پیشنهادهای محسن نقدی (١,٥٠٠)
درود بر کاربر /مهدی کشاورز/ گرامی. پیشنهاد "پادش" می توان برابر بسیار خوبی برای "نقض کردن، رد کردن، ضد بودن، ضدیت" باشد، ولی شوربختانه ساختار نادرس ...
ضد=پادسو، پَدسو، پادزی، پَدزی یَت=بودن پس "ضدیت" می شود "پادسویی، پَدسویی، پَادزیی، پَدزیی"
درود بر کاربر /فرتاش/ گرامی. اکنون چرایی دو دلی شما را دریافتم. آری، بن واژه "hangen" در زبان آلمانی بر پایه نگاره ای که فرستاده اید و همچنین دیگر ...
"ساعتی است که شما در کوشیدن هستید و کمی هم درباره زندگی خود گیچ هستید و کمی نیز دلهره و بیتابی دارید. " این گزاره در بالا از سوی کاربر 8. 1. 1 در نها ...
برابر پارسی "نقد" می شود "نکوهش" که از دو بخش "نکوه" و "ِش" ساخته شده است. "نکوه" بن کنونی "نکوهیدن" است. "نکوهیدن" برابر "نقد کردن، انتقاد" است. ول ...
دیدگاه 2: شاید هعی بدین شیوه ساخته شده است: هنگامی که شما از چیزی خسته و اندوهگین هستید، کاری که شاید بکنید دمش ( =نفس کشیدن ) است که این آوا را دارد ...
دیدگاه شماره 2: نخست بیایید کمی دیدگاه پیشین را پاکیزه تر بکنیم. "ا" می تواند پسوند باشد و به دو شیوه: 1 - می تواند اندازه و تراز ( =میزان ) چیزی را ...
سوبر برابر سوبر است! همان ایموجی دو تا چشم و دهن خطی بهترین نمونه است گاهی نیز برابر کسی که مست نیست می باشد. بدرود!
از بهترین زمان ها در شبانه روز است. این دوره را به بهترین روش زندگی کنید و خوش باشید، جهان و پدیده هایش نیز به شما یاری خواهند رساند. دُورُدبُ!
پَدسوی ( =مخالفِ ) درود در پارسی است. برای پایان دیدار به کار می رود همانگونه که "درود" برای آغاز آن به کار می رود. بدرود! ( این "بدرود!" هایی که ...
"گاه" واژه پارسی است و "ا" با گویش "اَن" ( تنوین ) را که عربی است نمی توان به آن افزود. به جای آن از "گاهی" بکار ببریم: نادرست:او گاها بسیار خشمگین ...
پوچ، توخالی، بی درونمایه از برابر های آن هستند. بدرود!
زمان بسیار بدی است. از زندگی کردن در این زمان خودداری کنید.
زمان خوبی نیست. زمان خوبی است.
یکی دیگر از واژه های نادرست است همانند "بنادر، دفاتر، خوبیت، خواهشا. . . " از دو بخش "خر" و "یت" ساخته شده است. "یت" در زبان عربی کاربرد دارد و نه پ ...
شعر برابر "سروده" می باشد و از "سرودن" می آید. می توان واژه "سرایا" را نیز به جای "شاعر" به کار برد. "سرایا" از دو بخش "سرای" که بن کنونی "سرودن" اس ...
در ریاضی، واژه "گزاره" بکار برده می شود.
به این شیوه است که گزاره p ( 1 ) برای p ( 2 ) برای p ( 3 ) و. . . . . . رخ داده است. یا به شیوه دیگری، برای هر p ( n ) , پشتوانه p ( n 1 ) هست. "تسل ...
زیبا از دو بخش "زیب" و "ا" ساخته شده است. "زیب" بن کنونی بن واژه "زیبیدن" است و با افزودن پسوند "ا" که پسوند کنشگر ( =فاعل ) ساز است، کننده همان بن ...
نادان برابر "کسی که نمی داند" است و پادسو ( =مخالف ) "دانا" می باشد. ولی نادان برابر "کم خرد، کم هوش" نیز هست. گفت و گو با نادان بر سر چیزی، تنها ...
برابر "اندیشیدن، مَنیتن" است. ولی در برخی گزاره ها برابر "پنداشتن" نیز هست. برای نمونه: او فکر می کرد که پاسخ پرسش، برابر 32 است. در اینجا "فکر کر ...
دیدگاه 2: می توان از واژه "پادسو، پدسو" به جای "مخالف" بکار برد. همانگونه که "همسو" برابر "موافق" است، پس "پادسو" برابر "نا موافق، مخالف" است. ( "پا ...
دیدگاه شماره 2: پس از نوشتن دیدگاه نخست، در برخی نوشته ها می دیدم که می نوشتند "حتا". با خودم می گفتم:"این واژه که عربی است. چه بنویسمش حتی چه حتا" ...
ساختار این واژه اینگونه است: پهن ا وَر "وَر" پسوندی است که برابر "دار، مَند" می باشد. پس پهناور می شود "پهنا دار". "ا" در "پهنا" همانند "درازا"، کار ...
بندر واژه ای پارسی است. به عربی راه یافته است و در آنجا به بندرها می گویند "بنادر". همین عرب ها این واژه بنادر را به ما داده اند و ما هم همان را می گ ...
واژه های "پشتوانه، بُن نامه" را می توان پیشنهاد داد. پشتوانه که برابر "پشتیبان، اعتبار" است و می توان برابر خوبی برای این واژه باشد. واژه "بن نامه" ...
پیشوند "فر" در زبان پارسی برابر "به پیش، به جلو" می باشد. نمونه های آن را می توانید ببینید: فرسودن=به جلو ساییدن فرهیختن=به جلو کشیدن، به پیش کشیدن ف ...
کوتاه شده "frequently asked questions" می باشد که برابر "پرسش های رواگمند". می توان به همان شیوه در انگلیسی، واژه "پَهر" را ساخت. بدرود!
از بن واژه "مودن" می آید: ما ( بن کنونی مودن ) ی ( میانجی، برای آسانی گویش ) ش ( همانند آموزش، خوانش، سازش. . . . ) در واژه "فرمایش" به همراه پیشون ...
این واژه برابر های واژه های بیگانه "شکل، طرح" است و از برابر های دیگر آن می توان "گونه، چهره، رخ" را نام برد. بدرود!
واژه "گنگی" که از دو بخش گُنگ به چَمِ "نامعلوم، نا آشکار" و "ی" ساخته شده است که برابر "نا معلومی، نا آشکاری" می باشد. می توان از "یگ" زبان پهلوی - ...
چشم، کوتاه شده "بر روی چشم، روی چشم" است که همین ها هم کوتاه شده ی "بر روی چشم ( من ) باشد، روی چشم ( من ) باشد" می باشند. خود واژه چَشم واژه ای پا ...
تاریک از دو بخش "تار" و "یک" ساخته شده است. "یک" در زبان پهلوی برابر "ی" بوده است پس تاریک می شود "تاری" که در اینجا با نگرش ( =توجه ) به کاربرد "ی" ...
در این دیدگاه میخواهم توان واژه سازی زبان پارسی را به شما نشان دهم: ما از هر دو نام ساده ای که داریم، می توانیم روی کاغذ واژه ای نو بسازیم ( نام های ...
برابر پارسی "انفجار، منفجر شدن" است. بدرود!
"وَر" می تواند ساده "و اگر" باشد. "ور" در زبان پهلوی همانگونه که در داور یا همان دادور میبینیم، برابر "پناه" است. "وَر" به چَمِ "کنار، پیش، سو" نیز ...
واژه ای است که پس از یورش تازی ها ( عرب ها ) به ایران ساخته شده است. از دو بخش "غَم" و "ناک" ساخته شده است. "غم" واژه ای تازی ( =عربی ) است و "ناک" ...
برابر پارسی "نا معلوم، مبهم" می باشد. بدرود!
دارای کار نامه ( در اینجا مدرک ) دکترا، پزشک. بدرود!
سرما خوردن، سرما خوردگی برای رفتن به جایی سرد بن واژه ای پارسی است و بن کنونی آن "چا" است: چا ی یدن "یدن" در اینجا پسوند بن واژه است، "ی" برای آسان ...
دشمن واژه ای پارس است که از دو بخش "دش" و "من" ساخته شده است. "دش" پیشوندی است که ریخت دیگر آن "دژ" است و در واژه ای همچون "دشنام" هم به کار رفته اس ...
دشنام از دو بخش "دش" یا همان "دژ" به چم ( =معنی ) "بد، زشت" و "نام" است و برابر "نام بد، نام زشت" است و برابر واژه بیگانه "فحش" است. بدرود!
کاربر /علی باقری/، اینکه بخواهیم هر واژه ای که به گویش مردم ایران آمده است را به همان گونه که در زبان پایه آن واژه بوده است بگوییم که نمی شود! در تار ...
این واژه از بن واژه "پاییدن" به چم "مراقبت کردن، نگه داشتن، مواظبت کردن" می آید. به بن کنونی این واژه یا همان "پا"، پسوند "ه" را می افزاییم و یک "ی" ...
شتابان، بد خو، خشن برابر های این واژه هستند. بدرود! ( ؟؟ )
پیشنهاد واژه "چَمه" برای واژگان "باعث، سبب، موجب". "چَمه" از دو بخش "چَم" و "ه" ساخته شده است. "چَم" از بن واژه "چمیدن، چَمدَن، چَمتَن" می آید و بن ...
دیدگاه 2: می توان این واژه پهلوی "پورسیشن" را کمی دگرگون کرد تا برای پارسی امروزه آسان تر شود. برای نمونه، به جای "u" در "پورسیشن"، بگذاریم "o" تا ب ...
نظم دادن، سامان دادن از بن واژه "رایینیدن" یا "راییدن" می آید همانگونه که "آرامیدن"از "رامیدن" و یا "آسودن" از "سودن" و یا "آشفتن" از "شفتن" می آی ...
بن واژه ای هست به نام "پایستن" به چم ( =معنی ) "استوار ماندن، با دوام ماندن". می توانیم بن واژه ای از همین بن واژه با پسوند بن واژه ( =پسوند مصدر ) ...
نپذیرفتن، رد کردن، اَپَذیرش واژه پایانی دارای پیشوند "اَ" می باشد و برابر "پاد" می باشد و واژه ای پادسو ( =مخالف ) واژه پس از خودش می سازد.