پیشنهاد‌های محسن نقدی (١,٥٠٠)

بازدید
١,٩٣٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تام=آزاد اختیار=گزینش تام الاختیار=آزادی در گزینش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دژکام=دژ کام کام برابر آرزو و خواسته است و دژ هم پیشوندی است برابر بد، پس دژکام می شود کسی که خواسته اش بد باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دژآلود=دژ آلود می شود چیزی که به دژ آلوده باشد. دژ می شود بد. پس دژآلود می شود پر از بدی، آلوده به بدی، بد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دشوار=دش وار دش در پارسی پیشوندی است و برابر "دژ" است و چم ( معنی ) آن می شود بد. وار هم برابر سان و گون پس دشوار می شود بدسان، بدگون، بد گونه که م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه تراگونیدن. چرایی آن: تراگونیدن=ترا گونیدن گونیدن برابر حالت دادن است ( گون=حالت ) و ترا هم برابر "از این سو به آن سو" است. پس تراگونید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه از کاربر /فرتاش/ شناخته شده است. ساختار این واژه به این شیوه است: ترا دیسیدن خود دیسیدن برابر شکل دادن است. ترا هم برابر "از این سو به آن سو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تراروی=ترا رَوی ترا که می شود "از این سو به آن سو" که خب تراروی می شود از این سو به آن سو رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از پیشوند "ترا" بهره برد. در پارسی، این پیشوند چمِ ( =معنی ) "از این سو به آن سو" می دهد. با گذاشتن این گزاره به جای هر "ترا" در هر واژه، می ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مچکرم=مچکر هستم مچکر همان متشکر است و عربی است و در گویش عامیانه به مچکر دگریده شده است همانگونه که شاکر به چاکر دگریده شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی، ال گونه ای از پسوند است همانگونه که در گودال، چنگال، زغال، گردال. . . می بینیم. بدین شیوه کار می کند: واژه نخستین ال=واژه نو اگر واژه نخست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چنگال پارسی بوده است و ساختار آن بدین شیوه است: چنگ ال ال گونه ای پسوند است که با آمدن آن، واژه نو ای ساخته می شود که دارای ویژگی آشکارا واژه نخستین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جایگزین کردن و شاید هم دگریدن برابر های آن هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آدمیت=آدمی ت است. نگریدنی این است که ت، در ربان عربی کاربرد دارد و به گویش مردم نیز آمده است و نمی توان واژه آدم که پارسی است را پیش ار آن آورد. ت در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نکته.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیب اگر ترکیب کردن باشد می شود آمیختن و آمیزش و پیوند دادن. اگر خود ترکیب باشد می شود درهم، آمیخته، پیوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جا و شایسته از برابر های این واژه عربی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آمیخته شدن، به هم پیوستن برابر های خوبی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه پادسوینیدن را پیشنهاد می کنم. چرایی: پادسوینیدن=پادسو ی نیدن این "ی" که در میان آمده، برای گویش آسان تر است و کاری در واژه نمی کند پس آن را از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی یا چیزی می گویند که "پاد" و "رو به رو" ی چیزی است. برای نمونه: سپید، پادسوی مشکی است. این گزاره به چم ( =معنی ) این است که سپید، پاد و /ضد/ و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترویج برابر گستردن و پخش کردن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیوار واژه ای پارسی است. این واژه در زبان کهن پارسی دیده می شود. اگر همینجوری پیش برویم همه زبان های جهان ترکی بوده اند!شوربختانه برخی کاربران با پیو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشتاق به کسی می گویند که خواهان و خواستار چیزی است و شور برای آن دارد. آرزومند، خواهان، خواستار برابر های این واژه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان فلفل است و فلفل عربی شده واژه پلپل می باشد. واژه پلپل پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تیم به هر گروه و دسته می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در هواشناسی گونه آب و هوایی را نشان می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُنِبَر برابر بُنِ بَر هست که خب بُن همان ریشه و بَر همان بار و میوه و فرجام و حاصل هست و ریشه میوه همان دلیل یک رخداد است که رخداد و فرجام در اینجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دخیل به کسی می گویند که در چیزی یا کاری دست دارد و کاره ای هست. پس می توان دست اندر کار را برای این واژه به کار برد دخیل گویش:dakhil ریشه از:عربی بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرعت برابر شتاب و چالاکی و تندی و تیزی است. از پسوند" ا "نیز می توانیم برای ساخت واژه بهره ببریم، می توان واژه تندا را برای واژه سرعت بسازیم. پس: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گودا از دو بخش گود ا ساخته شده است. همانگونه که ما در درازا، گرما، دما، بلندا. . . داریم: درازا=تراز ( =میزان ) درازی گرما=تراز درازی بلندا=تراز بلند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمق یک چیزی، تراز گودی آن را نشان می دهد. پس می توان واژه گودا را ساخت که خب می توان گودی هم گفت ( سری بزنید به دیدگاه در باره "ا". با جست و جوی آباد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

می توان از پسوند "ا" بهره ببریم. پسوند ا همانگونه که در گرما، دما، درازا. . . دیده می شود، تراز آن چیز پیش از خودش را نشان می دهد. ما می خواهیم واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را نادرست و دروغین شمردن را تکذیب گویند. برابر های پارسی تکذیب می شود دروغ شماردن، رد کردن، نادرست پنداشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به سه شیوه می توان خواندش: 1_جِرم 2_جُرم 3_جَرم سومین شیوه برابر ندارد! اگر به نخستین شیوه خوانده شود، یا برابر یک چیز دارای جرم است که برابرش می ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریمه به چیزی می گویند که در ازای کاری که کردید باید بدهید. آشکار است که واژه "تاوان" بهترین برابر برای این واژه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهتر است به جای دکمه بگوییم دگمه، تا آشکارا شود این واژه عربی نیست و از برای پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موقعیت، برابر جایگاه و چگونگی است. برای نمونه: موقعیت من در آن زمان با امروز خیلی ناهمسانی داشته است. می شود: جایگاه/چگونگی من در آن زمان با امروز خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیرنگ و فریب برای این واژه برابر های خوبی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوچ، بی ارزش، هیچ، بی بها برابر های صفر می باشند. صفر شماره ای است که ارزشش هیچ است و پوچ به شمار می آید. این واژه در ریاضی خیلی جا افتاده و شاید بت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگاه، رو، پهلو و چهره برابر های این واژه عربی هستند که خیلی به گویش مردم آمده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی از گ ها در پارسی از سوی عرب ها به ج دگرش یافته است چون آنها گ در زبان خود نداشتند و برای این واژه هم همینگونه است ( به دیدگاه کاربر /ایرزاد ایرز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توضیح اگر برابر توضیح دادن باشد برابر باز کردن و گستره کردن و گسترش چیزی است. اگر توضیح برابر توضیحِ چیزی باشد برابر گسترده آن چیز است. پس: توضیح گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"یعنی چه" در گزاره ها برابر "به معنی چیست؟" می باشد. معنی در پارسی میانه برابر چیم بوده است پس می توان گفت "یعنی چه؟" برابر "به چیم چیست؟" می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فهمیدن چیزی دریافت کردن، دانستن آن چیز است. می توانیم بگوییم که فهمیدن برابر آگاه شدن از چیزی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استدلال برابر دلیل آوردن است. دلیل برابر چرایی، فرنود، چیم، بُنِبَر و گواه است. پس استدلال چرایی آوری، فرنودآوری، چیم آوری، بُنِبَر آوری و گواه آوری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصالت برابر ریشه داشتن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسابقه برابر بازی و همتازی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شُکر در پارسی برای سپاس یا در پارسی میانه اِسپاس بوده است. شِکَر هم چیزی است سپید رنگ و شیرین.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خطا واژه ای عربی برابر نادرستی، کژی ( کژ بودن ) ، یا هر آن چیزی است که کاستی و نادرستی دارد. خطا بیشتر کاری را می گویند که به درستی انجام نشده و کم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حکم واژه ای عربی برابر فرمان است. در آبادیس برای برابر پارسی واژه امر آمده که پارسی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادیان چندگانی ( جمع ) شکسته دین می باشد و نگرربا اینجاست که دین واژه ای پارسی است! دین از پارسی به عربی رفته و عرب ها چندگانی ( جمع ) شکسته را درست ک ...