پیشنهاد‌های محسن نقدی (١,٥٠٧)

بازدید
٢,٢١٢
تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد

می توان به جای {باعث شدن/موجب شدن} گفت {در پی داشتن، پِی آوردن}. بِدرود!

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیوانگی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هَمچون {چنگال} که برگرفته از {چَنگَر} است که خود برگرفته از {چَنگرَ} است ( با پسوند {رَ} ) در اینجا هم گویا چنین چیزی به چشم می خورد. {خنجر} برگرفت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشِ {مسطحه} را می توان ترگویه کرد {تَخت}.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ {جدید} در همه ی کاربرد هایش، جایگزین هست:{تازه، نو، نوین}. پس دیگر نگوییم {جدید}. بِدرود!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشفتگی، آشوب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنگامی که با {تجدید، تکرار} کار داریم می توانیم از پیشوند {وا} بکار ببریم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلشوره، دلهره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نا آشنا.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{گپ} واژه ای پارسی است که با {گفتن} همریشه است ( همانگونه که می گوییم /گَپ و گُفت/} بِدرود!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{بُنیادین، بُنیادوَر}.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {صادق} شایسته است بگوییم {راستگو} یا گاهی {راستگویانه، درست}. برای نمونه در گزاره {دوست من یک آدمِ صادق است}، {صادق} برابر {راستگو } است. و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

از {گریه} و {گریستن} در پارسی گرفته شده است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تنها با نگاه کردن به همین {دخش} پارسی می توانید به رَدی که پارسی بر زبان های دیگر جهان گذاشته است پی ببرید. بسیاری از زبان های اروپایی واژگانشان را ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٤

امروزه داریم با دو چشم خود میبینیم که مُشتی بی همه چیز به فرهنگِ ایران ناسزا می گویند. بی همه چیز ها گمان می کنند می توانند با این کار، به خواسته خود ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به کاربر عطار، محمد علی: تو درباره زبان پارسی چه میدانی؟ {ژ} در پارسی کهن بوده است و در برخی واژگانی که {ز} داشتند، گاهی به جای این {ز}، {ژ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بگمانم خوب باشد که از {افکندن} در کنار یک پیشوند، بکار گرفته شود. برای نمونه {درافکندن}.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{نقطه} در واژگانی همچون {نقطه جوش، نقطه ذوب}، برابر {کرانه/مرز} گرفته شود بگمانم خوب باشد. {نقطه ی جوش}:{مرزِ جوش، کرانه ی جوش} بِدرود!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

به جای{نقطه} می توان از {نوک} یا در برخی گزاره ( جمله ) ها، از {سَر} بکار برد. برای نمونه:از این نقطه تا اون نقطه درست تر:از این سَر تا اون سر بِدر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیایید تا دیگر از {انتها} بکار نبریم و بگوییم {پایان، سر انجام، تَه}. بِدرود!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَنج کشیدن، کوشیدن دربرخی جاها برابر رنج کشیدن و در برخی جاها برابر کوشیدن است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درود بر بزرگوار /فرتاش/. از خود فرهنگ و هیچ چیز ندارند و می خواهند داشته های ایران را برای خود کنند. خوشبختانه ما ایرانی ها پا داریم، و با این پا ل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[از دیدِ].

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودِ [پُر] در برخی جاها می تواند برابر خوبی باشد [سرشار، پُرمایه] نیز کاربردی هستند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای این پیشوند، می توان از [بَس] بکار برد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزاران درود بر جناب کشاورز. ساختن بستر ای برای شیفته کردنِ مردم به زبان پارسی یکی از بهترین روش ها برای از میان بردنِ این فرهنگِ نادرست است. همانگو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امروزه می بینیم که برخی جاها از واژگان انگلیسی بکار برده شده که واژه ی برابرِ پارسی آنها هم هَست و جا افتاده هم هست. برخی زبانِ انگلیسی را گویی می پ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست دارِ ایران می شوید هنگامی که دشمنانِ ایران را ببینید. کمی در این تارنما جستجو کنید، نمونه هایی از پانترک ها را می بینید. خوشبختانه پیام های آنه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناف در زبان اوستایی در واژگان بسیاری به چم {تبار، نژاد} بوده است. بگمانم شایسته است این کاربرد را هم دوباره به پارسی کنونی بازگردانیم. بِدرود!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه/نام به چم {زیبا، خوشگل، خوش روی} است و پیشوند {هو:خوب} به همراه {چهر:رُخ، چهره} دیده می شود. بِدرود!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی تردامن از پیشوند {تَر} به همراه {دامن} ساخته شده است. {تَر} در اینجا نشان دهنده ی {آلوده بودن، ناپاک بودن، بد بودن} است. همچنین در گذشته دارا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این پیشوند در زبان پارسی میانه به ریخت {اباز} بوده است و بگمانم با پیشوند {اَپاچ} در پارسی میانه هم ارز و همریشه بوده است. بِدرود!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بگمانم {خیزآب} برابرِ {موجِ آب} است و خود واژه ی {موج} دارای چمِ دیگری است. می توان از {خیزه، خَم}بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {تحقیق} شایسته است گفته شود {پژوهش}. {پژوهش} دارای کارواژه {پژوستن} است. {پ} دگرگون شده ی {ب} و {ب} دگرگون شده ی پیشوند {وی} است. {ژوستن/جوس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{نابسند گویی} بگمانم خوب باشد. ( نابسند:ناکافی} بِدرود!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوروزِ ایرانیان بر ایرانیان فرخنده باد. ای کاش که مرگ بمیرد و پوسیدگی بپوسد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاهِ پیشینِ {محسن نقدی} زیرِ این واژه، پوچ است، پیشنهاد می کنم آن را نخوانید. سرشار از پوچی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود بر کاربر گرامی /دهخدا/. سپاس از شما. اگر سندی یافتم بَنا بر خواسته ی شما، آن را اینجا می گذارم. باز هم سپاسِ فراوان.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

در نکوهش {محسن نقدی}: دیدگاهِ نخست که بی درونمایه ( محتوا ) است. اینکه بر پایه زبانِ عربی بخواهیم واژه ای را پیشنهاد دهیم کاری است بیهوده و نانیکو. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این یارو {عبدالرضا} با هزار تا نام و نشونی به آبادیس آمده است و دلغک بازی در میاورد اینجا جای دلغک ها نیست. برو چرت و پرت هایت را برای خودت بنویس. به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

{گونه}، {دیس}، {پیکر}، {سان}، {ریخت} ( ریختار ) این همه واژه ی پارسیِ زیبا، چرا {فرم}؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{باژاک، باژینه}.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیگر خود می دانید که برابر پارسی آن چیست ارزشمند است، درست گفتن، و پارسی نوشتن. به نیکی یاد می شود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

{آوند} را اگر برابر {دلیل} بگیریم، بگمانم {آوستن} را بتوان برابر {دلیل آوردن/استدلال} گرفت. بگمانم در اینجا {آ} پیشوند باشد و {وند} هم بن کنونی {وست ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هماهنگ شدن، از آن شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {هستند/هست} بکار برد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {تینیجر} بگوییم {نوجوان}.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{دِلیر} با واژه اوستایی {دَرش} و {درشی} و {درشنَو} و واژگانِ از این دسته پیوند می یابد. بنگرید که گویش درست آن {دِلیر} است، چنانچه در زبان پارسی میا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

{رُستن} همان {روییدن} است و {رشد} از آن گرفته شده است. برای نمونه {رُستارِ آشفتگیِ اندوهین} برابر {روییدنِ آشفتگیِ همراه با اندوه} است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جای {غم} بگوییم {اندوه}. نمونه:مسیرِ هر هدفی از جاده ی غم می گذرد درست:گذرگاهِ هَر آرمانی، از راهِ اندوه می گذرد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

همیشگی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ {محض} می توان گفت {سَره/بی آمیغ}.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان {چیز} را بتوان همریشه با {چیست} دانست و آن را بن کنونی کارواژه {چیستن} دانست.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آنجا که ما می توانیم از بن های کنونی همچون پسوند بکار ببریم، پس از آنجا که {مانستن}، دارایِ بن کنونی {مان} است، پس می توان از {مان} همچون پسوند بک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {حاضر} بگوییم {آماده}.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{تاوایی} از {تافتن} می آید که برابر {پیچیدن} است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان به جای {خالی} گفت {پوچ، تهی}.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جایِ {حاوی بودن}، گفت {اندر داشتن، در بر گرفتن}.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{فشردن} و یا {فشرده}.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( گاهی ) می توان به جای {قائم} از {ستونی} نیز بکار برد. ( بنگرید که نه در همه ی گزاره ها، ولی در برخی از آنها می توانیم بدین گونه واژگان ناسره را جای ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر {از هم شکافتن، گسستن} میباشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {فهمیدن} بگوییم {دریافتن، درک کردن، پی بردن} ( درک کردن پارسی است )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آنجا که {بهبود} را داریم، بگمانم {بِهبودن} را نیز بتوانیم بکار بگیریم {بهبودن}، همچون {بهبود} که کاربرد های گوناگونی دارد، می تواند برابرِ بسیاری ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جای {اتم} گفت {بَناژه} که از {بَنا} افزون بر پسوند {ژه} ساخته شده است. {بَنا} همریشه است با {بُن} در پارسی، و {ژه} هم پسوند کوچکی ساز است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

درود. مصدرِ درپیوند ( مربوط ) با {جفت}، {یوختن/آیوختن} است که {جفت} از آن گرفته شده است. بگمانم از {آیوختن/یوختن} بکار بردن بهتر باشد که ریشه آن نی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جای {common sense} میتوان گفت {درکِ همگانی} و یا {درکِ هامه}. {هامه} واژه ای پارسی به جای {عام} میباشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جایِ {سو} در واژگانی هَمچون {سوتفاهم} از پیشوند هایِ {کژ/دژ/بد} بکار برد ( هرکدام در جایِ خود )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشتن، سپری شدن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

در سانسکریت واژه ی {پَچ} به چم {پختن} بوده است و با {پختن} همریشه است در این زبان واژگان دیگری از همین ریشه بوده است:پَکوَ/پَکَ/پَکتی نخست از ریشه ی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پژوهیدن در زبان پهلوی {ویزوستن/ویزوهیدن} بوده است. دارای پیشوند {وی} بوده است که سپس به ریخت {ب} در آمده و سپس به ریخت {پ} در آمده است. {زوستن/زوهی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر بخواهیم {زناشویی} را بخش کنیم اینگونه است: 1 - زن 2 - ا ( میانوند ) 3 - شوی ( شو ) 4 - ی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

درود. سپاس از شما سپاس از راهنمایی هایتان. کَمی تند رفتم ( شاید بسیار! ) ، آقای دهخدا تاجایی که توانسته واژه گردآوری کرده است که خود کار بزرگی است. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ {به شرح زیر} می توان گفت {به شیوه ی زیر، به نِمونِ زیر}

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ {میل کردن} بِگوییم {آشامیدن، خوردن}.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{رَه. ا. یی} {ره} از {رستن} {ا} پسوند {یی} هم پسوند است که در اینجا نِشان دهنده ی {بودن} است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ {ترکیب} می توان از {آمیغ} بکار برد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{آموختنی، دریافتنی، اندوختنی}.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند {وا} گاهی پادسو ( مخالف ) پیشوندِ {هم} نیز می تواند بکار گیرد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{آبدَمه} را می توان بکار برد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ {lifting system}در هواشناسی می توان از {سامانه یِ بالابری} بکار برد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه می پذیرد از/پیوند می یابد با {کافتن/کاو/کاویدن/شکفتن/شکاف/شکاو/شکافتن. . . } در پارسی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

{شاریان} بوده است که سپس معرب شده و {جریان} شده است. {شار} هم با {شاریدن، شارِش، شُر، سُر} پیوند می یابد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {راهکار، چاره، نگر} بکار برد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ویرایش پیام پیشین: بهتر است بی پژوهش کارواژه سازی نکنیم، و {ویشتن/بیشتن} شاید کاربرد های دیگری داشته اند یا می توانند کاربرد بهتری داشته باشند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جایِ {ممکن، امکان پذیر، مقدور، میسر} میتوان گفت {شدنی}

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست گرامی، به هر روی بهتر است برای پاس داشتنِ فرهنگ ایران، اینگونه سخن بگوییم. زیانی که ندارد اینگونه بنویسیم و بگوییم؟!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه چیز در جهان، می خواهد شما را خشمگین کند، شما را آشفته کند، شما را اندوهگین کند، گور بابای این جهان. سودِ جهان را آنها بردند که ستم کردند و به ست ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

{ساز و کار، کارواره} بِدرود!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در ویرایش پیام پیشین: اگر در یک تاران ( شبکه ) با نورون سر و کار داشتیم، می توان به آن گفت {نوک}. نیاز است بدانید که واژه یِ {neuron} با {نَوار} در ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خر ها زوزه می کشند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بشکن بشکنه بشکن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

{bond} به چیزی می گویند که دو یا چَند اتم را به هم پیوند زند، تا آنها تواناییِ ساختِ {مولکول} را داشته باشند {bond} با {بَند/بستن} همریشه است. می توا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

{ا} یا هَمان {تنوین} در زبان عربی، که در پارسی هم به شیوه یِ نادرست با برخی واژگان پارسی می آید ( برای نمونه "خواهشا" ) اگر پس از واژه ای {ا}/تنوین ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

{دروغ} برابرِ {آگاهانه گزاره یِ نادرست گفتن} است، و هر {سخن نادرست گفتن} ای {دروغ} نیست، بستگی دارد آگاهانه باشد یا نَه. {درست} هم می توان {ارزش گزا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

neuron ها در یک تارَگ ( شبکه ) ، به پردازش می پردازند. چیزی را می گیرند ( درآیند ) ، پردازش می کنند، می دهند به نورونِ پسین، و آن نورون نیز همین گونه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

{بازیافتن}.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاهی می توان به جایِ {مال} از {از/برای/از برای} بکار برد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...

پیشنهاد
٠

به جای {جبهه هوا} می توانیم از {هوا/پهلو هوا} بکار ببریم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {مکررا} بگویم {پشت سرِ هم، چَندباره، چندین بار}

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ پیشوند هایی همچون {semi} و {شبه} در پارسی {نیمه/نیم} را داریم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بابا دیگه پوسیدیم از بس بارون و برف ندیدیم! ابرها هم دیگه شوخیشون گرفته

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{انرژی} به {توانایی انجام کار} یا {تواناییِ دگرساختن ( تغییر دادن} می گویند. از {نیرو/فشار} نباید به جای {انرژی} بکار برد، این سه، سه پدیده ی جدا هس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم اکنون کمی دودل هستم که آیا پیشنهادِ {دگرساخت} درخور است یا نَه؟ ( اگر می توانید یاری رسانید ) برای آنکه واژه ی x به جای y بکار بگیرد، باید یک همپ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{جَستَن} با ریخت دیگر {جهیدن} با بن کنونی {جَه} با نام ستاک {جهش}. بِدرود!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش از هر چیز بگویم که در این دیدگاه از واژگان انگلیسی و بیگانه بکار برده شده است. پوزش می خواهم، ولی در واژه پیشنهادن از هیچ ساختاری از آنها پیروی ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

پیش از هر چیز بگویم که در این دیدگاه از واژگان انگلیسی و بیگانه بکار برده شده است. پوزش می خواهم، ولی در واژه پیشنهادن از هیچ ساختاری از آنها پیروی ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش از هر چیز بگویم که در این دیدگاه از واژگان انگلیسی و بیگانه بکار برده شده است. پوزش می خواهم، ولی در واژه پیشنهادن از هیچ ساختاری از آنها پیروی ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیش از هر چیز بگویم که در این دیدگاه از واژگان انگلیسی و بیگانه بکار برده شده است. پوزش می خواهم، ولی در واژه پیشنهادن از هیچ ساختاری از آنها پیروی ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جایِ {حاشیه ای} می توان از {کم ارزش} بکار برد. برای نمونه:{او همیشه در پی سخن های حاشیه ای است} درست تر:{او همیشه در پی سخن های کم ارزش ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان به جایِ {حاشیه ای} می توان از {کم ارزش} بکار برد. برای نمونه:{او همیشه در پی سخن های حاشیه ای است} درست تر:{او همیشه در پی سخن های کم ارزش ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {نشان دادن} بکار برد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{انباشتن}:{ان} {باشتن} چنانچه بن کنونی {باشتن}، {بار} است و آن را در {انبار} به خوبی می بینیم. {باریدن} ریختِ دیگری از {باشتن} است، با {واریدن} آن ر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {برپا کردن. ساختن. فراهم کردن} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {ژاد} به همراه پسوندِ نامسازِ {ان} بکار برد و گفت {ژادان}، به جای {طبیعت}. {طبیعی} هم می توان {ژادی} را گفت. شاید بپرسید چرا پیشنهاد ند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ اینکه بگوییم {نا خوش احوالی}، این {احوال} را نگوییم و بگوییم {نا خوشی}. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

این واژه یِ {رای} گردان است، اگرچه باید فراسوده خواهد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَسی در باره ی بکار بردن از {نگاه، نگر، نگرش، نگرورزی} به جای {توجه} نوشت ( پوزش از بکار بردن واژگان بیگانه در این پیام، ولی این نِگاهِ من نیست ) :{م ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

{حوصله} می تواند چندین کاربرد داشته باشد: 1 - گاهی تاب و توان، بردباری، شکیبایی را می رساند. 2 - گاهی همان کارکردی را دارد که {حال داشتن} دارد، برای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به جای واژگانِ {گرادیان، gradient، طیف، تدریج} می توان از {شیب} بکار برد. اگرچه {تدریج} در برخی گزاره ها میتواند کارکرد های دیگر نیز داشته باشد. بِ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هنگامی که برای نِمونه به جای {سینوسی} می گوییم {پرفراز و نشیب}، آیا هر چیزی که {سینوسی} است {پرفراز و نشیب} است؟ آری. ولی آیا هر چیزی که {پرفراز و ن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

{سینوسی} ( در گویش روزانه ) به چیزی می گویند که {فراز و نشیب} بسیاری دارد. پس می توان از {پرفراز و نشیب} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان از {هشیار، نِگَروَر، آگاه} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{گوهر/جوهر} ریشه گرفته از واژه پارسی میانه {گوهر:gohr} هستند به چمِ {ماهیت/مایه/جواهر/خمیره}. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپاس از شما کاربر گرامی {پادپان} و سپاس از کارهای شایسته درخورتان. برداشت نادرستی کردم. و ببخشید. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {حاره}، آیا با پیشنهادِ {گَرموگ} از زبان پارسی میانه کنار می آیید؟ اگر نه، چرا؟ بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهان دارد به فنا می رود، تنها کاری هم که می کنیم این است که بگوییم آه، و همچنان همان کار های پیش را انجام دهیم. در این 20 سال چه شد و چه نشد که این ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی میانه دو پیشوندِ {اید} و {ام/ایم} را داشتیم که برابر {این} بوده اند. پیشوندِ {اید} در {پنداشتن} بکار رفته است، چرا که در پارسی میانه {پن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان پهلوی به ریختِ {کنیگ} بوده است. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

ویرایش دیدگاه پیشین: نخست آنکه {پن} واژه نیست که پیش از {پنداشتن} آمده است، یک پیشوند است، یا بهتر، دگرگون شده یِ دو پیشوند {پَد} و {اید} در زبان پهل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{آیوختن} در زبان پهلوی با بُن کنونی {آیوز} برابر {جفت کردن} بوده است. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاربر گرامی {پادپان}، این پیام هایی که چرت و پرت می گویند ( پارسی وجود ندارد. . . . . این کلمه ترکیست. . . . . . ) ، همگی از سوی یک نفر فرستاده می شو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به کاربر {پادپان}: درود. ریشه یابی را بخش بخش کردن واژگان نیست. {امیدوار} را همگان می دانند برابر {امید - وار} است، ولی از همان ها بپرس که ری ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاهی میتوان به جای {حذف کردن} از {برداشتن} بکار برد بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

{نِ. شستن} را داریم. گذرای {شستن}، {شاستن} است. پس گذرای {نشستن}، {نشاستن} است. {نشاسته} کنیکیِ {نشاستن} است. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

واژه یِ {گام} همریشه است با {come} در انگلیسی که در زبان اوستایی به ریختِ {جَم} دیده می شده است ( ریشه ) {جَم} به چم {رفتن، آمدن، رسیدن، پیش آمد} بو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند {وا} به همراه {چیدن}، کارواژه ی {واچیدن} را بدست ما می رساند. برابر آن {چیدن/برچیدن/از جایی چیزی را چیدن} است. ما همچنین واژه ی {واچینه} را م ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند {وا} به همراه {چیدن}، کارواژه ی {واچیدن} را بدست ما می رساند. برابر آن {چیدن/برچیدن/از جایی چیزی را چیدن} است. ما همچنین واژه ی {واچینه} را م ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{آسست}. {آ/سَست}، {آ:نفی کننده/نیچ کننده} {سَست:از {سستن}، در {گسستن}، به چم {جدا کردن/سوا کردن} }. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

{کامه}. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کشوری را بپندارید، که سردسته آن، به همه مردم به یک اندازه ستم می کند. در این کشور، میان همه، {برابری} هست، ولی آیا {عدالت} هست؟ نه! برای همین، نمی تو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خمیدگی ها و چین خوردگی هایی در باد های تراز های میانی و یا بالایی می گویند ( خمیدگی های رودباد ها ) هنگامی که ما چیزی همچون {دردِ سر} داریم، می ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {خیز. پیچ. چین. خم} به جایِ {موج. wave} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپاس از {احمد جنالی}. بله، در گذشته دانشمندان نوشته هایشان بیشتر عربی بوده است. ولی آن برای آن دوره بود که سرزمین عرب ها و اسلام بسیار گسترش پیدا کر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آنجا که {بُوَنده} به چم {کامل/تمام} بوده است، می توان با بکار بردن پیشوندِ {هَم} در کنارِ {بُوَند}، {هَمبُوند} را بدست آورد که برابرِ {مکمل/کامل ک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{گزینه} از پیشوندِ {گُ} به همراهِ {زینه} ساخته شده است. {زینه} از دو بخشِ {زین} و پسوندِ {ه} ساخته شده است. {زین} بُن کنونیِ {زیدن} یا همان {چیدن} اس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{نشر کردن چیزی} را می توان {به بیرون دادن} گرفت. از همین روی، گمان می کنم پیشوندی برابرِ {به بیرون} را باید در کنارِ {داد/دِهِش} آورد تا واژه ای درخو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

برخی از این مردم آن اندازه بی مغز هستند که آدم دوست دارد لگد به دیوار بزند. هنگامی که پرسیده می شود {x بهتر است یا y} پاسخ می دهند {هیچ کدام خوب نیس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

{فرونشست}. بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آنجا که برایِ {مجذوب}، {شیفته} را داریم، می توان برای همین از {جذب} هم از {شیفتَن} بکار برد. ( دست کم در برخی کاربرد های آن ) بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد:{بَرآشکاره} به جایِ {ظاهر}. {بَر}/{آشکار}/{ه} ( ساختار ) بِدرود!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بهتر است بگوییم {بالایی/زبرین}. یِک کسی که در ایران زندگی می کند، چرا باید {فوقانی} را بگوید، تا {بالایی/زبرین} و دیگران واژگان هستند، که هم پارسی ه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{تراز بالایی/تراز زبرین}. بِدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزون بر {برخی}، می توان از {بخشی/پاره ای/تکه ای} به جای {بعضی} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی، واژه یِ {افسردگی} را داریم که کارواژه یِ {افسردن}، بُنِ آن است ( از نگاه زبانی ) {افسردن} از پیشوندِ {اَف} به همراهِ {سُردَن} ساخته شده ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

درود بر هر آن کَس که بیلاخ را برای نخستین بار بکار برد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {دَرشناساندن} به جایِ {اعلام کردن} و {دَرشناسه} به جایِ {علامت/پروفایل/هر آن چیزی که چیزی را نشان کند} بکار برد. هر دویِ این واژگان از پی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود را پاره کرده تا بدانیم چرا خشکسالی است ولی در پایان هیچ کاری هم نمی توانیم بکنیم که آن را پایان دهیم. همین است که رنج را بیشتر می کند. پس، به دن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نیاز نیست هزار تا نام و نشونی بسازی بیای آبادیس. یه بار یه چیز باید گفته بشه نه هزار بار. من هم نمیام دوباره چیزایی رو که نوشتم دوباره بنویسم. یه با ...

پیشنهاد
٠

به پدیده یِ گرمایشِ زمینِ بیشتر در اَپاخترگان ( =قطب شمال ) در برابرِ تَفتان ( =مناطق حاره ای ) می گویند. ( در قطب شمال گرمایش زمین بسیار بیشتر از من ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {اَپاخترگان} به جایِ {شمالگان/قطب شمال} و {نیمروزگان} به جایِ {جنوبگان/قطب جنوب} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{بِ} را در {بسامان} ببینید. همان کارکردِ {مَند/دار} را دارد، که بسیار کاربردی می تواند باشد. بِدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان از پیشوند های گوناگونی به همراهِ {رفتن/شدن} بکار برد. این پیشوند ها {اَف/بَر/بالا} هستند ( و شاید پیشوند های دیگر که اگر می دانید پیشنهاد دهی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان از {دَرآموزه} به جایِ {اطلاعات} بکار برد. ساختارِ آن اینگونه است:{دَر/آ/موز/ه} 1 - دَر:پیشوند است نِشان دهنده یِ {درون} 2 - آ:پیشوند است در ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ای خرگوش. بِدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دیدگاهِ پیشین از {ساشته} از {ساشتن} بکار برده شد. نیاز است گفته شود که، ما {شار} را که کارواژه یِ {شاریدن} را دارد، داریم. این واژه با {شُر/سُر/س ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

هَمریشه با {بَند} در پارسی است. از این روی هِنگامِ برابر سازی/برابر یابی برایِ واژگانی که این واژه را دارند، می توان از {بَند} یا پِی ساشته ( مشتق ) ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما بُنِ کنونیِ {مَک} را از {مَکیدن} داریم که می دانیم بُن های کنونی می توانند پسوند نیز باشند. {مَکیدن} برابرِ {جذب کردن} نیز می تواند گرفته شود، از ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوسویه. بِدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاش می شد که برنامه یِ {ویسه/کیبورد} ای ساخت، که هر واژه یِ ناپارسی که به کار بردیم، برابر پارسی آن را جایگزین کند. ( که می شود چنین چیزی ساخت ولی شو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی می توان از {فراهم کردن/چیزی را فرآهم کردن} به جای {باعث شدن} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنگامی که با {shrink/انقباض} سر و کار داریم، پیشوند های زیر به یاد می آیند: 1 - دَر/اندر 2 - فرو 3 - گُ/وی ( پاد کنندگی ) آن کارواژه ای که باید در ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنگامی که با {shrink/انقباض} سر و کار داریم، پیشوند های زیر به یاد می آیند: 1 - دَر/اندر 2 - فرو 3 - گُ/وی ( پاد کنندگی ) آن کارواژه ای که باید در ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همانگونه که سرور گرامی /مهدی کشاورز/ فرمودند، ما هنگامی که دو چیز را بر سَرِ یِک فروزه ( =صفت ) به همراهِ تَر ( صفت تفضیلی ) می سنجیم، می تواند به جا ...

پیشنهاد
٠

از نگاه من، چراییِ این {فَرمَنِش:پارادوکس}، آن است که ما از گزاره ای پیش از آنکه شِناسش ( =تعریف ) شود بکار می بریم. هنگامی که A می گوید {A نادرست ا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در زبانِ اوستایی، واژه یِ {سَوَ:سود، بهره، پاداش. . . } را داشتیم. این واژه به روشنی با {سود} در پیوند است که با دیدنِ {د} در پایانِ آن و ساختاری ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در زبانِ اوستایی، واژه یِ {سَوَ:سود، بهره، پاداش. . . } را داشتیم. این واژه به روشنی با {سود} در پیوند است که با دیدنِ {د} در پایانِ آن و ساختاری ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در زبانِ اوستایی، واژه یِ {سَوَ:سود، بهره، پاداش. . . } را داشتیم. این واژه به روشنی با {سود} در پیوند است که با دیدنِ {د} در پایانِ آن و ساختاری ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در زبانِ پارسی میانه {im/ایم} را به چَمِ {این} داریم و این همان است که در {امروز/امشب/امسال. . . . } بکار گرفته شده است. از این روی که این پیشوند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای واژه سازی برایِ {مشتق} از همین برابر های کُنونی در پارسی بکار می بریم و سپس واژه سازی می کنیم. به این شیوه: ما {برگرفته} را به جایِ {مشتق} داریم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به کاربرِ /وهسودان مرزبان/: نخست آنکه {انباشتن} از دو بخشِ {ان} و {باشتن} ساخته شده است. درست است که اینجا {اَن} برابر {هَم} است، ولی همیشه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این را از من به یادگار داشته باشید:هیچ گاه، هیچ گاه، هنگامی که می خواهید چیزی را بسنجید ( =نقد کنید ) ، همه آنها را یک جا ننویسید. برای نِمونه، اگر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٧

در پاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/: هیچ گاه {حس} کردن پشتوانه خوبی نبوده است. من {حس} می کنم این واژه پارسی است، چه کسی می گوید که من درست می گویم یا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در پاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/: اینکه در زبانِ پارسی ما دو کاربرد برایِ {خوردن} داریم، نشان می دهد که {مونتاژ} شده است؟ چه کسی می گوید که {خوردن} ت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٦

خب، خب، خب، خب! پاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/: اگر {فردا} ترکی است، ریشه یِ آن چیست؟ ساختارِ آن چیست؟ چه زبانشناسی آن را گفته است؟ همه یِ گفته هایت ت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

درپاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/: هعی. چرا میخواهی فرار کنی؟ برای نِمونه هنگامی که می گوییم {سر در آوردن}، آیا اینجا برابرِ {سر را در آوردن} است؟ نه! ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به پیامِ کاربرِ /عارف طاهری/: گرامی، {انگار} از دو بخشِ {انگ} و {ار} ساخته نشده است، که از {ان} و {گار} ساخته شده است. {گار} هَم که بُنِ کنو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریخت دیگر کارواژه ی {شاریدن} چیست؟ بُنِ کنونیِ این کارواژه {شار} است، و ما برای واژگان هم آهنگ همچون {بار/دار}، کارواژه یِ {باشتن/داشتن} را داریم و ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خستگی که ای که ما برای کار خود هر روز باید ششِ بامداد بیدار شویم و سپس تا شب جان می کنیم، داریم دزدی است، دزدی از زمانِ زندگی مان. دزدی و خستگی، دو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{فرهنگستان زبان و ادب فارسی}، پیشنهادِ {درجه یک} را به جای این واژه داده است. اگر ما گفتگویِ روزانه مان هَمه واژگان تازی باشد، اینها ککشان نمی گزد و ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {دیدمَر} به جایِ {عدد زوج} بکار برد. {دیدمر} از دو بخشِ {دید} و {مر} ساخته شده است. {دید} در زبان پارسی میانه به چَمِ {دو} و {مَر} هم برا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان گاهی از {سرد و گرم چشیده/سختی روزگار دیده} بکار برد. روی هم رفته می توان از {کارآژموده/آزموده/کارکشته/آزمون داده} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

{نژند} از دو بخشِ {نَ} و {ژَند} ساخته شده است. {نَ} پیشوند است که برابرِ {نا} می باشد. {ژَند} هَمریشه است با {ژنده/ژندگی}. ما برای واژگانِ {زنده/زن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهادِ {زیوانبار} به جایِ {تجربه}: این واژه از دو بخش ساخته شده است: 1 - زیو:بُنِ کنونیِ {زیستَن} است و به چم {عمر} است. 2 - انبار:به چَمِ {مخزن} ...

پیشنهاد
١

می توان از {فرانیاد} ساخته شده از پیشوندِ {فرا:ورا در عربی برگرفته از این پیشوند است در پارسی} و {نیاد:طبیعت} بکار برد. بِدرود!

پیشنهاد
٠

از {زیرا/چون/چونکه/برای اینکه/از برای آنکه/زآنکه/پی گرفته از. . . . . . } می توانیم بکار ببریم. بِدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه یِ {قَبر} برگرفته از همان ریشه ای است که {گور}ِ پارسی از آن است. پس شایسته است آن را واژه ای با ریشه ای پارشی خوانیم و به جایِ آن از {گور/گَبر} ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما واژه ی{گوثَر} را در پارسی داریم که در برخی گویش های ایران، بکار برده می شود و به چَمِ {مرغوبیت/اصل} است و به روشنی همان {گوهر} است. ما در ریشه یِ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما واژه ی{گوثَر} را در پارسی داریم که در برخی گویش های ایران، بکار برده می شود و به چَمِ {مرغوبیت/اصل} است و به روشنی همان {گوهر} است. ما در ریشه یِ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ما واژه ی{گوثَر} را در پارسی داریم که در برخی گویش های ایران، بکار برده می شود و به چَمِ {مرغوبیت/اصل} است و به روشنی همان {گوهر} است. ما در ریشه یِ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{پَس/درپَس/سپس} از واژگانِ برابرِ {مابعد} هستند. بِدرود!

پیشنهاد
٠

{ولی چه کار می توان کرد؟}. بِدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک پیشوند هایی که میتوانند نشانگر {کوچک شدن} باشند: 1 - فرو 2 - در/اندر 3 - نِ ( در برخی واژگان می تواند. این را می توانیم با نگاه به کاربرد های این ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان از {آبشالود} بکار برد که از {آب} به همراهِ {شالود:شالوده، برابرِ اساس، پایه، بنیاد، زیرین} ساخته شده است ( در اینجا شالوده برابر زیرین، نِهاد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جایِ این واژه، می توانیم از {راه دوم، راه جایگزین، راهِ ب، برنامه دوم، برنامه جایگزین، برنامه ب. . . . } بهره برد. ( سپاس از پیشنهاد های دوستان ) ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند است که در پارسی می توانیم از {چَند} یا گاهی {دو} بِکار بَریم. بِدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

ساختار: 1 - آ:پیشوند است که در {آسوده/آشفته/آشامیده/آزرده. . . . } می بینیم. 2 - هیخته/هَخته:ریختِ مَفعولی/کُنیکی/پَرداخته یِ {هیختَن/هَختَن} به چَم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگراه خوب نیست، باید از کوچه ها به خواسته خویش برسیم. بِدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

{کوانتوم} بنا بر ریشه شناسی نِبیگ ها و تارنما هایِ گوناگون، برابر است با {چَند؟چه قدر؟}. آشکار است که {کوانتوم} با {اَند/اَنت:مقدار} در پارسی هَمریش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان به جایِ {در واقع} از {به راستی، به درستی، می توان گفت، باید گفت، خوب است گفته شود. . . . } بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

در پاسخ به کاربرِ گرامی /رضا مدیاتک/: گمان نمی کنم پیوندی میانِ {بش} و {پوچ} پارسی نباشد. چرا که در تُرکیِ کُنونی نیز ما {بوچ} را در برخی فتاد ( =نمو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

واژه یِ {ظرف} ریشه ای پارسی دارد که برایِ نِمونه در واژه یِ {ژرف:گود} می بینیم. از این روی شایسته است به جایِ {ظرف} گوییم {زَرف} ( که برگفته از ریشه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگرفته از ریشه یِ پارسیِ {پوسیده} است. بِدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درباره یِ {بشقاب} بی گمان بخش دومِ آن {قاب} هَمریشه است با {cup} در انگلیسی و ریشه یِ هِندواروپایی دارد. ( همانگونه که سرور بزرگوار /فرتاش/ فرمودند ) ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای آنکه به این گفتگو پایان دهم ( دست کم برای خودِ مَن! ) ، این فرتور ( =تصویر ) را در اینجا می گذارم تا ببینید. آشکار است ریشه یِ {hreh:تفکر، استد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی کارواژه یِ {آراستن} را داریم. اگر ساختار این واژه را بررسی کنیم، ما کارواژه یِ {راستَن} را به چَمِ {مرتب کردن، چیدن، arrange} داریم. بُ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به گمانم اینکه ما چند واژه را پیشنهاد دهیم و تنها از آنها بکار ببریم، نادرست است. گفت و شنود باید نوآورانه باشد و هرکس هر واژه ای بتواند برای خود بس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {زمانِ آزاد، زمانِ بیکاری، زمانِ آسودگی} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون} ما در ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون} ما در ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون} ما در ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون} ما در ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما {بحث/جدال/deate} را داریم که اگر ساختار {debate} را بررسی کنیم، داریم: 1 - dis:پیشوندی است که در پارسی {گُ/وی} را به جایِ آن داریم. 2 - bate:هَما ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان از {تَفتار} به جایِ {هیتِر:heater} بکار برد. {تفتار} از بُنِ گذشته یِ {تَفتَن} به هَمراهِ پسوندِ {ار} ساخته شده است و برابر {گرم کننده} است. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {هوش/ویر/بینال} بکار برد. {بینال:بین - ال} که {ال} در اینجا نکش ( =نقش ) ِ کُناکی/فاعلی دارد و {بینال} برابر {بیننده} است. ( دیدن به چَمِ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

{دینامیک} به چَمِ {پویا/گارا} است و {دینامیکی:پویایی/گارایی} اگرچه {دینامیک} به چَمِ {پویایی شناسی/گارایی شناسی} نیز بکار برده می شود. بِدرود!

پیشنهاد
٠

می توان از {کَم فشارِ تَفی} برگرفته از {تَف:گرما} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انکار=چشم پوشی منکر=چشم پوش بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر خواستم روزی نام دیگری برای خود بگذارم، می گذارم {کژداشت:سو تفاهم}. گمان می کردم که تنها در زندگی {کژداشت:سو تفاهم} برای من رخ می دهد، ولی پی برد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

{شارِش} به چَمِ {حرکت/فرارفت/انتقال/تزریق} میتواند بکار برده شود و هَمچنین ا {شار}، بُنِ کنونیِ {شاریدن} را داریم. درباره یِ ریختِ دیگرِ {شاریدن} د ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {پرده دوشیزگی} بکار برد بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {گام ها، پله ها، زَنجیره گام ها، فرآیند} بکار برد. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

درود بر کاربرِ گرامی /رسول امینی/: این پیشنهادِ {پرداخته} بیشتر برای واژگانِ {مفعولی} همچون {ساخته، خورده، برده، شده. . . . } و هَرچیزی که به آن {مفع ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

{ادب} چیزی نیست جز چیزهایی که ما آدم ها گمان می کنیم درست است و باید از آنها پیروی کرد، یک گونه آیین. از واژگانِ {فرهنگ، آموزه، آیین، پاس، پاسداشت} ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جایِ {پر ارتفاعِ جنبِ حاره} گُفت {پُرافراشتِ بَرِ تَفتان}. برای نِمونه: گزاره:با استقرارِ پر ارتفاعِ جنبِ حاره گرمای هوا افزایش می یابد و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی {پرداختن} را به چم {کردن/انجام دادن} داریم از همین روی، می توان از {پرداخته} نیز به جای {مفعول} به کار برد نمونه:این واژه مفعولی است پیش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این دیدگاه برای برابرِ جایگزینیِ تک به تکِ {معمولا} است. ما می توانیم {پرداختن} را در پارسی به چم {انجام دادن} داشته باشیم، چنانچه ما می توانیم بگوی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان در پیشنهاد واژه به جای واژگانی انگلیسی! که دارای fix هستند از {وند/بند} و آنانی که {fixing/fixae} دارند از {وست/بست} بکار بست! بدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

هَمین نخست بگویم که دراینجا از نگاه تاریخی بررسی نشده است، برکه از نگاه ساختاری بررسی شده است. چِگونه {مَرد} با {مُردَن} پیوَند می یابد؟ دگرگونیِ {ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

دیدگاه دوم در پاسخ به کاربرِ {بهنام رضایی}: چرا خودت را لو می دهی؟ این {جدید الساخت} را تنها یک کس گفته است و آن هم {آرش محمدی} است که می گفت که {خان ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پاسخ به کاربرِ {بهنام رضایی}: من از زبان اوستایی برایِ تو می آورم، اگر زبان پهلوی را باور نداری. این دو فرتور از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا} از ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

در پاسخ به کاربرِ {بهنام رضایی}: اگر دیدگاهت راچکیده کنیم، چنین است: {چون در ترکی ما واژه یِ {ایچون} را داریم، پس {چون} از {ایچون} گرفته شده است. } ن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند دوگانه یِ {درهم} برای همه واژگان نشانگر یا درپیوند ( =مرتبط ) با {مختلط بودن، آشفتگی، بی نظم بودن} کارساز است. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند هایِ {هَم/یِک/ایو/ای/اَن ( هَن ) } و چه بسا بیشتر، می توانند نشانگرِ {برابری} باشند. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ما واژگانِ {برابر، هم ارز، همتا، یکتا، هم اندازه، هم پیمانه، هَم مایه و. . . . . } را به جایِ {معادل} داریم، این همه واژه داریم، همه پارسی، چرا باید ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمی دانم چرا این استان های {گیلان و مازندران} این اندازه سرسبز هستند ولی اگر از یک کوهی گذر کنیم به کویر می رسیم. ایران کشورشگفت انگیزی است. بِدرو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی {پیشوند} را به جای {prefix} داریم، {پیش} به جای {pre} و {وَند:بند} به جای {fix} بدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارواژه ی {افسردن} از دو بخش ساخته شده است: ۱ - اف:پیشوند است به چَمِ {بالا} که در گذشته ریخت {اب} نیز داشته است که در پایان برگرفته از {ائیبی/ائیوی} ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی، واژه {فرمان} را داریم که از پیشوندِ {فر:به پیش} به همراه {مان} که برگرفته از {مودن} است. ما در {گمان} نیز به گمانم با پیشوند {گُ} و {ما ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوباره استاد دهخدا دست به کارواژه سازی کرد. بابا، اگر این کارواژه ها ننویسی باور کن به پاک شدن آنها کمک می کنی. نیازی نیست هرچیزی که دیدی را بنویسی. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی، پیشوندِ {بی} را داشتیم به چَمِ {دو} بوده است. از هم ارز های آن، میتوان {bi} را در انگلیسی آورد، که برای نِمونه {bicycle} بکار گرفته ش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

می توان از {آزشختن} بهره برد: 1 - آز:پیشوند است به چم {به بیرون} و هم ارز {ex} در انگلیسی است. 2 - شختن:به چَمِ {ریختن} است، با ریخت دیگر {شنجیدن}، ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخی به نادرستی، از {تَرگو} به جایِ {مترجم} بکار می برند. {گو} در اینجا می خواهد نِکش ( =نقش ) کُناکی/فاعلی بازی کند، که نمی تواند، چرا که پیش از آن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

در پاسخ به کاربرِ /عطار، محمد علی/: ما دو کس، A و B داریم. A می خواهد چیزی را به B بگوید ( بفهماند! ) ، و او از منطق بی کَمبود ( بی عیب ) بکار می بر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در ویرایِشِ دیدگاه های پیشین: {وَند} که بُنِ کنونیِِ {وَستَن} است، همین {بَند} است که بُنِ کنونیِ {بستن} است. در اینجا دگرگونیِ آواییِ {و/ب} را داری ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پسوندِ {ا} در پارسی کُنونی که کُناکی/فاعلی ساز واژگان است، برگرفته از پسوندِ {اگ/اک} در زبانِ پهلوی است. همین واژه یِ {کُناکی} هم دارای پسوندِ {اک} ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٦

گمان نکنید که اگر به فرهنگ ایران یاری رسانید، به کس دیگری یاری رساندید. با یاری به زنده نگه داشتن فرهنگِ راستین ایرانی، به خودتان سود رسانده اید، و ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این واژه ریشه هندواروپایی دارد که برای نِمونه در {have} انگلیسی آن را می بینیم ( کاربرِ /ایرزاد/ یاد آور این شدند ) . پس از این روی، می توان از {دار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بررسی ساختارِ {افراشتن}: 1 - پیشوندِ {اف}:به چَمِ {بالا، بر، به بالا، بلند} است که در گذشته به ریختِ {اَب} در زبانِ پارسی میانه بوده است که برگرفته ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند:{بر} پیشوند:{آ} کارواژه:{شفتن} بن کنونی:{برآشوب} اینکه بُنِ کنونیِ {شُفتن}، {شوب} است، چیزی است که در {رُفتَن:روب/گُفتَن:گوب ( یا گو ) /خُفتَ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی واژه یِ {سرَئُشوپاتَ} را به چَمِ {با سروش نگهبانی شده} داریم. آشکار است که از دو بخشِ {سرَئُشو:سروش/با سروش} و {پاتَ:نگهبانی شده} ساخت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما هم اکنون {افراز} را به جایِ {تقسیم/تفکیک} داریم و شایسته است از این واژه و واژه های پیشنهادی دوستان بهره برد. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپاس از شما، کاربرِ /دارا/ گرامی. کژنگری ( =بی دقتی ) از من سر زد. در آن دیدگاه نخست، در جایی نوشتم {پورسیشنی} برابر {مسئولیت} است ولی سپس به نادرس ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از دو پیشوندِ {دُژ/کژ} بهره برد. برای نِمونه، {دژبرداشت/کژدریافت/کژبرداشت} از برابر های این واژه هستند. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

to block=بستن blocked/بلوکه=بَسته block:بَستَن/بَندال/بندار بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای واژه سازی برایِ {نتیجه گیری، استنتاج، استنباط، استدلال. . . } می توانیم به زبان های هِندواروپایی دیگر سری بزنیم. 1 - انگلیسی/عنگلیسی:واژه یِ { ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

می توان از {درون کردن، درون بردن، اندر بردن. . . } بهره برد. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{مانند همیشه، همانند همیشه، چون همیشه، همچون همیشه، سانِ همیشه، همسانِ همیشه، دیسِ همیشه، هَمدیسِ همیشه. . . } از برابر هایِ آن هستند. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

به گمانم شاید بتوانیم کارواژه یِ {سِپیتَن} را در پارسی داشته باشیم: در اوستایی ما واژه یِ {اسپی:سپید بودن، پاک شدن} داشتیم و همچنین {سپیت:سپید بودن، ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم شاید بتوانیم کارواژه یِ {سِپیتَن} را در پارسی داشته باشیم: در اوستایی ما واژه یِ {اسپی:سپید بودن، پاک شدن} داشتیم و همچنین {سپیت:سپید بودن، ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

{آواز} بُنِ کنونیِ {آواختَن} است که چنین ساختاری دارد: 1 - آ:پیشوند است که در {آرامیدن، آسودن، آشفتن. . . . } می بینیم. 2 - واختَن:به چمِ {صحبت کردن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {باره} نیز بهره برد. بِدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از {دَر پایان، وَبی/وَلی، اگرچه، گرچه} بهره برد. بدرود!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایگزینی تک به تک: چقدر: 1 - چ:چ 2 - قدر:اَند پس {چقدر=چند}. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساختار این واژه را بررسی می کنیم: 1 - ex:در پارسی ما {آز/ز} را هم ارز این پیشوند داریم. 2 - tract:در پارسی {هَختَن/هَنجیدن} را به جای آن داریم. پس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

به کاربرِ /Behnam Rezaei/: هَم این را بگویم که {خفه}. خسته شدم از بس به تو و آن گروهت پاسخ دادم، چرت و پرت گفتن را کنار بگذار، وگرنه هَمین دیدگاهت ر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از آنجا که {شاد} در زبانِ پَهلَوی به ریختِ {شات} ( نیز ) بوده است، گمان می کنم که {شات} باید دگرگون شده یِ {شاتَ} در اوستایی باشد. می دانیم {شاتَ} ر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این دیدگاه تنها یک گمانه است: ما در اوستایی {شَتَ} را به چَمِ {بریده، انداخته، جدا شده} داشتیم. از آنجا که ما {تَ} در پایان این واژه که نشانگرِ کُنی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید بپرسید که {آشامیدن} بر آمده از چه ریشه ای و چه پیشوند/پسوند هایی است؟ نیاز است که ساختار این واژه را فروکاویم: 1 - آ:پیشوند است که در {آسودن، آش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگان {رشکین، رشکآمیز، رشکیک} از برابر های آن واژه اَند. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پیشوندِ {بر} با ریختِ کُهَن ترِ {اَپَر}در زبان پهلوی، کاربرد های گوناگونی دارد: 1 - بالا 2 - نیچ ( نفی ) 3 - بیرون 4 - اَفراشت . . . بدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم بکار بردن از {سناور} به جای {تاندن} شایسته است، چرا که این واژه به چَمِ {رگ/پی} بوده است و در چَمار ( =معنا ) آن {tendon} نیز آمده است. پَ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید بپرسید {سِتیز} در پارسی بر آمده از چیست؟ ما در اوستایی {استیج:stij} را به چَمِ {ستیز} داشتیم که به روشنی {ستیز} بر آمده از آن است. ما همچنین در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

از آنجا که {ظرفیت} هر چیز، {بیشنه} آن چیز برای چیزی را نشان می دهد، از این روی، میتوان از {بیشینگی} بهره برد. یادمان نرود که باید همه پیشنهاد ها بکا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جایِ این واژه، از {زادروز، زایروز، بَرآیروز} بهره برد. ( و واژگان دیگر ) بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

این کارواژه همانند آن است که بگوییم {ساختیدن} یا {آموختیدن} یا. . . . زیبا است که دهخدا این را هم ننوشته است که {این مصدر نادرست است} یا چیزی همسان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ما در اوستایی پسوندِ {ثَ/ِ ثَ} را داشتیم که برابرِ {ِش} در پارسی کنونی و {یشن} در زبان پهلوی است. برای نِمونه در فرتور ها، {خورِثَ} را به چَمِ {خورِ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در زبان اوستایی، پیشوندِ {هَذَ} را به چَمِ {با، با همدیگر، با هم} داشتیم. می توانیم این پیشوند را افزون بر {هَم/اَن/مَت} بکار ببریم. ( میتوانیم ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپاس از شما.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود بر سرور بزرگوار /فرتاش/: به گمانم بخش دوم درباره دیدگاه پیشینِ این تَن بودید و سپاسگزارم از شما. همانگونه که فرمودید، ما میتوانیم از پیشوندِ {ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود بر کاربرِ گرامی /فرتاش/ و سپاس از شما. آن اندازه برای نِوِشتن آن دیدگاه تُند کار کردم که در نیافتم که ما {بی} دیگری ( با ریخت اَبی ) داریم. هم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه یِ {ژاد/زاد} نیز بهره برد. {طبیعت} به چمِ {ذات} است که دگرگون شده یِ {زات} برگرفته از ریشه یِ {زا} در اوستایی است. این ریشه یِ {زا} ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

درود به سرور بزرگوار /مهدی کشاورز/. این از بزرگواری شما است. من که در این تارنما به پای شما و بررسی های شما نمی رسم و هیچ نیستم. سپاس از افزودنی ها ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یادِ چه گاری؟ بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بررسی واژگانِ {سَود، سودَن، سَوَ، سوتَ}: امروزه واژه یِ {سود} را داریم که به روشنی، ریختِ کُنیکیِ کارواژه است. شاید بپرسید که ریشه یِ این واژه چیست؟ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسیِ کارواژه یِ {دودَن}: ما در پارسی، دو گونه کارواژه یِ {دودَن} داریم: 1 - دودَن:به چَمِ {ساختَن، به وجود آوردن} است و با بُنِ کنونیِ {دای} 2 - دو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}. ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}. ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}. ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}. ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی واژه یِ {هان/کان} را داریم به چَمِ {منبع، سرچشمه، مرجع}. پس میتوان به جایِ {ناشی از، نِشات گرفته از} گُفت {هانمَند از، هانیک از}. بِدر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ما در پارسی پیشوندهایی داریم به چَمِ {به بیرون، بیرون} که اینجا به 2 تا از آنها می پردازیم: 1 - آز/ز:هَم ارزِ پیشوندِ {ex} در انگلیسی است. 2 - نیژ/ن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید بپرسید که کارواژه یِ {زیستَن} از چه ریشه ای بَرآمده است؟ ما در اوستایی واژه یِ {جیو} را داشتیم که به چَمِ {زیستن، زندگی کردن} بوده است. واژگانی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کارواژه ای است به چَمِ {صحبت کردن، حرف زدن} با بُنِ کنونیِ {واز} است که در {ایواز} نیست بکار گرفته شده است. این کارواژه از آن دَست کارواژه هایی است ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ما کارواژه یِ {گَشتَن} را داریم که برای واژه هایی که با {تغییر، تبدیل، حرکت} سر و کار داریم بسیار کارساز است. ما هَم چِنین پیشوند هایِ {وا/باز/بَر} ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیدگاهِ شماره 2، در پیوستِ دیدگاهِ پیشین: یازه ( =منظور ) دیدگاهِ پیش باور های مَن نَبود و بیشتر میخواستم بگویم که {زیبایی} شِناسه ( =تعریف ) ای ندار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهادِ واژه به جایِ {عام/عامه}: 1 - در نِگاه داشته باشید که رَوِشِ پیشنهادی واژه سازی، آن است که از زبان های ریشه ای و نیاکیِ پارسی، همچون اوستایی، ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر می پرسید که چِگونه {تَنوین} را در واژه های تازی ( =عربی ) در پارسی بیاوریم، پاسخ این است که برابرِ {تنوین} در پارسی، {ی/یک/یگ} میشود. شما برای ن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می تَوان از واژگانی همچون{کم بهره، بی بهره، نابِکام} بهره برد. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میتوان از واژگانی هَمچون {بَدراهه، دُژراهه، سَخت راه، سخت گُذر} بهره برد. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه یِ {برجَسته} از پیشوندِ {بَر} به همراهِ {جَسته} ساخته شده است که {جَسته}، ریختِ کُنیکی/مفعولیِ کارواژه یِ {جَستَن} است با بُنِ کنونیِ {جَه} که { ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژِگانِ {چیستی، درونمایه، اندرمایه} و واژگانِ درخور پیشنهادی دوستان نیز بهره برد. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ما در اوستایی واژه یِ {چیستا} را داشتیم که از نِگاهِ من، این واژه آن اندازه درخور است که میتوانیم از هَمین واژه به جایِ {عِلم} بهره بریم. پس افزون ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی کارواژه یِ {اَلفَنجیدن} به چَمِ {حاصل کردن، جمع، نتیجه کردن} داریم. این کارواژه به روشنی از پیشوندِ جدایی ناپذیرِ {ال:به چَمِ {با، باهَم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمان می کنم میتوان از {چَئیتی} که در زبانِ اوستایی به چَمِ {چَند، چه اندازه} بوده است، برایِ {مجهول} واژه سازی کرد. اگر بخواهیم {چَئیتی} را به ریختِ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به جایِ {قَدَم} از واژگانی همچون {گام، گام برداشتن، پا گذاشتن، پای گذاشتن، پا، پای} میتوانیم بکار ببریم. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دودلا بودن، دودلی، دل آرام نبودن، دل نا آرامی. . . . . از برابر های این گزاره/فرباره ( =عبارت ) هستند. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزون بر پیشنهاد هایِ دوستان، میتوان از {کارشناسیک/کاریک/کارانه؟!} بهره برد. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد به جایِ واژه یِ {حُکم} در دانِش هایی همچون {منطق، ریاضی}: 1 - سری می زنیم به برابرِ این واژه در زبانِ {آلمانی}. واژه یِ {urteil} در این زبان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نِگاهِ ما به زبان، باید نِگاهی ساختاری باشد. برای ساختَنِ واژگان به جایِ واژگانِ بیگانه ( سَوایِ عربی که ساختارِ هِندواروپایی ندارد ) ، باید به ساخت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساخته شده از دو بَخشِ {هَم:نِشانگرِ برابری} و {آن:نشانِش ( =اشاره ) } است. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

میتوان از واژه یِ {دَردیسه} به جایِ {مساحت} و {بَردیسه} به جایِ {محیط} بکار برد. {دَردیسه} از پیشوندِ {دَر:درون، اندر، در} به همراهِ {دیسه:شکل} و {ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

میتوان از واژه یِ {دَردیسه} به جایِ {مساحت} و {بَردیسه} به جایِ {محیط} بکار برد. {دَردیسه} از پیشوندِ {دَر:درون، اندر، در} به همراهِ {دیسه:شکل} و {ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

در پیوستِ دیدگاهِ پیشین: باید به جایِ {شانس} بگوییم {بخت}، ولی تنها برایِ گفتگو با این کاربر، این واژه را بکار بردم. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاهِ شماره یِ 2: همانند هر بار، بارِ پیش، داده هایِ نادرست به شما دادم. پسوندِ {و} خود پسوندی {کناکی/فاعلی} بوده است و در گذشته به ریختِ {وک} بود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

پیشنهادِ کارواژه یِ {آفَرهَشتَن} به جایِ {نقض کردن}: تَک تَکِ بخش های این کارواژه اینگونه هستند: 1 - آ:پیشوندِ نیچ ( =نفی ) است. 2 - فَر:پیشوند است ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابرِ پارسیِ آن {نِگَریک} است که برگرفته از {نِگَر} پسوندِ {یک} است. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در سنسکریت واژه یِ {نیس} را داشتیم که با همه یِ {نا/نه/no/negative. . . . . } و همچنین پیشوندِ {نی/نِ} همریشه است و به چَمِ {نفی} است. با بهره از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما واژه یِ {ژونیت} را به جایِ {حالت} داریم که همچون {نِژاد} که از {ژادَن} گرفته شده است و {ژادَن=زادَن}، در اینجا هم {ژونیت=زونیت} که همریشه است با { ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

( این دیدگاه سَد در سد درست نیست و شاید در آن لغزش هایی باشد ) پَسوَندِ {آر} اگر در نِخش ( =نقش ) ِ {فاعلی} آید، برگرفته از پَسوَندِ اوستاییِ {َ ر: ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به گمانم باید از پیشوندِ {گُ/وی} و پسوندِ {ا} در این باره بهره برد. در اینجا پیشوندِ {گُ/وی} کاربردِ {نفی کردن} دارند. دو کارواژه یِ شناخته شده برا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پیشنهادِ واژه به جایِ {تاثیر، اثر گذاشتن}: ما در زبانِ اوستایی واژه یِ {رَئیث/رئِث} را داشتیم به چَمِ {ترکیب شدن}. به همراهِ آن، پیشوندِ {پَتی} آمد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ریختِ دیگری از {لَنجیدن} است به چَمِ {بیرون کشیدن}. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارواژه یِ {بروختَن} را به جایِ {آپدیت} داریم. بروختَن ساختار چنینی دارد: 1 - {ب}:پیشوند است به {چَمِ} {به}. 2 - روختَن:کارواژه ای است با بُنِ کنون ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما کارواژه یِ {چَختَن} را داریم با بُنِ کنونیِ {چَنگ} داریم به چَمِ {چنگ زدن}. کارواژه یِ {چَختَن} پایان یافته به نِشانه یِ { - ختَن} است که بن هایِ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

رَختَن کارواژه ای است با بُنِ کنونیِ {رَنج} به چَمِ {رنجیدن}. کارواژه هایی که به نِشانه یِ { - ختَن} پایان میابند، سپس بُنِ کنونیِ شان به { - نج} و ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسیِ واژگانِ {سَنج، سنجه، سَختَن، سَنگ. . . . }: ما ریشه یِ {هَچَنگَ/هَچَنَه} را در اوستاییِ کُهَن داشتیم به چَمِ {سنگ، وزن ( جرم ) } که سپس به ریخ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

{گوختَن} کارواژه ای است به چَمِ {انتشار گاز} با بُنِ کنونیِ {گوخ:اگر ( خ ) را به ( ز ) دگرگون کنید!} و همریشه است با {گاز/Gas}. بهتر است به جایِ {گا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{گوختَن} کارواژه ای است به چَمِ {انتشار گاز} با بُنِ کنونیِ {گوخ:اگر ( خ ) را به ( ز ) دگرگون کنید!} و همریشه است با {گاز/Gas}. بهتر است به جایِ {گا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بررسی واژگانِ {دام، اندام، کدام}: ما در پارسی واژه یِ {دام} را داریم به چَمِ {تَن، نفر، بدن} که واژگانِ {اندام، کدام} نیز برگرفته از همان هستند. ساخ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کاربرِ /عطار، محمد علی/: در میانِ عرب ها اگر بگوییم {خلیج پارس/دریای پارس} می خواهند سر از تَنِ ما ببرند، این عرب ها آن اندازه فرومایه هستند که در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

به کاربرِ /عطار، محمد علی/: اگر بنا بر {زیبایی شناختی} باشد، من هم می گویم که {یا خدا/ای خدا} بسیار بسیار از {یا الله} سُه/حِس بهتری به من می دهد و ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه یِ {ویروس} همریشه با واژه یِ {ویشَ} در اوستایی است. اگر بخواهیم آن را به پارسیِ نو بیاوریم و از آن کارواژه سازیم، به گمانَم {ویشتَن/بیشتَن} با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

به کاربرِ {عطار، محمد علی}: میخواهم در این دیدگاه، مو به مویِ دیدگاهِ پایانیِ شما را بررسی کنم و خواهش میکنم، تا پایانِ آن را بخوانید، سپس، پاسخ دهید ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر دو گزاره A و B را داشته باشیم و به این گونه باشد که: 1 - اگر A درست باشد، آنگاه B درست است 2 - اگر A نادرست باشد، آنگاه B نادرست است. به این دو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه واژگانی داریم؟ هم ( پیشنهادِ کاربرِ گرامیِ /مهدی کشاورز ) و {مَت=هَم} چه پسوند هایی داریم؟ ار/مان/اده/یده/اد چه واژگانی ساخته میشوند؟ همار/هممان ( ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گمانِ من این است که این واژه برگرفته از ریشه یِ {پَرچ} در {هِندواروپایی} است به چَمِ {پر کردن}. گمان های دوستان نیز درخور و شایسته است و باید ریشه د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما 2 کاربرد برایِ {منطقی} داریم: 1 - سازگار:چیزی که در آن لغزشی در فرنایِش ( =استدلال ) نداشته باشیم. 2 - درست/بهنجار ( =طبیعی ) :چیز یا کاری که درس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گیختَن کارواژه ای است که در {انگیختَن} می بینیم و بُنِ کنونیِ آن {گیز} میباشد. نگریدنی است که این کارواژه برگرفته از ریشه یِ اوستاییِ {وَئیگ} است. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شایسته است از {دَخشتَن} با کُنونه یِ {دَخش} و کُنیکی/مفعولی {دَخشته} به جایِ {تبادل} بهره بریم. ما ریشه یِ {دِک} را در نیاهِندواروپایی داریم که سپس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم دگرگون شده یِ {آدرخش} است که از {درخشیدن} گرفته شده است. پیشنهادی که برایِ {رعد و برق} میتوان داد، واژه یِ {آواذرخش/نواذرخش} است که این واژ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارواژه یِ {کافتَن} با بُنِ کنونیِ {کاو/کاف} را داریم به چَمِ {شکافتن} که واژگانِ {کاوش، کندوکاو} برگرفته از همین هستند. در این باره دگرگونی یِ آوای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه {روز} بُنِ کنونیِ {روختَن} است که {روختَن} به چَمِ {روشن شدن} است. ما این کارواژه یِ {روختَن} را در {افروختَن} به همراهِ پیشوندِ {اف:به بالا} م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر بدانید با گُفتنِ {گیتی/هستی/سپهر/جهان} به جایِ {دنیا}، چه آدم هایِ پلیدی را سرشکسته کردید===لگد در نشیمنگاه آنها زدید، که مایه بدبختی ما همان ها ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدترین بدی این مردم چیست؟ اگر کسی از من این پرسش را بپرسد، می گویم اینکه مردم به گُفته هایِ یِک مُشت جانور گوش می دهند و برای آنها کَف می زنند، و به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢٧

به کاربرِ /عطار، محمد علی/: نخست بگویم که {قرآن} یِک باور است و هیچ هِنگام نمی توان از برای {پشتوانه:منبع} بهره برد، ولی برای آنکه گفتگو میان ما پا گ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه {خاوَر} همریشه با {خور} است، ولی این به آن چَم ( =معنی ) نیست که این واژه برابرِ {شرق} است، و این واژه، برابرِ {جایِ پایین رفتن خور} است، که نِش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودِ واژه یِ {شیشلیک} واژه ای ترکی است ولی ریشه اش ، که ساختارش بدین شیوه است: 1 - شیش:برابر {سیخ} است که برگرفته از {چیخ} در پارسی میانه است. 2 - ل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

برگرفته از کارواژه یِ {پایستن} با بُنِ کنونیِ {پای}، واژه {پایار} را می سازیم که از {پای} به همراهِ پسوندِ {ار} ساخته شده است. نمونه: - اثبات این د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

{ش} ای که {نامِ ستاک=اسم مصدر} ساز است، که در {آموزش، خوانش، رَوِش. . . . } می بیینم، در زبانِ پهلوی به ریختِ {ایشن} بوده است که به روشنی با {tion} د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درود دوباره به کاربرِ گرامیِ /فرتاش/ پس از 1 ماه: زیرِ واژه یِ {مترجم} از شما بزرگوار، پرسیدم که این {س/ش. . . . } هایی که برای نِمونه در {ستاندن/ستد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

ما واژه یِ {چیخَ} را در سانسکریت داریم به چَمِ {سیخ} که امروزه به همین ریختِ {سیخ} در آمده است. اگر بخواهیم کارواژه ای برای آن پیشنهاد کنیم، کارواژه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

به کاربرِ نه چندان گرامیِ {عطار، محمد علی}: آشکار است که یازه ( =منظور ) شما کاربرِ گرامیِ /فرتاش/ است، و همینجا باید بگویم که، من به آسانی، اگر دیدم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هَم ارزِ این واژه در پارسی {آزتنیدن} است که از پیشوندِ {آز} که همان پیشوندِ {ex} است به همراه {تنیدن} که هم ارزِ tend در انگلیسی است، ساخته شده است. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٩

به کاربرِ {عطار، محمد علی}: اگر میخواهی به راستی برسی، و اگر داو ( =ادعا ) ِ {نِکوهش پذیری=انتقاد پذیری} داری، این دیدگاه را تا پابان بخوان، بی آنکه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جای {فًضا}، بگوییم {فَرجا} که از دو بخش ساخته شده است: 1 - فَر:پیشوند است که در اینجا نِشانگَرِ {دور و بر، جا، فضا} است. ( آشکار است که پیشوندی که ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهادِ واژه یِ {تارار}: 1 - تار:نشان دهنده یِ {شبکه} است. 2 - ار:پسوَندِ {نِسبَت/شباهت} است. بدین سان، این واژه ساخته میشود. بِدرود!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگرفته از {سَنگیدن} است که خود برگرفته از {سَنگ} است. از آنجا که در گذشته {وزن کردن، ارزیابی} بیشتر با {سَنگ} بوده است، کارواژه یِ {سنگیدن} ساخته ش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارواژه یِ {هاختَن} را در پارسی داریم به چَمِ {هدایت کردن، سوق دادن} و با بُنِ کنونیِ {هاز} که برای واژه سازی برای واژه {مَرکَز} درخور است. از پیشون ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

میتوان از کارواژه {هاختَن} با بُنِ کنونیِ {هاز} به جای {هدایت، سوق دادن. . . } بکار برد. پیشوند هایِ {فر، نِ، گُ، در. . . . . } از نِگاه من کاربردی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه {هَمگُفت} به جای {نَظرِ جَمعی} بکار برد. {هَمگفت} از پیشوندِ {هَم} که نِشانگرِ {همه}است و {گُفت} که برابر {رای، نگاه، دید، نظر} است س ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه {هَمگُفت} به جای {نَظرِ جَمعی} بکار برد. {هَمگفت} از پیشوندِ {هَم} که نِشانگرِ {همه}است و {گُفت} که برابر {رای، نگاه، دید، نظر} است س ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در واژه های زبانِ پارسی میانه واژه {هوسکارتَن} با چنین ساختاری دیده می شود: 1 - هو:به چَمِ {خوب} است. 2 - سکارتَن ( یا اسکارتَن}:به چَمِ {اندیشیدن، ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی کارواژه {یَشتَن} در پارسی میانه: ما واژه {یَشتَن} را در پارسی میانه داشتیم به چَمِ {پرستش کردن، جشن گرفتن} که چَمِ دوم برگرفته از چَمِ نخست است ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزون بر {خَشار} و پیشنهادهایِ دوستان، میتوان از {پاسوَرد} به جای {پاسوُرد} بکار برد. برابرِ {پَس} در پارسی واژه {پاس} است و {وُرد} هم در اوستایی به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

در پاسخ به کاربر/دارا/: گرامی، {پرسیشن} با {پرسیش/پرسش} یکی نیست. این واژه {پرسیشن} در زبانِ پهلوی در نِبیگ ( =کتاب ) {فرهنگ کوچک زبان پهلوی} برابر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در اوستایی {زَر} را به چَمِ {مسن شدند، سالخورده شدن} داریم که کُنیکی ( مفعولی ) - گذشته آن واژه {زَرتَ} است. پس کارواژه {زَرتَن} ساخته میشود به چ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی {زَر} را به چَمِ {مسن شدند، سالخورده شدن} داریم که کُنیکی ( مفعولی ) - گذشته آن واژه {زَرتَ} است. پس کارواژه {زَرتَن} ساخته میشود به چ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای خودِ {تقسیم}، میتوان از واژه {پاس} نیز بهره برد، چرا که می دانیم که هِنگامی که می گوییم {پاسی از شب گذشته بود} در اینجا {پاس} به چَمِ {بخش} بوده ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

افزون بر پیشنهاد های زیبای دوستان، میتوان از واژه {شَوِش} نیز بهره برد که از {شَو}، بُنِ کنونیِ {شُدَن} به همراهِ {ِش} ساخته شده است. می دانید که {ش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ما در پارسی واژگان {برازنده، براز، براختَن} را داریم که به روشنی با {برق، براق} در عربی همریشه هستند. واژه {بَراز} در پارسی همریشه با {bright} در ان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توانیم یا برگرفته از {آیینه} واژه {آیینَک، آینَک} را بسازیم، یا پیشنهاد هایی همچون {چِشمَک، بینَک ( پیشنهادِ کاربرِ گرامیِ /صمد توحیدی/ ) . . . . ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نخست باید بگویم که: در این باره نادرست گفتم که ریشه یِ {عادی}، واژه {اَتی} است. چرا که من این چیزی را که گفتم، از تارنمایی برداشتم، که سپس دریافتم دا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شایسته است به جای {مَتن} عربی، از واژه {مَتار} پارسی بِکار ببریم. واژه {مَئیتی} را در اوستایی داشتیم به چَمِ {اندیشه} که امروزه، همچون {پَئیری} که ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوندِ {پاد} برگرفته از {پَئیتی} در اوستایی به چَمِ {در برابر، در رو به رو، بَر، پُشت، درون، برای} است. کاربرد های {پَشت، در برابر، در رو به رو} را ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

افزون بر پیشنهاد بسیار ارزشمندِ دوستان برای پیشوند، پیشوند های دیگر نیز هستند: 1 - دژ ( پیشنهادِ دوستان ) 2 - نا 3 - بی میتوانیم از این پیشوند ها به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

ما در پارسی پیشوندِ {پَس} را داریم که نشانگرِ {پیش، پشت، پَس} میباشد. این پیشوند هم ارز با {off} در انگلیسی و {af} در آلمانی است. برای واژگان در پی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگرفته از {ئِذَ} در اوستایی می باشد. برای نِمونه، واژه {نَئِذَ} را داریم که {نَ} در اینجا به چَمِ {نه} و {ئِذَ} به چَمِ {اینجا} است و این واژه برابر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود بر کاربر گِرامی /شاهین بهتاش/: سپاس فراوان از زمانی که برای پاسخ دادن گذاشتید. به گمانم دیدگاهم را بد نوشته ام یا شما برداشت نادرستی کرده اید. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جای واژه بیگانه {اقلیم}، از واژه های {آب و هوا، بوم و بَر، مرز و بوم، بوم} بِکار ببریم. اگرچه، این تازه زَده ( =عرب زده ) ها که کار خودشان را می ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

{آریا} برگرفته از ریشه هِندو اروپایی {اَریو} است به چَمِ {فرمانروا، برتر، فراتر} که {آریا} نیز به هَمین چَم است. شگفت انگیز است که واژه {آلارم/alarm ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ریشه شناسی درباره واژگان {ساییدن/سای/سوهان. . . } است: ریشه هِندواروپایی {اَک} را داشتیم که سپس همین ریشه به {کِی/کُی} دگرگون شد و این ریشه ها بر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ریشه شناسی درباره واژگان {ساییدن/سای/سوهان. . . } است: ریشه هِندواروپایی {اَک} را داشتیم که سپس همین ریشه به {کِی/کُی} دگرگون شد و این ریشه ها بر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه {آجُر} تازی شده ( =معرب ) واژه {آگُر} در پارسی است که خود برگرفته از {آگورو} در پارسی کُهَن است. فرتور را در زیر می بینید: پَسگَشت:رویه 7 از ن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه {اِستراتژی} همریشه با واژه {تراز} در پارسی است: ما ریشه هِندو اروپایی {اَگ} را داشتیم که سپس، در اوستایی با دگرگونی آوایی ( گ/ز} به ریختِ {اَز} ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

{اُبُهَت} برگرفته از {آب بَها} در پارسی است. این را در نِبیگِ {واژه نامی ریشه شناسیک/اِتیمولوژیکال پارسی، انگلیسی و دیگر زبان های هندو اروپایی} در ر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بررسی ساختارِ واژه {آخور}: این واژه برابر پارسی {طویله} است. این واژه در زبانِ پهلوی، به ریختِ {آوخور} بوده است که از دو بخش ساخته شده است: 1 - آو:ه ...

پیشنهاد
٠

این گزاره، زیباترین گزاره است، چِرا؟ چون اگر {کیلِ خر} ( ل=ر ) را درون این گزاره بکنید، آب او در می آید. به همه کسانی که جلوی پیشرفت فرهنگ ما سنگ م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

ما در پارسی، واژه {ویژه، ویژگی} را داریم که برگرفته از {ویژ} میباشند. {ویژ} در گذشته به ریختِ {وِیچ، وِیت} بوده است، پس از برای همین، میتوان واژه {و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بررسی واژگانی همچون {زِنده، زندگی، زندگانی} در می یابیم که {زِند} بنِ گذشته یک کارواژه است، پس آن کارواژه باید {زِندَن} باشد با بن کنونی {زِن/زَن} ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بررسی واژگانی همچون {زِنده، زندگی، زندگانی} در می یابیم که {زِند} بنِ گذشته یک کارواژه است، پس آن کارواژه باید {زِندَن} باشد با بن کنونی {زِن/زَن} ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بررسی واژگانی همچون {زِنده، زندگی، زندگانی} در می یابیم که {زِند} بنِ گذشته یک کارواژه است، پس آن کارواژه باید {زِندَن} باشد با بن کنونی {زِن/زَن} ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه {بیش} در اوستایی برابر {دو برابر، بیش} بوده است که همریشه با {بی} در این زبان به چَمِ {دو} بوده است. پس بدین سان، برای {عدد مربعی}، میتوان واژه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی کارواژه {بایستن}: این کارواژه از {با} در اوستایی برابر {باید، حتما} گرفته شده است. برابر همه واژگان {حتما/قطعا/طبیعتا} واژه {باید} میباشد. پس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانگونه که میدانید، میتوانیم برای اینکه بگوییم {من معتقد این هستم}، می گوییم {من بر این هستم}. پس، میتوانیم از پیشوندِ {بر} برای واژه سازی بکار ببر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر {اندوهگین} است بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

نام رُخشاره ای که در آینده ساخته میشود. این رُخشاره، دارای این نکته میباشد که هیچ هنگام، کیر خر را در نِشیمنگاه خود فرو نبرید. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر بخواهم دیدگاه پیشینم را به شیوه ای دیگر بگویم: چون که {پادسو} در اینجا به چَمِ ( =معنی ) {سویِ پاد} است، پس در اینجا {پاد} پیشوند نیست. پس اگر { ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا دیگر {اَبر} ها نمی بارند؟ چرا؟ بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در این باره کسی میتواند من را یاری کند: آیا {پاد} در {پادسو} و یا نمونه های دیگر، پیشوند است یا فروزه ( =صفت ) ؟ چون اگر {پاد} را برداریم، واژه {سو} ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خود واژه {کاسپیَن} در انگلیسی برگرفته از {کاسپی} پارسی است، و ساختارش بدین شیوه است: 1 - کاسپ:واژه 2 - یَن:پسوند است، برابر {ی، یگ} پارسی و هم ارز و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوست گِرامی، این پیشنهادِ {فرباره} بیشتر برای کاربرد هایی همچون {عبارت است از} پیشنهاد داده شده، که نمیتوان گفت {گزاره است از}! یِک واژه بسیار برابر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی {شِکفتن} و {کفتن} در پارسی: واژه {شِکفتن} بر می گردد به ریشه اوستایی {اشکا} که خود، ریختِ دیگری از ریشه هندو اروپائی {اشکِی} shkei است. چِرا م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود بر هَمِگی. به گمانم در باره واژه سازی درباره {سَطر} نباید از پَسوَند {ر} بِکار برد، چرا که هنوز هیچ واژه ای بدین گونه در پارسی بِکار نرفته است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{بُرهانِ خُلف} را به دو بَخش بَژار ( =تقسیم ) میکنیم: 1 - برُهان:در پارسی {بَرهان} میشود که از دو بَخشِ {بَر} که پیشوندِ است برابرِ {بَر، دَر، در سوی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
-١٩

اگرچه {بُرهان} واژه ای با ریشه پارسی است، ولی میتوانیم در پارسی واژه {بَرهان} را داشته باشیم که ساختار آن بدین شیوه است: 1 - پیشوندِ {بَر}:برابر {در، ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
-١٥

اگرچه {بُرهان} واژه ای با ریشه پارسی است، ولی میتوانیم در پارسی واژه {بَرهان} را داشته باشیم که ساختار آن بدین شیوه است: 1 - پیشوندِ {بَر}:برابر {در، ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

اگرچه {بُرهان} واژه ای با ریشه پارسی است، ولی میتوانیم در پارسی واژه {بَرهان} را داشته باشیم که ساختار آن بدین شیوه است: 1 - پیشوندِ {بَر}:برابر {در، ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه {سَطر} برگرفته از ریشه سنسکریت {سوترَ} است برابر {نَخ، خط} که ساختارش بدین ریخت است: 1 - سو:برابر {نخ کردن} است. 2 - ترَ:یک {پسوندِ وَند/پسوندِ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

این واژه برگرفته از {فَر} پارسی به چَمِ {شکوه} گرفته شده است که در واژگان و به ویژه نام های بِسیاری به کار رفته است. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

2 دیدگاه درباره ریشه واژه {همَت} و هم خانواده های آن: 1 - برگرفته از {هَم} پارسی است که ریشه ای کهن دارد و در اوستایی نیز به همین ریخت بوده است. 2 - ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه یِ {فَرباره} به جای {عِبارت} بِکار گرفت. این واژه از پیشوندِ {فَر} در اینجا نِشان دهنده {والایی/بالایی} و {باره} که برابر {موضوع} است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه یِ {فَرباره} به جای {عِبارت} بِکار گرفت. این واژه از پیشوندِ {فَر} در اینجا نِشان دهنده {والایی/بالایی} و {باره} که برابر {موضوع} است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میتوان از واژه یِ {فَرباره} به جای {عِبارت} بِکار گرفت. این واژه از پیشوندِ {فَر} در اینجا نِشان دهنده {والایی/بالایی} و {باره} که برابر {موضوع} است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه یِ {فَرباره} به جای {عِبارت} بِکار گرفت. این واژه از پیشوندِ {فَر} در اینجا نِشان دهنده {والایی/بالایی} و {باره} که برابر {موضوع} است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

{فَراز} بُنِ کنونی {فَرآختن} است که از دو بخش ساخته شده است: 1 - فَر:پیشوندی است در پارسی برابر {به پیش، به جلو} 2 - آختن:کارواژه ای برابر {کِشیدن، ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

{به دیگر سخن} برابر پارسی این گزاره است. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربر /آرش ناصری/ فرتوری نادرست از این آدَم فِرِستاده است. درستش را میتوانید ببینید: ( بِدرود! )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به جای {واژه جَمع} برای نمونه {دِرَختان}، میتوان گفت {واژه رَمَنی} که از {رَمَن} برابر {جَمع} آمده است. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٦

پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفری ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفری ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفری ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفری ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

نمی خواهم نژاد پرست باشم، ولی هرچی بد بختی هست در این کشور، بر میگردد به این عَرَب های فرومایه! نیرنگ و دروغ، دو چیز است که اگر نباشند، جهان سَد براب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی، پیشوندِ {نیژ} را داشتیم که چَمِ {به بیرون، به سوی بیرون} میدهد و از نِگاه مَن شایسته است از این پیشوند بکار برد. این پیشوند از نِگاه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما در اوستایی، پیشوندِ {نیژ} را داشتیم که چَمِ {به بیرون، به سوی بیرون} میدهد و از نِگاه مَن شایسته است از این پیشوند بکار برد. این پیشوند از نِگاه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای {تقسیم} به تنهایی، میتوان از واژه {بَژار/بَژمان ) بِکار برد. ما در اوستایی واژه {بَژ} را داشتیم که ریختِ دیگری از {بَخش} امروزی است. پس با افزو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه {حَرِکَت} برگرفته از ریشه اوستایی {هَر} و ریشه سنسکریت{هری}و ریشه سنسکریت {هریَتِ} است. همانگونه که در فرتور ها میبینید، بنا بر {فرهنگ واژه های ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه {حَرِکَت} برگرفته از ریشه اوستایی {هَر} و ریشه سنسکریت{هری}و ریشه سنسکریت {هریَتِ} است. همانگونه که در فرتور ها میبینید، بنا بر {فرهنگ واژه های ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه {حَرِکَت} برگرفته از ریشه اوستایی {هَر} و ریشه سنسکریت{هری}و ریشه سنسکریت {هریَتِ} است. همانگونه که در فرتور ها میبینید، بنا بر {فرهنگ واژه های ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

اکنون دریافتَم که {پانترک ها} ادای چه کسی را در می آورند! کسی نیست جز {ناصر پورپیرار}. همین چَند وَخت ( =وقت ) پیش کاربری به نام /Salar/ داشت چنین ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

دو واژه {قَلَم} و {کَلَمه} در عربی هر دو دارای ریشه هندو اروپایی هستند. هر دو این واژگان دارای یک ریشه هستند، که گرچه دور از اندیشه نیست، چرا که بسی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو واژه {قَلَم} و {کَلَمه} در عربی هر دو دارای ریشه هندو اروپایی هستند. هر دو این واژگان دارای یک ریشه هستند، که گرچه دور از اندیشه نیست، چرا که بسی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو واژه {قَلَم} و {کَلَمه} در عربی هر دو دارای ریشه هندو اروپایی هستند. هر دو این واژگان دارای یک ریشه هستند، که گرچه دور از اندیشه نیست، چرا که بسی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
-١٥

روح در عربی دارای ریشه هندو اروپایی است. چنانچه در زبان پارسی واژه {رَوان} را داریم که در ارمنی به ریختِ {رو، اورو} ru/uru برابر {روح} در آمده است. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بِسیار آشکار است که {وَقت} در عربی برگرفته از {وَکتی} سانسکریت یا {وَتی} اوستایی است. گرچه {وَکتی} در سنسکریت برابر {گفتن} بوده است، ولی این واژه در ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دانش هواشناسی، به جای واژه الکی بلند {رطوبت} از {نَم، نَما} بکار بگیریم. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چرا این واژه بیخود را میگوید، هِنگامی که میتوانیم بگوییم {رفت و آمد/آمد و شد}؟ بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی {شاخص}، واژه {پِیسَنح} است که این واژه این ساختار را دارد: 1 - پِی:پیشوند است برابر {به سوی}، برابر پیشوندِ {in} در واژه {index}. 2 - سَ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه {ایستِش} به جای {استقرار/قرار} در همه فِتاد ( =مورد ( ها بهره برد. نِمونه گزاره:با استقرار این سامانه کَم فشار بر کشور در 10 مرداد، ه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همیشه با شیفتگی درباره واژگان، برای آنها در اندازه توانم و اندازه ای که میدانم ( گرچه بسیار ناچیز بود ) واژگانی را پیشنهاد دادم که برخی از آنها به را ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یِک روش بِسیار ساده برای واژه سازی، روشی است بدین شیوه که شما میخواهید از زبان x به زبان y واژه ای را برابر سازی کنید، در اینجا شما یک زبان z در کار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دانِشِ ریاضی برابر {گزاره، اُسته} میباشد. برای نمونه: گونه گزاره:برای استوانش ( =اثبت ) این گزاره، نیاز است تا از این لِم بکار ببریم. گونه گزاره ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اگر بدانید که عَنُگُهلیس ها چه کارها که با ایران کردند، همین اکنون یک لشکر در برابر انگلیس میسازید! همه بدبختی ها از سوی این کشور است، همین {نِظام} ه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

{استقرار} واژه ای با ریشه هندو اروپایی است که به زبان عربی نیز راه پیدا کرده است. این واژه {استقرار} از ریشه {اِستا} هندو اروپایی گرفته شده است که ا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژگان به جای {درجه ) در پارسی: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . در انگلیسی/آلمانی: واژه {درجه ) برگرفته از { ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خواهش میکنم که با خود خواهان بد رفتار نکنید، گناه دارند! خواهش میکنم با هیچ کس بد رفتار نکنید، گناه دارند! خودخواهی را همه ما داریم ولی اندازه آن در ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

اندر شگفتم که چِرا 53 نفر باید این واژه بسیار گم نام را جستجو کنند، و دیدگاه یک کاربر را پَسَند ( =لایک ) کنند. آشکار است که 10 نفر هم این واژه را ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در پارسی بنواژه {داویدن} را داریم که دارای بن کنونی {داو} میباشد که به گَمانم ریختِ دیگرِ {داد} میباشد و این بنواژه ریختِ دیگرش {دادَن} است. پَس بدی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه واژگان {مبنا/مبنی/بانی. . . . } برگرفته از {بُن} پارسی هستند. همه این واژگان نیز برابر {بُن} پارسی هستند و تَنها یک واژه برابر همه اینها اَست. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

برگرفته از {سپری کردن} در پارسی است. این واژه سِپَس به عربی راه پِیدا کرده است و به {سَفَر} دِگَرگون شده است. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از آنجا که کارواژه {راستن} با بن کنونی {رای} به چَمِ {نظم دادن، ترتیب دادن} را داریم، واژه {رایه} از {رای} به همراه پسوندِ {ه} را میسازیم برابر {ترتی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{نظر} از واژه پارسی {نِگَر} گرفته شده است، پس شایسته است به جای {نظریه} بگوییم {نِگَریه}. شاید با ساختار این واژه کنار نیایید، ولی {نِگَریه} از بخش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{زدایش آوایی} برابر {پاک شدن واج/حرف ای در واژه در گذر زمان} است. این پدیده میتواند برای هر آوا/واج/حرف ای رخ دهد. برای نمونه "ه" که رواگمند است. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساخته شده از 2 بخش: 1 - ایر:کوتاه نِوِشت {ایران} 2 - زاد:دگرگون شده {زاتَ" در اوستایی که واژه ای کنیکی/مفعولی است برابر {زاییده/زاده} پس {ایرزاد} بر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آنجا که واژگان {شارژ، شارج، چارچ} ( همه شان یکی هستند! ) در پیوند با "پر شدن، افزایش" هستند، تنها بن واژه ای که از نِگاه من خوب جا افتاده است و ای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به راستی برابر این واژه است. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیدگاهِ شماره ی 2: با نِگاه به اینکه "الگوریتم" یک رَوَندِ "به پیش رفتن" دارد، پیشوندی که شایسته است از آن بِکار ببریم "فَر" میباشد. پَس از این "فَر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود بر کاربر گرامی /مهدی کشاورز/: بن کنونی "پِه" را اگر به همراه پسوندِ "ین" بیاوریم، میشود "پِهین" که واژه ای زیبا است!! ولی بی شوخی، به گمانم در " ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به کاربر /Aydin/: شما چند سالته عمو جون؟ 1 - اینکه بیشتر کامنت ها هم نِگاه هستند، چرایی ای میشود که نادرست هستند؟ نه. درست است که باور همگانی همیشه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2 به کاربر /Aydin/: گمان میکنید که ما "خَر" هستیم؟ فرتور ( =تصویر ) هایی که در زیر میبینید، از شناسه کاربری شما است. شما در "20 ساعت" پ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به کاربر /Aydin/: سود برای شما دارد چون که سود برلی فرهنگ شما دارد. چندین کاربر ترک در این تارنما هم همین را میگفتند، که من تنها راستی را میگویم. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

واژه "logic" در انگلیسی برگرفته از واژه ای یونانی برابر "هنرِ دلیل" میباشد. پس از این روی که در پارسی واژه "چَم/چیم" را به جای "دلیل" داریم، پَس واژ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

چه پیشوند هایی؟ پیشوند های "در، فرو، اندر" نشان دهنده "به خود جذب کردن" و پیشوند های "هَن/هَم" نشان دهنده "با هم جذب شدن" هستند. چه واژه هایی؟ واژه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

چه پیشوند هایی؟ پیشوند های "در، فرو، اندر" نشان دهنده "به خود جذب کردن" و پیشوند های "هَن/هَم" نشان دهنده "با هم جذب شدن" هستند. چه واژه هایی؟ واژه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: مشتی "ارزشی/عرزشی" و تازی زاده دیدگاه پیشین من درباره واژه "اعتقاد" را دوست نداشتند! به شما هستم:80000000 ایرانی پادسو و در برابر شم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند هایی هستند که نشانگر "دوگانگی" میباشند، همانند "وا" و "ترا/تَر" و "باز" . برای ساختن فروزه/صفت، بهتر است از پیشوندِ "ترا/تَر" بِکار ببریم. ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریختِ دیگری از "وارو" که با "فِزاِیِشِ آواییِ "ن" شده است "وارون". "وارو" از پیشوندِ "وا" ساخته شده است که برابرِ "دوباره" است و در اینجا نِشانگر "ا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژگِان "وارون، وارونه" برای "خلاف، برعکس" بِکار ببریم اگر با "تابِش" سر و کار نداشته باشیم. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

میتوان از واژه "ساز و کار" به جای "سیستم، منظومه" بِکار برد. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"مایه ی، پایان میابد به" از برابر های این واژه هستند. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

واژه "سوال" برگرفته از واژه پارسی "سو" به چَمِ "جهت، طرف، سوی، سمت" است. ما در انگلیسی واژه "question" را داریم که آشکار است با "quest" برابر "دنبال ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بررسی واژه "نِهِشت": 1 - ما در پارسی پیشوندِ "نِ" برگرفته از "نی" در اوستایی را داریم که برابر "به پایین، به زیر" است. 2 - هشت:بن گذشته "هَشتَن" برا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیازی نیست بدانید چه است، چِرت ترینِ چیزها را نیازنیست بدانید، چیزی دیگر جستجو کنید. به کاربر /توحید/: نیازی نیست که باور های خودت را در یک تارنما ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه شناسی پسوند "مَند": این پسوند در پارسی از "وَنت" در اوستایی می آید و این پسوند دچار دگرگونی آوایی ( ت/د ) و همچنین ( و/م ) شده است که دگرگونی دو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی که اگر نباشد، مغز میخواهد زمین و زمان را به هم بدوزد! بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"اصفهان" دِگَرگون شده "اسپهان" یا "اسپاهان" است که گویشش spāhān بوده است و امروزه، به ریختِ "سپاهان" نیز در آمده است. چرایی نا برابر گویش "اصفهان" و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسماعیل.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درود از همه. "تَرا" پیشوندی است که در انگلیسی به ریختِ "trans" دیده میشود و این پیشوند در زبان های هندو اروپایی هست. این پیشوند، ریخت دیگرش "تَر" ا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

این واژه از دو بخش ساخته شده است: 1 - trams:برابر پیشوند "تَرا" در پارسی است، برای نمونه:"ترا بری" 2 - it: از فرانسوی "ire" برابر "رفتن، گذشتن" است پ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه، برابر "آزاد" در پارسی است و بهتر است که از واژه الکی بلند "خود مختار" بِکار نبریم. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به همه پانترک ها: در اوستایی واژه "پَئیری وار" بوده است که "پَئیری" همانند "پَئیتی" که به "پَت" دگرگون شد، به "پَر" و "پَرا" دگرگون شد و سپس به "پیرا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیشوند "پاد" ای که امروزه به کار میبریم از "پَئیتی" در اوستایی گرفته شده است که چَمِ ( معنی ) نخستش برابر "پشت، پس، در برابر، ضد" است که آشکار است با ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کاربر /افشین بقایی/: از شما سپاسگزارم. ولی به گمانم سخن شما درست نیست. اگر گفته شما درست باشد که ما در اوستایی واژه "شروو" را داشتیم که گویشش "s ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوانیم واژه "سَره" را پیشنهاد دهیم که "قطب" ها همچون سر های یک کره هستند. ولی، میتوانیم به جای پسوند "ه" در پارسی امروزی، از پسوند "َگ" ag در پهلو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی است که هوای سرد و کم فشار ها و پرفشار ها را در دو قطب کره زمین نِگه میدارد. هنگامی که پر نیرو باشد، هوای سرد به جاهایی همانند آسیا از قطب ها نم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدمک، در برخی باره ها پسوند "َک" پسوند "همانندی، شبیه بودن" است که برای نمونه "آدمک" برابر "همانند آدم" است. یک نمونه از "آدمک" را میتوانید در فرتور ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موز، واژه ای پارسی است که همانگونه که کاربر /محمدرضا سلطانی زرندی ( مولف ) / گفتند، "نام علمی" موز ، "musa" دارد ( ! ) که آشکار است که با "موز" پارسی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاید بپرسید که چرا ما بسیاری از واژگان عربی را در باره های گونانگون به جای پارسی شان بِکار میبریم ولی درباره میوه ها اینگونه نیست؟ آسان است! چون در " ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرتغال واژه ای پارسی است که برابر یک میوه نارنگی رنگ است و همچنین، نام یک کشور نیز هست. این واژه، پارسی است و به عربی ریختِ "برتقال" رفته است. بِد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برابر! واژه برابر را در پارسی داریم که زیبا تر و ساده تر است! چرا میگوییم "معادل" که عربی است! بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

این گزاره "نمیدانم" را باید در برخی باره ها پذیرفت. نباید همیشه بکوشیم که درباره همه چیز نِگاه خود را بگوییم، چون، نمیدانیم. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

این واژه "فرمول" در انگلیسی به ریختِ "formula" میباشد که در پیوند با "form" برابر "دیس" در پارسی است. بنا بر ریشه شناسی این واژه، این واژه "formula" ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

انیرانی از دو بخش "اَن" که امروزه به ریختِ "نا" در آمده است و "ایرانی" ساخته شده است و برابر "نا ایرانی" است. هر کس که ایرانی نیست، یک "انیرانی" است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

در پاسخ به کاربر /حسین/: آری. این واژه "فلج" از همین واژه گرفته شده است و زبان عربی، بسیاری از واژگانش را از یونانی و پارسی گرفته است برای نمونه "موس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

درود بر کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ و سپاس از شما. ببخشید که پس از 2 ماه پیام میدهم. درباره واژه "پاد" که به یاد داشتم که شما در زیر واژه "ضدیت" واژه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تپل بِه گمانم دگرگون شده "توپر" است که کاربر گرامی "فراز پارسی" نیز فرمودند. بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی واژه "صورتی" که بسیار بسیار از واژه "صورتی" زیبا تر است:"سرخابی" بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

به کاربر /حسین طاهری/: این چیز در "عربی دبستان" نیز هست! "ه" نشانگر مادینه ( =مونث ) بودن یک چیز بوده و هست، همانند "غریب" و "غریبه"، که امروزه به هم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برتر دانستن گروهی بر گروهی دیگر، برای نمونه سپید پوستان بر رنگین پوستان. این را نباید با بد دانستن و بیزاری جستن از گروهی یکی دانست، برای نمونه، اگر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

واژه "زیارت"، واژه ای پارسی است که از واژه اوستایی "زَئُیارت" برگرفته شده است که برابر "به جلو جهیدن هنگام نیایش" است که آشکار است که "زیارت" در "عرب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

پسوند "و" در اوستایی: این پسوند، در بیشتر فِتاد ( =مورد ) ها واژه فاعلی/کنشگر میسازد. این پسوند را با "ریشو، دماغو. . . . . " یکی نگیرید، این پسوند ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به کاربر /binam/: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ساخت: نتونستی واژه "ساختن" رو الکی ت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"عدد" برابر "شمار" در پارسی است. "طبیعی" هم برابر "چِهری" میباشد، پس این واژه برابر "شمار چهری میباشد". بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما هم اکنون در پارسی واژه "عدد درست" که همین "عدد صحیح" است را داریم، پس اگر "عدد" را هم پارسی کنیم، میشود "شمار درست". بِدرود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نمیدانم میخواهید بدانید یا نه و میخواهید سرتان را در برف کنید یا نه. واژه "نماز" در پارسی در زبان پهلوی به ریختِ "نماچ" و در زبان اوستایی به ریختِ " ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه "نظر" در عربی خود برگرفته از "نِگر" پارسی است و میتوان در همه نمونه ها از این "نِگر" به جای "نظر" بکار ببریم: نظر:نگر به نظر رسیدن:به نگر رسیدن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه "نظر" در عربی خود برگرفته از "نِگر" پارسی است و میتوان در همه نمونه ها از این "نِگر" به جای "نظر" بکار ببریم: نظر:نگر به نظر رسیدن:به نگر رسیدن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه "نظر" در عربی خود برگرفته از "نِگر" پارسی است و میتوان در همه نمونه ها از این "نِگر" به جای "نظر" بکار ببریم: نظر:نگر به نظر رسیدن:به نگر رسیدن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

واژه "نظر" در عربی خود برگرفته از "نِگر" پارسی است و میتوان در همه نمونه ها از این "نِگر" به جای "نظر" بکار ببریم: نظر:نگر به نظر رسیدن:به نگر رسیدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کاربر /دانیال/: شما این "ه" در "سلیطه" را میبنید؟ و میدانید در زبان عَرعَر کردن ( عربی ) این نشانگر مادینه ( =مونث ) بودن این واژه است؟ . . . . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: این دیدگاه برای فرستادن فرتور ( =عکس ) دیدگاه پیشین و همچنین از میان بردن یک پیچیدگی و گنگی است. شاید بپرسید که برای نمونه در "انجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میتوان از واژه "پیوست" به جای "ادامه" که واژه ای تازی است بِکار برد. برای نمونه: نادرست:او در ادامه به آنجا رفت و سپس یک بستنی خرید. درست تر:او در پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه "پیوست" به جای "ادامه" که واژه ای تازی است بِکار برد. برای نمونه: نادرست:او در ادامه به آنجا رفت و سپس یک بستنی خرید. درست تر:او در پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: ما در پارسی واژه "سوق دادن" را داریم که برابر همین "هِدایت" است. این واژه "معرب" واژه "سو، سوگ" در پارسی است و این واژه باید امروزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به کاربر /bloody . kuromi/: آری، شما درست میگویید و به گمانم این را در پاسخ به دیدگاه مَن گذاشته اید. بنده در آن دوره هیچ نمیدانستم. "فروغ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این یک نِگاه فلسفی است که ویتگنشتاین، آن را به میان آورده است. او بر این باور است که هر گزاره ای بر پایه "دستور بازی" که بازی میشود، مینه ( =معنی ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به شما پول میدهند که به جای "باور" پارسی بگویید "اعتقاد"؟ "باور" هم پارسی است، هم گویشش آسان تر است، چرا باید بگوییم "اعتقاد"؟ بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه "زاد"در "همزاد" باید "همزاده" میشد که این چَم ( =معنی ) را برساند، پس چگونه اینگونه شده است که "همزاد" برابر "همزاده" شده است؟ ما در اوستایی واژ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همانگونه که در فرتور زیر میبینید، واژه "هَذَ هونَرَ" را داشتیم. "هَذَ" برابر "با" میباشد و بدین سان، "هَذَ هونَرَ" شده است "با هنر" که آشکار است که " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در اوستایی، پیشوند "اَپَ" را داشتیم که برابر "دُور، کنار" است. چنانکه در فرتور زیر میبینید: ( هَد:نشستن ) ( بِدرود! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بررسی پیشوند "هَن، اَن" در پارسی: ما در اوستایی، پیشوند "هَن" را داشتیم که امروزه به ریختِ "اَن" دِگرگون شده است. برای نمونه، واژه "اَندام" که امروز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدگاه شماره 2: دوستان، از شما پوزش میخواهم. پیشوند "ز" در "زدودن" یک "پیشوند نفی کننده" میباشد، ولی نه همیشه. سرور گرامی /فرتاش/ به درستی به من فر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار بسیار از شما، بزرگوار /فرتاش/ از راهنمایی هایتان سپاسگزارم. برای من آشکار کردید که برای اینکه درباره هر واژه در پارسی سخنی بگویم، باید در زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به جای "مذاکره" از واژه زیبا پارسی "گفتگو" بِکار ببریم. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژگان "درکِرد/هَنکار/هَنکِرد" به جای واژه "انرژی": برای واژه سازی برای "انرژی" نیاز است که ساختار و ریشه این واژه را بشناسیم. این واژه در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: پیشنهاد پیشین مَن را خواهش میکنم نخوانید، چون نادرست است. فرمودن از 2 بخش ساخته شده است: 1 - فر:پیشوند است که برابر "به پیش، پیش، جل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد واژه "یِکرایَک" yekrāyak به جای "مختصات": با نِگاه انداختن به واژه "coordinate" در انگلیسی که برابر "مختصات" است، و ریشه آن در میابیم که: این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "سوق" که در "سوق دادن" آن را میبینیم "عربی شده" واژه "سو" و یا در گذشته "سوگ" است. پس برای نمونه "سوق دادن" برابر "سو دادن" است یا همان "جهت دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

من دو پیشنهاد دارم: پیشنهاد واژه "دَرآنَیِش" darānayesh به جای واژه "استقرا" و پیشنهاد واژه "بَر آنَیِش" barānayesh: این واژگان هر دو از چهار بخش ساخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١١

اگر به "عشق" بیندیشید، در میابید که چِرت ترین چیز جهان است، چِرت ترین چیز جهان است. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در پاسخ به کاربر /عطار، محمد علی/: "وادی" را اگر در "گوگل ترنسلیت" هم بزنید، به پارسی میشود دره. ولی اگر فرتور ( =عکس ) های زیرش را نگاه کنید، میبین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مونسون تابستانی به بارشی هایی میگویند که برای دمای نابرابر خشکی و اقیانوس ها ( خشکی ها گرمتر ) درست میشود. خشکی ها که گرمتر شوند، یک کم فشار بر آنها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ما در پارسی "یازیدن" را داریم که برابر "قصد کردن، اراده کردن" داریم که بن کنونی اش "یاز" است. با افزودن پسوند "ه" به این بن کنونی، واژه ای در پیوند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر سرور گرامی /فرتاش/. ببخشید، دیدم که در اینجا پیامی گذاشتید و یک پرسشی برای من پیش آمده بود و با خود گفتم که زمان خوبی است: شما در زمان بودِش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٩

هیچ و هیچ و هیچ درنگی نیست که کاربر گرامی /فرتاش/ درباره واژه "وادی" درست می فرمایند، این کاربر /عطار، محمد علی/ تازی زاده با ده ها و ده ها شناسه کار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نخست باید برای "حساب" برابر یابی کنیم: یک گمانه از همین نخست میتواند "شناسه" باشد. ولی بررسی میکنیم. "حساب" برابر "محسوب" است که از "حَسَبَ" می آید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "راحت" میتواند برگرفته از "رها" پارسی باشد، چرا که هم از نگاه آوایی و هم مینه ( =معنی ) ای نزدیک/برابر هستند. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

من واژه "تارَگ" را پیشنهاد میکنم و از دو بخش ساخته شده است: 1 - تار:برابر تار است. 2 - " َگ":این پسوند در زبان پهلوی یا پارسی میانه بوده است و برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک نیاز برای همه. چرا ما ایرانی ها بیشتر از دیگران دچار کلاهبرداری میشویم؟ چون "تفکر انتقادی" نداریم. گردن چه کسی است؟ گردن خودمان و این آموزش و پر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریشه واژه "وَ": دو دیدگاه درباره ریشه واژه "وَ" است: 1 - وَ ریشه در زبان عربی دارد و یک وام واژه نیست. 2 - این واژه از "با" در پارسی و زبان های ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پسوند "وَش" که در امروز در "پرویش، مهوش. . . " نیز دیده میشود، در گذشته و در زبان اوستایی به ریختِ "ووش" یا "وُش" بوده است. این پسوند برابر "سان، دی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( سری بزنید به دیدگاه بنده در زیر واژه معنی ) ما در پارسی واژه "مین" را داریم که برابر و همریشه با واژه "mean" در انگلیسی است. واژه "یعنی" در انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

این واژه "خَشِن" خیلی آشکار است که از "خشم" پارسی آمده است و بنا بر گفته دوستان، در زبان کهن اوستایی نیز بوده است. پس آزاد هستیم که از این واژه به ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

ما در پارسی واژه "نِوِشتن" را داریم که دَر گذشته به ریخت "نِبِشتن" بوده است. از این واژه "نِب" گرفته شده است که خود بی مینه ( =بی معنا ) است، و پسون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه "عادی" واژه ای پارسی است! ما در زبان اوستایی، واژه "اَتی" را داشتیم که چندین برابر داشته است: 1 - مرکز، میان 2 - کمر 3 - عادی، متوسط، حد متوسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "عادی" واژه ای پارسی است! ما در زبان اوستایی، واژه "اَتی" را داشتیم که چندین برابر داشته است: 1 - مرکز، میان 2 - کمر 3 - عادی، متوسط، حد متوسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واژه "عادی" واژه ای پارسی است! ما در زبان اوستایی، واژه "اَتی" را داشتیم که چندین برابر داشته است: 1 - مرکز، میان 2 - کمر 3 - عادی، متوسط، حد متوسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی برابر "زَهار" است. شاید با خود بگویید که چِگونه این واژه چگونه به پارسی راه یافته است؟ ببینید، ما برای "آلت تناسلی" واژه داشتیم، ولی پس از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در پاسخ به کاربر /salar/: میدانستید که زبان اوستایی و سانسکریت بسیار به هم نزدیک هستند و آنها را برادر هم میخوانند؟ میدانستید که ایرانی ها و هندی ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در پاسخ به کاربر /salar/: شما می دانستید که در گذشته ایران 10 برابر چیزی که اکنون هست، بود؟ و میدانستید که مردمان یک کشور به جاهای دیگر نیز میتوانند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در پاسخ به کاربر /salar/: به هیچ روی آشکار نیست که این بن واژه را از . . . ات درآوردی! "بازلیک" ای در ترکی نیست، ما یک "باسلیک" داریم که آن هم برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در پاسخ به کاربر /salar/: این "فارس" و "فراست" و این چیز ها از ریشه "فَرَسَ" هستند و این "فارس" ، برابر "فارِس" است بر آهنگ "فاعل". واژه "فارس" یا " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی بن واژه ( =مصدر ) "مودَن" را داریم که از آن واژه های "نمودن، فرمودن، آزمودن، فرمان" ساخته شده اند. به واژه پایانی نِگاه کنید. این واژه ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

همانگونه که دوستان فرمودند، واژه "زیاد" برگرفته از "زاد" است. بن واژه ( =مصدر ) این "زاد" برابر "زاییدن" است که خود ریخت دیگری از "زودن" است. ما " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همانگونه که دوستان فرمودند، واژه "زیاد" برگرفته از "زاد" است. بن واژه ( =مصدر ) این "زاد" برابر "زاییدن" است که خود ریخت دیگری از "زودن" است. ما " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه "نطق" در عربی برابر "گویایی" میباشد و واژگان "ناطق" و "منطق" نیز از همین "گویایی" برگرفته شده اند. پس بیایید برای "منطق" و "ناطق" در پارسی واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "نطق" در عربی برابر "گویایی" میباشد و واژگان "ناطق" و "منطق" نیز از همین "گویایی" برگرفته شده اند. پس بیایید برای "منطق" و "ناطق" در پارسی واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه "نطق" در عربی برابر "گویایی" میباشد و واژگان "ناطق" و "منطق" نیز از همین "گویایی" برگرفته شده اند. پس بیایید برای "منطق" و "ناطق" در پارسی واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با بِکار گیری از دیدگاه ارزشمند کاربر گرامی /فرتاش/ میتوان 2 کار انجام دهیم: 1 - به جای "جَواب" بگوییم "گَواب". این واژه از نِگاه ساختاری هیچ ساختاری ...

پیشنهاد
٠

این واژه در زبان انگلیسی برابر "استدلال چرخش وار" و یا "circular reasoning" میباشد. پس بیایید این را کمی ساده کنیم: "استدلال" برابر "چَمِش" میباشد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نِوِشتار، نِوِشته و نِوِشتمان برابر های این واژه "نثر" هستند. پس شایسته است که دیگر "نثر" عربی را بِکار نبریم و از برابر های پارسی آن بِکار ببریم. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واژه "لیکن" در عربی برگرفته است از واژه ای در پارسی است، این واژه "لیکن" در پارسی شده است "ولیکن" و سپس شده است "ولیک" و در پایان "ولی" ای که امروزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه "لیکن" در عربی برگرفته است از واژه ای در پارسی است، این واژه "لیکن" در پارسی شده است "ولیکن" و سپس شده است "ولیک" و در پایان "ولی" ای که امروزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "لیکن" در عربی برگرفته است از واژه ای در پارسی است، این واژه "لیکن" در پارسی شده است "ولیکن" و سپس شده است "ولیک" و در پایان "ولی" ای که امروزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بن واژه "نَهادن" در زبان پهلوی به ریخت "nihatan" بوده که پیشوند "ni" یا "نی" در آن آشکار است. بن واژه هایی که در گذشته که پیشوند "نی" داشتند امروزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است. شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است. شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است. شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است. شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به جای "مهیا" بگوییم "آماده" که از بن واژه "آمادن" می آید و بسیار بِهتَر از این واژه است. چرا ما ایرانی ها هنگامی که واژه ای عربی را میگوییم ککمان ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی "انحراف، خطا، اشتباه کردن" میباشد و به جای اینها از این واژه باید بکار ببریم. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

"بازی" از دو بخش "باز" و "ی" ساخته شده است. "باز" بن کنونی "باختن" است و این خیلی شگفت انگیز است که، "بازی" از "باختن" است و نه از "بردن". پس اگر در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ما در پارسی واژه "مَر" و "مار" را داشتیم که برابر "اندازه، مقدار، حد" بودند و از اینها "شُمار" و "آمار" ساخته شده اند. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدگاه شماره 3: همه دیدگاه های پیشین من نادرست و بیهوده و بی کاربرد هستند ولی این بار پیمان می بندم که خوب باشد! نِگاهی می اندازیم به واژه های "posit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پییشنهاد واژه 2: واژه "صورت" برابر "روی" میباشد. برای نمونه: نادرست:در این صورت درست تر:در این روی نادرست:به این صورت درست تر:به این روی در مَزداهی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در پاسخ به کاربر /دکتر تهرانی/ ( همین آرش پارسی ! ) : واژه "duchesse" در فرانسوی، مادینه ( =مونث ) واژه "duke" می باشد که برابر "زنی از طبقه بزرگان" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گویا "وَلی" از "ولیکن" و "لیکن" و "لکن" عربی گرفته شده است و "اما" هم در عربی میباشد، پس بهتر است به دُنبال واژه سازی باشیم. هم اکنون در پارسی گزاره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پیشنهاد واژه "برآوری، برآوردن" به جای "انتخاب" و بدین سان پیشنهاد "برآورده" به جای "منتخب" و "برآورد" به جای "گزینه، انتخاب". واژه "برآوردن" از دو ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

از واژه های ساده تر "ساز و کار، فرآیند، رَهنِشان" میتوان به جای واژه "الگوریتم" بهره برد که هَمِگی شایسته هستند. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

"گستره، بازه، کرانه، دسته" برابر های ساده برای این واژه هستند که پارسی هستند و برای همین از "طیف" ِ عربی خیلی خیلی بهتر است و به فرهنگ ایرانی مان کمک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریخت دیگر این بن واژه برابر "باشتن" است که در واژه "اَنباشتن" میبینیم. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است: 1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم. 2 - بن واژه "زودن" که دارای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است: 1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم. 2 - بن واژه "زودن" که دارای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است: 1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم. 2 - بن واژه "زودن" که دارای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در پاسخ به کاربر /آرش پارسی/: از تو سپاسگزارم که مارا می خندانی و از این کار هم دست نمیکشی!دیدگاه هایَت به راستی که هر کدام از دیگری خنده دار تر و "ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 3: "سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدگاه شماره 2: "سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدگاه شماره 3: ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است: 1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم. 2 - بن واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیدگاه شماره 2: یک چیزی را باید به آگاهی تان برسانم: بسیاری از این کاربران "پانترک" ای که میبینید، از سوی یک کَس گردانده می شوند که بیشتر به نام کارب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"عربی شده" یا "معرب" واژه "اَرژ" یا "ارز" پارسی است. از این سو، به جای "ارج" بگوییم "ارژ" و برای نمونه به جای "ارجمند" بگوییم "ارژمند". بنگرید ( =ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"افزون بر، با اینکه، با، با افزون اینکه" از برابر های پارسی این گزاره "عربی" هستند. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از نِگاه من ما در پارسی دارای پیشوند "ز" هستیم که یک پیشوند "نفی کننده، پادسو کننده" می باشد و بسیار بسیار کاربردی است: در دیدگاه من زیر "دایی" که در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای "خلا" میتوان از "تُهی" بهره برد: نادرست:ما در جهان چیزی به نام خلا نداریم. درست تَر:ما در جهان چیزی به نام تُهی نداریم بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای "خلا" میتوان از "تُهی" بهره برد: نادرست:ما در جهان چیزی به نام خلا نداریم. درست تَر:ما در جهان چیزی به نام تُهی نداریم بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"چِکیده، کوتاه شده" از برابر های این واژه هستند. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گونه ای از بارش ها است که به شیوه خیلی تند و در زمان کوتاه می بارد و بیشتر مایه روانآب می شود. این بارش ها بیشتر در بهار و تابستان رخ می دهند. بِد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

"دوستن" بن واژه ای است برابر "دوست داشتن" و از آن واژه "دوستار" ساخته شده است که در اینجا "ار" پسوند ( کنشگر/فاعل ) می سازد. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میتوان از واژه "هموند به" بهره برد. "هَموند" برابر "مَنسوب" می باشد و "به" هم که همان "به". "هَموَند" برابر "یکوَند" و برابر "یک ریشه، یک رگ" است ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جای این پیشنهاد اَلَکی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" ، واژه "سُهگَر" را بکار ببریم که خیلی همسان با "حِسگَر" است و پارسی نیز است. "سُهِش" برابر "ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای این پیشنهاد اَلَکی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" ، واژه "سُهگَر" را بکار ببریم که خیلی همسان با "حِسگَر" است و پارسی نیز است. "سُهِش" برابر "ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در پاسخ به کاربر /امیر/: نخست آنکه مگر هر واژه پارسی باید در زبان های نزدیکش باشد؟ برای نمونه ما در پارسی "پشتیبانی" را داریم که در هیچ یک از زبان ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

پیشنهاد
١

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در پاسخ به کاربر /آرش پارسی/: من که می دانم تو همان "آتوسا بختیاری" هستی، و چند تا "حساب" دیگر هم داری، و میدانم که این دو "اَپَسَند" ( =دیسلایک ) ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه "مشت و مال" کهن تر از این واژه "ماساژ" است و خیلی بهتر از آن است. ما ایرانی ها، با خود می پنداریم که این "خارجی ها" خیلی از ما بهتر هستند و می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر ساده "آفرین گفتن" را به جای واژه عربی "تشویق" بکار ببریم. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به جای "صعودی" بگوییم "افزایشی" و به جای "نزولی" بگوییم "کاهشی". بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جای "صعودی" بگوییم "افزایشی" و به جای "نزولی" بگوییم "کاهشی". بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جای "صعودی" بگوییم "افزایشی" و به جای "نزولی" بگوییم "کاهشی". بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جای "صعودی" بگوییم "افزایشی" و به جای "نزولی" بگوییم "کاهشی". بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از واژه های "چالش، سختی، سخت، گِرِه" میتوان بعه جای "مشکل" بکار برد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک انگاره ( =نظریه ) می باشد که از یک فرتور ( =عکس ) در "4chan" آغاز شد. در آنجا، این فرتور در زیر، پخش شد و یک کاربر درباره آن، چنین نوشت: "اگر مرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در پاسخ به کاربر /آتوسا بختیاری/: در یک زبان می تواند چند تا واژه برای یک خواسته باشند. برای نمونه، ما در پارسی هم "روز" را داریم هم "دا" را داریم د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاسخ شماره 2 به دیدگاه کاربر /آتوسا بختیاری/: در پایان گفته است: "به همین دلائل است که یونسکو زبان دری را لهجه ۳۳ زبان مقدس عربی اعلام کرده و برای خی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جای این واژه عربی واژه های ساده تر و پارسی "یاد دادن، آموزش" را به کار ببریم. ما در پارسی "تعلیم دادن" را داریم که نادرست است، خود "تعلیم" یک کار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بهترین برابر این واژه "آویختن" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در پاسخ به کاربر /آتوسا بختیاری/ که باید برایش برای این همه بازی دادن کاربران این تارنما دست زد: دو تا باورش را گفته است: 1 - به از "عربی" می آید و ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دوستان گِرامی. بِکار بردن این واژه خیلی چَمین ( =منطقی ) نیست! چرا که ما پیشوند بسیار ساده تَر "بِ" را داریم که هم برابر "به" است و هم برابر "با" و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

"به" در پارسی برابر"به، با، دَر" می باشد. همچنین به شیوه پیشوندی و به شیوه "بِ" می آید و برابر "به، با" است. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چند شیوه برای خواندن این واژه هست: 1 - بَدو:در پارسی برابر "آغاز" است. 2 - بِدو:کوتاه شده ی "به او" و کاروازه فرمانی "دویدن" بِدرودُ!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: از آنجا که در زبان پهلوی "چیم" یا به اِمروزه "چَم" برابر "دلیل" است، می توان واژه های "چَمین، چَمَوی" را پیشنهاد داد. هر دو پسوند "َ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: همانگونه که کاربر /علی باقری/ نِشانِش کَرد، "بِدرود" در گذشته "پدرود" بوده است. دو شیوه برای ساختار این واژه میباشد: 1 - پیشوندِ "پ" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربر/استاد. حدّاد عادل/ پیشنهاد بسیار کاربردی ای دادند. ولی نمیدانم من اینجا زیر این واژه چه میکنم! اگر با نوک زبانتان بکوییم "کُتشِر"، خودتان میدان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در پارسی همان "پسوند" است و هم "پیشوند". "پیشوند" َش را که من دانشی درباره اش ندانم و تنها می دانم بیشتر کاربرد "ضد کردن، پاد کَردَن" دارد. در این ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برابر واژه "توضیح" واژه "سخن" است! واژه "سخن" در پهلوی برابر "سَخوَن" بوده است و پیش از آن در اوستایی، "سَنح" بوده است. "سَنح" در اوستایی برابر "اعل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه "رُبودن" از پارسی کُهَنِ "رَئوپ" می آید. این واژه در زبان پهلوی به "روپ" و سپس به "روب" و "رُب" دِگَرگون شد و این واژه با "rob" در انگلیسی همری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "رُبودن" از پارسی کُهَنِ "رَئوپ" می آید. این واژه در زبان پهلوی به "روپ" و سپس به "روب" و "رُب" دِگَرگون شد و این واژه با "rob" در انگلیسی همری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه "رُبودن" از پارسی کُهَنِ "رَئوپ" می آید. این واژه در زبان پهلوی به "روپ" و سپس به "روب" و "رُب" دِگَرگون شد و این واژه با "rob" در انگلیسی همری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درود بر همگی. در این دیدگاه نمیخواهم به کاربر /آتوسا بختیاری/ پاسخ دهم. همه یا بیشتر ما دست کم یک بار با کاربر /آتوسا بختیاری/ آشنا شده ایم. این ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب" ما در زبان اوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "بِدُنِگ، دُنگدار، دُنگوَر" به جای "سهیم". "سهم" برابر "دُنگ، دانگ" است و "سهیم" برابر "سهم دار، دُنگ دار، دانگ دار". "بِدُنگ" از پیشو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چیزی است که میتواند جهان را پیشرفت دهد و همزمان مایه بسیاری از پیشرفت نکردن ها می باشد. خیلی شگفت آور است، خیلی! بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: دیدگاه پیشین من خیلی "چِرت" بود و بهتر است آنرا نخوانید! پسوند "ه" یک پسوند بسیار پرکاربرد در "پارسی" است. چندین کاربرد دارد: 1 - اف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "کُنِشواژه، کُنِشگَر" به جای "فاعل" در پارسی. "کُنِشواژه" از دو بخش "کُنِش" و "واژه" ساخته شده و برابر "واژهِ کُنِش" می باشد که برابر خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "کُنِشواژه، کُنِشگَر" به جای "فاعل" در پارسی. "کُنِشواژه" از دو بخش "کُنِش" و "واژه" ساخته شده و برابر "واژهِ کُنِش" می باشد که برابر خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "کُنِشواژه، کُنِشگَر" به جای "فاعل" در پارسی. "کُنِشواژه" از دو بخش "کُنِش" و "واژه" ساخته شده است و برابر "واژهِ کُنِش" می باشد که برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیدگاه شماره 4: ما در زبان اوستایی واژه "دا" را نیز داریم که برابر "به وجود آوردن، آفریدن" بوده است. از این واژه، بن واژه "دودن" بدست می آید که همان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "پشتوانه" از "پشت" و "وانه" ساخته شده است. "وانه" خود از "وان" و "ه" ساخته شده است. "وان" بن کنونی "وانیدن، وانش" می باشد که در "استوانش" که از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 3: واژه "پشتوانه" از "پشت" و "وانه" ساخته شده است. "وانه" خود از "وان" و "ه" ساخته شده است. "وان" بن کنونی "وانیدن، وانش" می باشد که در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عربی شده "پروهان" در پارسی است و برابر "چرایی، پشتوانه" است بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"اِعراب" به وات ( =حرف ) های "اَ، اُ، اِ" میگویند. می توان به جای آن از واژه "نشانه، اَ و اُ" بهره برد. خیلی شنیده ام که به جای "اِعراب" در گویش های ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقدام در پارسی به دو شیوه بکار گرفته می شود: 1 - اقدام کردن 2 - اقدام به. . . . . . کردن فِتاد ( =مورد ) دوم همانگونه که کاربر گرامی/مهدی کشاورز/فرم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیدگاه شماره 2: دیدگاه پیشین من درباره این پیشوند "نادرست" است و از آن بهره نبرید. ولی پیشوند "وا" همچون در "واکاوی" برابر "دوباره" می باشد و برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه برای نشان دادن "پولدار بودن" کسی بکار می رود. پس برابر "پولدار" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "واپَدید" به جای "تناسخ، حلول، نظریه تناسخ". "وا" پیشوندی است برابر "دوباره" و برابر "re" در انگلیسی که در واکاوی نیز دیده می شود ( واک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

برابر آن میتواند "شیوه نامه، شیوه، روش، آیین، هنجار" میباشد. واژگانی همچون "روش، شیوه، آیین" بسیار زیبا تر و ساده تر از "پروتکل" میباشند! بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر این واژه میتواند "پیروی" باشد. برای نمونه: نادرست:شیوه نامه های بهداشتی را رعایت کنید. درست تَر:شیوه نامه های بهداشتی را پیروی کنید/از شیوه نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در زبان "پهلوی" به جای "ی" ای که امروزه در پایان واژه ها می آید، "یگ" را داشتیم که در انگلیسی نیز "ic" می باشد. برای نمونه "آبی" در زبان پهلوی "آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کاربر بسیار گرامی /بهرام/ پیشنهاد بسیار خوبی برگرفته از نمونه های زبان انگلیسی آوردند. من هم برگرفته از مونه ( =ایده ) ایشان به این شیوه کار کردم: و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای "دِسی"، "دَهُم" را، به جای "سانتی"، "صَدم، سَدم" را، به جای "میلی"، "هزارم" را بکار ببریم. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما گفتار "دَم و دقیقه" را داریم که در اینجا "دَم" برابر "دقیقه" است! اینگونه گزاره ها و گفتار ها میتوانند واژگان بسیار زیادی را برای ما روشن کنند برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اکنون.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخش نخست این واژه تئوری برابر "دیدگاه، دیدمان، نگاه، نگره، دید" می باشد. میتوان از پیشوند "دُژ" در پارسی برابر "بد" بهره برد و واژه "دُژنِگَره، دُژد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همانگونه که میدانید "یوشیج" از دو بخش "یوش" و "یج" ساخته شده است. در زبان پهلوی، "ی" در پایان واژه ها به شیوه "یگ" بوده است. برای نمونه در آن زبان ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"پار، پارا، پرا" پیشوند هایی در زبان پارسی هستند نشان دهنده و برابر "پیش، عقب" و با "pre" در زبان انگلیسی و "pra" در زبان آلمانی همریشه است. این پیش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"پار، پارا، پرا" پیشوند هایی در زبان پارسی هستند نشان دهنده و برابر "پیش، عقب" و با "pre" در زبان انگلیسی و "pra" در زبان آلمانی همریشه است. این پیش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"پار، پارا، پرا" پیشوند هایی در زبان پارسی هستند نشان دهنده و برابر "پیش، عقب" و با "pre" در زبان انگلیسی و "pra" در زبان آلمانی همریشه است. این پیش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

وازه "فردا" از پیشوند "فر" برابر"جلو، پیش، آنسو" است و در اینجا نشان دهنده "آینده، زمان حلو" است. این پیشوند را که از "فرا" یا "ورا" آمده است با آن " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بن واژه "تاشیدن" برابر "آفریدن، خلق کردن، ساختن" می آید و برابر "آفریدن، خلق کردن، سازش، ساختن" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 4: از واژه "به هر روی" که از پیشنهاد های پیشین من خیلی ساده تر است میتوان بهره برد. برای نمونه: نادرست:طبیعتا برای رسیدن به خواسته هایما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدگاه شماره 2: میتوان واژه "آشکار، هویدا" را در برخی کاربرد های این واژه برابر دانست. برای نمونه: نادرست:طبیعی است که شب ها خورشید نیاید. درست تَر: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد واژه "شِناس" به جای "معلوم". ما واژه "نا شِناس" را داریم که برابر "غریب، نا آشنا، نا معلوم، نا آشکار" است. پس "شِناس" برابر "شناخته، آشکار، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی "معلوم" و برابر "آشکار، هویدا، آشنا" می باشد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گُناهکار، گُنَهکار، لَغزِشگَر از برابر های این واژه هستند. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه های "کُهَن و کُهنه" واژگان شناخته شده و شایسته به جای "قدیمی" هستند. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از برابر پارسی "دست کم" بهره برد: نادرست:اقلا برو و این را به آنجا ببر. درست تر:دست کم برو و این را به آنجا ببر. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان از برابر ساده و پارسی "بیشتر" بهره برد: نادرست:او اکثرا شب ها به خانه دوستش می رفت. درست تر:او بیشتر شب ها به خانه دوستش می رفت. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای واژگان بر آهنگ "اَفعَل" میتوان از پسوند های "ینه، ترین" در پارسی بهره برد. برای نمونه: اکثر، حداکثر=بیشیه، بیشترین بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای واژه "لحاظ" بگوییم "نگاه، نِگَر، سو" و به جای "لحاظ کردن" بگوییم "در نگاه داشتن، نِگَرِش، در نِگَر داشتن". برای نمونه: نادرست:از این لحاظ این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جای واژه "لحاظ" بگوییم "نگاه، نِگَر، سو" و به جای "لحاظ کردن" بگوییم "در نگاه داشتن، نِگَرِش، در نِگَر داشتن". برای نمونه: نادرست:از این لحاظ این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت". "نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد. می توانید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت". "نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد. می توانید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت". "نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد. می توانید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

میتوان واژه "گفته، گفتار" را برابر "ادعا" و "گفتن" را برابر "ادعا کردن" گرفت. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میتوان واژه "ایندَم" را به کاربرد. "دَم" بَرابَر "لَحظه" است و "ایندَم" برابر "این لحظه". پس میتوان به جای "حالا" بگوییم "ایندَم". بدرود دوستان، ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر این واژه "دَردَم" است. نه "دَردِ مَن"! "دَر دَم" که "دَم" برابر "لحظه، گاه" است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این واژه انگلیسی است و در پارسی بهترین برابرش " فرهنگنامه، فرهنگِ واژه" می باشد. از واژه "واژه نامه" نیز میتوان بهره برد. پس به جای "دیکشنری دانشگاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود برای چندمین بار بر همه کاربران. کاربر /آرش محمدی/ چنین نگاهی داشت: "پسوند مان در زبان پارسی در "ساختمان، خانمان. . . . " پوچ و بیهوده و از زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر این واژه "گذاشتن، نهادن، بر جای گذاشتن، نِشاندن" می باشد. ولی خب امروزه "نصب کردن" در گوشی ها برابر "بارگیری" می تواند باشد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر این واژه "رخ دادن، انجام شدن" می باشد. برای نمونه: نادرست:اگر این پدیده صورت گیرد درست تَر:اگر این پدیده رخ دهد/اگر این پدیده انجام شود. بدرو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوانیم از پیشوند "تر" که برابر "تغییر، گذشتن، تبدیل" است بهره ببریم. پیشوند "تر" برابر "از این . . . . . . . به آن . . . . . . " است و در این جاخال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوانیم از پیشوند "تر" که برابر "تغییر، گذشتن، تبدیل" است بهره ببریم. پیشوند "تر" برابر "از این . . . . . . . به آن . . . . . . " است و در این جاخال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوانیم از پیشوند "تر" که برابر "تغییر، گذشتن، تبدیل" است بهره ببریم. پیشوند "تر" برابر "از این . . . . . . . به آن . . . . . . " است و در این جاخال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود بر همگی! ریشه این واژه "طلب" است و برابر با "خواستن". از این روی "مطلوب" برابر "خواسته شده" می باشد. یک روش ساختن نام کنشگیر ( =مفعول ) در پار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خود واژه "بَعید" در عربی برابر "دور" است و در پارسی برابر "نشدنی" می باشد. برخی دوستان "دور از دهن" را پیشنهاد دادند که بسیار شایسته است ولی خب "ذِه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رابر "شرط" در پارسی برابر "اگر" گرفته شده است. پس شاید بتوان "دلیل" را "چونه" گرفت. خب هنگامی که از ما پرسشی پرسیده می شود که "چرا" ای باشد و نیازمن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رابر "شرط" در پارسی برابر "اگر" گرفته شده است. پس شاید بتوان "دلیل" را "چونه" گرفت. خب هنگامی که از ما پرسشی پرسیده می شود که "چرا" ای باشد و نیازمن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه از "اَند" میاید در زبان پهلوی که آن را در "اندک، اندی" میبینیم. "چَند" برابر "چه اَند" بوده است برابر "چه مقدار؟، چه قدر؟" ( اَند برابر "اند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: در زبان پهلوی واژه "دید" را داشتیم برابر "دوباره" که واژه "دُوُم" نیز به شیوه "دیدُم" بود. اگر از همین واژه بهره ببریم، واژه "دید شُ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: در زبان پهلوی واژه "دید" را داشتیم برابر "دوباره" که واژه "دُوُم" نیز به شیوه "دیدُم" بود. اگر از همین واژه بهره ببریم، واژه "دید شُ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: در زبان پهلوی واژه "دید" را داشتیم برابر "دوباره" که واژه "دُوُم" نیز به شیوه "دیدُم" بود. اگر از همین واژه بهره ببریم، واژه "دید شُ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: می توان واژه "زنجیران" را بهره برد. این واژه از "زنجیر" و پسوند "ان" ساخته شده است. "ان" پسوندی است که گاهی برابر "گون، سان" است. پس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...

پیشنهاد
٠

اگر امروز "سیزده فروردین" ( یا همان 1 آوریل ) بود، اینگونه مینوشتم: آموزش و پرورش همچون نهاد های دگر، نهادی کوشا در کار خودش است. این نهاد توانسته اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی آن "ارزش دانستن" است. "قَدر" در اینجا برابر "ارزش" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای "تحریر" در آهنگ ها، بگوییم "چهچهه" که جا افتاده تر است. شوربختانه فرهنگ ما به ویژه در گذشته ها، اینگونه بوده که واژه های عربی را خیلی دانشوارا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای واژه "کُد" بگوییم "رَد، رَگه". "کُد" را میتوانیم بگوییم "نشان، نشانه" است و این واژه "نشان" برابر "رَد، رگه" است. پس می توان به جای "کُد" که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم" بررسی هر واژه: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم" بررسی هر واژه: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم" بررسی هر واژه: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم" بررسی هر واژه: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه "فرسایش" دارای پیشوند "فر" و بن واژه "سایش" است. "فر" پیوندی در زبان پارسی که برابر "فرا" است و برابر "پیش، جلو، آنسو" و "سایش" برابر "لمس، تما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی آن "گرفتن، گیرش" است و بهتر است از اینها بکار ببریم. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"ورا" واژه ای است که از "فرا" پارسی آمده است برابر "جلو، پیش". پس "ماورا" می شود "فراسو". بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: افزون بر واژه "چرخه" و یا "چرخا" از واژه "چرخ" نیز می توان بهره برد. همچنین، چون "چرخ" بن کنونی ( =بن مضارع ) "چرخیدن" است می تواند ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"کاوُشچَرخ، کاوشگر، جستجو گر" واژه های جایگزین این واژه هستند که ساده تر و آسان تر هستند و واژه بیگانه ای همچون "موتور" در آنها نیست. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"پخش کردن، پخشش، فرستادن" از برابر های این واژه هستند. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیدگاه شماره 2: این واژه با "by" در انگلیسی و "bei" در آلمانی از یک خانواده است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همانگونه که دوستان در پایین فرمودند، این واژه در اوستایی "زین" بوده است و به "عربی" رفته است و آنجا "ذهن" شده است. زبان عربی، همه واژه های سه واجی ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه "مان" واژه ای بسیار کهن در پارسی است که در اوستایی نیز بوده است که گاهی به شیوه "مَن" نیز نوشته می شود و در "مَنِش" نیز دیده می شود. "مان" یا " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سَهیم دارای "فَعیل" و ریشه "سهم" است. خب، می دانیم که آهنگ "فعیل" ویژگی دارندگی می افزاید. "سهم" را می توان برابر "دُنگ" یا "دانگ" گرفت پس "سهیم شدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشان از شادابی بسیار کم چیزی است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی آن "شادابی" و "خوش اُژ" می باشد. واژه دومی "اُژ" برابر "انرژی، حال" است. پس "خوش اُژ" برابر "پر انرژی ای" می باشد که برابر "طراوت" است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر این واژه "پایشگر" یا "پاینده" یا "پایش کننده" یا "بیننده" می باشد. این واژه نیز واژه ای نادرست است، چرا که "نظاره" عربی و "گر" پسوند پارسی است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر آن "پاییدن" است که برابر "مواظبت کردن، نگاه کردن، نظاره کردن" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای این واژه از "گستردن" بهره ببریم. برای نمونه: نادرست:خواهشمندم که آن را تفسیر کنید. درست تر:خواشهمندم که آن را بگسترید. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این واژه برابر "کار روزانه" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: پارسی می تواند بیشمار واژه بسازد! خب، شاید بگویید چون که بن واژه ( =مصدر ) ها بیشمار نیست پس نمی توان این کار را کرد و همچنین شمار وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از هر بن واژه ( =مصدر ) می توانیم یک پسوند بسازیم. تنها کاری که باید بکنیم این است که بن کنونی ( =بن مضارع ) آن را پیدا کنیم. سپس آن را به هر واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بن کنونی "پژوهیدن" است و می تواند پسوند هم باشد. برای نمونه "دانش پژوه" که می شود "پژوهَندهِ دانِش" بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه "افزون، افزود" می توانند برابر های شایسته ای برای این واژه باشند: درضمن=در افزون، در افزود ضمن اینکه=افزودِ اینکه، افزونِ اینکه گرچه می توان گز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی "موتور" می باشد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"ترگویش" از دو بخش "تر" و "گویش" ساخته شده است. "تر" پیشوندی است که ریخت دیگرش "ترا" است که در واژه "ترابری" می بینیم. این پیشوند برابر "از این سو ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به جای این واژه، واژه زیبای "اکنون" را به کار ببریم. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در زبان اوستایی واژه ای به نام "چیاه" داریم که امروزه به شیوه "چاییدن" درآمده است و برابر "یخ زدن، سرد شدن زیاد" می باشند. با بکار بردن از پیشوند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختار آن بدین شیوه است: "گسل" ( بن کنونی گسیختن ) و "ِش" ( در آفرینش، سازش، پایش. . . . میبینیم ) واژه هایی که بدین شیوه ساخته می شوند برابر خود بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

دیدگاه شماره2: خب دیدگاه پیشین من خیلی "چِرت" بود و من هم آنرا می پذیرم و خب دو تا "اَپَسَند" ( =دیسلایک ) داشته است که خب خیلی بد است! بنده نیز در ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: برابر "شرط" در پارسی برابر "اگر" گرفته شده است. پس شاید بتوان "دلیل" را "چونه" گرفت. خب هنگامی که از ما پرسشی پرسیده می شود که "چرا" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با "hey" در انگلیسی همریشه است. واژه "های" را نیز در پارسی داریم که برابر همین "آهای" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان از واژه "چرخه" بهره برد. "چرخه" از دو بخش "چرخ" و"ه" ساخته شده است. "چرخ" بن کنونی "چرخیدن" است و اگر پسوند "ه" به هر واژه ای بچسبد، یکی از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود بر همگی. کاربر /آرش محمدی/ نگاه خودش را درباره واژگان پارسی گفت و کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ پاسخی هایی بسیار شایسته دادند و نیازی نیست که من دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درودبر همگی. همانگونه که کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ فرمودند، "مجازی" برابر "پنداری، پندار" گرفته شود بهتر است. به جای "فضا" بنده پیشنهاد میکنم از پی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پاسخ شماره 4 به کاربر /آرش پارسی/ با نام پیشین /آرش پارسیک/: خب، گفته این کاربر این بود که :"کار واژه ترکی است" و خب در چندین دیدگاه این گفته را ارزی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: اگر کسی می داند، می توان راهنمایی کند که: آیا "افزودن" دارای پیشوند "اَف" است؟"اَف" پیشوندی است برابر "بالا" که با "افزودن" بی پیوند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر". این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر". این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر". این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: گاهی بهتر است به دیسه ( =شکل ) کهن تر یک واژه نگاه کنیم. پیشوند "فر" در گذشته برابر "فرا" بوده است که مینه ( =معنی ) آن را می دانید و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همه. "فراموش" از دو بخش "فرا" و "موش" ساخته شده است. "موش" برگرفته شده است از "مَرش" می باشد که خود برابر "فراموش کردن" است. پیشوند "فرا" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"پیمودن" در زبان پهلوی به شیوه "پَیمودن" بوده است و از پیشوند "پی" به همراه "مودن" که در "آزمودن، فرمودن، نمودن، آمودن ( آماده شدن ) " نیز آن را می ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر". این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به کاربر /Salar/: شما پشتوانه ات برای گفته هایت چیست؟چون گفته ی تو، نو و تازه هست و هیچ کسی تاکنون آن را نگفته است و چیزهایی که پنداشته می شود چیز دی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از دو بخش "آز" که پیشوند است و "مودن" که برابر "سنجش" است ساخته شده است. اینکه پیشوند "آز" چه مینه ( =معنی ) ای دارد هنوز آشکار نیست، ولی پیوند ( =ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کاربر /Salar/، گویا شما میخاری؟همچنین، انگار کم بینایی دارید. "فرهنگ کوچک زبان پهلوی" یکی از شناخته شده ترین کتاب ها در زمینه زبان پهلوی است و در "آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همانگونه که کاربر /جمشید احمدی/ فرمودند، واژه پارسی "گوهر" برابر "اصل" میباشد و می توان به جای "اصل" از "گوهر" بکار ببریم که خیلی خیلی زیبا تر از "اص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای "جواب دادن" می توان "از کار کردن" نیز بهره برد. برای نمونه: نادرست:"این روش جواب نمیده" درست:"این روش کار نمیکنه" بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای واژه بیگانه و عربی "ایام"، بگوییم "دوره، زمان" که بسیار زیباتر از این "ایام" هستند! بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جای واژه "بَعد" از "پس" بهره برد. برای نمونه: نادرست:او پیآمد کارهایش را 5 سال بعد دید. درست تر:او پیآمد کارهایش را 5 سال پس دید. "بُعد" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

می توان واژه "اَنیروگ" را پیشنهاد داد. "اَ" پیشوندی است برابر "بی" و "نیروگ" همان "نیرو" امروزه می باشد. پس "اَنیروگ" برابر "بی نیرو، بی توان" است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیدگاه شماره 2: پیشنهاد میکنم به جای پسوند "مند" از پسوند "دار" بکار ببریم که برابر هستند. خب اگر برابر هستند چرا باید از "دار" بکار گرفت؟ چون که در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان پارسی باستان و اوستایی، مودن برابر "اندازه گیری کردن" بوده است که در "پیمودن" نیز این چیز آشکار است. واژه "فرمودن" از "فر" و "مودن" ساخته شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بنده نیز در این باره با کاربر بسیار گرامی /مهدی کشاورز/ همسو هستم که "نکوهش، خرده گیری" واژگان شایسته ای برای "نقد" نیستند و از برای همین، ببخشید! "ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برابر "پایین، به پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برابر "پایین، به پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برابر "پایین، به پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برابر "پایین، به پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ای بسیار شایسته برای واژگان بیگانه و عربی "دلیل، علت، سبب" شاید بتوان بن واژه ای نو از این واژه ساخته به نام "آوندیدن" که از آن نام ستاک ( =اسم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2: به جای "مناسب" بگوییم "شایان، شایسته، شایا" واژگان دیگری که با "مناسب" در پیوند هستند، از بن واژه "شایستن" ساخته می شوند: تناسب=هَمشا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنین، افزون بر این، فراموش نشود این واژه برابر های بسیار زیادی دارد که زیبا تر از "در ضمن" هستند و بهتر است به جای این واژه "در ضمن" از اینها بهره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاهی می توان از "چرایی، آوند" به جای "فلسفه" بهره برد: نادرست:فلسفه این چیز چیست ( فلسفه این چیه؟ ) درست تر:چرایی/آوند این چیز چیست؟ ( چرایی/آوند ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی واژه بیگانه "ریاضی" می باشد. به جای "ریاضی" باید این واژه بکارگرفته شود. گرچه شوربختانه واژه تازی ( =عربی ) "ریاضی" بسیار جا افتاده است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یشنهاد واژه "برگفت" برای واژه "نتیجه گیری، نتیجه گرفتن" و "برگفته" برای"نتیجه" می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یشنهاد واژه "برگفت" برای واژه "نتیجه گیری، نتیجه گرفتن" و "برگفته" برای"نتیجه" می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "برگفت" برای واژه "نتیجه گیری، نتیجه گرفتن" و "برگفته" برای"نتیجه" می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: شاید بپرسید که "یوکرد" باید "یوکردن" باشد که برابر "تقسیم کردن" باشد و اگر روی واژه هم بنگرید، درست است، ولی یک ویژگی ای که زبان پارس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وا داشتن، راه باز کردن، راندن از برابر های این واژه هستند. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر همه. در اوستایی پیشوندی به نام "یو" بوده است برابر "تقسیم، بخش کردن" پس شاید بتوان واژه "یوکرد" ( از دو بخش "یو" و "کَرد" ساخته شده است ) را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر های "پاییدن، نگاه داشتن، نگهبانی" برابر های خوبی برای این واژه هستند. ولی شاید بهتر باشد واژه ای کوتاه تر داشته باشیم: در اوستایی واژه ای به ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود برای چندمین بار به کاربر گرامی /فرتاش/. در فرتوری که در دیدگاه پیشین فرستاده شد، میبنیم که در گستره ( =توضیح ) های آن، در بخش "avestan" ، واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به کاربر /آرش پارسی/: شما هنگامی که دو واژه "فرهنگ" و "فرنگ" را می شنوید، به نگاه کدامشان "محاوره " ای است؟ "فرنگ دیده" همان "فرهنگ دیده" است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

می توان از برابر های "سنجه، پایه، پیمانه" بهره برد که همگی می توانند درخور باشند. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در پاسخ به کاربران /جلال سبوحی/ و /Salar/: در زبان اوستایی ما واژه ای داشتیم به نام "دوچ" که برابر "دوشیدن" بوده است. این واژه به زبان پهلوی یا پارس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدگاه شماره 2: چاییدن از "چیاه" در زبان اوستایی می آید که برابر "یخ زدن" می باشد می آید. در گذشته "چاییدن" به شیوه "چاهیدن" و از همین "چیاه" آمده اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: در اوستایی و زبان پهلوی ما واژه ای داشتیم به نام "چَش" یا "چاش" که برابر "درس دادن، نشان دادن" بوده است و برابر درخور این واژه است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با دیدگاه کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ همسو هستم. "داشتن" برابر "صاحب چیزی بودن" می باشد و می تواند مینه ( =معنی ) "نگه داشتن، توجه زیاد به چیزی" را نیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( این دیدگاه تنها برای فرستادن فرتور ِ پشتوانه دیدگاه پیشین است )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برابر پارسی "فرض، فرضیه" می باشد و می توان به جای آنها از این واژگان بهره برد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی "معنی" می باشد. با "مینوی، مینو" هم خانواده است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود دوباره بر کاربر /فرتاش/ گرامی. گفته های شما بسیار درست است، ما بهتر است که از زبان های ریشه پارسی همانند پهلوی و اوستایی و. . . . برای یافتن ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در واژگان "امروز، امسال" برابر "این" می باشد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بن کنونی "فَرزَفتن" می باشد. "فَرزَفتَن" برابر "کامل کردن، به پایان رساندن، تمام کردن" بوده است. به گمان من "فَرزفتن" دارای پیشوند "فر" می باشد و از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

4 ساعت پیش رخداد های خوبی نیفتاده است. نترسید، همه همینگونه هستند، شما تنها نیستید، اگر دیگران به راستی باشند و راستین ( =واقعی ) باشند. آیا می توان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیدگاه شماره 2: بن واژه ای داشتیم به نام"دروغتن" که برابر "دروغ گفتن" بوده است پس می توانیم کارواژه ( =فعل ) های تازه ای داشته باشیم که یک جوری هستند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ای است پارسی که در زبان پهلوی برابر "dibir" بوده است و به عربی رفته و در آنجا "دبیر" شده است و چون بر آهنگ "فَعیل" عربی بوده است، آنان ریشه "دبر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 3: می توان از واژه های "چیهریگی، چیهرینی" نیز بهره برد. "چیهر" برابر "طبیعت، طبع" می باشد و "چیهریگ" برابر "طبیعی" می باشد. اکنون "چیهر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبان پهلوی ما واژه ای داریم برابر "اَنوسپوریگ" که برابر "ناقص" می باشد. "اَن" برابر "نا" می باشد. پس این واژه برابر "نا اوسپوریگ" می باشد. می توا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ریخت دیگری از "نایستن" است. این بن واژه برگرفته از پیشوند "نا" می باشد و برابر "نا کردن، نفی کردن" می باشد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زبان پهلوی واژه ای داشتیم برابر "اَدَهم" که برابر "نا محرم" بود. از آنجا که "اَ" پیشوندی است برابر "نا"، پس "دَهر" و "محرم" برابر هستند. می توان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پیشوندی در زبان پهلوی داشتیم به نام "اَ" که هم برابر "نا" بود و هم برابر "بی". به دلیل کوتاهی آن، می توانیم آن را به "گمان" بچسبانیم تا واژه "اَگمان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوچ، بی درونمایه، اَدرونمایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه های "ناشناخته، نادانسته، نا آشکار" از برابر های این واژه هستند. میتوان در "ریاضی" به جای این واژه از واژه های "دگرا، ناپایا" بهره برد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه ای پارسی است و در زبان های همریشه آن نیز می باشد همانند "no" در انگلیسی و "nein" در آلمانی. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"دگریدن" از دو بخش "دگر" و "یدن" ساخته شده است و برابر "دگر شدن، تغییر یافتن، تحول" است. بدرود!

پیشنهاد
٠

روی آوردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیدگاه شماره 2: ما واژه "معنوی" را امروزه داریم که عربی شده واژه "مینوی" در اوستایی است. باور ندارید؟ نگاهی بیندازید به آیین زرتشت که در آن این جها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر کاربر گرامی /مهدی کشاورز/. نمونه ای بسیار خوب آوردید. "پریدن" بن واژه ای است که از "پر" و "یدن" ساخته شده است. "پر" پیشوندی است که در زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه 2: در دیدگاه پیشین از بن کنونی "نکوهیدن" و با افزودن پسوند "ا" که کننده همان بن واژه ( نکوهیدن=نقد کردن ) را می سازد، واژه "نکوها" را ساختیم. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه های "همسانی، یکسانی، هَمرویی" دو واژه نخست که آشکار هستند. ولی واژه سوم از دو بخش "هَم" نشان دهنده "یکسان بودن، برابر بودن" می باشد و " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر کاربر /مهدی کشاورز/ گرامی. پیشنهاد "پادش" می توان برابر بسیار خوبی برای "نقض کردن، رد کردن، ضد بودن، ضدیت" باشد، ولی شوربختانه ساختار نادرس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضد=پادسو، پَدسو، پادزی، پَدزی یَت=بودن پس "ضدیت" می شود "پادسویی، پَدسویی، پَادزیی، پَدزیی"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود بر کاربر /فرتاش/ گرامی. اکنون چرایی دو دلی شما را دریافتم. آری، بن واژه "hangen" در زبان آلمانی بر پایه نگاره ای که فرستاده اید و همچنین دیگر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"ساعتی است که شما در کوشیدن هستید و کمی هم درباره زندگی خود گیچ هستید و کمی نیز دلهره و بیتابی دارید. " این گزاره در بالا از سوی کاربر 8. 1. 1 در نها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی "نقد" می شود "نکوهش" که از دو بخش "نکوه" و "ِش" ساخته شده است. "نکوه" بن کنونی "نکوهیدن" است. "نکوهیدن" برابر "نقد کردن، انتقاد" است. ول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه 2: شاید هعی بدین شیوه ساخته شده است: هنگامی که شما از چیزی خسته و اندوهگین هستید، کاری که شاید بکنید دمش ( =نفس کشیدن ) است که این آوا را دارد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدگاه شماره 2: نخست بیایید کمی دیدگاه پیشین را پاکیزه تر بکنیم. "ا" می تواند پسوند باشد و به دو شیوه: 1 - می تواند اندازه و تراز ( =میزان ) چیزی را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوبر برابر سوبر است! همان ایموجی دو تا چشم و دهن خطی بهترین نمونه است گاهی نیز برابر کسی که مست نیست می باشد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بهترین زمان ها در شبانه روز است. این دوره را به بهترین روش زندگی کنید و خوش باشید، جهان و پدیده هایش نیز به شما یاری خواهند رساند. دُورُدبُ!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَدسوی ( =مخالفِ ) درود در پارسی است. برای پایان دیدار به کار می رود همانگونه که "درود" برای آغاز آن به کار می رود. بدرود! ( این "بدرود!" هایی که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"گاه" واژه پارسی است و "ا" با گویش "اَن" ( تنوین ) را که عربی است نمی توان به آن افزود. به جای آن از "گاهی" بکار ببریم: نادرست:او گاها بسیار خشمگین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوچ، توخالی، بی درونمایه از برابر های آن هستند. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمان بسیار بدی است. از زندگی کردن در این زمان خودداری کنید.

پیشنهاد
٠

زمان خوبی نیست. زمان خوبی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی دیگر از واژه های نادرست است همانند "بنادر، دفاتر، خوبیت، خواهشا. . . " از دو بخش "خر" و "یت" ساخته شده است. "یت" در زبان عربی کاربرد دارد و نه پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شعر برابر "سروده" می باشد و از "سرودن" می آید. می توان واژه "سرایا" را نیز به جای "شاعر" به کار برد. "سرایا" از دو بخش "سرای" که بن کنونی "سرودن" اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در ریاضی، واژه "گزاره" بکار برده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به این شیوه است که گزاره p ( 1 ) برای p ( 2 ) برای p ( 3 ) و. . . . . . رخ داده است. یا به شیوه دیگری، برای هر p ( n ) , پشتوانه p ( n 1 ) هست. "تسل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیبا از دو بخش "زیب" و "ا" ساخته شده است. "زیب" بن کنونی بن واژه "زیبیدن" است و با افزودن پسوند "ا" که پسوند کنشگر ( =فاعل ) ساز است، کننده همان بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نادان برابر "کسی که نمی داند" است و پادسو ( =مخالف ) "دانا" می باشد. ولی نادان برابر "کم خرد، کم هوش" نیز هست. گفت و گو با نادان بر سر چیزی، تنها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر "اندیشیدن، مَنیتن" است. ولی در برخی گزاره ها برابر "پنداشتن" نیز هست. برای نمونه: او فکر می کرد که پاسخ پرسش، برابر 32 است. در اینجا "فکر کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه 2: می توان از واژه "پادسو، پدسو" به جای "مخالف" بکار برد. همانگونه که "همسو" برابر "موافق" است، پس "پادسو" برابر "نا موافق، مخالف" است. ( "پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دیدگاه شماره 2: پس از نوشتن دیدگاه نخست، در برخی نوشته ها می دیدم که می نوشتند "حتا". با خودم می گفتم:"این واژه که عربی است. چه بنویسمش حتی چه حتا" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختار این واژه اینگونه است: پهن ا وَر "وَر" پسوندی است که برابر "دار، مَند" می باشد. پس پهناور می شود "پهنا دار". "ا" در "پهنا" همانند "درازا"، کار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بندر واژه ای پارسی است. به عربی راه یافته است و در آنجا به بندرها می گویند "بنادر". همین عرب ها این واژه بنادر را به ما داده اند و ما هم همان را می گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه های "پشتوانه، بُن نامه" را می توان پیشنهاد داد. پشتوانه که برابر "پشتیبان، اعتبار" است و می توان برابر خوبی برای این واژه باشد. واژه "بن نامه" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیشوند "فر" در زبان پارسی برابر "به پیش، به جلو" می باشد. نمونه های آن را می توانید ببینید: فرسودن=به جلو ساییدن فرهیختن=به جلو کشیدن، به پیش کشیدن ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کوتاه شده "frequently asked questions" می باشد که برابر "پرسش های رواگمند". می توان به همان شیوه در انگلیسی، واژه "پَهر" را ساخت. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بن واژه "مودن" می آید: ما ( بن کنونی مودن ) ی ( میانجی، برای آسانی گویش ) ش ( همانند آموزش، خوانش، سازش. . . . ) در واژه "فرمایش" به همراه پیشون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این واژه برابر های واژه های بیگانه "شکل، طرح" است و از برابر های دیگر آن می توان "گونه، چهره، رخ" را نام برد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه "گنگی" که از دو بخش گُنگ به چَمِ "نامعلوم، نا آشکار" و "ی" ساخته شده است که برابر "نا معلومی، نا آشکاری" می باشد. می توان از "یگ" زبان پهلوی - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم، کوتاه شده "بر روی چشم، روی چشم" است که همین ها هم کوتاه شده ی "بر روی چشم ( من ) باشد، روی چشم ( من ) باشد" می باشند. خود واژه چَشم واژه ای پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاریک از دو بخش "تار" و "یک" ساخته شده است. "یک" در زبان پهلوی برابر "ی" بوده است پس تاریک می شود "تاری" که در اینجا با نگرش ( =توجه ) به کاربرد "ی" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این دیدگاه میخواهم توان واژه سازی زبان پارسی را به شما نشان دهم: ما از هر دو نام ساده ای که داریم، می توانیم روی کاغذ واژه ای نو بسازیم ( نام های ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی "انفجار، منفجر شدن" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"وَر" می تواند ساده "و اگر" باشد. "ور" در زبان پهلوی همانگونه که در داور یا همان دادور میبینیم، برابر "پناه" است. "وَر" به چَمِ "کنار، پیش، سو" نیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ای است که پس از یورش تازی ها ( عرب ها ) به ایران ساخته شده است. از دو بخش "غَم" و "ناک" ساخته شده است. "غم" واژه ای تازی ( =عربی ) است و "ناک" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی "نا معلوم، مبهم" می باشد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دارای کار نامه ( در اینجا مدرک ) دکترا، پزشک. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سرما خوردن، سرما خوردگی برای رفتن به جایی سرد بن واژه ای پارسی است و بن کنونی آن "چا" است: چا ی یدن "یدن" در اینجا پسوند بن واژه است، "ی" برای آسان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دشمن واژه ای پارس است که از دو بخش "دش" و "من" ساخته شده است. "دش" پیشوندی است که ریخت دیگر آن "دژ" است و در واژه ای همچون "دشنام" هم به کار رفته اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دشنام از دو بخش "دش" یا همان "دژ" به چم ( =معنی ) "بد، زشت" و "نام" است و برابر "نام بد، نام زشت" است و برابر واژه بیگانه "فحش" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاربر /علی باقری/، اینکه بخواهیم هر واژه ای که به گویش مردم ایران آمده است را به همان گونه که در زبان پایه آن واژه بوده است بگوییم که نمی شود! در تار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه از بن واژه "پاییدن" به چم "مراقبت کردن، نگه داشتن، مواظبت کردن" می آید. به بن کنونی این واژه یا همان "پا"، پسوند "ه" را می افزاییم و یک "ی" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شتابان، بد خو، خشن برابر های این واژه هستند. بدرود! ( ؟؟ )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "چَمه" برای واژگان "باعث، سبب، موجب". "چَمه" از دو بخش "چَم" و "ه" ساخته شده است. "چَم" از بن واژه "چمیدن، چَمدَن، چَمتَن" می آید و بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیدگاه 2: می توان این واژه پهلوی "پورسیشن" را کمی دگرگون کرد تا برای پارسی امروزه آسان تر شود. برای نمونه، به جای "u" در "پورسیشن"، بگذاریم "o" تا ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظم دادن، سامان دادن از بن واژه "رایینیدن" یا "راییدن" می آید همانگونه که "آرامیدن"از "رامیدن" و یا "آسودن" از "سودن" و یا "آشفتن" از "شفتن" می آی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بن واژه ای هست به نام "پایستن" به چم ( =معنی ) "استوار ماندن، با دوام ماندن". می توانیم بن واژه ای از همین بن واژه با پسوند بن واژه ( =پسوند مصدر ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نپذیرفتن، رد کردن، اَپَذیرش واژه پایانی دارای پیشوند "اَ" می باشد و برابر "پاد" می باشد و واژه ای پادسو ( =مخالف ) واژه پس از خودش می سازد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختارش را بررسی می کنیم: dis=پاد، نَ، اَ ( گونه ای پیشوند است ) like=پذیرفتن، پذیرش، پسند واژه پایانی برای واژه لایک، از نگاه من بهترین واژه برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پسوند بن واژه است. این گونه از بن واژه ها از بن واژه های بنیادین ساخته می شوند و بن واژه درست و پایه ای نیستند. برای نمونه، خوراندن از خوردن می آید، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان واژه "راینما" را برای این واژه پیشنهاد داد. از دو بخش "رای" و "نما" ساخته شده است. "رای" که برابر "نظم، ترتیب، هماهنگی" است که از بن واژه ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاسخی به کاربر /دکتر تهرانی/ ( دکتر! ) ( وارونه همه این گزاره های زیر را بگیرید، برخی دوستان با خود پنداشتند که اینها راستکی است ولی الکی است و برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه ای داریم به نام "برینمند" در زبان پهلوی برابر "محدود". "مند" پسوندی است برای دارندگی. برین در زبان پهلوی برابر "بخش، قسمت، برش" است که برینمند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخش کردن برابر پارسی ساده و درخور این واژه است. در زبان پهلوی، بن واژه بَختَن هست که با بخت که برابر "سرنوشت، بهره، سهم" است می باشد و پیوند ( =رابط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهره مند، بهره ور از برابر های این واژه هستند. پسوند" ور" برابر پسوند "مند" است و هر دو دارندگی را نشان می دهند. درود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گواهنامه می تواند برابر خوبی باشد. در انگلیسی document از واژگان کهن تر فرانسوی آمده است که برابر "گواهی، گواه" بوده اند. پس می توان گواهنامه را برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حریص دارای ریشه حرص و بر آهنگ فعیل است. واژگان بر آهنگ فعیل، دارنده ریشه خودشان هستند. از آنجا که حرص=آز، پس حریص میشود دارنده آز یا همان آزمند یا آز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در زبان پهلوی واژه ای به نام "اَپورسیشنیگ" هست و از انجا که "اَ" برابر "بی" و "یگ" برابر "ی" است، ساده شده آن می شود "بی پورسیشنی" که برابر "بی مسئول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان پهلوی واژه ای به نام "اَپورسیشنیگ" هست و از انجا که "اَ" برابر "بی" و "یگ" برابر "ی" است، ساده شده آن می شود "بی پورسیشنی" که برابر "بی مسئول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیران به این شیوه است: از دو بخش "نیر" و "ان" درست شده است. "نیر" در زبان پهلوی برابر "اَنیر" است که برابر "ناآریایی" است. پس نیران برابر "نا آریایی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر کاربر /علی اعظم محمد بیگی/. بله، اندک از دو بخش "اند" و "ک" درست شده است که "ک" در اینجا کوچک کننده است همانند مرغک، شاخک. "اند" در زبان په ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دیدگاه شماره 3: در دیدگاه پیشین، به ریشه واژه دایه اشاره کردم که در زبان ارمنی، اکنون به شیوه دایاک می باشد. پس از آن، کنجکاو شدم درباره این واژگان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاسخی به برخی کاربران زیر همین واژه: کاربر"نادرشاه تورک": این میوه نخستین بار در آذربایجان کشت شده است؟ با ساده ترین جستجو در چیزی مانند اینترنت، نخس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عنبر در زبان پهلوی به شیوه "اَمبَر" بوده است و به زبان عربی رفته است و در آنجا به عنبر دگرگون شده است. اکنون عرب ها همان عنبر خودشان را به ما داده ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در پهلوی، واژه ای ویژه به نام "آمارگَر" هست که از دو بخش "آمار" و "گر" درست شده است. گر پسوندی است که واژه ای می سازد که کنشگر ( =فاعل ) بن واژه خود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب کردن می تواند برابر "شمارش" باشد ولی شمارش همه حساب کردن ها را پوشش نمی دهد ( در حساب کردن ما نباید تنها بشماریم! ) می توان از واژه "آمارش" یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خالص برابر "نیامخیته" می تواند باشد. ریهت دیگری از آمیخته در زبان پهلوی برابر "گومی، گومیگ" می باشد پس می توان واژه "ناگومیگ، ناگومی" را نیز برای ای ...

پیشنهاد
٠

تند و پر شتاب رفتن. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود بر کاربر /ب. الف. بزرگمهر/. بله، می توان از واژه "فرجام" بن واژه "فرجامیدن" ( در اینجا یدن برابر کردن، گرفتن می تواند باشد ) را ساخت که برابر خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوتاه شده ی "به این" می باشد و در برخی سروده ها برابر "با این، به وسیله این" هم می دهد. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "اَگار" برای این واژه. اَگار در زبان پهلوی برابر "ناتوان، از پا افتاده، کسی که نمی تواند فعالیت کند" است و می تواند برابر شایسته ای برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "اَبگارش" برای این واژه: در زبان پهلوی بن واژه ای هست به نام "اَبگارینیدن" . از آنجا که پسوند بن واژه در اینجا برابر "ینیدن" است، پس بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ای به نام "اَبیس" هست، که "اَ" نخست آن برابر "بی" امروزی است. پس این واژه برابر "بی بیس" است که برابر "بی زیان" است. بنابراین زیان=بیس. واژه س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه پهلوی برای این واژه "اَبَرتَنی" است که "اَبَر" همان "بَر" امروزی است پس می شود "بَرتنی". بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشوند "اَبَر" برابر "بزرگ، بسیار، زیاد" و این چنین چیز ها است و در اَنُگُلیسی برابر hyper است. این پیشوند از واژه "اَبَر" در پهلوی می آید که از آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بن واژه ای در زبان پهلوی می باشد برابر "اَباگینیدن" که از دو بخش درست شده است: 1 - اَباگ 2 - ینیدن ( پسوند بن واژه ) اَباگ در پهلوی برابر "با" است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پارسی است که در زبان پهلوی - پارسی میانه برابر "اَباگ" می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبادان ( خود واژه اش ) ، از دو بخش آباد و ان درست شده است. ان، پسوندی است که به زاب ( =صفت ) ها می چسبد و هنگامی که می چسبد، واژه های که نمایانگر جا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیدگاه 3: واژه "من" در زبان اوستایی نیز کاربرد "اندیشه" داشته است و "منش" نیز با آن پیوند دارد. کارواژه این واژه می تواند "منیدن، منیتن" باشد. واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاسخی به برخی کاربران در زیر این واژه. کاربر /پاسخی به محسن/ ( !!! ) "دایی از تایی در دیوان لغات ترک ذکر شده ترکی برا ۸۰۰ سال پیشه در سایت نگاه ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگار، گویا، گویی، به نگر، به نگاه از برابر های این گزاره هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستمکار، آزارا، ستمگر از برابر های این واژه هستند. واژه های یکم و سوم از پسوند های کنشگر ( =فاعل ) "کار" و "گر" بهره برده اند. واژه آزارا از کارواژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزاردن همان آزردن امروزی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گریه از بن واژه گریستن می آید و در اینجا "ه" کاربردش چسبیدن به بن کنونی گریستن برای ساختن واژه ای به چم ( =معنی ) گریستن است. پس گریه=گریستن. در بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تازیگ=تاز یگ یگ در زبان پارسی برابر "ی" در زبان پارسی امروزه است. پس تازیگ=تازی که زبان یا نژاد عربی/تازی را نشان می دهد.

پیشنهاد
٢

یک واژه در گویش مردم کنونی ایران هست به نام "پاچه خاری". از دو بخش پاچه و خاری درست شده است. سخنی پهلودار است برابر "چاپلوسی". زیر این گزاره ای که ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پد، در زبان پارسی، همان "پاد" است که می توان به شیوه "پد" هم نوشت. برای نمونه در ساختار واژه "پدافند" بکارگرفته شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رویه، پهنه، گستره از برابر های این واژه تازی هستند. رویه و پهنه برای بکارگیری روزانه، بهتر هستند. برای نمونه نادرست:این صفحه خیلی بزرگ است. درست ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از میان رفتن، پاک شدن از برابر های این واژه نیم پارسی و نیم تازی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرد ستیزی، در جهان امروزی، از برای فمنیسم امروزی است که در نخست انگیزه آن، برابر سازی داد ( =حق ) زن و مرد بود. ولی شوربختانه امروزه فمنیسم برای زنان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه آبناک می تواند برابر خوبی برای این واژه انگلیسی باشد که کم و بیش به گویش ایرانی ها راه یافته است. آبناک از دو بخش آب و ناک درست شده است. ناک پس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پسوندی است در پارسی که در زبان انگلیسی به دیس "ful" می باشد. برابر آن "پر از، دارای" است. برای نمونه: غمناک=پر از غم خشمناک=پر از خشم ترسناک=پر از تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساخته شده از.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در این تارنما، انگیزه پانترک ها این است که با چند کتابی که آدمهایی همچون خودشان نوشته اند، واژه های پارسی را ترکی نشان دهند. ( همچون روباه هایی هستند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه "پیرو" برابر این واژه است. برای نمونه: نادرست:. . . . . تحت تاثیر . . . . . . است. درست ( تر؟! ) :. . . . . پیرو . . . . . است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیدگاه 2: کاربری به نام /آتوسا بختیاری/ که در تلاش است همه واژگان را ترکی نشان دهد، چندین بار یک دیسه ( =تصویر، شکل ) ای را برای نشان دادن ترکی بودن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از شما، کاربر /فرتاش/ گرامی، برای راهنمایی من بسیار سپاسگزارم. پیشنهاد های شما زیر هر واژه همیشه بهترین پیشنهاد ها بوده است و من از شما بسیار آموخته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تطبیق دارای ریشه طبق و دارای آهنگ تفعیل است. تفعیل=فعل را انجام دادن پس تطبیق می شود طبق دادن، که می شود ازروگزیدن، درخورسازی پیشنهاد های من درباره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیشنهاد واژه کاربر گرامی /فرتاش/ ( پادگویی ) برابر بسیار شایسته ای برای "نقض" در دانش چیم ( =منطق! ) است. شاید بتوان واژه "پادپذیرفتن" را نیز بکار ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آنگاه، سپس، در دنباله، پس از این، در این هنگام، از پس برابر های این واژه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

آغاز می کنیم! دو دیدگاه درباره این واژه هست: 1 - این واژه پارسی است و از دایه و دایَگ ( َگ در پهلوی برای ه امروزی است ) در پهلوی می آید. ( کاربر گرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه های "راینما، سامانه، گروه مند" برای واژه جدول. ساختمان هر واژه: 1 - راینما از دو بخش رای نما درست شده است. رای ( بر پایه دیدگاه من زیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشکل گشا از دو بخش مشکل و گشا درست شده است و برابر گشاینده ( باز کننده، از بین برنده ) مشکل است. می توان واژه های "راه گشا، گره گشا" را پیشنهاد داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نام برابر پارسی "اسم" در عربی و "name" در انگلیسی است. شوربختانه نام ها در ایران، خیلی کم پارسی هستند و بیشترشان عربی شده اند ( همچون نام من! ) خوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

چیم گونه ای از "چم" امروزی است که برابر "دلیل، علت، چرایی" است و برابر دیگری آن "معنی" می باشد ولی برابر نخست بیشتر کاربرد داشته است. ( این دیدگاه هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پهنه، برابر این واژه است. درود بر کاربر گرامی /آریا گل پرور/. پیشنهاد نخستین شما "گسترا"، شوربختانه درست نیست ولی واژه سازی خوبی انجام دادید. گست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرمودن بن واژه ( =مصدر ) ای است برابر فرمان دادن، که خب در برخی گزاره ها برای بالا بردن جایگاه یک تن نیز کاربرد دارد و برابر "گفتن" است، برای نمونه ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه رایش از دو بخش "رای" و "ش" درست شده است. سری به دیدگاه های من زیر واژه های "نظم دادن، مصدر" بزنید آنجا در می یابید که چرا رای=نظم. "ش" که فرای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "سایش" از بن واژه سودن می آید که برابر "لمس، ارتباط، تماس" است. سودن بن واژه ای است که از دو بخش "سو" و "دن" درست شده است که "دن" پسوند بن واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ریاضی، این واژه برابر راه، راستراهه ( =راست راهه ) ، سیخال ( سیخ ال، چیزی که همانند سیخ راست است ) است. برای نمونه: نادرست:این خط 5 سانتی متر است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به به! کاربر /آرش پارسی/ یا همون/ آرش پارسیک/ دوباره دیدگاه داده! می دونی چیه، بر پایه گفته های همین کتاب، "بن" واژه ای است در زبان غزی ( هر چیزی که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین برابر پارسی برای این واژه خِرَد است. "هوش" نیز می تواند جایگزینی باشد. ولی می توانید از هر دو بهره ببرید و هیچ کدام بد نیستند. نیاز است گف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیدگاه شماره 2: شوربختانه امروزه "یعنی" برای فرنایش ( =استدلال، نتیجه گیری ) نیز به کار می رود. بیشتر به شیوه "این یعنی، این یعنی اینکه، یعنی اینکه" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه کژین برای واژگان "جعلی، fake، تقلبی" کژین از دو بخش کژ و ین ساخته شده است: ین در واژه های نوین، راستین، دروغین. . . هست که واژه ای می س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر های این واژه: برساخته، دروغین، کژین، ناراست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جعل کردن، واژه برساخته نیز از این بن واژه آمیخته ( =مصدر مرکب ) می آید. این واژه بهترین برابر پارسی برای واژه بیگانه "جعل کردن" است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه از دو بخش درست شده است: 1 - باش 2 - ا دومین بخش، پسوندی است که واژه ای را می سازد که کننده بن واژه خودش است. برای نمونه کوشا از بن واژه کوش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چی، برابر thing در انگلیسی. هر یافتمندی را می توان گفت "چیز".

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داستان و رخداد از برابر های این واژه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزاره ای است برای هنگامی که شما چیزی را می گویید، سپس شنونده به شما خرده ای درباره گفته تان می گیرد، سپس شما اگر این را بگویید، ماسمالی اش میکنید! ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "رایا". رای از دو بخش رای=نظم، ترتیب و پسوند ا درست شده است. پسوند "ا" در اینجا، سازنده زاب کنشگر ( =صفت فاعلی ) است. به راستی واژه ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آیین می تواند برابر خوبی برای "قانون" باشد و خب برای بهره بردن ساده و روزمره، شایسته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیوه درست آن "آزاردن" بوده است که به "آزردن" دگرش یافته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برابر این واژه، واژه پارسی "رای" می باشد. این واژه بن کنونی بن واژه ( =مصدر ) "رایینیدن" یا "راییدن" است. این دو بن واژه برابر "نظم دادن، ترتیب دادن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آراسته کردن، سامانیدن، سامان دادن، رایینیدن برابر های این واژه هستند. واژه پایانی یا همان "رایینیدن" بن واژه ( =مصدر ) ای ویژه است در زبان پهلوی برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه در زبان پهلوی گونه ای از "چرا" در زبان پارسی امروزی بوده است. از دو بخش چیم و رای درست شده است. چیم برابر "دلیل، علت" است و گونه کنونی آن د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بن واژه رندیدن در زبان پهلوی می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعریف کردن برابر گستردن و شناساندن چیزی است. خود واژه "تعریف کردن" برابر شناساندن است ( عرف=شناخته، تعریف دارای ریشه تفعیل و آهنگ تفعیل است پس براب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گواه، گواهی، پشتوانه برابر های این واژه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیوه، روش، گونه، دیس، جور برابر های این واژه انگلیسی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به امید آن روزی که نگوییم "خاور می شود شرق"، بگوییم "شرق می شود خاور" !

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزاره=جمله بهره بردن=استفاده کردن در برخی گزاره ها این واژه بیشتر برابر "شیوه، گونه، روش" است، برای نمونه: "به این شکل می توان به برابر این واژه رسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیشنهاد واژه "پیرادیس" . پیرادیس دارای پیشوند پیرا است که برابر "دور و بر" است. دیس هم برابر پارسی "شکل، طرح" است. پس پیرادیس می شود "دور و بر شکل" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"دور و بر، پیرادیس، پیرامون، گستره، بخش" از برابر های این واژه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ی در بسیاری از واژگان به کار گرفته می شود. شیوه آن در پارسی میانه - پهلوی یگ یا یک بوده که آن را امروزه در تاریک، نزدیک می بینیم. برای نمونه واژه ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راهنمای واژگان کمتر شنیده شده در این دیدگاه: کارواژه=فعل شناسه=برای نمونه ید در خوردید، م در خوردم، ی در خوردی. بن واژه=مصدر، همانند شناختن، آموختن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنباله پیدا کردن، پیداشتن پیداشتن=پی داشتن که آشکارا است همان ادامه داشتن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر، چناچنچه، گر، هنگامی که برابر های پارسی این واژه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راهنمای وازگان کمتر شنیده شده: بن واژه=مصدر، همانند خواندن، شنیدن، ساختن. . . کنشگر برابر پارسی "فاعل" است. ساختار کنشگر اینگونه است: کنش گر گر پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راهنمای واژگان کمتر شنیده شده: زاب=صفت بن واژه=مصدر، همانند خواندن، شنیدن کنشگر=کننده، فاعل زاب های کنشگر=صفت های فاعلی گرایا، گراینده برابر های ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چند راهنمایی برای این دیدگاه کارواژه=فعل واج=حرف ( ا، ب، پ، ت. . . ) کارواژه فرمانی=فعل امری پیوند=رابطه دومین واج الفبای پارسی است. در کارواژه ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

این واژه اکنون به شیوه "رواج" شناخته شده است. این واژه "رواج" از واژه کهن پارسی "رواگ" می آید و چون در زبان عربی "گ" نبوده است، آنها به جایش "ج" گذاش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترابری دارای پیشوند ترا می باشد. ترا برابر "از این سو به آن سو، از این جا به آن جا، از این شیوه به آن شیوه" می باشد که در اینجا، دو برابر نخستین کارب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چم، چمار. ساختار واژه دوم چمار به این شیوه است/باید از کاربر مهدی کشاورز برای این ساختار واژه سپاسپگزاری کرد، این ساختار برگرفته از دیدگاه ایشان زی ...

پیشنهاد
٠

ضرب المثلی برای نشان دادن بد بودان شرایط.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیوند دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عربی. نگارش به این شیوه شاید از برای ننوشتن "ع" است که پارسی نیست. بر پایه دیدگاه برخی کاربران، در پارسی باستان به عرب ها چیزی شبیه arab میگفتند و ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرداننده، راهبر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانستن، آگاه بودن برابر های این گزاره نیم بیگانه است!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متغیر ریشه=غیر آهنگ=متفعل آهنگ متفعل، فعل یا همان ریشه را انجام می دهد و کننده آن است. پس متغیر کار "غیر" را انجام می دهد. پس متغیر به چیزی می گوی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این واژه، انگلیسی است و برای بدست آوردن برابر درست آن، باید آنرا باز کنیم: package=pack - age در اینجا pack واژه است و age هم پسوند. بنگرید ( =توجه ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواهشا واژه ای نادرست است. خواهشا از خواهش افزون بر "ا" ( تنوین ) ساخته شده است. خواهش واژه ای پارسی است و نمی توان تنوین که برای زبان تازی ( =عربی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به راستی بهترین برابر برای این واژه بیگانه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر کاربر /مهدی کشاورز/. بله، این واژه "به راستی" چم ( =معنی ) درستی برای "طبیعتا" نیست و شاید در برخی گزاره ها کاربرد داشته باشد که در آنها هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"به راستی" برابر این واژه بیگانه است. بروزرسانی: کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ لغزش ( خطا ) من را گزارش دادند و به جای واژه "به راستی" برای ندادن داده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رویش، افراشتن، پیشرفت، مِهِش واژه پایانی به این شیوه است: مهش=مه - ش مه در پارسی برابر بزرگ ( تر ) است و ش هم که کاربرد نشان دادن فرایند رخ دادن بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شمردن به راستی "شماردن" است. بن واژه ای با بن کنونی شمار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود واژه "صورت" برابر چهره، رخ است. صورت به این شیوه ها هم بکارگرفته می شود: در این صورت به این صورت در هر دو شیوه، صورت برابر "گونه، گون، سان، شی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمانه، پنداره برابر های این واژه تازی ( عربی هستند ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزماییدن، بکار بردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در اینترنت، لینک هر چیز، نشانی آن سایت یا هر چیز دیگر را نشان می دهد. پس می توان گفت لینک برابر نشانی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تابع ( ریاضیات ) در انگلیسی برابر function است. شما یک تابعی دارید که به آن f می گوییم. به این شیوه است که شما یک درآیی ( ورودی ) به آن می دهید و این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه های "زریدن، زرنده، زرش، زری": زر در اینجا برابر "با ارزش، زیاد" است و پادسوی کاه که برابر"بی ارزش، کم" و از آن واژه های "کاهش، کاهنده، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه های "زریدن، زرنده، زرش، زری": زر در اینجا برابر "با ارزش، زیاد" است و پادسوی کاه که برابر"بی ارزش، کم" و از آن واژه های "کاهش، کاهنده، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زَرِش=زریدن. زریدن هم از زر می آید و زر برابر با ارزش است و زریدن هم برابر با ارزش کردن یا همان زیاد کردن می دهد. این واژه پادسو ( مخالف ) کاهش اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از نگاه من برابر افزاییدن می باشد. زَریدن از زر می آید که زر برابر چیزی با ارزش و نشان دهنده زیاد است. پس زریدن برابر زیاد کردن، با ارزش کردن است که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهنده=مه نده=مه کننده مه برابر بزرگ ( تر ) است پس مهنده می شود بزرگ یا بزرگ تر کننده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کهین=که ین=کوچک تر ین=کوچک ترین! مِهین=مه ین=بزرگ تر ین=بزرگرترین!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کِهیدن برابر کوچک ( تر ) کردن است. چرا که کِه برابر کوچک ( تر ) است. پادسو ( مخالف ) این واژه می شود مِهیدن، چرا که مه برابر بزرگ ( تر ) و پادسوی کِ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2 درباره این واژه: پیشنهاد نخست من مال خیلی پیش میباشد و، به گمانم خیلی درست نیست! امروز میخواهیم از دو واژه در زبان پارسی میانه - پهل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جذاب ریشه:جذب آهنگ:فعال=کننده فعل پس می توان گفت جذاب کسی یا چیزی است که "جذب" می کند، جذب برابر گیرش است پس می توان واژه "گیرا، گیرنده" را پیشنهاد د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آب جنبه، آبخیز، آب خیزه برابر های واژه تازی ( عربی ) "موج" می باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مد به دو شیوه خوانده می شود: 1 - مَد ۲ - مُد مَد که برابر بالا آمدن آب هست و چرایی آن نیروی گرانش ماه است. می توان واژه "آب افراشت" را برای "مَد" گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بررسی ساختار این واژه: امیدوار=امید - وار وار پسوندی است که دو کار می کند: همانند امیدوار و سوگوار، واژه ای می سازد که در سان ( حالت ) واژه پیش از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بررسی، کاوش، واکاوی واژه پایانی ( واکاوی ) ساختارش به شیوه وا - کاوی است و "وا" پیشوندی است که همانند پسوند بن واژه ( دن، تن، یدن، انیدن ) کار می کن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نامرد=نا مرد مرد اینجا ویژگی هایی هست که مرد راستین دارد. و نا مرد کسیه که اون ویژگی ها رو ندارد. ( دوستان در بخش دیدگاه ها، چیز شر می نویسند! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرتمند=قدرت مند که خب مند پسوندی است که دارندگی را آشکارا می کند، دارندگی واژه پیشنش را. پس قدرتمند می شود دارای قدرت ولی قدرت واژه ای عربی است و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصنوعی=مصنوع ی مصنوع بر آهنگ مفعول و دارای ریشه صنع است. مفعول، چیزی است که فعل بر آن انجام شده است. پس مصنوع چیزی است که صنع=ساختن بر آن انجام شده، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاسخ شماره ۳ به کاربر /آرش پارسیک/ ( پارسیک؟ ) : یک سری واژگان ایرانی و پارسی ( این دوستمون دوست نداره بگه پارسی یا ایرانی، از واژه دری خوشش میاد! ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چه تند پاسخ می دهید! "من نگفتم همه کلمات منتهی به حرف "ه" ترکی هستند، بلکه گفتم اصولا" خب اگر همه واژگان که پایانشان ه داشته باشد ترکی نیستند، پس ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همگی. نکوشی تند بر دیدگاه کاربر /آرش پارسیک/: این کاربر نخست اشاره می کند:"هر واژه ای در زبان پارسی ( دری ) پایانش ه داشته باشد، ترکی است" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرگوش=خر گوش در پارسی، پیشوند خر به چم ( =معنی ) بزرگ می باشد. پس خرگوش می شود بزرگ گوش، چیزی که گوش هایش بزرگ باشد. در دیگر جانداران همچون خرچن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همسان با "آه" می باشد نشان دهنده خسته شدن از چگونگی پیش رفتن کارها و یا غم. در گزاره ها یک گونه "شبه جمله" است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از رو نوشتن، رو نوشتن برابر های ساده واژه کپی هستند. شاید بتوان واژه "ترانگاشتن" را پیشنهاد داد. این از چرایی آن: ترانگاشتن=ترا نگاشتن "ترا" پیشو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رو به رو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تام=آزاد اختیار=گزینش تام الاختیار=آزادی در گزینش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دژکام=دژ کام کام برابر آرزو و خواسته است و دژ هم پیشوندی است برابر بد، پس دژکام می شود کسی که خواسته اش بد باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دژآلود=دژ آلود می شود چیزی که به دژ آلوده باشد. دژ می شود بد. پس دژآلود می شود پر از بدی، آلوده به بدی، بد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دشوار=دش وار دش در پارسی پیشوندی است و برابر "دژ" است و چم ( معنی ) آن می شود بد. وار هم برابر سان و گون پس دشوار می شود بدسان، بدگون، بد گونه که م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه تراگونیدن. چرایی آن: تراگونیدن=ترا گونیدن گونیدن برابر حالت دادن است ( گون=حالت ) و ترا هم برابر "از این سو به آن سو" است. پس تراگونید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه از کاربر /فرتاش/ شناخته شده است. ساختار این واژه به این شیوه است: ترا دیسیدن خود دیسیدن برابر شکل دادن است. ترا هم برابر "از این سو به آن سو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تراروی=ترا رَوی ترا که می شود "از این سو به آن سو" که خب تراروی می شود از این سو به آن سو رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از پیشوند "ترا" بهره برد. در پارسی، این پیشوند چمِ ( =معنی ) "از این سو به آن سو" می دهد. با گذاشتن این گزاره به جای هر "ترا" در هر واژه، می ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مچکرم=مچکر هستم مچکر همان متشکر است و عربی است و در گویش عامیانه به مچکر دگریده شده است همانگونه که شاکر به چاکر دگریده شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی، ال گونه ای از پسوند است همانگونه که در گودال، چنگال، زغال، گردال. . . می بینیم. بدین شیوه کار می کند: واژه نخستین ال=واژه نو اگر واژه نخست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

چنگال پارسی بوده است و ساختار آن بدین شیوه است: چنگ ال ال گونه ای پسوند است که با آمدن آن، واژه نو ای ساخته می شود که دارای ویژگی آشکارا واژه نخستین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جایگزین کردن و شاید هم دگریدن برابر های آن هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آدمیت=آدمی ت است. نگریدنی این است که ت، در ربان عربی کاربرد دارد و به گویش مردم نیز آمده است و نمی توان واژه آدم که پارسی است را پیش ار آن آورد. ت در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نکته.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیب اگر ترکیب کردن باشد می شود آمیختن و آمیزش و پیوند دادن. اگر خود ترکیب باشد می شود درهم، آمیخته، پیوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جا و شایسته از برابر های این واژه عربی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آمیخته شدن، به هم پیوستن برابر های خوبی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه پادسوینیدن را پیشنهاد می کنم. چرایی: پادسوینیدن=پادسو ی نیدن این "ی" که در میان آمده، برای گویش آسان تر است و کاری در واژه نمی کند پس آن را از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی یا چیزی می گویند که "پاد" و "رو به رو" ی چیزی است. برای نمونه: سپید، پادسوی مشکی است. این گزاره به چم ( =معنی ) این است که سپید، پاد و /ضد/ و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترویج برابر گستردن و پخش کردن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیوار واژه ای پارسی است. این واژه در زبان کهن پارسی دیده می شود. اگر همینجوری پیش برویم همه زبان های جهان ترکی بوده اند!شوربختانه برخی کاربران با پیو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشتاق به کسی می گویند که خواهان و خواستار چیزی است و شور برای آن دارد. آرزومند، خواهان، خواستار برابر های این واژه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان فلفل است و فلفل عربی شده واژه پلپل می باشد. واژه پلپل پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تیم به هر گروه و دسته می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در هواشناسی گونه آب و هوایی را نشان می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُنِبَر برابر بُنِ بَر هست که خب بُن همان ریشه و بَر همان بار و میوه و فرجام و حاصل هست و ریشه میوه همان دلیل یک رخداد است که رخداد و فرجام در اینجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دخیل به کسی می گویند که در چیزی یا کاری دست دارد و کاره ای هست. پس می توان دست اندر کار را برای این واژه به کار برد دخیل گویش:dakhil ریشه از:عربی بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرعت برابر شتاب و چالاکی و تندی و تیزی است. از پسوند" ا "نیز می توانیم برای ساخت واژه بهره ببریم، می توان واژه تندا را برای واژه سرعت بسازیم. پس: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گودا از دو بخش گود ا ساخته شده است. همانگونه که ما در درازا، گرما، دما، بلندا. . . داریم: درازا=تراز ( =میزان ) درازی گرما=تراز درازی بلندا=تراز بلند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمق یک چیزی، تراز گودی آن را نشان می دهد. پس می توان واژه گودا را ساخت که خب می توان گودی هم گفت ( سری بزنید به دیدگاه در باره "ا". با جست و جوی آباد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

می توان از پسوند "ا" بهره ببریم. پسوند ا همانگونه که در گرما، دما، درازا. . . دیده می شود، تراز آن چیز پیش از خودش را نشان می دهد. ما می خواهیم واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را نادرست و دروغین شمردن را تکذیب گویند. برابر های پارسی تکذیب می شود دروغ شماردن، رد کردن، نادرست پنداشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به سه شیوه می توان خواندش: 1_جِرم 2_جُرم 3_جَرم سومین شیوه برابر ندارد! اگر به نخستین شیوه خوانده شود، یا برابر یک چیز دارای جرم است که برابرش می ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریمه به چیزی می گویند که در ازای کاری که کردید باید بدهید. آشکار است که واژه "تاوان" بهترین برابر برای این واژه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهتر است به جای دکمه بگوییم دگمه، تا آشکارا شود این واژه عربی نیست و از برای پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موقعیت، برابر جایگاه و چگونگی است. برای نمونه: موقعیت من در آن زمان با امروز خیلی ناهمسانی داشته است. می شود: جایگاه/چگونگی من در آن زمان با امروز خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیرنگ و فریب برای این واژه برابر های خوبی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوچ، بی ارزش، هیچ، بی بها برابر های صفر می باشند. صفر شماره ای است که ارزشش هیچ است و پوچ به شمار می آید. این واژه در ریاضی خیلی جا افتاده و شاید بت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگاه، رو، پهلو و چهره برابر های این واژه عربی هستند که خیلی به گویش مردم آمده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی از گ ها در پارسی از سوی عرب ها به ج دگرش یافته است چون آنها گ در زبان خود نداشتند و برای این واژه هم همینگونه است ( به دیدگاه کاربر /ایرزاد ایرز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توضیح اگر برابر توضیح دادن باشد برابر باز کردن و گستره کردن و گسترش چیزی است. اگر توضیح برابر توضیحِ چیزی باشد برابر گسترده آن چیز است. پس: توضیح گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"یعنی چه" در گزاره ها برابر "به معنی چیست؟" می باشد. معنی در پارسی میانه برابر چیم بوده است پس می توان گفت "یعنی چه؟" برابر "به چیم چیست؟" می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فهمیدن چیزی دریافت کردن، دانستن آن چیز است. می توانیم بگوییم که فهمیدن برابر آگاه شدن از چیزی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استدلال برابر دلیل آوردن است. دلیل برابر چرایی، فرنود، چیم، بُنِبَر و گواه است. پس استدلال چرایی آوری، فرنودآوری، چیم آوری، بُنِبَر آوری و گواه آوری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصالت برابر ریشه داشتن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسابقه برابر بازی و همتازی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شُکر در پارسی برای سپاس یا در پارسی میانه اِسپاس بوده است. شِکَر هم چیزی است سپید رنگ و شیرین.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خطا واژه ای عربی برابر نادرستی، کژی ( کژ بودن ) ، یا هر آن چیزی است که کاستی و نادرستی دارد. خطا بیشتر کاری را می گویند که به درستی انجام نشده و کم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حکم واژه ای عربی برابر فرمان است. در آبادیس برای برابر پارسی واژه امر آمده که پارسی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادیان چندگانی ( جمع ) شکسته دین می باشد و نگرربا اینجاست که دین واژه ای پارسی است! دین از پارسی به عربی رفته و عرب ها چندگانی ( جمع ) شکسته را درست ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علت یک چیز، چرایی رخداد یا بودن آن چیز را نشان می دهد و همان دلیل است. می توان واژه بن را برای علت به کار برد. در دیدگاه من درباره دلیل، واژه بُنبَر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مهم به چیز ی می گویند که با ارزش و گرانبها باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلیل یک چیز، چرایی و پشتوانه و انگیزه چیزی را نشان می دهد. ولی دلیل چیزی مانند x، چیزی است که ما آفرینش x شده است. می توان آفریننده را برای دلیل به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی که آشکار نیست را مبهم می نامیم. پس می توان واژه ناآشکار را به کار برد. چیزهایی که پیچیده و یا گیج کننده باشد را هم مبهم می نامیم پس می توان واژ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حتی در گزاره ها بیشتر برای پافشاری و یا بزرگ تر کردن ( نه از گونه مبالغه ) است. برای نمونه: چنان گشنه ام بود که حتی می توانستم پیل ( فیل ) ی را بخو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسئله به هر گونه چالش می گویند. در دانش هایی مانند ریاضی، علوم تجربی. . . . مسئله برابر پرسش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غریبه به کسی می گویند که نا آشنا و یا ناشناس باشد. غریبه گویش:gharibeh ریشه از:عربی برابر پارسی:نا آشنا، نا شناس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در پارسی پهلوی به شیوه وَچه بوده است و یکی از واژگان پارسی است که در آن واجی به همراه تشدید خوانده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جسم در پارسی برابر تن و بدن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تابستان از تاب ستان می آید که تاب برابر سوزاندن و درخشیدن است و خب آشکار می شود، تابستان دوره ای است که سوزان و درخشان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وضعیت برابر همان وضع و چگونگی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع کردن یکی چم مهیدن و افزودن را میدهد و دیگری چم گردهم آوردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفریق برابر کاهیدن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجزیه کردن برابر موشکافی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افزایش=زیاد شدن مِهِش در پارسی می تواند برابر افزایش باشد ( افزایش هم پارسی است ) مهش برابر زیاد شدن است از انجا که مه=زیاد پس مهش می شود زیاد شدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رقم خوردن برابر پارسی:رخ دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چاره اندیشی، راه گشایی برابر ها می باشند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رقم می تواند برابر عدد یا همان شماره باشد. یا می تواند شمار های یگانه مانند 1 و 3 و 7 را نشان دهد که می توان واژه تک شماره را ساخت. رقم گویش:ragh ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعویض کاری است که چیزی را به هر چیز دیگری دگرش دهیم. پس می توان دگرش، دگرگونی، دگراندن را برابر هایش گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انه پسوندی است ک برابر مانند و همانند است و این مانند و همانند به پشت واژه پیش از انه می روند. پس برای نمونه دیوانه می شود مانند دیو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیوانه از دیو می آید. پسوند انه برابر مانند و همانند است. پس دیوانه می شود کسی که مانند دیو است. ( !! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصلاح کردن، برابر درستی سازی و یا دگرش و دگرسازی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبدیل، برابر دگرگونش است. شاید واژه دگرسازی هم بتواند برابر تبدیل باشد. ولی بیایید از نگاه ساختاری بررسی کنیم: تبدیل با ریشه بدل و آهنگ تفعیل است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرغ در پهلوی به شیوه murw بوده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سبک اگر به شیوه سَبُک خوانده شود می شود چیزی که وزنش ( جرمش ) کم باشد. اگر سَبک خوانده شود میشود شیوه و روش و گونه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدیر برابر رهبر و سردسته است و گرداننده ( واژه پیشنهادی فرهنگستان ) هم برابر این واژه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در پارسی میانه ( پهلوی ) ما واژه ای به نام رای داریم. رای در گذر زمان از به برای دگرش یافته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دروغ واژه ای پارسی برابر ناراست و نادرست است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شو در پارسی می تواند برابر "بشو" و" باش" باشد. برای نمونه در این شعر از پروین اعتصامی داریم: شو روز به فکر آب و دانه در باغ و چمن چمیدن آموز در ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کار واژه ای پارسی برابر پیشه است. کار می تواند پسوند هم باشد و واژه کار می شود کسی که واژه را انجام می دهد. این پسوند همانند پسوند "گر" است و می توا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ش در پارسی گونه ای از پسوند است. بدین شیوه کار می کنیم: بن واژه ( مصدر ) ای را برمی گزینیم. آن را به شیوه فرمانی ( امری ) در می آوریم و ب نخست آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعیین کردن برابر برگزیدن و گزینش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ار اگر به شیوه اَر خوانده شود، همان اگر است. ار می تواند گونه ای از پسوند باشد، برای نمونه در گفتار، دیدار، شنیدار. کاربرد این پسوند چیست؟ بن واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بان در پارسی، برابر نگهدارنده و پاییدن است. اگر واژه ای که پیش از بان می آید، واج پایانی اش واجی بود که برای گویشش باید کمی درنگ کرد ( برای نمونه ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه گین گین برابر دارای است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جواب برابر پاسخ است ( !! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صد واژه ای پارسی است که تنها نگارش آن عربی است. چرایی کاربردن ص به جای س در "صد" می تواند این باشد که چون عربی به ایران آمد، برخی واج های واژگان پار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هماهنگی=هم آهنگ ی ی در اینجا برابر بودن است، یا همان هم آهنگ بودن. هم آهنگ بودن هم برابر همان آراییده بودن است پس هماهنگی می شود آراییده بودن، آرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نظم برابر هماهنگی و یا آراییده بودن ( آرایش ) است. نظم گویش:nazm ریشه از:عربی برابر پارسی:آرایش، هماهنگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنطیمات=تنطیم ها تنطیم برابر سازماندهی و آراستن و آرایش است. پس تنطیمات می شود سازماندهی ها و یا آرایش ها و یا آراستن ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیمیدن=چیم یدن چیم در پارسی پهلوی می شود معنی و یدن هم اگر پس از آن بیاید می شود معنی کردن. چیمیدن برابر پارسی معنی کردن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترجم همان ترجمه کننده است. ترجمه هم برابر چیم در پارسی پهلوی است. پس ترجمه کردن می شود چیمیدن. مترجم گویش:motargem ریشه از:عربی برابر پارسی:چیمیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرچ برابر دنبال چیزی گشتن، جستن و یافتن چیزی است. جست و جو برابر خیلی خوب می باشد. گشتن هم می تواند برابر خوبی باشد. سرچ گویش:serch ریشه از:انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عجیب با ریشه عجب و با آهنگ فَعیل است. فَعیل برابر دارنده و دارای فعل یا همان ریشه است. پس عجیب چم دارای عجب می دهد. عجب برابر شگفت است پس می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمولا، چم بیشتر می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کو در گویش عامیانه برای کجا است به کار می رود. در یکی از بیت های شعر "به گیتی به از راستی پیشه نیست" فردوسی داریم: هر آن کو که گردد به گرد دروغ ستمک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سردا همان سرما است و گونه درست آن هم هست! گرما=گرم ا که تراز گرما را می گوید یا خود گرمی. درازا=دراز ا که تراز درازی را می گوید. بلندا=بلند ا که تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قیمت یک چیز، ارزش و بها و امروزه گرانی چیزی را نشان می دهد. قیمت گویش:gheymat از ریشه:عربی پارسی:ارزش، بها، گرانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خسارت برابر زیان کردن و زیان است. خسارت گویش:khesarat از ریشه:عربی برابر پارسی:زیان، زیان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

_َگ ( َ گ ) در پارسی میانه برابر ه بوده است. پس برای نمونه پروانه در پارسی میانه به شیوه پروانَگ بوده است. بنگرید که هر چیزی که امروزه در زبان پارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دفاتر به شیوه ای چندگانه ( جمع ) شکسته دفتر است، ولی چالش اینجاست که دفتر پارسی است و نه عربی! برخی ها دفتر را به لغزش، واژه ای عربی پنداختند یا شای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دو شیوه برای واژه سازی هست: 1 ) اینکه بیاییم با اسفاده از شناسه ( تعریف ) چیزی برای آن واژه یابی کنیم. 2 ) اینکه پادسوی آن را بیابیم و پیشوند های پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگهبان واژه ای پارسی برابر پاسبان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای واژه یابی برای یک واژه چند راهکار داریم: 1 ) شناسه ( تعریف ) آن را بیابیم. 2 ) ویژگی های آن را بررسی کنیم. 3 ) چیزی که فرجام آن واژه است ( آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گر میتواند چم اگر را دهد. می تواند هم گونه ای پسوند باشد: واژه گر برای نمونه کارگر، ستمگر. واژه گر به کسی می گویند که واژه را انجام می دهد یا کارش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه همگی پارسی است. در پهلوی شیوه دیگر آن نَزدیست بوده است. نَزد در اینجا برابر نزدیک است و یست در اینجا برابر ترین است. پس نزدیست می شود نزدی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان از پسوند ینیدن بهره برد. می دانیم کار ینیدن این است که چیزی را به واژه پیش از خودش براند. پس اگر برابر واژه پیش از آن بزرگ و یا بزرگ تر باشد، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه به شیوه مَیانه بوده است یا همان میانه امروزی که همان میانگین را گویاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان پهلوی، سگ نگهبان به شیوه مانبان بوده است. اگر بخواهیم بهتر بگوییم: مانبان=مان بان مان در اینجا برابر خانه است پس مانبان یعنی کسی که خانه را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماهی در پهلوی به شیوه ماهیگ بوده است و از ماه آمده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کَفش واژه ای پهلوی بوده است. پس از کفش پسوند اگ نیز می آمده که اگ در پارسی پهلوی برابر ه پسوند بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستورات چندگانه دستور یا همان فرمان است. پس دستورات می شود فرمان ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معتبر را می توان شناخته شده چیمید. چیزی که معتبر باشد راستین است پس شاید بتوان راستین هم برابر این گرفت. معتبر پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی براب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سه بعدی=سه بعد ی بعد پارسی نیست که آن را پارسی می سازیم. برابر بعد می شود سو. با جا دادن این سو به جای بعد، واژه سه سویی ساخته می شود ( هم نگاه ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برای واژه سازی برای این واژه باید ببینیم که شناسه ( تعریف ) آن چیست. ریاضی روی هم رفته و به شیوه پایه ای دانش شمار ها ( اعداد ) می باشد، درست است ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شیمی در پارسی برابر کیمیاگری می باشد. شیمی گویش:shimi پارسی یا عربی یا انگلیسی:خود واژه انگلیسی است برابر پارسی:کیمیاگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه، به کوه گَر می گفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فروغ به پرتو و روشنایی می گویند. فروغ در زبان پهلوی به شیوه فروگ بوده است. ( در آن دوره چیزی به نام غ نبوده است و به جای آن گ می گفتند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واژه مند=چیزی که دارای واژه است. در پارسی پهلوی این پسوند به شیوه اومَند بوده است یا به گونه ای دیگر پیش از مند، یک "او" بوده است که رفته رفته برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوم پارسی است. در زبان پهلوی به شیوه دیدُم بوده است. دید در پهلوی برابر دوباره بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاردستی در پارسی میانه به شیوه دست کاری بوده است و نه کار دستی. از پاسی میانه به پارسی نو جای این دو دچار دگرنونی شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٨

دین واژه از پارسی میانه است. برابر دین می شود آیین.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دی دهمین ماه سال است. دی در پارسی میانه به شیوه دَی بوده است و نه دِی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

داور در پارسی میانه به شیوه دادور بوده است. می توانیم بگوییم: دادور=داد ور ور در اینجا برابر پناه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شترنج واژه ای پارسی است و از چترنگ در پارسی میانه می آید. دگرگونی گ به ج یک پدیده ای است که از پارسی میانه به پارسی نو خیلی رخ داده است. اکنون چتر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منطقی به چیزی درست و با دلیل می گویند. دلیل در پارسی برابر چم است پس چیزی منطقی می شود چمدار. ولی در پارسی پهلوی، چیمیگ برابر منطقی آورده شده است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرا برای پرسیدن چیزی به کار می رود. چرا در پهلوی به شیوه چیمرای بوده است. چیم برابر دلیل و علت است و رای هم برابر برای و به سبب است. آشکار است که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان پهلوی، این واژه به شیوه چیم بوده است و برابر آن دلیل و علت و معنی بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در پارسی پهلوی برابر این واژه چیهریگ نوشته شده است. چیهریگ=چیهر یگ که یگ در پهلوی همان "ی" است پس چیهریگ می شود چیهری. پس طبیعی می شود چیهری. ط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در زبان پهلوی، چیزی به نام چندل بوده است که برابرش چوب بوده است. صندل در صندلی هم از چندل آمده است و برابر چیزی چوبی است ( که بر روی آن می نشینند ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگ در پارسی میانه برابر "ا" است و یک پسوند بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی پهلوی پزشک به شیوه بیزِشک بکارگرفته می شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جامه گویش:jameh پارسی یا عربی یا انگلیسی:پارسی برابر:پیراهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویران بی گمان واژه ای پارسی است و پهلوی آن به شیوه اَویران است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدایت کردن برابر پارسی:راهنمایی، راندن، کشاندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکار سازی برابر روشن کردن است. آشکار سازی در پارسی کهن به شیوه آشکاراگینیدن است. آشکاراگینیدن=آشکاراگ ی نیدن ی در اینجا برای ساده سازی گویش آم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکارا در پارسی به شیوه آشکاراگ است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شمار در پارسی میانه به شیوه اُشمار نوشته می شد. همانند سپاس که در پارسی کهن و میانه به شیوه اِسپاس نوشته می شد. osmar شده است somar espas شده است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استوار ریشه پارسی دارد. اگر پسوند یا پیشوندی به همراه آن بیاید، در پارسی کهن به شیوه ost یا اُست نوشته می شد نه استوار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگشت در پارسی میانه برابر اَنگوست است. این واژه بی گمان پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تقصیر برابر کوتاهی و کمکاری و لغزش است تقصیر گویش:tagsir پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:کوتاهی، کمکاری، لغزش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سپاس در پارسی کهن به شیوه espas یا اِسپاس نوشته می شده و هیچ کاری با سه پاس یا پندار نیک، پندار نیک و کردار نیک ندارد!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه حرکت برابر رواگ بوده است. ولی حرکت در پارسی نو برابر جنبش است. حرکت گویش:harekat پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی پارسی:جنبش، رَواگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وا گونه ای پیشوند است که بدین شیوه است: وا واژه=چیزی که ناهمسو و وارون واژه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در پارسی میانه، حس برابر "بوی" بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر "یگ" اشاره شد که یگ برابر "ی" در پارسی امروزی است. آبیگ نیز به همین شیوه است. آبیگ=آب یگ که می شود آبی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضعیف ریشه:ضعف آهنگ:فعیل فعیل برابر دارنده فعل و ریشه است، پس ضعیف می شود دارنده و دارای ضعف. ضعف می شود ناتوانی و سستی پس ضعیف می شود ناتوانی دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خود حفظ برابر نگهداری و نگهداشت است. ولی چم به یاد سپردن هم می دهد: حفظ گویش:hefz پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:نگداری، نگداشت، به یاد س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواه گونه ای از پسوند در پارسی است. بدین شیوه خواهد بود: واژه خواه=چیزی که واژه را می خواهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"ا" نخستین واج در زبان پارسی است. همچنین این واج، پر کاربرد ترین واج از میان 32 واج الفبای پارسی است. ا می تواند واژه ندا ( حرف ندا ) باشد که پس از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ان در پارسی خیلی کابرد دارد! نخست اینکه این واژه آن عن نیست. ان می تواند برابر آن باشد که گونه ای از نام اشاره ( اسم اشاره ) است و نام اشاره دور د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پ سومین واج در الفبای پارسی است. پ بخشی از واج هایی است که در زبان عربی نیستند ( گچپژ ) فرهنگستان زبان و ادب پارسی برای واژه سازی برای واژگان بیگا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوتیفیکیشن واژه ای انگلیسی می باشد. این واژه در انگلیسی به شیوه notification نوشته می شود و چیزی است که شما را "notify" یا آگاه کنه از یک چیزی مانند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دل که امروزه بیشتر برای شکم استفاده می شود، بیشتر برابر قلب است نه شکم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمایت گویش:hemayat پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:پشتیبانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب می شود برابر پارسی:به شمار می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خصوص برابر پارسی:به ویژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جالب با ریشه جلب و بر آهنگ فاعل است. فاعل کسی است که کننده فعل است. پس جالب چیزی است که جلب می کند. جلب کردن برابر کشیدن و ربودن است. پس جالب چیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرنده به جانداری گویند که می چرد. چریدن برابر علف خوردن است. علف واژه عربی است و بهترین برابرش در اینجا می شود چمن. پس علف خوار می چمن خوار. پس چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توجه کردن برابر نگاه داشتن و نگرش است. توجه کردن گویش:tavagohh kardan پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی و پارسی در هم آمیخته برابر همگی پارسی:نگرش، نگا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارائه دادن در پارسی برابر نشان دادن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوشحال واژه ای پارسی نیست، بخشی از آن هست ولی نه همه آن. خوشحال=خوش حال خوشحال یعنی کسی که حالش خوب است. بهترین برابر خوشحال، شاد می باشد. شاد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چک به دو شیوه خوانده می شود: 1_چَک 2_چِک اگر چَک باشد، برابر سیلی می باشد. اگر چِک باشد، برابر بررسی کردن است یا یک کشور در اروپا است. چک برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعریف کردن چیزی، برابر شناساندن و روشن و آشکارا ساختن آن است. تعریف چیزی ( نه تعریف کردن چیزی ) ، برابر شناسه چیزی است. همچنین تعریف، دل و روده ( ! ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فامیل واژه ای انگلیسی است. درست آن family است و در پارسی می شود خویشاوندان. فامیل گویش:famil پارسی یا عربی یا انگلیسی:انگلیسی برابر پارسی:خویشاوندان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منقرض شدن برابر نابود و نیست شدن و از میان رفتن است. منقرض گویش:mongharez پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:نابود شدن، نیست شدن، از میان رف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شخص گویش:shakhs پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:تن، کَس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قاعده یک چیز، شیوه اش را نشان می دهد. قاعده گویش: ghaede پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:شیوه، شیوه نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وحید واژه ای عربی است و در ایران به شیوه نام بکارگیری می شود. وحید بر آهنگ فعیل است و فعیل یعنی دارنده فعل. فعل در اینجا برابر وحد است و برابر تن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لباس به چیزی می گویند که می پوشند، پس پوشاک یا پوشیدنی را می توان برابر آن گرفت. تاکنون شنیده اید "رخت و لباس"؟ این رخت برابر همین لباس است. لباس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق به چیزی گویند که رخ داده است. پس می توان رخداد را برابر اتفاق گرفت اتفاق گویش:ettefagh پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:رخداد، رخداده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلا گویش:kollan پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:همگی، روی هم رفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مخالف برابر پاد و برابر و ناهمراه می است. امروزه مخالف بیشتر کسی را می گویند که با ما هم رای و هم باور نیست. پس مخالف می تواند ناهمرای هم باشد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نظر برابر نگاه و دیدگاه می باشد. نظر در برخی گزاره ها آرش آگاهی هم می دهد. ( نظر کسی را جلب کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این صورت، گزاره ای می باشد که بیشتر برای پیامد یک چیزی بکارگیری می شود. از برای این، اگر اینگونه باشد، بدین روی برابر های در این صورت هستند ( بس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسم برابر نام در پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرمایشات واژه ای نادرست است. فرمایش واژه ای پارسی و ات نشانه چندگانه کردن ( جمع کردن ) واژگان عربی است و نمی توان این را برای واژه ای پارسی بکاربرد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لا ای که در پارسی است برابر میان است. ولی لا در عربی برابر "خیر" و "نه" است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عادل به کسی می گویند که عدل ( داد ) را بر پا می کند. پس برابر عادل می شود دادگر. عادل گویش:adel پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:دادگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکرار یا برای دوباره رخ دادن بکارگیری می شود یا دوباره گویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فیزیک، به دانش شناخت ماده می گویند. شور بختانه ماده واژه ای عربی است و باید برابر آن را پیدا کنیم. از همین شناسه بالا می توان واژه ماده شناسی را سا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر یا می شود ای.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معروف برابر پارسی:نامدار، شناخته شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ه سی و یکمین واج در الفبای پارسی است. همچنین ه گونه ای پسوند در پارسی است مانند ه در خنده یا در آفرینه. پسوند در خواننده ه نیست، در اینجا َنده پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلاس واژه ای انگلیسی می باشد و جایی است که آموزش در آن رخ می دهد. آموزگاه که واژه پیشنهادی خود آبادیس است بهترین برابر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منتشر شدن برابر پخش شدن می باشد. یا به گونه ای منتشر برای پخش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرط گویش:shart پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:پیش نیاز، گرو شرط چیزی است که برای انجام دادن کاری گذاشته می شود و به گونه ای برای اینکه آنکار رخ ده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسیر به زندانی یا در بند و گرفتار می گویند: اسیر گویش:asir برابر پارسی:گرفتار، در بند، زندانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مریض، با بن و ریشه مَرَض و با آهنگ فعیل است. فعیل یعنی کسی که فعل را دارد، یا دارای فعل اکنون اینجا فعل=مرض، پس فعیل برابر کسی است که داری مرض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راضی برابر خشنود می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به عنوان=به عنوان=به نام ولی به عنوان برابر "به شیوه، به گونه" هم می دهد. پس: به عنوان برابر پارسی:به نام، به شیوه، به گونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بین المللی در پارسی برای اشاره به جهانی کاربرد دارد. ولی بین المللی=بین ال ملل ی این ی پایانی را ایرانی ها افزودند. بین=میان، ال که در پارسی برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تشکر برابر پارسی:سپاسگزاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهترین برابر رجوع، برگشت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درون یا توی یک چیز را داخل آن می گویند. درون را می توان اندروح نیز نوشت. پس برابر های داخل می شوند: درون، اندرون، تو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصیل واژه ای عربی بر آهنگ فعیل و با ریشه اصل است فعیل=دارنده فعل، چیزی که فعل را دارد پس اصیل آرش کسی که اصل دارد. اصل در پارسی برابر بن، ریشه م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین برابر های پارسی برای جدید، نو و تازه هستند. نو:no تازه:taze

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی سحر می شود پگاه. برخی دوستان دلداده هستند😐

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حافظه چیزی مانند حافظ است که بر آهنگ فاعل می باشد و حافظ چیزی یا کسی است که به یاد می سپارد، یا به شیوه ساده تر، یادسپار. حافظه=یادسپار ولی حافطه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وطن پرست برابر پارسی:میهن دوست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی وطن=میهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرما خوردگی گونه ای از بیماری ویروسی است . سرماخوردگی=سرما خوردگی که چرایی نام گذاری اش این است که در گذشته ها به هنگام زمستان این بیماری بیشتر می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عرض، درازای چیزی را نشان می دهد. عرض از طول کوتاه تر است ولی هر دو درازا را نشان می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فصل، واژه ای عربی می باشد. فصل، یک بخش یا گسست از چیزی را نشان می دهد. فصل های سال ( بهار، تابستان. . . ) برابر پارسی شان "هنگام، دوره" می شود. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شام در پارسی نو، برابر خوراک شب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف یکی آرش برابر و یکسان را می دهد یکی هم معنی معنی در پارسی برابر چم، آرش می باشد پس: برای های پارسی مترادف: ۱ - برابر ۲ - یکسان ۳ - هم چم ۴ - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آره گویش:are پارسی یا عربی:پارسی آره در پذیرش چیزی می آید. برای نمونه: به فروشگاه رفتی؟ - آره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یگ گونه ای پسوند در زبان پارسی کهن بوده است. برای نمونه پارسی در آن دوره پارسیگ نوشته می شد. پارسیگ=پارس یگ در آن دوره یگ بیشتر برابر "ی" بوده ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشغال پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:جا گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اختیار پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آزادی گزینش، آزادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نده به دو گونه بکارگیری می شود: 1_واژه ای که گوینده به کسی دیگر می گوید و از او می خواهد که چیزی را به او یا هر کس دیگر ندهد 2_َنده که گونه ای از پس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حذف گویش:hazf پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:از میان بردن، زدایش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مالک یک چیز، به دارنده آن چیز می گویند یا: مالک=دارنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فاصله گویش:faseleh پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:تراز جدایی، تراز دوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدام پویش:modam پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:پیوسته، همیشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادامه برابر پارسی:دنباله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مال گویش:mal پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:دارایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقابل گویش:mogabel پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:رو به رو، پاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد شدن پارسی یا عربی:نیم پارسی، نیم عربی برابر پارسی:آمدن، به درون آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

احتمال گویش:ehtemal پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:تراز شایدی، بخت پدیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود وازه گاه برابر گه و گاهی می باشد. اما گاه می تواند پسوند هم باشد: واژه گاه=جایی برای واژه نمونه: چراگاه:جایی برای چرا ( چمنزار )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای برابر یابی این واژه به این گونه کار کردم: معیوب=ایراد دار ایراد دار=ایراد دار ایراد=نادرستی، کژی، کاستی ایراد دار=نادرستی دار، کژی دار، کاست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عینک=عین ک ک در اینجا ک کوچک کننده می باشد. عین هم واژه ای عربی برابر با چشم است. پس عینک=چشمک این برابر، تنها از روی خود واژه بود. فرهنگستان زب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثبت از ثبت می آید و بر آهنگ مُفغَل می باشد. مفعل برابر چیزی است که در آفرینه فعل است. پس مثبت برابر چیزی است که در آفرینه ( در اثر ) ثبت است و در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تغییر برابر دیگر و دگر شدن است. همه اینها در واژه دگرش آمده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حوصله بیشتر شکیبایی و اینکه توان وشکیبایی کاری را داشته باشیم را می گوید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محبت گویش:mohebbat پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:مهر، مهربانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دما=دم ا دم در پارسی برابر گرمی می باشد و افزون "ا" به آن در اینجا تراز ( میزان ) این دم یا همان گرمی را نشان می دهد. پس دما می شود تراز گرمی یا ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دما واژه ای پارسی می باشد. دما=دم ا در پارسی "دم" برابر گرمی است و افزودن "ا" به آن تراز ( میزان ) گرمی را نشان می دهد. پس دما برابر تراز گرمی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابتدای یک چیز، آغازش را نشان می دهد و ابتدا می تواند نخست هم باشد ابتدا پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آغاز، نسخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حالت واژه ای عربی است. حالت یک چیز، چگونگی یک چیز را نشان می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٨

رای پارسی یا عربی:پارسی برابر ها:نگاه، اندیشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شروع پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آغاز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستشویی واژه ای پارسی ساخته شده از دست شویی است که به شیوه نادرست در آبادیس، برابر پارسی آن توالت نوشته شده است که دستشویی چون پارسی است برابر پارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یعنی در همه گزاره ها به این شیوه بکارگیری می شود ( پرسشی، خبری. . . . ) x یعنی y. می توانیم با دگرش، آن را این گونه کنیم: x به معنی y ( است ) م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اختلاف به دو شیوه بکارگیری می شود: ۱ - نابرابری، ناهمسانی ۲ - تراز نابرابری، تراز ناهمسانی پس اختلاف یا خود نابراری را نشان می دهد یا ترازش را. اخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت گویش:tafavot پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:نابرابری، ناهمسانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری، به فرامرز فلامرز می گویند و در لنجان به آن فلای می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موافقت برابر موافق بودن است. موافق می شود هم اندیش و هم نگاه. پس موافقت می شود هم اندیشی، هم نگاهی. همچنین پذیرش هم می تواند برابر این واژه باشد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موافق به کسی گویند که با ما یا هر کس دیگر، هم نگاه، هم اندیش و همرای باشد. برابر های پارسی موافق: هم نگاه، هم اندیش، همرای.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجله کردن، به تندی و چابکی اشاره دارد. برابر های پارسی آن: تندی، چابکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شراب واژه ای عربی می باشد که در خود زبان عربی بیشتر برای نوشیدنی به کار می رود ولی در ایران بیشتر به مِی اشاره دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرف یا به سخن اشاره دارد یا واج ها ( الف، ب، پ، ت. . . ) حرف گویش:harf پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:سخن، واج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی عهد:پیمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سطح گویش:sath پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:پهنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درصد=در صد چون در "صد" واج "ص" به کار گرفته شده است پس نوشتارش پارسی نیست و برای پارسی سازی آن "ص" را "س" می گیریم. پس درصد=درسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

"و" با گویش va یک پیوند واژه ( حرف ربط ) است و عربی می باشد. در پارسی پهلوی به شیوه "اُد" بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ای عربی است. چم برابر خوبی برای آن می باشد. برای برابر یک واژه یا یک گزاره کاربری دارد. پس می توان از "برابر واژه" یا "برابر گزاره" در گزاره خود ...