followed

جمله های نمونه

1. he followed a carpenter's trade
او حرفه ی نجاری را پیش گرفت.

2. he followed his own advice with consistency
او از معتقدات خودش با ثبات رای پیروی می کرد.

3. he followed the teachings of christ
او تعلیمات عیسی را سرمشق خود کرد.

4. i followed the traces of the deer into the forest
دنبال ردپای آهو به جنگل رفتم.

5. monroe followed madison as president
مونرو پس از مدیسون رییس جمهور شد.

6. reporters followed him hungrily everywhere
خبرنگاران با ولع او را همه جا دنبال می کردند.

7. she followed hassan with a kind of canine loyalty
او با (نوعی) وفاداری سگ مانند از حسن پیروی می کرد.

8. they followed the ancient and inscrutable laws of their ancestors
آنان از قوانین کهن و غیر قابل درک اجداد خود پیروی می کردند.

9. evil report followed her everywhere she went
هر کجا که می رفت بدنامی او را تعقیب می کرد.

10. hard luck followed him throughout his life
بخت نامساعد همه ی عمر در تعقیب او بود.

11. he never followed my advice
او هرگز به پند من عمل نکرد.

12. his death followed his wife's (death) by ten months
مرگ او ده ماه پس از مرگ زنش رخ داد.

13. the dog followed its mistress
سگ دنبال صاحبش حرکت می کرد.

14. the hounds followed the rabbit in full cry
سگ های تازی با سرو صدا و اشتیاق خرگوش را تعقیب می کردند.

15. the hunters followed the tiger's trail
شکارچیان رد پای ببر را گرفتند.

16. the police followed the spy everywhere
پلیس همه جا در تعقیب آن جاسوس بود.

17. they too followed the herd and bought slaves
آنان نیز از عامه پیروی کردند و برده خریدند.

18. a naval escort followed the ship into harbor
اسکورتی مرکب از چند ناو آن کشتی را تا بندرگاه بدرقه کرد.

19. the books was followed by many successive editions too
آن کتاب دارای ویراست های متعدد بعدی نیز بود.

20. the carnage that followed the fall of nayshapoor
قتل عامی که پس از سقوط نیشابور رخ داد

21. the same politics was followed by his successors
جانشینان او نیز از همان سیاست پیروی کردند.

22. the sorry ceremonies that followed his death
مراسم حزن انگیزی که پیامد مرگ او بود

23. in full bay, the hounds followed the fox
سگ های تازی زوزه کنان در تعقیب روباه بودند.

24. a car full of his armed henchmen followed behind him
اتومبیلی که مملو ازدار و دسته ی مسلح او پر بود در عقب او حرکت می کرد.

25. he deserted his wife and children and followed a dancer all the way to france
او زن و بچه ی خود را ترک کرد و دنبال یک رقاصه به فرانسه رفت.

26. in the midst of the chaos that followed the shooting, the attacker escaped
در میان شلوغ پلوغی پس از تیراندازی،ضارب فرار کرد.

27. the government tried to reduce the economic chaos that followed the war
دولت کوشید که هرج و مرج اقتصادی بعد از جنگ را سرو سامان بدهد.

پیشنهاد کاربران

هماهنگ، بر طبق
دنبالیده.
در جریان بودن
تعقیب ، دنبال
متعاقب، آتی، مابعد، بعدی
this market made possible the economic growth that followed= این بازار ، رشد اقتصادی متعاقب را ممکن ساخت
در پیِ. . . Followed by
پیرو
یه سوال این جمله اشتباه نیس؟
monroe followed madison as president
مونرو پس از مدیسون رییس جمهور شد.
دنبال شده
متابعت شده

همراه

بپرس