از طرفی همه استخوانهای فک دارای حرکت می باشند و مفصلی می شوند و از طرف دیگر استخوان مربع که در حال استراحت بطور مورب قرار دارد در هنگام باز شدن دهان تقریباً عمودی می شود وانگهی دو نیمه فک تحتانی باهم مفصل شده ممکنست از هم باز شوند و چون جناغ سینه نیز وجود ندارد طعمه های بزرگ به آسانی می توانند وارده معده گردند. دندانها در ماران بر روی دو آرواره قراردارند و گاهی تمام حفره دهانی و استخوان کامی و حتی استخوان تیغه ای را می پوشانند. در بین دندانهای آرواره بالا در ماران سمی دندانهای سمی قرار دارند. زبان ماران دارای شکاف است و مری و معده مانند دهان نیزاتساع می یابند. شش ها بدون قرینه می باشند و شش چپ بسیار کوچکتر است و گاهی اصلاً وجود ندارد. چنین بنظر می رسد که چشم ماران فاقد پلک است زیرا ماران دارای نگاه ثابتی هستند ولی در واقع در ماران پلک وجود دارد اما بشکل پرده شفاف نازکی است که وسط قرنیه روی چشمها بهم چسبیده اند. ماران تقریباً همه از طعمه های زنده تغذیه می کنند. ( از فرهنگ فارسی معین ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جانوری است ازراسته خزندگان، بدنش نرم واستوانهای، دارای ستون فقرات دراز
( اسم ) مرور کننده گذرنده : خط مار بر نقط. الف ...
تباه گردیدن زخم

فرهنگ معین

[ سر. ] (اِ. ) عنوانی است که در اول اسامی قدیسان آورند، مانند: ماربطرس . مار یعقوب .
(رّ ) [ ع . ] مرور کننده ، گذرنده .
(اِ. ) جانوری است از راستة خزندگان با بدنی استوانه ای شکل و نرم که روی زمین می خزد و انواع مختلف دارد اعم از سمی یا غیرسمی . ، ~ ِ خوش خط و خال کنایه از: شخص حیله گر و نادرست .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) خزنده ای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دست وپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد.
۲. (نجوم ) از صورت های فلکی در نیمکرۀ شمالی.
* مار خوردن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] رنج و سختی بردن، غصه خوردن: لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می خوری (سلمان ساوجی: لغت نامه: مار خوردن ).
* مار زنگی: (زیست شناسی ) نوعی مار زهردار و زردرنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا می شود. در انتهای دم او حلقه های شاخی وجود دارد که وقتی روی زمین می خزد مانند زنگوله صدا می کند.
* مار عینکی: (زیست شناسی ) [قدیمی] = * مار کبرا
* مار کبرا: (زیست شناسی ) نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد می کند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا می شود.
* مار صلیب: (زیست شناسی ) [قدیمی] = * مار کبرا
* مار گرزه: (زیست شناسی ) = گَرزه
= مادر
رونده و گذرنده.

گویش مازنی

/maar/ مادر

واژه نامه بختیاریکا

زِمار آویدِن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مار (قرآن). مار نام حیوانی سمی است و در قرآن کریم در داستان عصای موسی (علیه السلام) از آن یاد شده است.
۱- حیه: به معنای مار است. «قال القها یا موسی. فالقاها فاذا هی حیة تسعی؛ فرمود ای موسی آنرا (عصا) بیانداز آنرا انداخت در دم ماری شد که به تندی حرکت می کرد.»۲- ثعبان: به معنای اژدها است. این کلمه تنها دو بار در قرآن مجید در باره عصای موسی که به اژدها مبدل می گردید، آمده است. در اقرب الموارد آمده: ثعبان نوعی از مارهای طویلی است بر نر و ماده هر دو اطلاق می شود، گویا برای سرعت خزیدن اژدها، به آن ثعبان گفته اند. «فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین؛ پس عصای خویش را بیفکند و در دم اژدهائی آشکار شد.»

دانشنامه عمومی

مار (بازی ویدیویی). مار Snake اگر با گوشیهای نوکیا کار کرده باشید - مخصوصاً گوشیهای قدیمی و ساده - احتمالاً با بازی معروف و محبوب اسنیک ( مار ) آشنا هستید. بازی که در آن شما باید تا می توانستید با بدست آوردن امتیازهای بیشتر بزرگتر و بزرگتر می شدید.
در شروع بازیکن یک نقطه، مربع یا شی را در یک صفحه حاشیه دار با کلیدهای جهتی ( چپ، راست، بالا، پایین ) کنترل می کند. وقتی که نقطه در هر جهتی قرار بگیرد در همان جهت به حرکت ادامه می دهداما تا وقتی که کاربر جهت را عوض کند همان طور که به جلو حرکت می کندنفظه هایی را به عنوان غذا می خورد، و به دنبالهٔ خود اضافه می کند ویزرگتر می شود و شبیه یک مار در حال حرکت است. در برخی از بازی ها، انتهای مسیر در یک موقعیت ثابت است، بنابراین مار به طور مداوم با حرکت طولانی تر می شود. در طرح رایج دیگر، مار دارای طول مشخصی است، بنابراین یک دم متحرک با تعداد ثابتی از واحدها از سر فاصله دارد. وقتی مار به حاشیه صفحه نمایش، موانع دیگر یا خودش برخورد کند، بازیکن بازنده است.
قدمت طراحی Snake به بازی آرکید Blockade برمی گردد که توسط Gremlin در سال ۱۹۷۶ توسعه و منتشر شد.
عکس مار (بازی ویدیویی)عکس مار (بازی ویدیویی)عکس مار (بازی ویدیویی)

مار (صورت فلکی). مار یا حیه از صورت های فلکی است.
این پیکر آسمانی از دو بخش جدا تشکیل شده است. سر و دم این پیکر، در دو طرف مارافسای، دراز کشیده است. [ ۱] صورت فلکی مار تنها صورت فلکی است که به صورت دو پاره جدا از هم وجود دارد.
مساحت: ۶۳۷ درجه مربع ( ۴۲۹+۲۰۸ )
آلفای صورت فلکی مار به نام سرمار است. قدر آن ۲٫۷ ٬طیفش از نوع K۲ III و در فاصله ۶۲ سال نوری قرار دارد.
• M۵
• M۱۶ ( سحابی ستون های آفرینش )
تاج شمالی
سپر
دوشیزه
زانوزده
مارافسای
عقاب
• کمان
عکس مار (صورت فلکی)

مار (فیلم ۱۹۷۶). مار ( به هندی: Nagin ) فیلمی محصول سال ۱۹۷۶ و به کارگردانی راچکومار کوهلی است. در این فیلم بازیگرانی همچون سونیل دات، فیروز خان، رینا روی، جیتندرا، وینود مهرا، ریکا، ممتاز، کبیر بدی، آریونا ایرانی، یوگتا بالی، رانجیت ایفای نقش کرده اند.
عکس مار (فیلم ۱۹۷۶)

مار (فیلم ۲۰۰۶). مار ( به انگلیسی: The Serpent ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۶ و به کارگردانی اریک باربیر است. در این فیلم بازیگرانی همچون ایوان آتال، کلوویس کرنیاک، مینا هاپکایلا، پیر ریشار، سیمون آبکاریان، اولگا کوریلنکو و جان کلود بویلون ایفای نقش کرده اند.
عکس مار (فیلم ۲۰۰۶)

مار (منطقةالبروج). مار ( 蛇 ) یکی از ۱۲ جانوری است که بنا بر تقویم چینی و تقویم مغولی هر ۱۲ سال یک بار در منطقةالبروج چینی و منطقةالبروج مغولی ظاهر می شود.
عکس مار (منطقةالبروج)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مار (اخترشناسی). مار (اخترشناسی)(Serpens)
مار
مار
(یا: حَیّه) صورت فلکی واقع در استوای آسمانی (← کرۀ آسمانی)، به شکل ماری که به دور بدن حوّا (مار افسای) پیچیده است. یگانه صورت فلکی است که به دو نیمه تقسیم می شود؛ سرِ مار در یک طرف حوا، و دُم مار در طرف دیگر قرار می گیرد. مهم ترین پدیدۀ این صورت فلکی سحابی عقاب است.

مار (جانوران). مار (جانوران)(snake)
مار
مار
خزندۀ زیرراستۀ مارها، از راستۀ مارسوسماران. این دسته شامل سوسماران نیز می شود. مارها بدنی طویل دارند، اما اندام حرکتی ندارند. این جانوران احتمالاً به ارث مانده از اجداد زیرزمینی اند. در ۱۹۹۶، گروهی از فسیل شناسان امریکایی و اسرائیلی مجموعه ای فسیلی را کشف و این فرضیه را طرح کردند که مارها از شکارچیان دریازی منشأ گرفته اند. یکی از تغییرات داخلی جالب توجه در مارها، فقدان یا کاهش بیش از حد شش چپ است. پوست مار با فلس هایی پوشیده شده است که در زیر بدن، یعنی محلی که تشکیل می شوند، بسیار عریض ترند. ۳هزار گونه مار در نواحی گرمسیری و معتدل یافت می شود، اما در نیوزیلند، ایرلند، ایسلند، و نزدیک قطب ها مار وجود ندارد. فقط سه گونه مار در بریتانیا یافت می شود: مار جعفری (افعی)، مار نرم و مار علفزار.
حرکت. به جز چند گونه، در دیگر گونه ها فلس به حرکت جانور کمک می کند. روی شیشه، جایی که فلس نمی تواند به سطح متصل شود، مار قادر به حرکت نیست. جلو رفتن احتمالاً ناشی از حرکت مواج، آکاردئونی، خزیدن، یا ترکیبی از این هاست.
حواس. دیدن جزئیات از فاصله ای محدود برای مار ممکن است، درنتیجه حرکت را بلافاصله می بیند. شنوایی محدود به درک لرزش های زمین است و جانور امواج صوتی را درک نمی کند. حس لامسۀ مار حساس است. علاوه بر حس بویایی از طریق مسیرهای بینی، زبانِ در نوسان مارها ذرات موجود در هوا را می گیرد و سپس آن ها را به اندام های خاص دهانی برای تشخیص می فرستد. در برخی از مارها (مارهای زنگی) حفره ای بین چشم و سوراخ بینی وجود دارد که به اشعه های مادون قرمز حساس و برای یافتن شکار خون گرم در تاریکی مفید است.
تولیدمثل. برخی مارها تخم گذار و برخی دیگر تخم گذار زنده زایند؛ به این معنی که تخم ها را در مجاری تخمک بر، تا کامل شدن دورۀ تکوین نگه می دارند. در هر دو مورد بچه مارها بلافاصله خودکفا می شوند.
گونه ها. بیشتر مارها متعلق به خانوادۀ کلوبریده، و در اصل بی آزارند، مار علفزار معمولی اروپا از آن جمله است، اما این خانواده شامل بوم سلنگ کشندۀ افریقایی Dispholidus typus نیز می شود. خانوادۀ مار های سمی عبارت اند از کبرا شامل کبراهای حقیقی، مارهای مرجانی برّ جدید، کبرای استرالیایی، سَرمِسی، و افعی کشنده؛ و مارهای دریایی. در میان مارهای ابتدایی خانواده بوآ ارتباطاتی با سوسمارها دارد و شامل بوآ، آناکوندا، و پیتون است. این مارها با فشار عضلانی شکار را می کشند، اما قربانی آن ها معمولاً جانوران کوچک اند. همۀ مارها گوشت خوارند و اغلب برای استتار بهتر هنگام شکار و به منظور محافظت از خود با محیط هم رنگ می شوند.
درمان مارگزیدگی. بنا به گزارشی در سپتامبر سال ۲۰۰۰، هر سال ۵۰هزار تا ۱۰۰هزار مرگ ناشی از مارگزیدگی در جهان به وقوع می پیوندد. سرم درمان مارگزیدگی ، یا ضد زهر مار با تزریق سم به جانورانی مثل اسب یا گوسفند تهیه می شود. خون این جانوران حاوی پادتن یا آنتی بادی می شود. با استخراج خون، سلول های قرمز آن را حذف می کنند. علاوه بر آنتی بادی های سمّ مورد نظر، بسیاری از آنتی بادی ها و پروتئین های دیگر نیز در سرم گنجانده می شود. این سرم ها اغلب، به سبب واکنش آلرژیک شدید، سبب بیماری سرمی در بیمار می شوند. تهیه و نگهداری سرم ضد مار بسیار هزینه بر است، در ضمن سرم هر یک از گونه های مار نیز اختصاصی است. هم اکنون راه های درمان به جز سرم، نیز تجربه شده اند، از جمله استفاده از تریپسین، آنزیم تخریب کنندۀ قوی پروتئین ها، که در برابر سم گروه کبراـ مومبا مؤثر است. در ۱۹۹۳، محققان ژاپنی و برزیلی مستقلاً پروتئینی در خون مارهای سمی کشف کردند که سم خود را خنثی می کند. هنگام آزمایش این پروتئین در استرالیا، از آن جا که این پروتئین از مار هدف گرفته شده بود آن را بازدارندۀ نوتشیز سکوتاتوس نام گذاری کردند. این مادۀ بازدارنده بر سم شش گونه مار دیگر مؤثر بود. در ایران، از راستۀ مارها هفت خانواده و ۷۷ گونه یافت شده است که ۶۸ گونۀ آن خشکی زی و نُه گونۀ دیگر دریایی اند و در آب های جنوب زندگی می کنند. از خانوادۀ مارهای کرمی شکل دو گونه؛ خانوادۀ مارهای خاکی دو گونه؛ خانوادۀ بوآها هشت گونه؛ خانواده گلوبریده ۴۲ گونه؛ و خانوادۀ افعی ها دوازده گونه در ایران شناسایی شده اند. مارها از لحاظ علوم زیست محیطی، به خصوص برای کشاورزان، جانورانی سودمندند زیرا گیاه خوار در این راسته یافت نمی شود و تغذیۀ آن ها از جانورانی است که برای کشاورزی زیان آورند. موش از آن جمله است که مبارزه با آن از طریق پخش سم در محیط و برهم زدن تعادل زندگی طبیعی است.

جدول کلمات

هاب

مترادف ها

worm (اسم)
کرم، مار

serpent (اسم)
میهن فروش، ابلیس، مار، ماربزرگ

snake (اسم)
مار

فارسی به عربی

افعی , ثعبان , دودة

پیشنهاد کاربران

عثمان
در زبان آذری به مار ائلان گفته می شود همچنین ازبک ها Ilon ، اویغور ها ییلان ، استانبولی yılan می گویند . در زبان قزاقی و قیرقیزی Jılan گفته می شود . در زبان ارمنی به مار Odz گفته می شود که در زبان آذری
...
[مشاهده متن کامل]
به کیسه زهر ی که در کبد وجود دارد اود ( Od ) گفته می شود به نظر به معنی سم یا زهر می باشد . همان طور در زبان هندی به مار ( saanp ) و در زبان پشتو ، و سندی به مار "سانپ " گفته می شود که به نظر می رسد با واژه ( سم ) هم ریشه باشند که سم به معنی زهر و مسموم کسی که به او سم داده باشند

مَرگ -
در اوستا به این گونه آمده است:
مَهرکَه ( mahrkā ) ، مَرَکَه ( marakā ) ، مَرشَه ( marša )
پهلوی: مرگیه ( margīh ) - اُوش ( ōš )
.
مَر ( mar ) یا مَشَه ( mašā ) : مرگ، مُردن، کشتن، جان ستاندن
...
[مشاهده متن کامل]

پس واژه "مار" یا " یا مَئیریا ( mairyā ) هم از این واژه گرفته شده است:
جانوری که فَرنود ( سبب ) مرگ می شود!
( ( آن را با واژه مَشی"mašya: مَرد" یکسان ندانید! ) )
کَه، کا: پسوند نسبت و دارندگی اوستایی
از آن واژه های دیگری هم ساخته شده است، برای نمونه:
مَرِنک ( marenč ) : زدن، کشتن، نابود کردن، از بین بردن، ویرانی
مَرشَئون ( maršaon ) : کشنده، میراننده - یادآوری از "تیشتر": نام دیو بت پرستی و از بین برنده یکتاپرستی، دشمن دین ( چیستا، دینا، دیانا )
مَهرکَثَه ( mahrkaθa ) : مَلکوس، مَرکوس - یادآوری از "تیشتر": نام دیو زمستانی و کشنده که در وَرِجَمکرد پدیدار گشت!
گاهی با پسوند "دا: آفرینش" می آید:
مَرِزدا ( mareždā ) : همدردی، دلسوزی، ترحم، بخشش، مهرورزی
.
اوستا: بخشی از بند 34 آبان یشت:
gaēthāvyō drvantem yam ashaojastemam drujem fraca kerentat angrō mainyush aoi yam astvaitīm gaētham "mahrkāī" ashahe gaēthanam
معنی: قوی ترین دیوی ( شیطانی ) که ویرانگری ( انگره مینو ) در برابر جهان استومند ( مادی ) آفرید تا جهانِ آباد ( اشه ) را "از بین ببرد"
.
پهلوی: زند بهمن یَسن، فَرگَرد ( فصل ) 9، بند12:
ud andar ān hazārag ī ōšīdar - māhān
mardōm pad biziškīh ēdōn kirrōg bawēnd dārūg ud darmān ēdōn pad kār āwarēnd ud barēnd ka bē ō "margīhī" dādestānīh enyā nē mīrēnd, ka pad šamšēr ud kārd zanēnd ōzanēnd
معنی: و در آن هزاره[ویچَرِشن: گزینش] یا هزاره هوشیدرماه!
مردم در پزشکی چنان ماهر باشند و دارو و درمان چنان به کار آورند و بَرَند که بجز "مرگ" دادِستانی ( مرگ مقدر یا سرنوشت ) نَمیرَند، اگر چه[مگر خودشان] به شمشیر و کارد بزنند و کشند
.
پهلوی: زند بهمن یَسن، فَرگَرد ( فصل ) 6، بند12:
pas zarduxšt guft kū: dādār! man �"ōš" �dah,
āwādagān ī man� "ōš" �dah, kū ma zīwēnd andar ān ī škeft āwām
معنی: پس زردشت گفت که: ای دادار مرا "مرگ" ده،
بازماندگان ( آیندگان ) مرا "مرگ" ده که در آن زمانه سخت نَزیَند
( ( زرتشت برای آیندگان، زندگی آسوده و خوشی آرزومند است! ) )

منابع• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa
مار به زبان سنگسری
مِورMEOR
مار در سنسکریت ماره mara و مونث آن مارا به معنی میراننده، کشنده است؛ که از فعل سببی مَر mar به معنی مردن ساخته شده است؛ و فعل سببی آن این گونه صرف می شود؛ مارَیامی marayami می میرانم، مارَیسی marayasi
...
[مشاهده متن کامل]
می میرانی، مارَیتی marayati می میراند؛ و پسوند فاعل ساز a فعل مار افزوده شده و ماره شده و در پارسی مار خوانده شده است؛ در اوستایی مَئیریه mairya بوده است.

🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

واژه مار کاملا پارسی است چون درترکی استانبولی می شود Yılan در زبان ترکی آذربایجانی پس از زبان ازبکی دومین زبان از زبان های ترکی است که از فارسی بیشترین تأثیر را گرفته است. این تأثیر بیشتر در واج شناسی، مجموعه لغات و ساختار بوده است و به صورت کمتر در صرف این زبان بوده است. تأثیر عناصر زبان های ایرانی بر آغوزی از آسیای میانه آغاز شده است نبع. https://fa. m. wikipedia. org/wiki/زبان_ترکی_آذربایجانی
...
[مشاهده متن کامل]

در ادبیات اقوام ترک زبان آسیای مرکزی هزاران واژهٔ فارسی می یابید. یک شعر قرون وسطایی در زبان ترکی به ویژه زبان ازبکی ده ها ترکیب فارسی دارد برای نمونه بیت �لیلی سر زلف شانه می کرد/ مجنون دُر اشک دانه می کرد� به صورت �لَیلی سر زلف شانه ای دور/ مجنون در اشک دانه ای دور� در زبان ازبکی ترجمه شده است. در کتابخانهٔ ابوریحان بیرونی در ازبکستان ۴۳ هزار نسخهٔ خطی نگهداری می شود که ۳۹ هزار تای آن ها به زبان فارسی است. [۵] بسیاری از واژگان زبان عربی از طریق زبان فارسی وارد زبان ازبکی شده اند. واژگان زبان ازبکی به شدت از زبان پارسی و لهجه های آن یعنی تاجیکی و دری اثر پذیرفته است منبع. https://fa. m. wikipedia. org/wiki/زبان_ازبکی سه نمونه نشان ترکی استانبولی و زبان آذری ترکی و زبان ازبکی از دادم این در زبان ارمنی هست از پارسی وارد چوم قبلا این کشور جز ایران مناطق دیگر ترک نشن همین
آقای علی باقری بیشتر برو تحقیق کنم
این واژه یعنی مار صد درصد پارسی است.

دُه دُموش: ( هر دو دال با ضمه تلفظ می شود )
ظاهرا در گویش کرمانی نام خزنده ای است که دور نور چراغ راه می رود و اگر با ضربه او را تکه تکه کنند باز هم تکه های او زنده می ماند مانند کرم خاکی.
دوستان بگوش باشن واژه بیمار = بی مار نیست بلکه بیم ار می باشد = ترسهایی که به کسی می افتد = ترس ناشی از مریضی
بیمه = بیم ه = ترسیده شده = نگر کارییست که جلوی زیان را میگیرید = تا انسان نترسد و به عقل نرسد کاری نمیکند در زمان ترس کاری را که انجام دهد تا جلوگیری شود بیمه گویند
واژه ( مار ) یک واژه اوستایی است که در این زبان به دیسه یِ ( مَئیریَ ) واگویی می شده است؛چنانکه در رویه یِ 1072 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
مار
حیوانی زیبا که پلک ندارد و سمی است
سلامت
گذرنده
مار به معنای سلامتی هم هست و بیمار به معنای کسی که سلامتی ندارد، مار در نماد داروخانه و پزشکی هم استفاده شده است
مار
اسل این واژه " مَر" است که خود کوتاه شده ی " مَرگ" می باشد. چون اگر کسی را نیش بزند او یا وی را میکُشد.
از آن جایی که " مار " در واژه های : شماره ، شماردن ، آمار به مینه ی رقم و حساب است این دو واژه همانند به نگر می آیند.
...
[مشاهده متن کامل]

شاید هم نخستین رقم که " یک " بوده چون خط راستی است و مثل این جانور آن را به این چِرایی " مار" نام نهادند.

مار : تحریف ماز به معنای حیوان پیچ خورنده است.
مار در سله دیدن : کنایه است از فریب خوردن و مغبون شدن ، در خطر افتادن .
بس مبصر که مار مهره خرید
مهره پنداشت مار در سله دید
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 562 )
مار: جانوری خزنده
بیابان پر از مار دیدم بخواب
جهان پر ز گرد؛ آسمان پر عقاب
دکتر کزازی در مورد واژه ی مار می نویسد: ( ( در نماد شناسی ایرانی، مار نشانه ی رازآلود اهریمن و نماد تباهی و مرگ. از همین روی است که مار، در واژه نیز، از ریشه ای برآمده است که مرگ و مردن از آن بر آمده اند. در نگاره ی پر آوازه از مهر ( میترا ) که نمونه هایی بسیار از آن در باختر زمین یافت شده است، مهر، آنگاه که دشنه ای آخته در دست، بر پشت نر گاوی نشسته است و می خواهد او را پی کند، ماری از زیر تنه ی گاو سر بدر آورده است. گاو نماد گیتی و آفرینش پست خاکی و آبی است. مهر، چونان رهاننده، می خواهد آفرینش را از بند خاک و آب برهاند و گیتی را به مینو برساند؛ اما مار نماد نیروهای اهریمنی و گیتیگ است سر بر می آورد که در کار وی درنگ و دشواری در افکند. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳٠۷. )

مار زنگی؛ sidewinder
در زبان مازندرانی: مادر
در زبان گیلکی : مادر
مار ( Snake ) از فرمانرو ’جانوران‘ شاخه ’طنابداران‘، رده ’سوسماریان‘، راسته ’پولک داران‘، می باشد. 2، 900 گونه از آنها شناخته شده است. جانوری است بدون دست و پا، گوشت خوار، بدون پلک، فاقد سوراخ گوش، دارای
...
[مشاهده متن کامل]
اندامی کشیده، بدون دم، خونسرد، دارای حس بویایی و چشایی جهت دار به واسطه زبان خود، اغلب تخم گذار بوده ولی برخی گونه ها بچه زا هستند.

هاب
مار
• «ازدواج یعنی با چشمان بسته، به امید گرفتن یک مارماهی، دست فروبردن در جوالی پر از مار. »
o آرتور شوپنهاور
• «به مارماهی مانی، نه این تمام و نه آن// منافقی چه کنی؟ مار باش یا ماهی»
...
[مشاهده متن کامل]

o کلیله و دمنه
• «پرهیزم از آن عسل که با زهر آمیخت// بگریزم از آن مگس که بر مار نشست»
o تاریخ گیلان
• «کشنده تر از نیش مار، بچه حق ناشناس است. »
o ویلیام شکسپیر
• «نزدیکی به آدمهای بی خردی که همیشه در زندگیشان اشتباه می کنند تاوانی دهشتناک دارد و اگر این رویداد رخ داد سرد و سخت باشید همچون کوه ، که مار به دور گردنتان چنبره زده است . »
o ارد بزرگ
• «و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت. »
o انجیل عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی - ۱۱، ۸
• «از بیم مار در دهن اژدها رفتن. »
• «از ترس جهنم به مار غاشیه پناه بردن. »
• «از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه بردن. »
• «از مار نزاید جز ماربچه. »
• «چشم مور و پای مار و نان ملا کس ندید. »
• «خدا مار را شناخت ، براش پا نگذاشت. »
• «زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می آورد. »
• «زن بد بدتر بود از مار بد. »
• «زنبور به مار گفت: تو بزن من خود را می نمایم، من میزنم تو خود را نشان بده. »
• «مار از پونه بدش می آید، دم سوراخش سبز می شود. »
• «مار پوست بگذارد خوی نمی گذارد. »
• «مار تا راست نشود به سوراخ نمی رود. »
• «مار در آستین پروراندن. »
• «مار را به دست دشمن باید گرفت. »
• «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد. »
• «مار که پیر شد قورباغه سوارش می شود. »
• «مار ِ مرده نگزد. »
• «مثل مار، خوش خط و خال. »
• «همه را مار می زند، ما را خرچُسونه!»
• «آن که عیب تو گفت، یار تو است// وان که پوشیده داشت، مار تو است»
o اوحدی مراغه ای
• «از درشتی ناید این جا هیچ کار// هم به نرمی سرکند از غار مار»
o مولوی
• «از شه، زی فقیه چنان بود رفتنم// کز بیم مار در دهن اژدها شدم»
o ناصرخسرو
• «اگر دل خوش بود می خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر مار است»
o وحشی بافقی
• «اگر مار زاید زن باردار// به از آدمی زاده دیوسار»
o سعدی
• «با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ// اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند»
o منوچهری دامغانی
• «بشنو این نکته را که سخت نکوست// مار به دشمنت که نادان دوست»
o سنایی
• «به نرمی برآید ز سوراخ مار// که تیزی و تندی نیاید بکار»
o فردوسی
• «پسندیدست بخشایش و لیکن// منه بر ریش خلق آزار، مرهم// ندانست آن که رحمت کرد بر مار// که آن ظلم است بر فرزند آدم»
o سعدی
• «تا تریاق از عراق آورند، مارگزیده مرده باشد»
o سعدی
• «جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست// گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند»
o سعدی
• «چنان ز مرگ بترس از سیه سفیدی موی// که مرد مارگزیده ز شکل پیسه رسن»
o جمال الدین عبدالرزاق
• «چرا عمر طاووس و درآج کوته// چرا مار و کرکس زید در درازی»
o مصیبی
• «زنان ِ باردار ای مرد هشیار// اگر وقت ولادت مار زایند// ازآن بهتر به نزدیک خردمند// که فرزندان ناهنجار زایند»
o سعدی
• «سر مار به دست دشمن بکوب!»
o سعدی
• «ظلم ماریست هرکه پروردش// اژدهایی شَد و فرو بردش»
o مکتبی شیرازی
• «عبث نبسته ام از روی و موی راه نظر// گزیده مارم و می ترسم از سیاه و سفید»
o وحید قزوینی
• «گفتی که خاک می خورد آن راست هم چو مار// گفتی ز باد می زید این هم چو سوسمار»
o جمال الدین عبدالرزاق
• «گنج بی مار و گل بی خار نیست// شادی بی غم در این بازار نیست»
o مولوی
• «مار همانست به سیرت که هست// ورچه به صورت بدر آید ز پوست»
o سعدی
• «مخالفان را یک روز روزگار مده// که اژدها شود، ار روزگار یابد مار»
o فرخی سیستانی
• «من آزموده ام این رنج و دیده این سختی// ز ریسمان متنفر بود گزیدهٔ مار»
o سعدی
• «نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت// هرطفل نی سوار کند تازیانه اش»
o صائب تبریزی
• «هرکه او مار پرورد به کنار// بگزد پرورنده را ناچار»
o مکتبی شیرازی
• «هرگز ایمن ز مار ننشستم// تا بدانستم آنچه خصلت اوست»
o سعدی
• «هست چون مار گـَرزه سیرت دهر// از برون نرم و از درون پر زهر»
o سنایی

به معنی اعتدال و میزان متعارف بوده است . . . برای مثال به بهترین و متعادل ترین وضعیت جسمی گفته می شده. . . یعنی کسی را که از هر نظر سالم و متعادل بوده "مار" می خواندند و هنگامی که ناخوش بوده "بیمار" می خواندند. لفظ تیمار کردن به معنی نگهداری و غمخواری یا نگهداری از حالت مار یا تعادل بوده است.
تالاب - دریاچه - استخر - هر  حجمی  از   آب که بر  روی زمین باشد   . ریشه  از  زبان  نیاکان  آریائی ( ز. ن. آ. به انگلیسی: PIE ) ( PIE = Portal Indo European ) ماراسپند: فرشته آب. مار: رونده – گذرنده – درگذرنده مانند رود - رود و روان و ریدن و River در انگلیسی هم ریشه
...
[مشاهده متن کامل]

با رفتن می باشند. ماربین – مارنان – ماروانان – ماربانان – ماریانان – مارچین: دهاتی  که در  نزدیکی زاینده رود در  اصفهان واقع  شده  اند. مارچوبه - مار: دهاتی که در نزدیکی اردستان واقع شده اند. مارچوییه: دهی که در نزدیکی نائین واقع شده است. ماران:دهی که در نزدیکی
شهرضا واقع شده است. مارش: بتکده ای نزدیک اصفهان - مارفانان: قلعه ای نزدیک اصفهان. مارکیوا – مارچوبه – مارگیاه - مارثون - مارنه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس