typing

/ˈtaɪpɪŋ//ˈtaɪpɪŋ/

معنی: با ماشین تحریر نوشتن، ماشین نویسی
معانی دیگر: ماشین نویسی

جمله های نمونه

1. this position involves both typing and accounting
این شغل هم با ماشین نویسی و هم با حسابداری سروکار دارد.

2. i was saddled with the job of typing all of the letters
کار ماشین کردن همه ی نامه ها را به گردن من گذاشته بودند.

3. She didn't do any typing till the evening.
[ترجمه گوگل]تا غروب تایپ نکرد
[ترجمه ترگمان]او تا غروب مشغول تایپ کردن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was in the middle of typing when Robert rang. It was infuriating!
[ترجمه گوگل]وسط تایپ کردن بودم که رابرت زنگ زد خشمگین بود!
[ترجمه ترگمان]وقتی رابرت زنگ زد من وسط تایپ کردن بودم خیلی عصبانی بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Women tended to be relegated to typing and filing jobs.
[ترجمه گوگل]زنان تمایل داشتند به مشاغل تایپی و بایگانی تنزل داده شوند
[ترجمه ترگمان]زنان تمایل داشتند به تایپ کردن و پر کردن شغل کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They didn't get around to typing up the letter.
[ترجمه گوگل]آنها حوصله تایپ نامه را نداشتند
[ترجمه ترگمان]ان ها دور هم جمع نشدن تا نامه را تایپ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One or two typing errors crept into the report.
[ترجمه گوگل]یکی دو اشتباه تایپی در گزارش رخ داده است
[ترجمه ترگمان]یک یا دو اشتباه تایپ به گزارش رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He exclaims that it must be a typing error.
[ترجمه گوگل]او بانگ می زند که حتماً اشتباه تایپی است
[ترجمه ترگمان]با تعجب می گوید که این باید یک اشتباه تایپ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She made a good job of the typing of 1000 pages of the manuscript.
[ترجمه گوگل]او کار خوبی از تایپ 1000 صفحه از نسخه خطی انجام داد
[ترجمه ترگمان]او برای تایپ ۱۰۰۰ صفحه از دست نوشته کار خوبی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By typing in simple commands you could pick up objects and talk to other avatars, with your words displayed in a cartoon bubble above your head.
[ترجمه گوگل]با تایپ کردن دستورات ساده می توانید اشیا را بردارید و با آواتارهای دیگر صحبت کنید و کلمات خود را در یک حباب کارتونی بالای سرتان نمایش دهید
[ترجمه ترگمان]با تایپ کردن در دستور ساده می توانید اشیا را بردارید و با avatars دیگر صحبت کنید، با کلمات خود که در یک حباب کارتونی بالای سرتان نمایش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My secretary is accurate in her typing.
[ترجمه گوگل]منشی من در تایپ کردنش دقیق است
[ترجمه ترگمان]منشی من در تایپ کردن او دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Blood samples were taken from patients for typing.
[ترجمه گوگل]برای تایپ از بیماران نمونه خون گرفته شد
[ترجمه ترگمان]نمونه های خون از بیماران برای تایپ کردن برداشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The document contained a lot of typing errors.
[ترجمه گوگل]این سند حاوی خطاهای تایپی زیادی بود
[ترجمه ترگمان]این سند حاوی تعداد زیادی از خطاهای تایپ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had injured his left hand and was typing one-handed.
[ترجمه گوگل]دست چپش زخمی شده بود و با یک دست تایپ می کرد
[ترجمه ترگمان]دست چپش را مجروح کرده بود و در حال تایپ کردن یک دست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با ماشین تحریر نوشتن (اسم)
typing

ماشین نویسی (اسم)
typing

انگلیسی به انگلیسی

• entering of type; act of pressing keys on a keyboard

پیشنهاد کاربران

تعیین نوع
👈در هماتولوژی:
به معنی تعیین آنتی ژن و یا تعیین گروه های خونی
درحال نوشتن. .
نوشتن

بپرس