semi

/ˈsemi//ˈsemi/

معنی: نصف شده
معانی دیگر: رجوع شود به: semitrailer، پیشوند:، نیم، نیمه، نصف [semicircle]، پیشوندی بمعنی : نیم، تقریبا نصف، تاحدی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a tractor-trailer truck; semitrailer.
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: half.

- semicircle
[ترجمه گوگل] نیم دایره
[ترجمه ترگمان] نیم دایره وار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- semitone
[ترجمه گوگل] نیم صدا
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: partial; somewhat.

- semiprivate
[ترجمه گوگل] نیمه خصوصی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- semiformal
[ترجمه گوگل] نیمه رسمی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: twice.

- semiweekly
[ترجمه گوگل] نیمه هفتگی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was far from impressive in his semi - final against Federer.
[ترجمه گوگل]او در نیمه نهایی خود مقابل فدرر چندان تاثیرگذار نبود
[ترجمه ترگمان]او در دیدار نیمه نهایی در برابر فدرر بسیار تاثیرگذار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was edged out of the semi - final by her younger rival.
[ترجمه گوگل]او از نیمه نهایی توسط رقیب جوان ترش کنار رفت
[ترجمه ترگمان]او از رقیب کوچک تر خود دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The thrilling semi - finals set the stage for what should be a great game.
[ترجمه گوگل]نیمه نهایی هیجان انگیز صحنه را برای بازی بزرگی آماده کرد
[ترجمه ترگمان]مرحله نیمه نهایی هیجان انگیز مرحله برای چیزی است که باید یک بازی عالی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The losing semi - finalists will play off for the third place.
[ترجمه گوگل]بازنده های نیمه نهایی برای مقام سوم بازی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]دو فینالیست بازنده در مکان سوم بازی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Semi smart drives with data translation on the drive for higher throughput.
[ترجمه گوگل]درایوهای نیمه هوشمند با ترجمه اطلاعات روی درایو برای توان عملیاتی بالاتر
[ترجمه ترگمان]درایوهای نیمه هوشمند با ترجمه داده ها بر روی دیسک گردان برای خروجی بالاتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Saturday, Under-19: Semi finals: Blyth Darlington 0.
[ترجمه گوگل]شنبه، زیر 19 سال: نیمه نهایی: بلیت دارلینگتون 0
[ترجمه ترگمان]شنبه، زیر ۱۹ سال: نیمه نهایی: بلایت دارلینگتون ۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A well proportioned bay fronted semi detached house situated in the heart of this popular development.
[ترجمه گوگل]یک خانه نیمه مجزا با روبه روی خلیج که در قلب این توسعه محبوب قرار دارد
[ترجمه ترگمان]خانه well با وجه detached که در قلب این توسعه عمومی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The day began with the men's semi final, 2qualifiers competing for eight places in the final.
[ترجمه گوگل]روز با مسابقه نیمه نهایی مردان آغاز شد، 2 مسابقه مقدماتی برای کسب هشت مکان در فینال رقابت می کنند
[ترجمه ترگمان]روز با دیدار نیمه نهایی مردان آغاز شد، ۲ تیم برتر برای هشت مکان در فینال رقابت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Leicester won their semi against Gloucester 19-
[ترجمه گوگل]لستر در نیمه نهایی مقابل گلاستر با نتیجه 19 پیروز شد
[ترجمه ترگمان]لس تر جام خود را در برابر Gloucester ۱۹ برد -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The semi finals followed on the Friday.
[ترجمه گوگل]مرحله نیمه نهایی روز جمعه دنبال شد
[ترجمه ترگمان]مرحله نیمه نهایی در روز جمعه برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The semi finals will be held on Saturday, with the final next Thursday.
[ترجمه گوگل]مرحله نیمه نهایی روز شنبه و فینال پنجشنبه هفته آینده برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]مرحله نیمه نهایی روز شنبه برگزار خواهد شد و روز پنجشنبه بعدی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It looked perfect - gentle slopes within a semi circular bowl of hills.
[ترجمه گوگل]عالی به نظر می رسید - شیب های ملایم در یک کاسه نیمه دایره ای از تپه ها
[ترجمه ترگمان]ان جا خیلی آرام به نظر می رسید - در داخل یک کاسه نیمه دایره ای از تپه ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Blagdon supply Bio-Filter Medium high-grade semi porous light clay granules with a large surface area.
[ترجمه گوگل]Blagdon گرانول های خاک رس سبک نیمه متخلخل با درجه بالا Bio-Filter Medium را با سطح وسیعی عرضه می کند
[ترجمه ترگمان]Blagdon supply Bio - Medium با دانه های رسی متخلخل با درجه بالا با یک ناحیه سطح بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Semi chips are a gas Swanson is also involved in studies on fabrication techniques for III/V ICs.
[ترجمه گوگل]نیمه تراشه ها گازی هستند سوانسون همچنین در مطالعات روی تکنیک های ساخت آی سی های III/V شرکت دارد
[ترجمه ترگمان]chips یک a گازی نیز هستند که در مطالعات بر روی تکنیک های ساخت IC های III \/ V دخیل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نصف شده (اسم)
semi

تخصصی

[برق و الکترونیک] نیمه

انگلیسی به انگلیسی

• (informal) semitrailer, cargo trailer that is pulled by a trailer truck; tractor trailer, truck cab with an attached semitrailer; semifinal, next-to-last round in a competition; duplex house (british)
half; somewhat, partly
a semi is the same as a semi-detached house; an informal word.
semi- combines with nouns and adjectives to form new nouns and adjectives that describe someone or something as being partly, but not completely, in a particular state.

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe something that is partially or incompletely done or achieved. It implies that there is still more to be done or that the effort put in was not full.
چیزی که به طور جزئی یا ناقص انجام شده یا به دست آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

این نشان می دهد که هنوز کارهای بیشتری باید انجام شود یا اینکه تلاش انجام شده کامل نبوده است.
مثال؛
I’m only semi - interested in going to the party tonight.
A person might say, “I’m semi - confident that I can finish the project on time. ”
In a discussion about a sports game, someone might comment, “The team’s performance was a bit semi - professional. ”

"semi" کوتاه شده ی "semi - trailer truck" یا "semi - truck" است که به کامیون های بزرگی که برای حمل تریلر استفاده می شوند، اشاره دارد. در فارسی به این نوع وسیله نقلیه "کامیون نیمه" یا "تریلر" گفته می شود.
The truck driver was cautious while overtaking a semi on the highway.
تلفظ آمریکایی: سِ مای
تلفظ غیر آمریکایی: سِمی
Semi - conscious
نیمه هوشیار، نیمه آگاه
شبه
semi - scandal = شبه رسوایی
سِ مای
به معنای نیمه
مثلا : semi automatic weapons/ guns یعنی تفنگ های نیمه اتوماتیک
Fully automatically weapons میشه تماما خودکار
Semicolon : سِمای کُلِن
شبه
semi - state : شبه دولتی
semi - Judicial :شبه قضایی
بنام خدا
باسلام،
semi نیم نیمه
مثال semi sitting posi tion وضعیت نیمه نشسته
دوبلکس/چسبیده بهم/دیوار به دیوار

بپرس