پیشنهاد‌های محسن نقدی (١,٤٧٤)

بازدید
١,١٨٨
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

پیشوند "فر" در زبان پارسی برابر "به پیش، به جلو" می باشد. نمونه های آن را می توانید ببینید: فرسودن=به جلو ساییدن فرهیختن=به جلو کشیدن، به پیش کشیدن ف ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوتاه شده "frequently asked questions" می باشد که برابر "پرسش های رواگمند". می توان به همان شیوه در انگلیسی، واژه "پَهر" را ساخت. بدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از بن واژه "مودن" می آید: ما ( بن کنونی مودن ) ی ( میانجی، برای آسانی گویش ) ش ( همانند آموزش، خوانش، سازش. . . . ) در واژه "فرمایش" به همراه پیشون ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

این واژه برابر های واژه های بیگانه "شکل، طرح" است و از برابر های دیگر آن می توان "گونه، چهره، رخ" را نام برد. بدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه "گنگی" که از دو بخش گُنگ به چَمِ "نامعلوم، نا آشکار" و "ی" ساخته شده است که برابر "نا معلومی، نا آشکاری" می باشد. می توان از "یگ" زبان پهلوی - ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

چشم، کوتاه شده "بر روی چشم، روی چشم" است که همین ها هم کوتاه شده ی "بر روی چشم ( من ) باشد، روی چشم ( من ) باشد" می باشند. خود واژه چَشم واژه ای پا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاریک از دو بخش "تار" و "یک" ساخته شده است. "یک" در زبان پهلوی برابر "ی" بوده است پس تاریک می شود "تاری" که در اینجا با نگرش ( =توجه ) به کاربرد "ی" ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در این دیدگاه میخواهم توان واژه سازی زبان پارسی را به شما نشان دهم: ما از هر دو نام ساده ای که داریم، می توانیم روی کاغذ واژه ای نو بسازیم ( نام های ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی "انفجار، منفجر شدن" است. بدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"وَر" می تواند ساده "و اگر" باشد. "ور" در زبان پهلوی همانگونه که در داور یا همان دادور میبینیم، برابر "پناه" است. "وَر" به چَمِ "کنار، پیش، سو" نیز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ای است که پس از یورش تازی ها ( عرب ها ) به ایران ساخته شده است. از دو بخش "غَم" و "ناک" ساخته شده است. "غم" واژه ای تازی ( =عربی ) است و "ناک" ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی "نا معلوم، مبهم" می باشد. بدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارای کار نامه ( در اینجا مدرک ) دکترا، پزشک. بدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

سرما خوردن، سرما خوردگی برای رفتن به جایی سرد بن واژه ای پارسی است و بن کنونی آن "چا" است: چا ی یدن "یدن" در اینجا پسوند بن واژه است، "ی" برای آسان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دشمن واژه ای پارس است که از دو بخش "دش" و "من" ساخته شده است. "دش" پیشوندی است که ریخت دیگر آن "دژ" است و در واژه ای همچون "دشنام" هم به کار رفته اس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشنام از دو بخش "دش" یا همان "دژ" به چم ( =معنی ) "بد، زشت" و "نام" است و برابر "نام بد، نام زشت" است و برابر واژه بیگانه "فحش" است. بدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کاربر /علی باقری/، اینکه بخواهیم هر واژه ای که به گویش مردم ایران آمده است را به همان گونه که در زبان پایه آن واژه بوده است بگوییم که نمی شود! در تار ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

این واژه از بن واژه "پاییدن" به چم "مراقبت کردن، نگه داشتن، مواظبت کردن" می آید. به بن کنونی این واژه یا همان "پا"، پسوند "ه" را می افزاییم و یک "ی" ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتابان، بد خو، خشن برابر های این واژه هستند. بدرود! ( ؟؟ )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "چَمه" برای واژگان "باعث، سبب، موجب". "چَمه" از دو بخش "چَم" و "ه" ساخته شده است. "چَم" از بن واژه "چمیدن، چَمدَن، چَمتَن" می آید و بن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

دیدگاه 2: می توان این واژه پهلوی "پورسیشن" را کمی دگرگون کرد تا برای پارسی امروزه آسان تر شود. برای نمونه، به جای "u" در "پورسیشن"، بگذاریم "o" تا ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظم دادن، سامان دادن از بن واژه "رایینیدن" یا "راییدن" می آید همانگونه که "آرامیدن"از "رامیدن" و یا "آسودن" از "سودن" و یا "آشفتن" از "شفتن" می آی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بن واژه ای هست به نام "پایستن" به چم ( =معنی ) "استوار ماندن، با دوام ماندن". می توانیم بن واژه ای از همین بن واژه با پسوند بن واژه ( =پسوند مصدر ) ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نپذیرفتن، رد کردن، اَپَذیرش واژه پایانی دارای پیشوند "اَ" می باشد و برابر "پاد" می باشد و واژه ای پادسو ( =مخالف ) واژه پس از خودش می سازد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساختارش را بررسی می کنیم: dis=پاد، نَ، اَ ( گونه ای پیشوند است ) like=پذیرفتن، پذیرش، پسند واژه پایانی برای واژه لایک، از نگاه من بهترین واژه برای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پسوند بن واژه است. این گونه از بن واژه ها از بن واژه های بنیادین ساخته می شوند و بن واژه درست و پایه ای نیستند. برای نمونه، خوراندن از خوردن می آید، ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان واژه "راینما" را برای این واژه پیشنهاد داد. از دو بخش "رای" و "نما" ساخته شده است. "رای" که برابر "نظم، ترتیب، هماهنگی" است که از بن واژه ( ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پاسخی به کاربر /دکتر تهرانی/ ( دکتر! ) ( وارونه همه این گزاره های زیر را بگیرید، برخی دوستان با خود پنداشتند که اینها راستکی است ولی الکی است و برای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

واژه ای داریم به نام "برینمند" در زبان پهلوی برابر "محدود". "مند" پسوندی است برای دارندگی. برین در زبان پهلوی برابر "بخش، قسمت، برش" است که برینمند ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخش کردن برابر پارسی ساده و درخور این واژه است. در زبان پهلوی، بن واژه بَختَن هست که با بخت که برابر "سرنوشت، بهره، سهم" است می باشد و پیوند ( =رابط ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهره مند، بهره ور از برابر های این واژه هستند. پسوند" ور" برابر پسوند "مند" است و هر دو دارندگی را نشان می دهند. درود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گواهنامه می تواند برابر خوبی باشد. در انگلیسی document از واژگان کهن تر فرانسوی آمده است که برابر "گواهی، گواه" بوده اند. پس می توان گواهنامه را برا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

حریص دارای ریشه حرص و بر آهنگ فعیل است. واژگان بر آهنگ فعیل، دارنده ریشه خودشان هستند. از آنجا که حرص=آز، پس حریص میشود دارنده آز یا همان آزمند یا آز ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

در زبان پهلوی واژه ای به نام "اَپورسیشنیگ" هست و از انجا که "اَ" برابر "بی" و "یگ" برابر "ی" است، ساده شده آن می شود "بی پورسیشنی" که برابر "بی مسئول ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

در زبان پهلوی واژه ای به نام "اَپورسیشنیگ" هست و از انجا که "اَ" برابر "بی" و "یگ" برابر "ی" است، ساده شده آن می شود "بی پورسیشنی" که برابر "بی مسئول ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیران به این شیوه است: از دو بخش "نیر" و "ان" درست شده است. "نیر" در زبان پهلوی برابر "اَنیر" است که برابر "ناآریایی" است. پس نیران برابر "نا آریایی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود بر کاربر /علی اعظم محمد بیگی/. بله، اندک از دو بخش "اند" و "ک" درست شده است که "ک" در اینجا کوچک کننده است همانند مرغک، شاخک. "اند" در زبان په ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

دیدگاه شماره 3: در دیدگاه پیشین، به ریشه واژه دایه اشاره کردم که در زبان ارمنی، اکنون به شیوه دایاک می باشد. پس از آن، کنجکاو شدم درباره این واژگان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پاسخی به برخی کاربران زیر همین واژه: کاربر"نادرشاه تورک": این میوه نخستین بار در آذربایجان کشت شده است؟ با ساده ترین جستجو در چیزی مانند اینترنت، نخس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

عنبر در زبان پهلوی به شیوه "اَمبَر" بوده است و به زبان عربی رفته است و در آنجا به عنبر دگرگون شده است. اکنون عرب ها همان عنبر خودشان را به ما داده ان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پهلوی، واژه ای ویژه به نام "آمارگَر" هست که از دو بخش "آمار" و "گر" درست شده است. گر پسوندی است که واژه ای می سازد که کنشگر ( =فاعل ) بن واژه خود ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساب کردن می تواند برابر "شمارش" باشد ولی شمارش همه حساب کردن ها را پوشش نمی دهد ( در حساب کردن ما نباید تنها بشماریم! ) می توان از واژه "آمارش" یا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خالص برابر "نیامخیته" می تواند باشد. ریهت دیگری از آمیخته در زبان پهلوی برابر "گومی، گومیگ" می باشد پس می توان واژه "ناگومیگ، ناگومی" را نیز برای ای ...

پیشنهاد
٠

تند و پر شتاب رفتن. بدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود بر کاربر /ب. الف. بزرگمهر/. بله، می توان از واژه "فرجام" بن واژه "فرجامیدن" ( در اینجا یدن برابر کردن، گرفتن می تواند باشد ) را ساخت که برابر خو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوتاه شده ی "به این" می باشد و در برخی سروده ها برابر "با این، به وسیله این" هم می دهد. بدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "اَگار" برای این واژه. اَگار در زبان پهلوی برابر "ناتوان، از پا افتاده، کسی که نمی تواند فعالیت کند" است و می تواند برابر شایسته ای برا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "اَبگارش" برای این واژه: در زبان پهلوی بن واژه ای هست به نام "اَبگارینیدن" . از آنجا که پسوند بن واژه در اینجا برابر "ینیدن" است، پس بن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ای به نام "اَبیس" هست، که "اَ" نخست آن برابر "بی" امروزی است. پس این واژه برابر "بی بیس" است که برابر "بی زیان" است. بنابراین زیان=بیس. واژه س ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه پهلوی برای این واژه "اَبَرتَنی" است که "اَبَر" همان "بَر" امروزی است پس می شود "بَرتنی". بدرود!