بازگویی


مترادف بازگویی: تکرار، تکریر، روایت، نقل، واگو، بیان

برابر پارسی: واگویش

معنی انگلیسی:
recital, relation

لغت نامه دهخدا

بازگویی. ( حامص مرکب ) سخن گفته بازگفتن. ( آنندراج ). تکرار سخن کردن :
سخن ار بدوست باشد، ببرم برون ز دنیا
دل پر هزار حسرت به امید بازگویی.
نظیری نیشابوری ( از آنندراج ).

مترادف ها

repetition (اسم)
تجدید، تکرار، باز گویی، باز گو، اعاده، باز انجام

iteration (اسم)
گفتن، تکرار، باز گویی، باز گو

iterance (اسم)
تکرار، باز گویی

restatement (اسم)
باز گویی، بیان مجدد

فارسی به عربی

تکرار

پیشنهاد کاربران

بپرس