پیشنهاد‌های افشین حاجی طرخانی (٨٩١)

بازدید
٢,٢٩٢
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاصل، حاصله. نتیجه. پیامد. متعاقب.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در علوم نظامی:1 - تدارکات جنگی. 2 - مهمات جنگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردود، رد شده، تکذیب شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متن خیلی طولانی یا کتاب خیلی حجیم و ملال آور ( برای نشان دادن نارضایتی این صفت به کار می رود )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واقف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشاره به مؤسسان کشور ایالات متحد که اکثراً فری میسن بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاهد عینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نظام اعتقادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

معنویت گرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاپیتالیست به حامی کاپیتالیسم ( نظام سرمایه داری ) نیز گفته میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طولانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدرک عینی و محرز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هم وند: هم گروهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دمیدن در آتش چیزی / هیزم در آتش چیزی ریختن /آتش بیار معرکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 - کسی که سِمت مهمی در بانک دارد 2 - کسی که صاحب یا مالک یا سرمایه گذار یک بانک است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متعهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قبضه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصر روانگردان به دوره ایجاد تغییرات اجتماعی، موسیقی و هنری متأثر از مواد روانگردان گفته می شود که از اواسط دهه 60 تا اواسط دهه 70 میلادی رخ داد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سه جلدی ( کتاب )

پیشنهاد
٠

محتمل و ممکن کردن چیزی، به ویژه چیزی که غیر محتمل یا عجیب است/ پررنگ کردن چیزی/ تقریباً معادل رنگ واقعیت بخشیدن به چیزی در فارسی. مثال We have ne ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

راهنمایی کردن / الهام بخشیدن، ایده و نظر دادن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

در معرض دید عموم قرار دادن هر چیزی، افشای عمومی هر چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

غیر قابل انکار، مسلم، قطعی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برادر روحانی ( لاتین: frater, انگلیسی: friar و فرانسوی: Fr�re‎ ) به طلبهٔ دینی صدقه گیر کاتولیک گفته می شود که هنوز به درجات بالاتر کلیسایی نظیر کشیش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انقلابی، حامی انقلاب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پابرجا ماندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

be into something 1علاقه مند بودن به چیزی be onto something 2 کشف کردن و پی بردن به چیزی، ساختن چیزی، ارائه چیزی get onto somebody/something 3 سر و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جاه طلبانه

پیشنهاد
٩

پذیرفتن چیزی از روی ظاهر آن، بجای تحقیق و مطالعه در موردش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با گذشت زمان in process of time As time passes; at a later time

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مکاتب، طریقت ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بی گناهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ساختارشکنی قبولاندن عقاید جدید و کاملاً متفاوت به مردم به ویژه در حوزه سیاسی و اجتماعی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جکوبینیسم / جکوباینیسم ( مکتب جَکوبایت ها یا یعقوبی ها )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

نزدیک به پایان / منتهی / واپسین / آخرین waning days of the French Revolution روزهای پایانی، واپسین و منتهی به انقلاب فرانسه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

نظام فکری، نظام عقیدتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دو آتشه ( بار منفی دارد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

عقیدتی ( چه مذهبی چه غیر مذهبی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

توقیف یا مصادره اموال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بلند پایه، والا مقام، عالی مقام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرد زحمت کش، سختکوش / فردی که به سختی کار میکند به ویژه در سطوح کارگری و غیر مدیریتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصمم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

وقت co قبل از لغت found می آید یعنی مشارکت در تأسیس.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ صحیح: فری مِیسِنِری / free mason در لغت به معنای بنّای آزاد است و فری میسنری به معنی میسن گرایی است. مکتب و اییئن میسن ها.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ساختارشکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ممنوعه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی خبر و ناآگاه گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

متخلف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سیستم یا نظام گاه شماری، مثل سیستم گاه شماری هجری، سیستم گاه شماری میلادی و . . . ( سیستم دوست یابی هم معنی میدهد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اطمینان یافت ( see to it that )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

استدلال، دلیل آوری منطقی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اکتسابی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در بازاریابی میشه مشتری بالقوه، یعنی شخصی که میتواند به مشتری تبدیل شود. یا عضو بالقوه، فردی که میتواند به عضو یک انجمن تبدیل شود و گزینه مناسبی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خفیه. سرّی مثل علوم و مکاتب خفیه یا سرّی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

رازورزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تصادفی، شانسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - ماجراجو 2 ( قدیمی ) : کسی که از طریق روش های غیر اخلاقی و فریبکارانه تلاش میکند ثروتمند یا مشهور شود: شیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

انگیزه های خودخواهانه و بد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در طول دوره ای طولانی

پیشنهاد
٧

منظور این عبارت و مَثل این است که شکست در انجام نیات خوب پیامدهای ناگواری میتواند داشته باشد. به عبارتی، جهنم پر است از افرادی که نیات خوب داشتند اما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخرانا یک نیروی پلیس مخفی امپراتوری روسیه و بخشی از اداره پلیس وزارت امور داخلی ( MVD ) در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ بود که توسط سپاه ویژه ژاندارم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقریباً معادل مَثلِ ایرانی: اجلش بالای سرش هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مایحتاج روزانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گمراه کردن، منحرف کردن، حواس پرت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

هر نوع بیماری مخصوصاً واگیردار و کشنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گردش، در جریان، بر سر زبانها، روی دور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مهره، بازیچه، آلت دست، عامل، وسیله

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

همان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

محقق علوم خفیه و سرّی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

توجیه. مثال: The end sanctifies the means هدف وسیله را توجیه میکند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گاهی مترادف going on نیز میشود به معنی چیزی که در جریان، در حال وقوع و رخداد است.

پیشنهاد
٣

در کل، روی هم رفته. من مجموع.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دیرینه "there are still some lingering doubts in my mind" هنوز سوء ظن های دیرینه ای توی ذهنم مونده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

رصد، نظارت، مراقبت، پایش، بررسی دقیق، استراق سمع و . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اخترزیست شناس اخترزیست شناسی یا برون زیست شناسی ( به انگلیسی: Astrobiology ) بررسی منشأ و خاستگاه، فرگشت، توزیع، و آیندهٔ حیات در جهان: زندگی فرازمی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاملاً تحریف و وارونه کردن چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اعتقاد به دونگانگی و ثنویت ، ثنویت گرا، دوگانه گرا، دوگانه دوتا پرست ترجمه دقیقی نیست. برخی مذاهب یا ادیان به وجود دو نیروی خیر و شر و یا دو خدای نی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه ای عِبری از القاب خدای دین یهودی ( یهوه ) به معنی �ارباب من�

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی که اندیشه ها و راه و روشهای زندگی معمولی جامعه را نمی پذیرد و به اندیشه هایی علاقه مند است که پیش از تئوری های اقتصادی و علمی امروزی وجود داشتند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تحت شعاع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اولیه، آغازین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به کرّات، بسیار غالب، به دفعات زیاد، بارها، مکرراً. اصلاً معنی هرازگاهی نمیدهد و متضاد آن است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

شورا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تظاهر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بنا بر گزارش ها، بنا بر روایات، گفته می شود که. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به عنوان فعل: چرخ دادن، غلت دادن، گرداندن، حرکت دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیر بار قرض و بدهی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

َشروع ناگهانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نظر می رسد که تلفظ صحیح این لغت کازاک باشد. زیرا متفاوت از قوم قراق Kazakhs است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

معنی دوم: بارون یا بارون های دزد اصطلاحی است که در قرن 19 در امریکا برای اشاره به سرمایه داران بی رحم و انحصار طلب به کار میرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

معاملات مالی، پول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وانمود کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اوضاع پیچیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پژوهشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

معادل : به اصطلاح وقتی کلمه ای معمولا در کتاب های انگلیسی در گیومه قرار می گیرد، منظور این است که معنی عینی و ظاهری آن چنین است و این عبارت به اصطلا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - خرابی 2 - چکیده / خلاصه https://www. ldoceonline. com/dictionary/breakdown

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جاگیرنده سرپرست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تأمل برانگیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نام دیگر قاره ی افسانه ای مو یا لموریا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شوالیه گری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

یوگایی، مربوط به یوگا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

محض رضای مسیح، خدا و . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برگشتن ورق روزگار. تغییر یکباره ی اوضاع ( معمولاً بار منفی دارد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فردی باهوش و پلید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیابان فرعی. معادل backstreet

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقت، طلاست ( زمان بسیار باارزش است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جست و جوی دیرینه خواست دیرینه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

معرفت و خداشناسی در مکاتب گنوسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خاص، منحصربه فرد، بی همتا، یکتا، بی نظیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اقصی نقاط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جنگل بارانی درست است و جنگل استوایی نوعی جنگل بارانی محسوب می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سیاره ی موطن خدایان فرازمینی به نام آنوناکی که طبق تحقیقات و کتب زکریا سیچین در الواح باستانی سومری ثبت شده اند. سیچین معتقد بود که این سیاره در مدار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

موجود، حاضر، دم دست، در دسترس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

حامی جهانی سازی جهانی سازی گرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

رئیس سابق ( ولی هنوز شاغل ) در یک شرکت When you see someone introduced as a company's Chairman Emeritus, it means you're looking at a person who onc ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ذی نفوذ، دارای لابی ( سیاست )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وابسه به مراسم پاگشایی، معارفه، تشرف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نهان جاندار شناس کسی که به مطالعه ی جانداران مخفی می پردازد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یار دبستانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

1 - چیزی بسیار جذاب و خواستنی که نتوانید در برابرش مقاومت کنید. 2 - چیزی بسیار قوی و غیر قابل توقف. https://www. ldoceonline. com/dictionary/irres ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در چندین دیکشنری مرجع، تنها به معنی زیر است: پول رهایی یا آزادی فردی از زندان یا اسارت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ضمنی و غیرمستقیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نو کشف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

there is no question of به معنی غیرممکن https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/there - is - no - question - of - something there ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کپی دقیق، المثنی، نمونه ی کاملاً مشابه و یکسان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بازخواست، سرزنش: censure سانسور: censor

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

در پاسخ به آقای امین، but از butan گرفته شده که در انگلیسی قدیم معانی زیر را داشته - بیرون - بدون - به جز، مگر Origin but Old English butan:“ou ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سرسخت ( نسبت به یک باور یا دین )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اینکه، بر اساس اینکه، با توجه به اینکه، به علت اینکه https://www. ldoceonline. com/dictionary/the - fact - that

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاگشا نشده: غیر عضو، غیر خودی ( جوامع یا گروه های سرّی ) کسی که در فرقه ای خاص، پاگشا نشده و برای آن فرقه غریبه است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

1 - نگاه به سمت چیزی، روبروی چیزی بودن 2 - در نظر گرفتن، تلقی کردن و فکرکردن به چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/look toward

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرقه ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کیش زرتشت با نام مَزد یَسنا ( مزدا پرستی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دروازه ی ستاره ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که در مبحث یوفو ها ( اشیاء پرنده ناشناخته ) مطالعه، تحقیق و نظریه پردازی می کند.

پیشنهاد
٧

درست تر نشان دادن یک نظر یا باور. پیشتیبانی و حمایت از آن نظر و باور. تأیید یک نظر یا باور. https://www. ldoceonline. com/dictionary/lend - weig ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عمود پرواز ( هواپیما و . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

حمایت، تقویت، تأیید چیزی مثل یک نظریه. https://www. ldoceonline. com/dictionary/add - weight - to - something

پیشنهاد
١

ابراز و افشای احساسات در باره ی چیزی https://www. ldoceonline. com/dictionary/make - no - secret - of - something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

افراطی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ترتیب نوشتن ( یا کشیدن ) در یک حرف مثلا حروف پیچیده ی چینی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تفکیک شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کارخانه، شرکت تجاری، کارگاه و . . . https://www. lawinsider. com/dictionary/industrial - concern

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

اردوگاه اقامت اجباری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بسیار دیرین، طولانی و کهن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مورد توجه همگان ( به ویژه رسانه ها ) ، خبر ساز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

exo - ‎ politics The art or science of government as concerned with creating or influencing policy toward extraterrestrial phenomena and extraterres ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

افراط، زیاده روی https://www. ldoceonline. com/dictionary/an - orgy - of - something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دست به کار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نظامیان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به عنوان فعل: ( گذشته ی grind ) آسیاب شده، سائیده شده، پودر شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

گله رانی کردن، شبانی کردن، گاو چرانی کردن

پیشنهاد
٠

هر چیز قابل تصور تقریباً همه چیز از شیر مرغ تا جون آدمی زاد

پیشنهاد
١

هر چیز قابل تصور تقریباً همه چیز از شیر مرغ تا جون آدمی زاد

پیشنهاد
٢٦

هر چیز قابل تصوری. تقریباً همه چیز از شیر مرغ تا جون آدمی زاد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شالوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شالوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

It kept gaining weight مُدام وزنش افزایش می یافت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ظرف ذوب فلز که قال در فرایند قالکاری نامیده شده.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در عیارسنجی با آتش ( fire assay ) ناخالصی های فلزات را با فرایند گداختن از فلز حذف و سپس برای تشخیص مقدار فلز موجود، آن را وزن می کنند . م

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سند خطی مشی انجام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Seminal is used to describe things such as books, works, events, and experiences that have a great influence in a particular field. . . . author of t ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

از اکنون به بعد، آینده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

کوته فکر، دارای تفکر تک بعدی، کسی که تنها به یک موضوع مورد علاقه ی خود فکر می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هدف وسیله را توجیه می کند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پرسه زدن ( به طور مشکوک برای پلیس )

پیشنهاد
١

پرسه زدن، به طوری که برای پلیس مشکوک باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

کسی که در دهه ی 1960 صلح دوست و مخالف خشونت بود و اغلب لباس های عجیب، موی بلند و مواد روانگردان ( مثل ماریجوانا ) داشت. https://www. ldoceonline. c ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

1 - برای نشان دادن اینکه شما متوجه سوال یا مطلبی نشده اید. هان، چی؟ 2 - برای نشان دادن مخالفت: هان؟ 3 - اگر در آخر جمله ی پرسشی بیاد، میشه معادل نه؟ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

حقایق یا اطلاعات میدانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مفتخر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مقداری، تا حدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

نسبتاً خوب. ظاهراً خوب. خوب ولی دارای کاستی هایی https://www. ldoceonline. com/dictionary/that - s - it - s - all - well - and - good

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نظریه پرداز و معتقد به تئوری های توطئه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بایرن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفینه ی مادر ( اصلی و بزرگ )

پیشنهاد
١٠

کتاب �هرچه می دانید، بازهم نادرست است�، به روزرسانی و گسترده تر شده ی نظریات ساختارشکنانه ی لوید پای است. او در این کتاب توضیح می دهد که چگونه همه چی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اسنی ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بخش مهم، نکته ی مهم چیزی https://www. ldoceonline. com/dictionary/not - least

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیامد اجتناب ناپذیر یک وضعیت خاص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

be on the books مشمول فهرستی بودن مشمول قانون بودن عضو جایی بودن مثل تیم، ورزش، جامعه کارمند جایی بودن، https://dictionary. cambridge. org/diction ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

علاوه بر معانی ذکر شده توسط دوستان: سرپوش گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - تا حدی، اندکی 2 - به طور مبهم https://www. ldoceonline. com/dictionary/vaguely

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1 - به نسبت بقیه 2 - در کل، تا 3 - تا حدی مثال: 1 - فیلمش به نسبت بقیه بد نبود. 2 - فیلمش در کل بد نبود. https://www. merriam - webster. com/dic ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

علاوه بر معانی فوق: ناپسند شمردن، رد کردن، تصویب نکردن، تایید نکردن، مردود شناختن، محکوم شناختن، ابراز نارضایتی کردن، نپذیرفتن به ویژه در ملاء عام

پیشنهاد
٠

آشوب به پا کردن فردی که از نظر یک گروه، عنصری نامطلوب است. https://en. wikipedia. org/wiki/Throw_the_cat_among_the_pigeons

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

صعب العبور، دشوار رَس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خم به ابرو آوردن، اخم کردن

پیشنهاد
٣٠

زیر پا، یا پشت کسی را یهو خالی کردن. قطع حمایت ناگهانی از کسی. https://idioms. thefreedictionary. com/pull the rug from under

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به سختی اشاره کردن به کسی یا موضوعی. اشاره کلی و خیلی مختصر به کسی یا موضوعی. https://idioms. thefreedictionary. com/brush over

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پروکنسول یک سرده منقرض شده از نخستی سانان است که از ۲۳ تا ۵ میلیون سال پیش در دورهٔ میوسن می زیسته است. سنگواره های این جانور در شرق آفریقا از جمله ک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

مستقیماً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصرار ورزیدن و ادامه داده به کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تجربه کردن، کسب کردن، به دست آوردن، در اختیار داشتن، قورت داده، مصرف شده https://idioms. thefreedictionary. com/under their belts

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

گذشته ی دور https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/way - back

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

واقعاً زنده بی شک زنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - دست به کاری، کاسبی زدن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/set - up - shop 2 - ماندن طولانی مدت در جایی ( محاوره ای ) https:/ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نهایت تلاش را کردن نهایت زور را زدن صورت دیگر: leave nothing in the tank https://www. wordsense. eu/leave_nothing_in_the_tank/

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

لغزش در قضاوت، اشتباه یا مشکل موقتی، اشتباه یا مشکلی که معمولاً رخ نمی دهد. https://dictionary. cambridge. org/example/english/lapse - of - jud ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مقاومت، پایداری، سختی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

1 - به آرامی پیدا شدن، به وجود آمدن 2 - رخ دادن اشتباهات و عیوب 3 - به آرامی و به دقت به جایی رفتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/en ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ناظر یا مشاهده گر کم دقت یا کم توجه https://www. merriam - webster. com/dictionary/casual observer

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - مخفی شدن از چیزی، مثلا خطر 2 - طفره رفتن از پاسخ به سوال https://idioms. thefreedictionary. com/duck and cover

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گرفتن تصمیم سرنوشت ساز http://www. idioms4you. com/complete - idioms/drop - the - hammer. html

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

جُکِ خوبی بود ( برای برای اینکه حرفی که شنیده اید، مسخره بوده ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/that - s - a - good - one

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تا حدی درست بودن ( نه کاملاً ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/as - far - as - it - goes

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نادیده گرفته شدن، مغفول ماندن یا بی توجه ماندن ( غیر عمد ) در یک جامعه، نظام یا . . . https://idioms. thefreedictionary. com/fell through the cracks

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

یا حتی کمتر، یا کمتر https://www. yourdictionary. com/if - that

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - کار زیاد و بیش از حد از کسی یا چیزی کشیدن 2 - مالیات اضافه گرفتن https://www. ldoceonline. com/dictionary/overtax

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

in time : پیش از وقت on time: سر وقت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از بین رفتن یا دور شدن چیزی شنیدن چیزی مثل صدای زنگ https://www. ldoceonline. com/dictionary/there - goes - something - somebody

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاملاً تضاد یا مغایرت داشتن با آنچه که مردم باور دارند یا می پذیرند. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/fly - in - the - face ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

یخ تاق

پیشنهاد
١١

معادل فارسی: خودت دست به کار شوی به خاطر اینکه شخص دیگر قادر به انجام کار مشخصی نبوده.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

رخ دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1 - عقیده قوی یک شخص 2 - اختلاف نظر بین دو نفر https://www. ldoceonline. com/dictionary/contention

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - خیلی دور از هم یا دور از چیزی 2 - طیف گسترده 3 - مقیاس وسیع https://idioms. thefreedictionary. com/far afield https://www. dictionary. com/brows ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

سازگار شدن و وفق شدن با چیز جدیدی مثلا سبک زندگی یا مکان جدید یاشغل جدید https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/settle - into

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پاسخ مستقیم به یک فرمان یا احضار https://www. usingenglish. com/reference/idioms/come to call. html

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

زحمت کشیدن برای انجام کاری، تلاش برای انجام کاری. خود را به دردسر انداختن برای انجام کاری https://idioms. thefreedictionary. com/go to the trouble

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

حاوی طلا، مثلا سنگهای معدنی دارای طلا در خود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

جلوی دید همگان، آشکارا.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سردرگم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح: شرح یک واقعیت به طوری که به مذاق شنونده خوش آید ( که ممکن است با تحریف آن واقعیت همراه باشد ) https://idioms. thefreedictionary. com/put a ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح: متفاوت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تقریباً، حدود https://www. merriam - webster. com/dictionary/more like

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

عادی و معمولی https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/plain - old

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 - جست و جوی کامل چیزی 2 - تلاش برای کسب اطلاعات از کسی یا چیزی https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/dig - around

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با انگشتان چیزی را ( مثل گُل ) بیرون کشیدن. https://www. oxfordlearnersdictionaries. com/definition/english/pinch - off

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تقریباً، حول و حوش، در نواحی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل heads start مزیت، پیشرفت اولیه، امتیاز

پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : وحشت زده کردن افراد به طوری که خارج از قاعده عمل کنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بار اخلاقی، مسئولیت اخلاقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کاملاً درست، کاملاً دقیق. https://www. merriam - webster. com/dictionary/dead - on

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قریب به یقین. تقریباً قطعی.

پیشنهاد
٧

شکست در ابتدای کار

پیشنهاد
٠

علامه ی دهر. همه چیزدان.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در جایی مستقر شدن، در جایی ماندگار شدن و خو گرفتن. در جایی ریشه دواندن. مثل یک شهر جدید. https://www. ldoceonline. com/dictionary/put - down - root ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

موضوع بحث و اختلاف نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تاریخ اخیر و جدید. به تازگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تمام عیار، همه جانبه، شدید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

غنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پابرجا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطاح ) : میشه روش شرط بست، میشه بش اطمینان کرد، چیزی که وقوعش حتمی است. https://idioms. thefreedictionary. com/a good bet https://www. collinsdi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تماس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تا حدی، تا بخشی، تا قسمتی، حدوداً ، تقریباً، قسمتاً https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - something - of - a - sth https://www. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیش از ، متجاوز از، افزون بر. https://www. merriam - webster. com/dictionary/upwards of

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( نجوم ) : پیش دنباله دار، پیش شهاب سنگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پذیرفته شدن چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/go over

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بسیار گسترده و بزرگ ( حفره، زخم و . . . ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/gaping

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

به فکر، تأمل وا داشتن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

said when giving someone a surprise. "a voice called out ‘Surprise, surprise!’ and all the lights suddenly flashed on" said ironically when one be ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی را خیلی مهم شمردن https://www. merriam - webster. com/dictionary/place a high value on

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرخه ی زمانی، دوره ی زمانی https://www. ldoceonline. com/dictionary/time - frame#time - frame__2

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خالق/پدیدآورنده/مخترع ( زن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سکنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کیهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مکرراً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاوه بر معنی بالا معنی زیر نیز می دهد: to show that something is completely false or wrong نشان دادن اینکه چیزی کاملاً نادرست است. https://www. m ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خرس دورگه قطبی - گریزلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

چه برسد به . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

آقای رضا، اون owe هست به معنی بدهکار.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adjective ( anatomy ) On the underside of a digit سطح زیرین یک انگشت https://www. wordsense. eu/subdigital/ https://dictionary. university/Subdigi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح: 1 - بهای چیزی را پرداخت کردن، ( معمولاً هزینه ی گران دیگری ) 2 - به سوی چیزی جهش کردن https://idioms. thefreedictionary. com/spring for

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

what become of something چه بر سر . . . آمد، چه اتفاقی برایش رخ داد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرد کودن dimwit

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

canine tooth دندان نیش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فرد رک و راست. صادق و بی شیله پیله.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح: مسکوت ماندن چیزی، راکد ماندن چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/leave it at that

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاحی عامیه عمدتاً در امریکا برای اطلاق به فردی خیلی عادی، معمولی، ساده، غیر مشهور، غیر ثروتمند و غیر نیرومند. http://www. learnersdictionary. co ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفت و سخت. مثال: قوانین سفت و سخت hard - and - fast rules https://www. ldoceonline. com/dictionary/hard - and - fast

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی نزدیک به چیزی یا کسی بودن https://www. merriam - webster. com/dictionary/in the shadow of

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جناب علیزاده: پارس، پرده، پول، پل و پارچه از ریشه - پارت - هستند به معنی - بخشی از چیزی - پارس یعنی - بخشی از سرزمین ایران - پارچه یعنی - تکه - ی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی نزدیک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پهنه ( زمین )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح: از چیزی مطمئن بودن https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/to - know - something - for - a - fact

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خیلی متقاوت بودن از چیزی https://www. merriam - webster. com/dictionary/far removed from

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به وفور https://www. ldoceonline. com/dictionary/liberally

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - زندگی با پول و غذای کم 2 - صرفه جویی در غذا و پول https://www. ldoceonline. com/dictionary/eke - out

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرخطر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمهیدات زندگی روشی که یک شخص نحوه و مکان زندگی خود را ترتیب می دهد. https://www. ldoceonline. com/dictionary/living - arrangements

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح: عمل مقابله به مثل، تلافی، جبران https://idioms. thefreedictionary. com/return the favor

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

as many as ( idiom ) —used to suggest that a number or amount is surprisingly large. Examples: As many as 60 students competed for the prize. T ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنگلهای انبوهی که شاخه های بلند درختانش تشکیل سقف داده و نور کمی وارد آنها می شود. سایبان جنگل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

https://idioms. thefreedictionary. com/lose touch with reality

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

یگانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دامنه وسیع، بسیار متنوع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح: جا افتادن، پذیرفته شدن بین عامه مردم https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - here - to - stay

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

زمامداران، مسئولان، حاکمان، قدرت ها و. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) چیزی آزار دهنده یا هولناک که نادیده گرفتنش سخت است. در فارسی هم تقریباً این عبارت را داریم: درست جلوی صورت کسی بودن https://idioms. t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

When things turn ugly وقتی یک منازعه و اختلاف، شدت می گیرد یا به خشونت کشیده می شود. ‘When things turn ugly’ is an English expression that describe ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : پذیریش سختی و بدبختی پذیریش مجازاتی که کسی مستحقش است. https://idioms. thefreedictionary. com/take lumps

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

( اصطلاح ) : 1 - تفاوت زیاد از چیزی 2 - فاصله زیاد از چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/a far cry from

پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : کاملاً مخالفت/رد کردن با کسی یا چیزی https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/fly - in - the - face - of - something

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

به طریقی. یک جوری، به نحوی برای بیان چیزی که از آن مطمئن ولی از جزئیاتش و نحوه اش بی خبریم. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/o ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

وحشتناک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : به همراه https://www. merriam - webster. com/dictionary/in the company of

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : جایی را ترک کردن، از چیزی مثل خطر دوری کردن، پنهان شدن. از چیزی حذر کردن. https://www. ldoceonline. com/dictionary/make - yourself - s ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اوقات تنگ دستی، بی پولی یا سختی. https://idioms. thefreedictionary. com/lean times

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : از هر جهت، همه جا، از مناطق مختلف بسیاری https://www. merriam - webster. com/dictionary/far and wide https://www. macmillandictionary. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تنها کسی نیست که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

نوزاد، بچه تازه متولد شده یا کوچک https://idioms. thefreedictionary. com/little bundle of joy

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای بیان چیزی که هنوز رخ نداده ( جمله منفی می شود ) مثال: This could mean she was a young adult yet to have her first offspring این می توانسته بد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

جای دست، اثر دست

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تا / تا قبل از . . . . up to sunday تا یکشنبه / تا قبل از یکشنبه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سلول های میله ای یا استوانه ای چشم برای دید در شب. rod cells

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

همخوان

پیشنهاد
١١

تا حدی، تا حدودی معادل : to some extent

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

دقت کنید، توجه کنید که . . . ( برای بیان تاکید روی عبارت خاصی ) https://www. merriam - webster. com/dictionary/mind you

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

وزن برابر مثل وزن کشی در مبارزات ورزشی و . . . https://idioms. thefreedictionary. com/pound for pound

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بیرون کشیدن https://idioms. thefreedictionary. com/yank out of

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

درآوردن، کندن، بیرون کشیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - بیضی شکل 2 - مبهم https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/elliptical

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

اوضاع خیلی آشفته و خراب. گندکاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : به مقدار زیاد. ( برای بیان اختلاف بین دو چیز استفاده می شود ) https://idioms. thefreedictionary. com/by a wide margin

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بارز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

دگرسان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دودمان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

سفر طولانی با پای پیاده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

مناسب برای ادامه بقا و زندگی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی تردید، بدون شک، با قاطعیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : بهتر از این نمی شود. https://www. merriam - webster. com/dictionary/as good as it gets

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( اصطلاح ) : 1 - سروکار داشتن با شرایط بد و کسب بهترین خروجی از آن 2 - چیزی را تا نهایت امکان خوب جلوه دادن 3 - از شرایط بهترین بهره را بردن مشابه: ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : تلاش بسیار زیاد برای انجام کاری، خصوصاً برای دیگری https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/go - out - of - your - way

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

به طوری که قابل سرزنش نباشد: خیلی خیلی خوب و کامل. https://idioms. thefreedictionary. com/beyond reproach

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1 - از هم اکنون، از حالا به بعد 2 - تاکنون، تا حالا، تا این لحظه https://idioms. thefreedictionary. com/as of https://english. stackexchange. com/ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

حقیقت دارد. مثال: the same holds true about she همین امر در مورد او صادق است/حقیقت دارد. https://www. merriam - webster. com/dictionary/hold true

پیشنهاد
١٠

اصطلاح: شایان ذکر است. "It is worth noting that" simply means "here's something, which you should remember:" or "here's something you should ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( اصطلاح ) :خیلی شبیه بودن به یکدیگر ( مثل ظاهر، علایق، باورها ) یه معادل ایرانی: مثل دو سیب که از وسط نصف شده ( ظاهر ) https://idioms. thefreedi ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

کاملاً https://idioms. thefreedictionary. com/all the way

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به سمت بیرون خارج شدن/کردن، در رفتن، درآوردن https://idioms. thefreedictionary. com/push out

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

مربوط به استخوان های کف پا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

( اصطلاح ) : تقریباً هیچ چیز، خیلی خیلی کم https://idioms. thefreedictionary. com/next to nothing

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تکان دهنده، شگفت انگیز، شگفت آور

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/a - heck - of - a - sth - sb

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح: تقریباً داشت موفق می شد اما نشد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/close - but - no - cigar

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : 1 - برای بیان تعجب ، خدای من، خدایا 2 - برای برای تاکید، خدای من، خدایا 3 - گاهی نیز برای بیان شوخی استفاده می شود jove: خدای ژوپیتر ( ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : فهمیدن، دریافتن، آگاه شدن، پی بردن و دیگر فریفته ی کسی یا چیزی نبودن. https://idioms. thefreedictionary. com/get wise to

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : توقف روند چیزی از ادامه کار. https://www. ldoceonline. com/dictionary/call - a - halt - to - something

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جعل کننده، جاعل، وانمودگر، متظاهر، فریب دهنده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : نقشه ای که لو رفته یا خنثی شده است. https://www. merriam - webster. com/dictionary/the jig is up

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( ( با پشم شیشه اشتباه نشود. ) ) پشم شیشه: glass fiber فایبر گلاس ( به انگلیسی: Fiberglass ) کامپوزیتی از الیاف شیشه با مواد پلیمری است که از پشم شی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

اصطلاح: سطح داخلی چیزی را با مواد دیگری پوشاندن https://idioms. thefreedictionary. com/line with

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣٧

جناب M. M اون لغت Altar هست که به معنی محراب ( قربانگاه ) است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

پولش مهم نیست. ( هر قیمتی باشه میخرم )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مرغوب، اعلا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣٩

horror ( اسم ) : ترس horrify ( فعل ) : ترساندن horrifying ( صفت ) : ترسناک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که به مطالعه ی ردپاهای فسیل شده می پردازد. ایکنولوژیست. نام علم: ایکنولوژی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

adverb: absurdly 1 - in an absurd way; ridiculously. به شکل یا روش مهمل و مضحک "he brags absurdly about his horse" 2 - to a very surprising ext ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

عملی و در محیط و شرایط واقعی برخلاف نظری.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

به عنوان صفت: واقعی، اصیل، معتبر به عنوان قید: با حسن نیت، بدون غرض

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

به روش و سلوک و دلخواه خودم ، به سلیقه خودم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

تصویر نگاری کف پا ( مثل ردپاهای ماقبل تاریخ و دایناسورها ) از لغت یونانی pelmato به معنی کف پا gram

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

شاخ درازان یا بُزگَوَزن ها ( به انگلیسی: Antelope ) یک نام کلی است برای اشاره به گروه بزرگ و مختلفی از گاوسانان آفریقا و اوراسیا. به طور کلی به گاوس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرپرتابه، سر نیزه ( سنگی ) ساخته شده توسط انسانهای نخستین

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

به خوبی ساخته شده، ماهرانه ساخته شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

لاشخوری، مرده خواری، آشغال گردی.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( اصطلاح ) : get ahead of yourself انجام پیش از موعد یا خیلی زود کاری، انجام کاری پیش از آمادگی. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/engl ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( جرم شناسی ) : هر ردی مثل خون، مو، نخ، اسپرم و . . . که کسی از خود به جای بگذارد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح: پر بودن از چیزی بیشتر از ظرفیت خود https://idioms. thefreedictionary. com/crammed with

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

کتاب قطور

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

بی غرضانه، به طور بی غرض

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

به طور جامع

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

جامعه علمی، دانشگاهیان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : حقیقت دردناک، ناراحت کننده https://idioms. thefreedictionary. com/close to the bone

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

خنده دار و سرگرم کننده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : پاداشی که کسی سزاوارش است. نکته: معمولاً معنی منفی هم میدهد. مثل: مجازات. https://www. merriam - webster. com/dictionary/just rewards

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) :معنی اصطلاح: مهیا شدن زمینه ی انجام کاری که پیشتر ممنوع بوده. معنی تحت اللفظی: باز شدن دریچه ی سد. https://dictionary. cambridge. org ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : 1 - فراهم کردن نیاز های افراد مشخص یا خاص. 2 - لغوی: پر کردن حفره، پر کردن کنام زیست محیطی https://www. merriam - webster. com/diction ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیروِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : counts for something ارزش داشتن، مهم بودن، مفید بودن https://idioms. thefreedictionary. com/count for ( something )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

اجتناب ناپذیر، برگشت ناپذیر، بی وقفه و بدون توقف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : اوضاع شدیداً هرج و مرج ( خیلی مودبانه ترجمه شده ) معادل: poop storm hits the fan https://dictionary. cambridge. org/dictionary/englis ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

هم تراز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

1 - شامل شدن، دربر گرفتن 2 - قرار دادن در داخل ( مثل پرانتز ) 3 - از درنظر گرفتن حذف کردن 4 - در یک دسته قرار دادن https://www. merriam - webster. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طور سازمان یافته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : کسی را با زور مجبور یا تشویق به انجام کاری کردن https://idioms. thefreedictionary. com/shove down throat https://dictionary. cambridge. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : اجبار به روبرو شدن با مشکلات و سختیها https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/come - up - against - sth

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

( اصطلاح ) : معانی ذکر شده در دیکشنری ldoceonline 1 - شامل بودن، عضوی بودن 2 - مربوط و مرتبط بودن با چیزی 3 - رابطه عاشقانه داشتن با کسی 4 - رابطه ج ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک باور، قضاوت، یا مکتب فکری براساس اطلاعات https://www. merriam - webster. com/dictionary/informed opinion

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) : طرح یک ایده سریع، خام و اولیه بدون تفکر به آن https://www. merriam - webster. com/dictionary/spitball https://dictionary. cambridge. or ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چرند، مهمل، بیهوده، یاوه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧٢

به نوبه خود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح: 1 - از جای باریک عبور کردن 2 - به سختی قبو ل شدن، عبور کردن https://idioms. thefreedictionary. com/squeeze through

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

خالص https://www. merriam - webster. com/dictionary/undiluted

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

غیرقابل جمع شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

( اصطلاح ) : با اختلاف زیاد مثال: "he is far and away the most accomplished player" او با اختلاف زیادی ( از بقیه ) ، ماهرترین ورزشکار است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : کسی را عمداً اذیت یا ناراحت کردن، مثلاً تضعیف اعتبار کسی یا تضعیف کارایی کسی https://idioms. thefreedictionary. com/rattle cage ( محاو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : همه چیز، تمام جوانب، کل، تمامیت، مجموع https://idioms. thefreedictionary. com/whole enchilada

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

ژنتیک دان، ژنتیک شناس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

( اصطلاح ) : پی بردن، سردرآوردن، تشخیص دادن https://idioms. thefreedictionary. com/get a handle on

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

در پیِ. . . Followed by

پیشنهاد
٠

چاره ای جز اینکه

پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : موی دماغ کسی بودن https://idioms. thefreedictionary. com/breathe down neck

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : تلاش شدید برای انجام کاری ( خصوصاً برای دیگری ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/go - out - of - your - way

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( اصطلاح ) : به هر شکل ممکن. به هر طریق معادل فارسی : به معنای واقعی کلمه https://www. merriam - webster. com/dictionary/in every sense of the word

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : 1 - غرق شدن در کاری 2 - خیلی مست 3 - معنی تحت اللفظی: کاملاً دور https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/well - away

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

1 - کسی را هیجان زده و از خود بی خود کردن 2 - دزدیدن 3 - حمل کردن https://idioms. thefreedictionary. com/carry away

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

برامدگی استخوان پشت جمجمه یا استخوان پس سری یا استخوان اکسیپیتال. نام دیگر: occipital bone

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

used to indicate that a subject, though mentioned second, is as relevant as the first برای اشاره به موضوعی که اگر چه ثانویه و فرعی ذکر شده اما به ان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

دیرباز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : گرفتار مشکلات یا شرایط بدی بودن به طوری که خارج از کنترل ما باشد. شدیداً تحت تأثیر چیزی بودن. https://dictionary. cambridge. org/dict ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تأیید شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاملاً https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/resoundingly

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دقیقاً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

ساعد. معنی بازو نمی دهد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

چیزی جز . . . / تنها

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح: سراسر جهان https://idioms. thefreedictionary. com/the world over

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

غلبه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : معادل anything near در جملات مثبت: به هر طریقی در جملات منفی: هرگز، به هیچ طریقی https://www. merriam - webster. com/dictionary/anythi ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : معادل anything close to در جملات مثبت: به هر طریقی در جملات منفی: هرگز، به هیچ طریقی https://www. merriam - webster. com/dictionary/any ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : چشمیگر، بسیار قابل توجه . معادل: a sight to behold https://idioms. thefreedictionary. com/a sight to behold

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی پاسخ مانده ، رهاشده، برنامه ریزی نشده.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح: احتمال خیلی زیاد، امکان قطعی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

از هر دو طرف، هر دو سو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : 1 - کمترین، حداقل 2 - در بدترین حالت 1 - ( used after amounts ) not less than; at the minimum. "stay ten days at the least" 2. ta ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل in a manner of speaking

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : خیلی نزدیک بودن به چیزی ( مثل یک وضعیت یا شرایط، یا مقام ) معادل فارسی پیشنهادی: نزدیک بودن مثل رگ گردن به چیزی، فاصله داشتن به اندازه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخوشایند، بد، ناطلوب، ناخواستنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

منبع غنی چیزی ، خصوصاً اگر نایاب باشد. مثل طلا و . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

منطبق شده، روی دیگری قرار گرفته.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( اصطلاح ) : برای بیان یک زمان نهایی و مشخص در آینده : تا فلان تاریخ. حداکثر تا آن تاریخ، دیر تر از آن تاریخ نشود. مثال: Completed entry forms shou ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : معادل: perplexity حیرت، بهت، حیرانی، سرگشتگی، سردرگمی، گیجی، کاتورگی، هامیدگی، آسیمگی، هاژی، پیچیدگی، در همی، چیز بغرنج، مسئله، معضل، م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1 - نیم پزی یا آرام پزی غذا 2 - اختلاف نظر یا مناقشه ای که کم کم رو به فزونی و تشدید است. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/si ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : جعل، تحریف، دستکاری، مخدوش کردن مدارک یا اسناد. https://en. wikipedia. org/wiki/Tampering_with_evidence

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 - مستقل 2 - فاصله زیاد از چیزی https://www. ldoceonline. com/dictionary/stand - alone

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

چیزی که به خاطر عجیب بودنش بسیار جالب باشد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/intriguing

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - در استرالیا: سفر بومی استرالیایی ای که به سن 10 تا 16 سالگی می رسد برای زندگی در حیات وحش به مدت 6 ماه برای رشد معنوی و کسب شجاعت. 2 - سفر 3 - پ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : برای اشاره تعجب وار به چیزی یا زمانی که تصور می شد قدیمی است، ولی تا همین زمان اخیر و به تازگی نیز اتفاق افتاده است. https://www. ldoc ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آسوده خاطر، خاطر جمع. خیال راحت، مطمئن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

جامع، همه جانبه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

قویاً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

با مرکزیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : تا حدی، مقداری https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - something - of - a - sth

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

رایج

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

در مقایسه با، نسبت به. معادل in comparison with

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : ناگهانی و کاملاً. مانند ضربه فنی شدن با یک ضربه. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/at - a - stroke

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

evermore با ever more اشتباه گرفته نشود که به معنی: بیش از پیش، فزاینده است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - قفل شدن در چیزی، گیر افتادن در شرایطی، چیزی که قفل شده مثل سرمایه 2 - بیانگر تمرکز کامل روی چیزی https://www. collinsdictionary. com/dictionary ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : تولید/ ایجاد سریع یا باعجله چیزی https://www. merriam - webster. com/dictionary/bang out

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

دامن زده شده، پیاز داغش زیاد شده، تقویت شده، تحریک شده، شدت گرفته

پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : درک چیزی با نگاه به وقایع، تجربیات گذشته = پس نگری مشابه: with the benefit of hindsight/experience

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

معادل مناسب فارسی: جادو جنبل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

( اصطلاح ) : یک گام مانده تا رسیدن به . . . در شرف دستیابی به چیزی بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

مستعد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تمام عیار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : شروع کردن چیزی، آشکار کردن چیزی ( حقیقت ) ، شناساندن چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/raise the curtain

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : 1 - از هر جهت، تمامآً، کلاً، کاملاً، همه ی بخش ها 2 - برابر با https://www. merriam - webster. com/dictionary/every bit https://idioms ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : به هدف زدن، به مقصود رسیدن، مؤثر بودن، درست بودن https://idioms. thefreedictionary. com/hit the mark

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

( اصطلاح ) : حدس غیرمنطقی و غیر علمی، تیری در تاریکی https://www. merriam - webster. com/dictionary/wild guess

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : برای بیان چیزی محتمل https://www. ldoceonline. com/dictionary/could - can - might - easily

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای بیان صفات کاملاً منفی بکار می رود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به طور جدی، به طور محکم، باصدای بلند، به شکلی خودنما و جلف، قویاً مثال: There are always a few sick and illiterate persons that loudly dislike my tr ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خیلی بیشتر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

حرکت آرام و متعادل و نرم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

فشار وارد کردن، هل دادن، رهسپار شدن، رفتن، ترک کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/push off

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از آن زمان، ازآنجا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

صحنه آهسته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

اصطلاح: 1 - روی دادن 2 - سرانجام مشخص شدن، شناخته شدن، کشف شدن 3 - رفتن 4 - آمدن، حضور یافتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

دوره ی زمانی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح: کسی را به دردسر انداختن، اذیت کردن، در مخمصه انداختن. . . https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/headache

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مالِ . . . that of a human: مال انسان جایگزین: s'

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : پذیرفتن و تحمل کردن چیزی مثل یک شوک یا ضربه یا خبر بد. https://www. italki. com/question/132335

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( اصطلاح ) : چیزی که بر سر آن مناقشه شدید و طولانی مدتی در جریان است. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/a - bone - of - content ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : داستان اینطور شنیده شده، روایت شده https://www. merriam - webster. com/dictionary/the story goes

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( اصطلاح ) : 1 - به آرامی موفق به کاری شدن 2 - به زور بر کسی یا چیزی غلبه کردن 3 - کسی را از سازمانی حذف کردن ( به روشهای غیر مستقیم ) https://www. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

کل یالدار ( نوعی گاو )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد دود و آینه استعاره ای از توصیف یا توضیح فریبنده، متقلبانه، یا موهومی است. نام این استعاره از تردستی شعبده بازان نشئت گر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به خاطر، به علت https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/in - the - light - of - sth

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاوه بر معانی دوستان در بالا، معنی: ناگهان می دهد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/a - matter - of - something

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

حداقل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

از نسلِ . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

احتمالاً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبزی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : در جای خود، در جای درست، صحیح، اصلی خود. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/in - position

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : 1 - از ابتدای ابتدا 2 - بلافاصله https://idioms. thefreedictionary. com/out of the chute

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به عنوان فعل: به زور جای دادن، به زور شامل شدن، فشرده کردن، خلاصه کردن در چیزی کم جا. https://www. merriam - webster. com/dictionary/shoehorn

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

گسترش یافتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/radiate

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح: هرگز نه، به هیچ روش و طریقی ناممکن. https://idioms. thefreedictionary. com/not by a long shot

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - به شدت خجالت آور 2 - به شدت دردآور 3 - فوق العاد استادانه و با جزئیات. https://www. dictionary. com/browse/excruciatingly

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

زیست شناسی: اندامی اولیه یا بخشی از بدن که در طول خردفرگشت دیگر نیازی به آن نیست و در واقع اضافی است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

( اصطلاح ) : معادل: تند نرو! پیاده شو با هم بریم! https://www. ldoceonline. com/dictionary/not - so - fast

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 - با تمرکز و آگاهی 2 - بسیار عمدی و سنجیده شده https://en. oxforddictionaries. com/definition/studiously

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

اصطلاح: ارائه کردن، فراهم کردن، قربانی کردن ( در راه خدا ) ، تشکر کردن https://www. yourdictionary. com/offer - up

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : امیدوار بودن به بهبود شرایط یا نتیجه ی مطلوب به رغم نامحتمل بودنش. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/hope - for - ...

پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : در حال شکست خوردن، خرد شدن، معمولاً برای بیان وضعیت بد چیزی. مشابه: be falling apart at the seams https://www. ldoceonline. com/dicti ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازو پیمایی کپی ها ( میمون سانان ) . brachiation

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : 1 - صاف شدن یا صاف بودن چیزی ( به درازا ) 2 - کج شدن بر اثر باد https://www. merriam - webster. com/dictionary/lie along

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

بازسازی شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : 1 - برای بیان دورانی که گذشته. 2 - برای اشاره به افراد یا چیزهایی ( مثل درد ) که می آیند و می روند. گذشته: came and went https://www ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : تمام آنچه که یک نفر می داند. / تا جایی که یک نفر می داند. برای بیان اینکه یک نفر اطلاعات کمی دارد مشابه: for all we khow https://www. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : برای بیان وقوع حتمی چیزی در آینده: تنها به زمان نیاز دارد. معادل just a matter of time https://dictionary. cambridge. org/dictionary/en ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : اگر در زمانی. ( آینده ) https://idioms. thefreedictionary. com/if and when

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

دوپا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بازیابی شده، بهبود یافته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کاملاً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

اصطلاح: a haul, quite a haul 1 - چیزهای زیادی که خریده می شوند یا بدست می آیند. 2 - کالاهای غیرقانونی 3 - برای اشاره به ویدیوی آنلاینی که خریدهای ان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

کپی مانند. کپی: ape

پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : 1 - دخیل نکردن خود در موضوعی 2 - قادر به ورود نبودن در موضوعی https://idioms. thefreedictionary. com/not touch with a ten - foot pole

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح: آزمون مرغابی نمونه ای از استدلال استقرایی است با این بیان که: �اگر چیزی شبیه اردک به نظر می رسد، مثل اردک شنا می کند و صدای اردک درمی آورد، آ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

زندگی در درختان، درختی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : سر خوردن یا کشیده شدن پیوسته و به سمت جلوی چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/sweep along

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : 1 - فرد احمق یا بی شعور 2 - اشاره به حرکت دوپایی و کشیده شدن دستان بر زمین برخی گوریل ها یا میمون ها. https://en. oxforddictionaries. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) : میانگین یا بخشی از چیزی را درنظر گرفتن. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/split - the - difference

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( اصطلاح ) : 1 - یک فرد باهوش یا پرانرژی 2 - برای طنز: یک فرد احمق https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/bright - spark

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بهینه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

اصطلاح: تقریباً. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/or - so

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

دیرین انسان شناس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

طوطی وار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

( اصطلاح ) : مستقیماً، صریحاً، بطور جدی، رک و راست، کاملاً. https://idioms. thefreedictionary. com/right out

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

به درستی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

3 معنی دارد: 1 - برای مقایسه اندازه یا درجه یکسان دو چیز: به همان اندازه، مقدار. 2 - تقریباً 3 - ( اصطلاح ) : اگرچه، به رغم، با وجود، با اینکه. h ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : گشتن به دنبال چیزی ( عموماً اطلاعات مخفی/سری ) . تلاش برای سر درآوردن از چیزی. https://www. merriam - webster. com/dictionary/nose aro ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( اصطلاح ) : روی موضوع یا مورد یا مشکلی بودن و درصدد رفع آن. مثال: دارم روش کار می کنم. نکته: با عبارت مشابه to be the case اشتباه گرفته نشود. h ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

پی بردن، فهمیدن find out

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : مجاز نبودن کسی یا چیزی https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/have - no - business

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

شگرد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت، دشوار برای فهم، نامفهوم، پیچیده، چالش برانگیز https://dictionary. abadis. ir/?lntype=entofa&word=brain - bending

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : انجام کاری کاملاً بیهوده و بی هدف. معادل: آب در هاون کوبیدن. عبارت مشابه: spit in the wind https://idioms. thefreedictionary. com/s ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : طفره روی سخنگو از پیام اصلی، وجود منظور یا معنی مخفی در سخنان کسی ( عموماً جنسی ) پس از گفتن سخنان خود این عبارت را می گوید تا مخاطب را ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : فردی که معرف یا نماینده سازمان یا گروهی باشد. شاید - پرچمدار - یا - نماینده - لغت مناسبی برایش باشد. https://www. merriam - webster ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

کارامد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

( اصطلاح ) : انجام کاری که از نظر جامعه پذیرفتنی نیست. گذشتن از حد، کار نامتعارف. عبور از خط قرمز. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/en ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : be a study in something معنی: نمونه ی بارز https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - a - study - in - something

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : معادل ناظر و نافذ بودن بر شرایط. داشتن کنترل کامل بر شرایط یا چیزی. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/pull - th ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : آماده ی کار شدن چیزی، خصوصاً پس از یک دوره ی غیرفعالی https://idioms. thefreedictionary. com/be in business

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٦

با عرض پوزش، برای آن نا آگاه و بی سوادی که ندانسته دیسلاک می کند منبع گذاشتم: 1 - جذب، هضم غدا یا مواد 2 - جلب توجه کسی 3 - کاهش اثر فیزیکی چیزی مثل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : خیره شدن مستقیم و طولانی به چشمهای کسی تا اینکه آنها احساس کنندباید سرشان را از شما برگردانند. https://www. collinsdictionary. com/dic ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : انجام کاری خیلی سریع و بدون اتلاف وقت https://www. ldoceonline. com/dictionary/waste - no - time - in - doing - something

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بُرهه. مثال: بُرهه ای از زندگی/aspect of life

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : معادل اصطلاح فارسی: همرنگ جماعت شدن. https://idioms. thefreedictionary. com/go along to get along

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : سرسخت، بسیار قابل اتکا، بسیار قابل اعتماد، کاملاً بی تغییر، بی شکست یا بی حرکت. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساعات استراحت یا خلوت. مثلاً نیمه شب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

محوطه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : داشتن یک چیز محبوب یا سودمند برای کسی. https://idioms. thefreedictionary. com/have going for

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در امریکای لاتین ( مثلا مکزیک ) : اجنبی، خارجی. ( خطاب به امریکایی ها و انگلیسی ها )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاریخ سازی ( انجام یک کار بسیار بزرگ و ماندگار در تاریخ )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( اصطلاح ) : هیچ راهی نداره، هیچ امکان نداره.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : تغییر نکردن. معادل: to remain the same

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : نادیده گرفتن، رد کردن، پنهان کردن چیزی از دید عموم یا دانشی که مایه ی شرمساری یا ناپسند یا آسیب زننده به شهرت کسی است. https://idioms ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : داشتن باور شدید به چیزی. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/wedded - to - something

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : تعیین کردن یک مرز ، محدودیت میان . . . https://idioms. thefreedictionary. com/draw a line

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی دلیل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

مقررات سخت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : طرد شغلی هر عملی که توانایی یک کارمند برای یافتن یک شغل در رشته خود را محدود یا از بین ببرد. https://financial - dictionary. thefreedic ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

باور یا عقیده عموم . معادل accepted wisdom

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

در مجموع، در کل، روی هم رفته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : مجذوب شدن، علاقه مند شدن به کسی یا چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/take a fancy to

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( اصطلاح ) : زیر سوال بردن کسی یا چیزی، باعث نگریسته شدن کسی یا چیزی با شک و تردید https://idioms. thefreedictionary. com/cast doubt

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : داشتن یک عقیده خشک و بی مدرک شخصی در مورد چیزی که می خواهید مردم بپذیرند و برایش تلاش می کنید. https://dictionary. cambridge. org/dict ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

خودخواه، حق به جانب https://www. merriam - webster. com/dictionary/self - serving

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) . اشکال دیگر: lick your wounds / wounds likcing استراحت یا سپری کردن دوران نقاهت پس از یک شکست، بیماری یا تجربه ی بد و بازیابی نیرو یا سل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

در عصر حاضر فرضیه نیست و در وجود و اثباتش هیچ شبهه ای وجود ندارد. �در آن زمان فرضیه بود. �

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : آموزش چیزی به روش تکرار زیاد. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/drum - into

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

پاداش دهی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

پرمایه، پرمغز ( برای عقیده، نظر، تئوری و . . . )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : close rank 1 - صف بندی و قرارگیری سربازان و پلیس در کنار هم 2 - متحد شدن اعضای یک گروه یا سازمان برای رویارویی با یک خطر شدید https://i ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( اصطلاح ) : چیزی یا کسی که همیشه دم دست و آماده باشد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح بریتیش ) : یک اصطلاح خنده دار برای اشاره به بیگانگان ( فرازمینی ها ) https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/little - green ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

( اصطلاح ) : 1 - به طوری که پیشتر ذکر/اشاره شد 2 - تقریباً شباهت داشتن به چیزی 3 - برای بیان نتیجه یا خلاصه چیزی نکته: با along the line که اصطلاح ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : 1 - مسئولیت محدود کسی به علت حقوق دریافتی پایینش نسبت به افراد بالاتر و حقوق بیشتر. 2 - فراتر از دانش، توان و مسئولیت کسی. https://i ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : 1 - سفر سریع در چیزی یا مکانی. 2 - انجام یا رسیدن به چیزی به راحتی. 3 - خواندن چیزی در زمانی کوتاه. https://idioms. thefreedictiona ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : در طی یک دوره یا بازه ی زمانی https://idioms. thefreedictionary. com/along the line

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : ایجاد فرصتی ( عموماً اتفاقی ) برای کسی.

پیشنهاد
١٣

( اصطلاح ) : چیزی که باعث شکست یا مرگی که خودش شروع شده بود شود. معادل فارسی: �تیر خلاص�. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/learner - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : turn on its head تحریف شدید چیزی به طوری که با حقیقت اصلی اش کاملاً تفاوت داشته باشد. https://idioms. thefreedictionary. com/turn on ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

در طول، در حین

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : نفهمیدن یا نپذیرفتن چیزی توسط. . . https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - lost - on - somebody

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : play the same old tune 1 - درک/فهم/برداشت مشابه چیزی دیگر. 2 - گفتن چیزی مشابه دیگر خصوصا در جمع. https://idioms. thefreedictionary. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) :پاک کردن. فراموش کردن همه چیز و از صفر شروع کردن https://www. merriam - webster. com/dictionary/wipe the slate clean

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

که https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/but - that

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) : برای بیان چیزی که رخ نداده و احتمال وقوعش نیز کم است. http://languagelearningbase. com/667/how - to - use - yet - to - yet - not - yet

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : فرد یا افراد معروفی که در رسانه ها توجه بالا و مثبتی بشان می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

تخصصی: پگاه اسب.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

امتداد، طولانی سازی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : 1 - پرچمدار گروه یا فرقه یا تفکر یا سازمانی بودن، نماینده و بیانگر چیزی بودن. card - carrying member 2 - بی تردید، بی اشتباه بودن http ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : نداشتن هیچ گونه ارتباط به . . . https://www. merriam - webster. com/dictionary/bear no relation to

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به رغم، علی رغم، باوجود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : 1 - فنی در کشتی که کشتی گیر از زانو یا شانه ی خود مثل اهرم برای خم کردن یا برگرداندن بدن حریف به پشت استفاده میکند. 2 - یک کار بسیار سخ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیشینه یا پیشینیان، اجداد ( زیست شناسی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : بدون اما و اگر، بی قید و شرط.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( اصطلاح ) : یک فرد یا چیزی که باعث بد شدن یک وضعیت می شود، وضعیتی که می توانست بسیار مطلوب باشد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/eng ...

پیشنهاد
١٨

( اصطلاح ) : leave in the lurch رها کردن/تنها گذاشتن کسی در یک موقعیت دشوار. https://idioms. thefreedictionary. com/leave in the lurch

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : نرسیدن به دستاورد، موفقیت، درامد، نتیجه مطلوب. معادل: leading nowhere/lead to nowhere/going nowhere/go to nowhere https://idioms. the ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

عصر جدید/امروزی.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( اصطلاح ) : شباهت بسیار داشتن. https://www. merriam - webster. com/dictionary/bear a resemblance

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

( اصطلاح ) : افشا یا بی حفاظ شدن. https://idioms. thefreedictionary. com/came to light

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : 1 - یک تغییر و تحول ناگهانی، یک جهش ذهنی https://en. oxforddictionaries. com/definition/leap 2 - همچنین an imaginative leap : یک فرایند ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٨

نقش داشتن در چیزی = دخیل بودن.

پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : احساس شادی شدید، شور و شعف به طوری که نتوان به درستی فکر و رفتار کرد. سرمست. . . https://www. collinsdictionary. com/dictionary/englis ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

( اصطلاح ) : بنا نهادن چیزی براساس یک تفکر یا اصول خاص. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/build - around - sth

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

احتمالاً ، محتمل https://www. ldoceonline. com/dictionary/might - well

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( اصطلاح ) : غافل بودن از چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/asleep at the wheel

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مرکز چیزی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/centrally

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

متمایز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : توده یا عامه ی مردمی که فاقد تحصیلات یا فاقد ثروت مالی باشند. مردم فقیر. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/the - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شرمساری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( اصطلاح ) : دیدن جنبه ی مثبت چیزی، خصوصاً اینکه بیشترش منفی باشد. https://idioms. thefreedictionary. com/on the upside

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : 1 - نزدیک به چیزی خاص، مثل قیمت یا مقدار 2 - چیزی که حدودی درست باشد. https://idioms. thefreedictionary. com/in the ballpark

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : 1 - متکی بودن، بستگی داشتن 2 - باور یا اعتماد داشتن https://idioms. thefreedictionary. com/hang hat on 3 - اقامت داشتن در جایی و آن را ...

پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : گیر کردن در وضعیتی سخت برای تصمیمگیری. انتخاب بین بد و بد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - caught - between ...

پیشنهاد
١٨

( اصطلاح ) : معادل فارسی چوب در چرخ کسی گذاشتن. ایجاد مشکل عمدی کردن در روند کاری. https://dictionary. cambridge. org/us/dictionary/english/put - t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : فراموش کردن یا کنار گذاشتن چیزی مثل یک ایده https://www. merriam - webster. com/dictionary/throw ( something ) out the window

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : احتمالاً، به نظر من، براساس دانسته های من، فکر می کنم. . . https://idioms. thefreedictionary. com/for all knows

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قدمت سنجی

پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) : تصمیم به اعتماد به سخنان کسی، باوجود شک و تردید. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/give - someone - the - benefit ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

بسیار ناچیز https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/vanishingly

پیشنهاد
٢٣

( اصطلاح ) : توجه و دقت بسیار زیاد درحین انجام کاری. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/dot - the - i - s - and - cross - the - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : فردی که با اقداماتش در گروه یا سازمانی، تاثیرات مخرب یا ساختار شکنی به بار می آورد. https://idioms. thefreedictionary. com/rotten apple

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( اصطلاح ) : در شرایط فعلی، موجود. https://idioms. thefreedictionary. com/The Way Things Are

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

گام به گام.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : راهی برای غلبه بر مشکلات https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/workaround

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : نمونه ی بارزی از a study in https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - a - study - in - something

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : فرد گستاخ، بی چشم و رو، چشم سفید، بی شرم، از خود راضی. https://idioms. thefreedictionary. com/brass nerve

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : فرد گستاخ، بی چشم و رو، چشم سفید، بی شرم، از خود راضی. https://idioms. thefreedictionary. com/brass nerve

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

( اصطلاح ) : علاوه بر معنی ذکر شده توسط خانم نگار، معنی زیر هم می دهد: انجام موفقیت آمیز کاری باوجود دانستن اینکه بهترین روش برای انجامش نبوده است. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) : هرگوشه و کنار https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/every - nook - and - cranny

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : باور یا ایمان داشتن کورکورانه به چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/take on faith

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح: ( معمولاً برای حیوانات بکار می رود ) : حرکت سریع و کوتاه حیوانات کوچک به اطراف. جست و خیز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : برای بیان تغییر سریع چیزی. ( از. . . به. . . . ) https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/from - one - day - to - the ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : یادآوری، مرور خاطرات ( عمدتاً مثبت ) https://idioms. thefreedictionary. com/strolling down memory lane

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : برای مقایسه دو فرد یا دو چیز باهم و بیان پایین تر بودن از دیگری. https://idioms. thefreedictionary. com/hold a candle to

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : معادل �خاری در چشم� a pain in the arse/backside امریکایی محاوره ای: a pain in the ass https://idioms. thefreedictionary. com/a pain in ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

( اصطلاح ) : برای کسی یا چیزی فضا، جا بازکردن. https://idioms. thefreedictionary. com/make room

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

مستقیم https://www. yourdictionary. com/nose - to - nose

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( اصطلاح ) : قرار گرفتن در وضعیتی که افراد اطرافتان مشاجره یا جروبحث می کنند و شما قصد دخالت ندارید. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : خود یا دیگری را به دردسر انداختن https://idioms. thefreedictionary. com/paint into a corner

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : معادل آب در هاون کوبیدن. https://idioms. thefreedictionary. com/chasing his tail

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( اصطلاح ) : تحریف حقایق برای گول زدن افراد، بطوری که خیلی مهم و بزرگ جلوه نکند. معادل bend the facts https://www. merriam - webster. com/dictiona ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٦

خب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاملاً، همه جانبه https://www. merriam - webster. com/dictionary/in every way

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

نقطه ی عطف https://www. merriam - webster. com/dictionary/watershed

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : نداشتن شانسی برای پیروزی https://dictionary. abadis. ir/translator/?lntype=trfaen&rnd=2078278

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

برگشتن ورق، تغییر کلی یک وضعیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : با موفقیت به مکانی رسیدن یا شروع کردن آن. با موفقیت کاری را تمام کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/made inroads

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : این موضوع حل شده، راست و ریست شده. https://idioms. thefreedictionary. com/that takes care of that

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

معادل therefore : از این رو، بنابراین. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : آرام کردن یا ساکت کردن کسی یا چیزی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/put - a - sock - in - it

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( اصطلاح ) : انتشار اطلاعات خاصی برای مردم. https://idioms. thefreedictionary. com/spread the word

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : کار یا وظیفه ای سخت که از ابتدا دلهره آور و چالش باشد. https://idioms. thefreedictionary. com/an uphill battle

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

( اصطلاح ) : انسان های بسیار خوب و صادق. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - the - salt - of - the - earth

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اساساً، از پایه، از ریشه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) : به اجماع، توافق یا نتیجه ای رسیدن ( پس از مناظره یا بحث و . . . ) https://www. merriam - webster. com/dictionary/come to an understand ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : تولید یا کشف چیزی که شما راخیلی ثروتمند، خوشحال یا موفق می کند. https://www. ldoceonline. com/dictionary/hit - the - mother - lode

پیشنهاد
٥

معادل: sift the wheat from the chaff

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در شرایط فعلی، با شرایط فعلی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

مغرضانه/ معادل لغت: baised

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

تبادل یا انتقال چیزی به کسی که خودمان از کس دیگری گرفته ایم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

جنوبی کَپی آسا از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد جنوبی کپی آسا ( به انگلیسی: Australopithecine ) به طور کلی به هر گونه ای در سرده های جنوبی کپی یا پرامرد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

باصطلاح که چنین نامیده شده کذایی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : ادامه دادن به چیزی حتی اگر قصد توقف دارید https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/keep - at - it

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

( اصطلاح ) : به واقعیت پیوستن، رنگ واقعیت به خود گرفتن. محقق شدن. عملی شدن، به کار افتادن. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

مورد تردید قرار دادن، شک کردن، سوظن گرفتن، لکه دار کردن، متهم کردن ( معمولا با نیت بد ) Concise En Dic

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( اصطلاح ) : استدلال کردن، آوردن دلایلی برای انجام کاری یا درست بودن چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/make a case for

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : 1 - شارژ حساب 2 - برای تحسین و تمجید کسی به کار می رود 3 - کسی را مسول چیزی کردن https://idioms. thefreedictionary. com /credit with ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : برای بیان وضعیت یا چیزی که وجود دارد ولی شناخته شده نیست. https://idioms. thefreedictionary. com/in all but name

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) : بی توجهی یا غفلت از کسی یا چیزی در چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/leave out of

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاهش ناپذیر، ساده ناپذیر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

دائماً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : داشتن نظر شخصی قوی و شدیدی در مورد چیزی که میخواهید مردم آن را بپذیرند و برایش تلاش می کنید. https://dictionary. cambridge. org/dictio ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

همگانی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

( اصطلاح ) : جدا شدن و برداشته شدن چیزی از چیز دیگر. https://idioms. thefreedictionary. com/came away https://www. macmillandictionary. com/diction ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( اصطلاح ) : تلاش زیادی برای انجام کاری https://idioms. thefreedictionary. com/take pains to

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کمترشناخته شده. غیر مشهور.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : be right under nose چیزی که تمام مدت در جلوی چشمانمان بوده و متوجه اش نبوده ایم. https://idioms. thefreedictionary. com/right under ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : کسی را متوجه کسی را چیزی کردن، آگاه کردن https://idioms. thefreedictionary. com/bring to attention

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ساختار شکن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

بانکِ داده.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

تمام معانی و کاربرد های would با مثال در جمله: https://goo. gl/SMuohB

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

به عنوان صفت: اخلاق مدار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : 1 - فعالیت های ذهنی ای که جنبه ی عملی ندارند ( بیهوده اند ) 2 - گفت و گویی که صرفاً برای تعریف یا لذت خود انجام شود ( ِیکطرفه ) https ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( اصطلاح ) : این اصطلاح از حرکت یکباره ی اتوبومیل گرفته شده، اتوموبیلی که باتری اش خوابیده یا بر اثر کابل های جامپر باتری اش راه می افتد؛ یا اتوموبیل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

ابعادی، وابسته و مربوط به ابعاد.

پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : جداسازی چیز با ارزش ( گندم ) از چیزی بی ارزش ( کاه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : شروع یا انجام کاری که منجر به پیامدهای منفی و مشکلات زیادی می شود. جعبه ی پاندورا از یک اسطوره ی یونانی گرفته شده. https://www. ldoc ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

( اصطلاح ) : 1 - کاری را تقریباً تمام کردن/تکمیل کردن، 2 - شبیه بودن به کسی یا چیزی 3 - نزدیک شدن به کسی یا چیزی https://idioms. thefreedictionary. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) : گذشته ی - به مرور زمان - = با گذشت زمان as time go on

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

( اصطلاح ) : برای بیان اظهار نظری که کمی متفاوت از چیزیست که بیان شده= هر طور که باشد، با این حال . . . مثال: There has been some improvement in th ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دراین خصوص

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

( اصطلاح ) : به دلایلی که، زیرا https://www. merriam - webster. com/dictionary/on the grounds that

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح کم کاربرد ) : یافتن چیزی به صورت سورپرایز. ( معمولاً زمان گذشته و در لحظه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناباور

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : مورد پذیرش یا فهم کسی قرار گرفتن https://idioms. thefreedictionary. com/sit right with

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( اصطلاح ) : علت چیزی بودن. https://www. merriam - webster. com/dictionary/at the root of

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( اصطلاح ) : بی شک https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/have - to - be

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : مشاجره و مبارزه با افرادی که در رأس قدرت یا نیرومندند ( از نظر اجتماعی یا سیاسی ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/englis ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

از پی. از دنباله ی، از درونِ، توسطِ. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اختلاف نظر یا درگیری، خصوصا با کسی که مقام رسمی دارد. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/run - in

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

( اصطلاح ) : مواردی برای درنظر گرفتن. موضوعی برای اندیشیدن و تفکر. https://idioms. thefreedictionary. com/food for thought

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

برای بیان چیزی که تقریبا درست است گفته می شود: � به نحوی، یه جورایی، میشه گفت� https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/in - a - manner ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

فراتر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦١

قلمداد کردن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

may/might/could well اصطلاح: چیزی که به احتمال زیاد درست یا ممکن است. https://www. ldoceonline. com/dictionary/may - might - could - well

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

too معنی منفی در جمله می دهد. از این رو معنی درست می شود: بیش از اندازه، بیش از حد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( اصطلاح ) : از دست دادن اعتبار، حیثیت، احترام، موقعیت. . . https://en. wikipedia. org/wiki/Fall_from_grace

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی که کاملاً نابود یا پودر شده باشد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

فقدان. نبود. کمبود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : وسوسه شدن. گذشته ی آن: gave in temptation

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : آموزش کسی یا چیزی از راه تکرار خیلی زیاد. https://idioms. thefreedictionary. com/drum into head

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

دور از ذهن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

( اصطلاح ) : به علت، در ارتباط با، با توجه به. https://idioms. thefreedictionary. com/in the light of

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : اگر درست باشد، اگر اینطور باشد https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/in - that - which - case

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح نایاب! ) : صرفاً با نگاه نکردن

پیشنهاد
٢٨

( اصطلاح ) : معادل فارسی: یک ربطی به . . . داشتن. یک علتی به . . . داشتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - have - something ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

نامحتمل، دور از ذهن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : کم کم از مزه یا استفاده ی چیزی لذت بردن ( پس از چندبار استفاده مثل شراب، سیگار و. . . ) http://www. phrasemix. com/phrases/develop - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : بارداری تا 9 ماهگی و تولد نوزاد. همچنین به معنی ادامه دادن به بادرای باوجود اختلالات بارداری است. http://theyallcallmemom. com/carryin ...

پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : جداکردن چیز یا فرد باارزش و باکیفیت از بی کیفیت و بی ارزش. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/separate - the - whea ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

قطعاً، بدون هیچ شکی، مطمئناً https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/beyond - any - doubt

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل due to, because of به علت، به سبب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

( اصطلاح ) : پس با این وجود، پس با این حال، بدین ترتیب https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/in - that - which - case

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

( اصطلاح ) : take sth with a pinch of salt برای بیان کلامی که کاملاً به آن باور نداریم استفاده می کنیم. https://dictionary. cambridge. org/dictiona ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : درنظر گرفته شدن، مشمول شدن withing the frame, be in the frame, in the frame https://www. merriam - webster. com/dictionary/in the frame ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) :مهم ترین و اصلی ترین بخش چیزی. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/nub

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : از طرف کسی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) تغییر وضعیت چیزی به طور چشمگیر، تغییر روند یا بازی، دست برتر را گرفتن، وضعیتی را برعکس کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/tur ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

در این صورت، در نتیجه، بنابراین، سپس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

( اصطلاح ) : پیش بینی کردن و تفکر در مورد چیزی که در آینده رخ می دهد و برنامه ریزی برای رخداد آن. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/eng ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( بازاریابی ) : مفید و قابل استفاده ( اشاره به فضای متغیر کسب و کار و لزوم تغییر پذیر بودن استراتژی برندها در بازار )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

پرسوناهای بازاریابی، یک سری کاراکترهای خیالی هستند که الگوهای رفتاری، اهداف، نیازها و ویژگی های شخصیتی بسیار نزدیک به مخاطبان ایده آل ما دارند. در و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : Eat someone's dust خیلی از کسی یا رقیبی عقب ماندن. پارسیگ برگردان: به گرد پای کسی نرسیدن. https://idioms. thefreedictionary. com/eat ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : حقیقت ندارد، اینطور نیست. https://www. merriam - webster. com/dictionary/is it not the case

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : ارتقا، بهبود، گسترش چیزی که درحال حاضر نیز موفق است. https://en. oxforddictionaries. com/definition/take_something_to_the_next_level h ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

( اصطلاح ) : مسئول کسی یا چیزی بودن، پاسخگوی کسی با چیزی بودن. https://www. merriam - webster. com/dictionary/in charge of

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( بازاریابی ) : ترغیب شدن مشتریان بالقوه به دنبال کردن کمپین های تبلیغاتی و نهایتاً تبدیل به مشتری ( خرید ) . درواقع inquiries معیاری برای سنجش عملکر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( اصطلاح ) : برای بیان چیزی که به تازگی و صریحاً نشان داده شده، توصیف شده، بیان شده است. https://www. merriam - webster. com/dictionary/there you h ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح محاوره ای ) : برای بیان عقیده یا حرفی که قصد عوض کردن آن را ندارید گفته می شود. ( اصرار بر آن دارید ) https://www. collinsdictionary. com/ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : داشتن بهترین عملکرد در یک نمایش، بازی یا رویداد دیگر. جلب کردن توجه ها به خود. https://idioms. thefreedictionary. com/spotlight

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : 1 - مقدار کمی از چیزی دادن، کمی افشا کردن. 2 - حرکت دادن چیزی به مقدار کم. 3 - کمی از کار را به دیگران واگذار کردن. https://idioms. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

*معنی ( اصطلاح ) : revolve around sb/sth تبدیل شدنِ کسی یا چیزی به موضوع اصلی یا مهمترین، محبوب ترین موضوع. *معنی لغوی: چرخش به دور کسی یا چیزی ht ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

( اصطلاح ) : 1 - یک وعده ی غذایی اضافی ( مثلا علاوه بر ناهار ) 2 - علاوه بر شغل یا کار اصلی 3 - داشتن یک رابطه، علاوه بر رابطه ی زناشویی https://id ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( اصطلاح ) : goldfish bowl یک مکان یا وضعیت فاقد حریم خصوصی ( اشاره به ماهی درون تنگ که از اطراف دیده می شود ) https://idioms. thefreedictionary. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

منطقه ی تعیین شده جهت سرشماری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

( بازاریابی ) : همه ی کسانی که تاکنون حتی یک مرتبه یکی از محصولات شما را خریداری کرده اند به عنوان پایگاه مشتریان یا Customer base کسب و کار شما شناخ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) : مقدار زیادی از چیزی ( معمولاً باارزش ) https://idioms. thefreedictionary. com/wealth of

پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : اطلاعات، راهنمایی، پند دادن به کسی برای رسیدن به چیزی یا موفقیت. https://idioms. thefreedictionary. com/point someone in the right dir ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : 1 - خواندن سرسری، بررسی سریع، ارائه ی سریع چیزی 2 - سُر خورن روی سطح یا بالای چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/skim over

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) : یا jump right into انجام بی درنگ کاری ( اغلب بی دقت و بی ملاحظه ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/jump - into - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : گرفتن تاییده یا اجازه ی کسی یا چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/clear with

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( بازرگانی ) : شرکت مهم و موفق، مخصوصاً هنگامی که با دیگر شرکت های کوچک در همان صنف یا صنعت مقایسه می شود؛ شرکت لیدر. https://dictionary. cambridge ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( اصطلاح ) : امر محتمل، دارای احتمال زیاد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/the - chances - are

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) : be left in the dark بی خبر ماندن از وقایع و اطلاعات/دانش. https://idioms. thefreedictionary. com/left in the dark

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( بازاریابی دیجیتال ) : بهینه سازی موتورهای جست و جو، سئو: SEO

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( بازاریابی دیجیتال ) : بازاریابی موتورهای جست و جو Search engine marketing

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) : 1 - ( غیر رسمی ) : تکمیل / نتیجه گیری/ خاتمه دادن موفقانه چیزی یا کاری. 2 - سرکوب کردن یا مهار کردن چیزی. 3 - چیزی که به دقت برنامه ری ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح: in one's wheelhouse 1 - در حوزه ی تخصص یا علاقه ی کسی بودن. 2 - ( ورزش بیس بال ) : اشاره به مفید ترین هوم ران ( زدن گوی بخارج از زمین و دوید ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : 1 - در حوزه ی تخصص یا علاقه ی کسی بودن. 2 - ( ورزش بیس بال ) : اشاره به مفید ترین هوم ران ( زدن گوی بخارج از زمین و دویدن از روی همه ی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : 1 - یاری رساندن به کسی یا کسب و کاری / فراهم کردن چیزی برای کسی یا کسب و کاری. 2 - درمان ویژه و موثری به کسی دادن. https://idioms. th ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پیشبرد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( اصطلاح ) : معادل at the end of the day نهایاتاً، سرانجام، آخر سر، نتیجتاً. https://idioms. thefreedictionary. com/at the end of the day

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : deep drive analyse تجزیه و تحیل جامع و دقیق. https://idioms. thefreedictionary. com/drive action

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

یک فرایند، موضوع یا مجموعه ای از فرایندها یا موضوعاتی که به منابع قابل توجه سیستمی و زمان نیاز دارند، یا نیازمند دسترسی به حجم بالایی از داده ها را د ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

( اصطلاح ) : 1 - چیزی که به آسانی برای کسی بدست نیامده است. 2 - مانع نشدن کسی، در مسیر کسی نبودن. 3 - در یک جای دور، دور افتاده، موقعیت بعید. 4 - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

احتمال زیاد. محتمل. https://legal - dictionary. thefreedictionary. com/good chance

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

همزمان، در هر زمان.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خودافشایی ( به انگلیسی: Self - disclosure ) یک فرایند ارتباطی است که در آن فرد اطلاعاتی در مورد خودش را به دیگری می گوید. این اطلاعات می تواند توصیفی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) : 1 - در یک جای خیلی آشکار و قابل توجه. 2 - در والاترین/مهمترین موقعیت. https://idioms. thefreedictionary. com/front and center

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( بازاریابی ) : دوره ای که در آن تلاش های بازاریابی و فروش بیشتر از معمول می شود. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/sales - dr ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

( اصطلاح ) : طعمه شدن، قربانی شدن، زخمی شدن، کشته شدن. https://idioms. thefreedictionary. com/fall victim

پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) : پدیدار شدن غیر منتظره ی مدعیان/مخالفان. https://idioms. thefreedictionary. com/come out of the woodwork

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( اصطلاح ) : 1 - از چیزی ناگاه بودن ( معمولاً به این خاطر که دیگران آن را به صورت راز نگه داشته اند ) . 2 - پی نبردن/نفهمیدن چیزی ( حتی پس از اینکه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

دست یافتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( بازاریابی ) : یک کمپین تبلیغاتی است که با قرار دادن تبلیغات در سایت های ممتاز به منظور افزایش ارزش یک برند و پیوند این برند با این سایتها در اذهان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

عملاً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیشرفتی حاصل شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : دلالت بر حقانیت یا عملکرد ثابت شده/قضاوت شده ی چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/for good reason

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

( اصطلاح ) : خیلی سریع، سریعاً https://idioms. thefreedictionary. com/in no time

پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و مبالغه آمیز که نظر شخصی را در مورد چیزی عالی و اغلب جدید بیان می کند/ اختراع جدید و عالی. https://idioms. thefr ...

پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و مبالغه آمیز که نظر شخصی را در مورد چیزی عالی و اغلب جدید بیان می کند/ اختراع جدید و عالی. https://idioms. thefr ...

پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و مبالغه آمیز که نظر شخصی را در مورد چیزی عالی و اغلب جدید بیان می کند/ اختراع جدید و عالی. https://idioms. thefr ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( اصطلاح ) : متحد کردن، یکپارچه کردن، یکی کردن تلاش ها یا منابع یک گروه یا تیم. گردهم آوردن، سازماندهی کردن یا ایجاد چیزی. https://idioms. thefree ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( مدیریت و بازاریابی ) : رهبر فکری. رهبری که در شاخه از یک صنعت مقتدر، قابل احترام و تاثیر گذار است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تمرکز یا توجه بالا/شدید.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

( اصطلاح ) : بیخیال. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

( اصطلاح ) : با فاصله ی زیاد، به مقدار زیاد https://idioms. thefreedictionary. com/by far

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : درحال افزایش یا کاهش. https://idioms. thefreedictionary. com/and counting

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : to give place 1 - ثمر/نتیجه دادن 2 - افشا کردن 3 - مزیت دادن https://www. thefreedictionary. com/To give place

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : 1 - ثمر/نتیجه دادن 2 - افشا کردن 3 - مزیت دادن https://www. thefreedictionary. com/To give place

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( اصطلاح ) : to give room کنار کشیدن یا فراهم کردن فضایی خالی برای کسی یا چیزی. میدان دادن. https://www. thefreedictionary. com/To give room

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : کنار کشیدن یا فراهم کردن فضایی خالی برای کسی یا چیزی. میدان دادن. https://www. thefreedictionary. com/To give room

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( اصطلاح ) : طراحی شده به درخواست یا برای استفاده ی مخاطبان خاصی یا نیل به هدف خاصی. https://idioms. thefreedictionary. com/geared toward

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) : stick on ( something ) 1 - به کسی خیلی علاقه مند بودن 2 - به ایده یا نظری متعهد بودن. https://idioms. thefreedictionary. com/stick on

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧١

تکه - کدها یا اسنیپت ها ( انگلیسی: Snippets ) یک اصطلاح برنامه نویسی است که برای قطعات کوچک و قابل استفاده مجدد از کد بکار می رود. برخی از ویرایشگرها ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

مربوط به کالاها یا خدماتی که در یک مکان مشخص ارائه می شوند. https://www. thefreedictionary. com/one - stop

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( اصطلاح ) : winging ( Something ) انجام یا اجرای کاری بدون آمادگی و تجربه ی کافی - فی البداهه انجام دادن/ساختن، انا ساختن، بداهه گویی، سرهم کردن. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

( اصطلاح ) : فهمیدن، سردراوردن، یادگرفتن از چیزی که سخت بوده. https://idioms. thefreedictionary. com/get head around

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( اصطلاح ) : حین انجام کاری به مشکل خیلی بزرگ و غیرقابل حلی برخوردن. به سد برخوردن. https://idioms. thefreedictionary. com/hit a brick wall

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : 1 - به وفور همه جا بودن/ خیلی رایج بودن چیزی آنقدر که بی ارزش شود. https://idioms. thefreedictionary. com/a dime a dozen

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

( اصطلاح ) : 1 - تلاش فیزیکی یا ذهنی کسی / به زور از کسی یا خود کار ذهنی یا فیزیکی کشیدن. 2 - پول زیادی در جایی سرمایه گذاری کردن. https://idioms. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

( اصطلاح ) : 1 - حفاری عمیق 2 - کاوش در چیزی یا کسی به دنبال کسب اطلاعات از آن ( اغلب اطلاعات منفی ) 3 - شروع به خوردن ( اغلب با هیجان و اشتیاق ) 4 ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

ساده گرا. ( نوعی سبک در انواع طراحی و دکوراسیون )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) : برخوردن به مانع/مشکل/سد. https://idioms. thefreedictionary. com/hit a wall

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

( صنعت صحافی ) : مهرکوبی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( اصطلاح ) : به هم گره زدن دو چیز. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/tie

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

( بازاریابی و اقتصاد ) : مربوط به کالاها و خدمات گران و لوکسی کهمعمولاً به درخواست بالای مشتریان ساخته می شوند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( اصطلاح ) : 1 - حامی هر دو جنبه ی موضوعی بودن. 2 - به یک تصمیم متعهد نبودن یا در صورت معرفی چند گزینه طرف یکی را گرفتن. 3 - مردد بودن، متعهد نبود ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : خاص بودن، همتا نداشتن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

پایبند بودن ( به چیزی ) .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) :ویژگی بارز / سودمندی یا اثر مثبت چیز ی/ رضایت بخش ترین ویژگی چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/that's the beauty of

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : 1 - شیرجه یا پرش در چیزی ( غالباً استخر ) . 2 - شروع یک کار با شور و شوق. 3 - خوردن چیزی با شور و شوق. https://idioms. thefreedictio ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

( اصطلاح ) : 1 - شیرجه یا پرش در چیزی ( غالباً استخر ) . 2 - شروع یک کار با شور و شوق. 3 - خوردن چیزی با شور و شوق. https://idioms. thefreedictio ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

( اصطلاح ) : حتی بیش از پیش. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/all - the - more

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( اصطلاح ) : آبکی، ساده. https://idioms. thefreedictionary. com/watered down

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : جای خالی چیزی رو پر کردن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

( اصطلاح ) : 1 - بطور غیررسمی یا گذرا در مورد موضوعی بحث کردن یا سروکار داشتن با آن. 2 - بطور خلاصه به چیزی اشاره کردن یا صحبت کردن. https://idiom ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( اصطلاح عامیانه ) : مقدار کمی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

( اصطلاح ) : تأثیر مهمی گذاشتن. تغییر قابل توجه داشتن. ( اشاره به حرکت سوزن ابزارهای اندازه گیری آنالوگ ) http://www. yourdictionary. com/move - th ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کاربردی بودن چیزی. کارامدی چیزی.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیرعادی ، متفاوت. خارج از مرکز، دقیقا در مرکز نبودن. خارج از تعادل https://www. merriam - webster. com/dictionary/off - center

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨١

یکی از مفاهیم رایج که معمولا در فضای بازاریابی دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرد Disruption است. این مفهوم به تکنولوژی ای اشاره می کند که می تواند در ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

عنصر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( اصطلاح ) : به تنهایی، بدون کمک ( دیگران ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/on - its - own - merits

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

افزایش حجم، اندازه یا مقدار چیزی. ( تخصصی اقتصاد / بازاریابی ) : افزایش تولیدات پیش از افزایش تقاضای بازار https://idioms. thefreedictionary. com ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

deliberate about ( someone or something ) : گفت و گو با کسی یا چیزی - اغلب برای مدتی طولانی deliberate over ( someone or something ) : درنظر گرفتن، گ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٩

1 - شروع یک سفر 2 - شروع یک کار خاص به منزله شروع یک فرایند 3 - یاد دادن یا وادار کردن کسی به شروع کاری اولیه. https://idioms. thefreedictionary. c ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

عدالت در سلامت.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

صحبت شده، در حال وقوع، استفاده در حال پخش ( تلویزیون ) https://www. thefreedictionary. com/on - air

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( صفت ) : چیزی که مطلوب جامعه، مطلوب اجتماع یا مورد پسند جامعه باشد / به سود جامعه باشد. https://www. thefreedictionary. com/prosocial

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

چیزی که به صلاح یا یا مورد استفاده ی اکثر عموم است. مثل سرزمین، هوای پاک و محیط زیست و. . . مترادف: Social good https://www. thefreedictionary. com ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

( اصطلاح ) : برای صبحت در مورد گذشته استفاده می شود ، مخصوصاً زمانی که شما خاطرات خوبی یا نوستالژی را از آن زمان به یاد می آورید. https://idioms. t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢٠

این کلمه معانی مختلفی داره: اگه اول جمله بیاد، حالت امری میگیره به معنی: 1 - حرکت کن، بجنب، برو. . . 2 - move someone or something on: کسی یا چیزی ر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اطلاعات موثق و قابل استناد. https://www. urbandictionary. com/define. php?term=hard facts

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( بازاریابی ) : به آن دسته از خدمات یا محصولات یک شرکت گفته می شود که مشتری اول خدمات می گییرد سپس هزینه پرداخت می کند. متضادHard offer https://fi ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( بازاریابی ) : به آن دسته از خدمات یا محصولات یک شرکت گفته می شود که مشتری اول هزینه را پرداخت می کند و سپس خدمات می گییرد. متضاد soft offer https ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 - سریعاً حرکت کردن 2 - سریعاً و شدیداً منطقه ای را پوشش دادن 3 - تمیز کردن 4 - ( اصطلاح ) : به دقت چیزی را نظاره یا بررسی کردن. https://idioms. t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

رجوع شود به scour 1 - سریعاً حرکت کردن 2 - سریعاً و شدیداً منطقه ای را پوشش دادن 3 - تمیز کردن 4 - ( اصطلاح ) : به دقت چیزی را نظاره یا بررسی کردن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح - یک صفت در بازاریابی ) : نشان دهنده ارتباط خیلی نزدیک یک شرکت با مشتریان خود است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : در سطح وسیع، شدیداً، خیلی زیاد. https://idioms. thefreedictionary. com/in a big way

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

1 - ضمناً، همچنین 2 - بطور همزمان https://idioms. thefreedictionary. com/at the same time

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

( اصطلاح ) : چیزی یا کسی را برجسته کردن، قابل توجه کردن، متمایز کردن نسب به بقیه. . . https://idioms. thefreedictionary. com/set apart from

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٠

( اصطلاح ) : تأثیر گذاشتن بر کسی یا چیزی. ( معمولاً مثبت ) . چیزی را تغییر دادن. ایجاد تفاوت کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/Make the ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

فرایند متخصص شدن، فرایند تخصصی شدن. https://www. thefreedictionary. com/Specialization

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : ماندگار کردن و دایر کردن چیزی، به توافق رسیدن در چیزی. http://idioms. thefreedictionary. com/make stick

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) به علاوه، هچنین. https://idioms. thefreedictionary. com/to boot

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) رسیدن به موقعیت مفید و حیاتی در یم فرایند https://www. englishforums. com/English/ToGetInTheDoor/dlggw/post. htm

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

از ابتدا، از آغاز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

( اصطلاح ) : در نظر گرفتن. مترادف با take into account https://www. merriam - webster. com/dictionary/take ( something ) into consideration

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

( اصطلاح ) بودجه محدودی داشتن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( اصطلاح ) : انجام کاری با دقت و اهسته به دلیل ندانستن نتیجه آن. ترجمه اصطلاح: پا را در آب گذاشتن برای دانستن میزان سردی یا عمق آن. . . https://w ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

( اصطلاح ) : پاسخی است به معنی اینکه: چیزی که شنیده اید ممکن است حقیقت نداشته باشد. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/not - ne ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

( اصطلاح ) بهتر و مهمتر از همه چیز. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/best - of - all

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

( اصطلاح ) : با این وجود، با وجود اینکه، علی رغم. . . مترداف: In spite of https://idioms. thefreedictionary. com/Even then

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

1: ( اصطلاح در جملات منفی به معنی Not too ) : نه خیلی. 2: ( اصطلاح ) : به حدی یا اندازه ای که پیش بینی شده بود، حدی که انتظار می رفت. https://idio ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( بازاریابی، تبلیغات ) ظاهری، پوچ، صوری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( صفت ) جذاب، دلپذیر، سرزنده، پر شور، خوشایند، پر جنب و جوش.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

( اصطلاح ) برداشتن پوشش، لایه و . . . از کسی یا چیزی، کاهش چیزی، برداشتن حق یا امتیازات چیزی.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

مهیج

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

1 - برداشتن یا گرفتن چیزی. ایده یا نظر کسی. 2 - مواجه شدن/رویارویی با چیزی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

to produce something automatically, without much thought, and in large amounts دوست عزیزی که دیسلایک کردی. منبع: دیکشنری آکسفورد: https://dictionary. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دستکاری اعداد و حقایق به منظور اینکه افراد را بهتر از قبل مجذوب کند. to try to make facts or numbers appear better than they really are in order to ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( اصطلاح ) وقتی کاری یا چیزی سریع یا ساده انجام می شود گفته می شود. مثلا خرگوش دراوردن شعبده باز از کلاه. در امریکا پس از سرو یک فنجان قهوه گفته می ش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

( اصطلاح ) سر و کار داشتن / صحبت کردن با چیزی با کسی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( اصطلاح ) به کارتان می آید، مناسبتان است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

( اصطلاح ) تولید چیزی سریع و به مقدار زیاد و اغلب با بی دقتی.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : فرد یا افراد معروفی که در رسانه ها توجه بالا و مثبتی بشان می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

( اصطلاح ) پر کردن خلاء چیزی، اتصال دو نقطه یا موضع به هم، موفتاً مساله را حل کردن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

( اصطلاح ) بر چیزی یا کسی متمرکز بودن، علاقه داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

( بازاریابی ) حاشیه سود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تأثیر مخرب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( اصطلاح ) مرا به فکر فرو برد، به فکر وا داشت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

نوآوری تدریجی ( اقتصاد و بازاریابی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

( اصطلاح ) به این زودی ها

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

( اصطلاح ) داشتن تجربه در زمینه یا مدت زمان خاصی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( اصطلاح ) ارزش تلاش و انجام داشتن چیزی

پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) کسی را شاد کردن

پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) هوای کسی یا چیزی را داشتن، برای کسی یا چیزی ایده های مختلف دادن، جواب همه ی سوالات کسی را داشتن.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤٥

( اصطلاح ) هرچه فکرش را بکنید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

( اصطلاح ) اصول اساسی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( اصطلاح ) بکارتان می آید.

پیشنهاد
١٢

( اصطلاح ) در خانه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

( بازرگانی ) مشتری بالقوه یا احتمالی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

( اصطلاح ) بعلاوه، ازین گذشته

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اصطلاح ) خراب کردن کاری یا چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) به قسمتی از کسی ضربه زدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) متاسفانه همینطوره - بیان موافقت با چیزی با حس ناراحتی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اصطلاح ) باعث راحتی چیزی یا کسی شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

( اصطلاح ) بهترین، سالم ترین، معتمد ترین گزینه یا روش برای شما

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

( اصطلاح ) دانش انجام کاری، پیچ و خم کاری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

( اصطلاح ) قصد داشتن، مصمم بودن برای چیزی یا انجام کاری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

( اصطلاح ) از ( کسی یا چیزی ) دوری کردن، احتراز کردن. - - > Steer clear of, Stay clear of

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥٥

( اصطلاح ) وقتی بحثش، حرف پیش میاد، وقتی موضوعش پیش کشیده میشه.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( اصطلاح ) متقاعد شدن، پی بردن به ارزش چیزی یا کسی.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اصطلاح ) وقتی چیزی کوچک و غیر ضروری را به چیزی اضافه می کنند به آن Nice Touch می گویند. مثل دادن اشانتیون یا اضافه کردن جزیئات به چیزی.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درمان از راه مهربانی و مراقبت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاحی که اشاره به داستان هدیه اسب تروا دارد.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

شروع استفاده از چیزی مثل ایده یا نقشه.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

حرفم را باور کن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

چرند، چرت و پرت، چخان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

چشم های اشک بار

پیشنهاد
٧

خیلی مهم شمردن، خیلی با اهمیت دانستن