پیشنهادهای محسن نقدی (١,٥٠٠)
وطن پرست برابر پارسی:میهن دوست
برابر پارسی وطن=میهن
سرما خوردگی گونه ای از بیماری ویروسی است . سرماخوردگی=سرما خوردگی که چرایی نام گذاری اش این است که در گذشته ها به هنگام زمستان این بیماری بیشتر می ...
عرض، درازای چیزی را نشان می دهد. عرض از طول کوتاه تر است ولی هر دو درازا را نشان می دهند.
فصل، واژه ای عربی می باشد. فصل، یک بخش یا گسست از چیزی را نشان می دهد. فصل های سال ( بهار، تابستان. . . ) برابر پارسی شان "هنگام، دوره" می شود. ...
شام در پارسی نو، برابر خوراک شب است.
مترادف یکی آرش برابر و یکسان را می دهد یکی هم معنی معنی در پارسی برابر چم، آرش می باشد پس: برای های پارسی مترادف: ۱ - برابر ۲ - یکسان ۳ - هم چم ۴ - ...
آره گویش:are پارسی یا عربی:پارسی آره در پذیرش چیزی می آید. برای نمونه: به فروشگاه رفتی؟ - آره
یگ گونه ای پسوند در زبان پارسی کهن بوده است. برای نمونه پارسی در آن دوره پارسیگ نوشته می شد. پارسیگ=پارس یگ در آن دوره یگ بیشتر برابر "ی" بوده ا ...
اشغال پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:جا گرفتن
اختیار پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آزادی گزینش، آزادی
نده به دو گونه بکارگیری می شود: 1_واژه ای که گوینده به کسی دیگر می گوید و از او می خواهد که چیزی را به او یا هر کس دیگر ندهد 2_َنده که گونه ای از پس ...
حذف گویش:hazf پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:از میان بردن، زدایش
مالک یک چیز، به دارنده آن چیز می گویند یا: مالک=دارنده
فاصله گویش:faseleh پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:تراز جدایی، تراز دوری
مدام پویش:modam پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:پیوسته، همیشه
ادامه برابر پارسی:دنباله
مال گویش:mal پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:دارایی
مقابل گویش:mogabel پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:رو به رو، پاد
وارد شدن پارسی یا عربی:نیم پارسی، نیم عربی برابر پارسی:آمدن، به درون آمدن
احتمال گویش:ehtemal پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:تراز شایدی، بخت پدیده
خود وازه گاه برابر گه و گاهی می باشد. اما گاه می تواند پسوند هم باشد: واژه گاه=جایی برای واژه نمونه: چراگاه:جایی برای چرا ( چمنزار )
برای برابر یابی این واژه به این گونه کار کردم: معیوب=ایراد دار ایراد دار=ایراد دار ایراد=نادرستی، کژی، کاستی ایراد دار=نادرستی دار، کژی دار، کاست ...
عینک=عین ک ک در اینجا ک کوچک کننده می باشد. عین هم واژه ای عربی برابر با چشم است. پس عینک=چشمک این برابر، تنها از روی خود واژه بود. فرهنگستان زب ...
مثبت از ثبت می آید و بر آهنگ مُفغَل می باشد. مفعل برابر چیزی است که در آفرینه فعل است. پس مثبت برابر چیزی است که در آفرینه ( در اثر ) ثبت است و در ...
تغییر برابر دیگر و دگر شدن است. همه اینها در واژه دگرش آمده است.
حوصله بیشتر شکیبایی و اینکه توان وشکیبایی کاری را داشته باشیم را می گوید.
محبت گویش:mohebbat پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:مهر، مهربانی
دما=دم ا دم در پارسی برابر گرمی می باشد و افزون "ا" به آن در اینجا تراز ( میزان ) این دم یا همان گرمی را نشان می دهد. پس دما می شود تراز گرمی یا ت ...
دما واژه ای پارسی می باشد. دما=دم ا در پارسی "دم" برابر گرمی است و افزودن "ا" به آن تراز ( میزان ) گرمی را نشان می دهد. پس دما برابر تراز گرمی اس ...
ابتدای یک چیز، آغازش را نشان می دهد و ابتدا می تواند نخست هم باشد ابتدا پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آغاز، نسخت
حالت واژه ای عربی است. حالت یک چیز، چگونگی یک چیز را نشان می دهد.
رای پارسی یا عربی:پارسی برابر ها:نگاه، اندیشه
شروع پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آغاز
دستشویی واژه ای پارسی ساخته شده از دست شویی است که به شیوه نادرست در آبادیس، برابر پارسی آن توالت نوشته شده است که دستشویی چون پارسی است برابر پارسی ...
یعنی در همه گزاره ها به این شیوه بکارگیری می شود ( پرسشی، خبری. . . . ) x یعنی y. می توانیم با دگرش، آن را این گونه کنیم: x به معنی y ( است ) م ...
اختلاف به دو شیوه بکارگیری می شود: ۱ - نابرابری، ناهمسانی ۲ - تراز نابرابری، تراز ناهمسانی پس اختلاف یا خود نابراری را نشان می دهد یا ترازش را. اخ ...
تفاوت گویش:tafavot پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:نابرابری، ناهمسانی
در لری، به فرامرز فلامرز می گویند و در لنجان به آن فلای می گویند.
موافقت برابر موافق بودن است. موافق می شود هم اندیش و هم نگاه. پس موافقت می شود هم اندیشی، هم نگاهی. همچنین پذیرش هم می تواند برابر این واژه باشد. ...
موافق به کسی گویند که با ما یا هر کس دیگر، هم نگاه، هم اندیش و همرای باشد. برابر های پارسی موافق: هم نگاه، هم اندیش، همرای.
عجله کردن، به تندی و چابکی اشاره دارد. برابر های پارسی آن: تندی، چابکی
شراب واژه ای عربی می باشد که در خود زبان عربی بیشتر برای نوشیدنی به کار می رود ولی در ایران بیشتر به مِی اشاره دارد.
حرف یا به سخن اشاره دارد یا واج ها ( الف، ب، پ، ت. . . ) حرف گویش:harf پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:سخن، واج
برابر پارسی عهد:پیمان
سطح گویش:sath پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:پهنه
درصد=در صد چون در "صد" واج "ص" به کار گرفته شده است پس نوشتارش پارسی نیست و برای پارسی سازی آن "ص" را "س" می گیریم. پس درصد=درسد.
"و" با گویش va یک پیوند واژه ( حرف ربط ) است و عربی می باشد. در پارسی پهلوی به شیوه "اُد" بوده است.
واژه ای عربی است. چم برابر خوبی برای آن می باشد. برای برابر یک واژه یا یک گزاره کاربری دارد. پس می توان از "برابر واژه" یا "برابر گزاره" در گزاره خود ...