متقابل
/moteqAbel/
مترادف متقابل: روبرو، رویارو، محاذی، هم راس ، دوسویه، دوطرفه
متضاد متقابل: متخارج، یک طرفه، یک سویه
برابر پارسی: رویارو، روبه رو، رو در رو
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) با هم روبرو شونده . ۲ - ( صفت ) روبرو برابر . ۴ - ( شطرنج ) حالت دو شاه در موقعی که روی عرض یا ستون یا قطر متقابل هم قرار گرفته باشندو هیچ حایلی بین آنها نباشد و خانه های میانشان هم فرد باشد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. روبه رو، مقابل.
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
متضاد، متقارن، متقابل، قطبی، وابسته به قطب شمال و جنوب
دو طرفه، دو جانبه، متقابل، دوسره، از دو سره، بین الاثنین
دو طرفه، دو جانبه، متقابل
متقابل
پیشنهاد کاربران
همانند
درواقع ، همچنین ، برای من هم همینطور، یه ارتباط دو طرفه مثلا طرف میگه دوست دارم طرف مقابل میگه اوه حست متقابله! یعنی منم دوست دارم.
تعامل