virulent

/ˈvɪrələnt//ˈvɪrʊlənt/

معنی: تند، تلخ، ساری، مسری، بدخیم، کینه جو، زهراگین
معانی دیگر: زهرین، زهرآگین، سمی، تندنیش، خصومت آمیز، بدخواهانه، خصمانه، بدجنسانه، دشمنانه، کینه خواه، (پزشکی) ویشناک، مهلک، کشنده، سم دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: virulently (adv.)
(1) تعریف: highly poisonous, or extremely injurious to health.
مترادف: lethal, noxious, poisonous, toxic
متضاد: harmless, nontoxic
مشابه: deadly, deleterious, destructive, evil, fatal, injurious, malign, malignant, unhealthy, venomous

- The process produces a virulent gas.
[ترجمه گوگل] این فرآیند یک گاز خطرناک تولید می کند
[ترجمه ترگمان] این فرآیند یک گاز زهرآگین تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: aggressively malignant, infectious, or disease-producing.
مترادف: infectious, malignant
مشابه: deadly, destructive, evil, infective, ruinous, severe

- The disease is caused by a particularly virulent strain of the bacteria.
[ترجمه گوگل] این بیماری توسط یک سویه ویروسی خاص از باکتری ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان] این بیماری از فشار بسیار تند باکتری ها ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rats were injected with virulent cancer cells.
[ترجمه نوید] موش ها با سلول های بدخیم سرطانی تزریق شده بودند
|
[ترجمه گوگل] به موش‌ها سلول‌های سرطانی بدخیم تزریق شد
[ترجمه ترگمان] موش هایی که سلول های سرطانی بدخیم به آن ها تزریق شده بود، تزریق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: fiercely antagonistic or hateful; marked by intense rancor or malice.
مترادف: antagonistic, hateful, malicious, rancorous
مشابه: caustic, evil, fierce, harsh, hostile, malevolent, malign, malignant, savage, spiteful, venomous, vicious

- The husband and wife hurled virulent accusations at each other.
[ترجمه گوگل] زن و شوهر اتهامات وحشیانه ای به یکدیگر زدند
[ترجمه ترگمان] زن و شوهر اتهاماتی زننده به هم زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. virulent hostilities
خصومت های بدجنسانه

2. the virulent phase of a disease
مرحله ی شدید بیماری

3. the mosquitoes were virulent
پشه ها بدجور نیش می زدند.

4. The epidemic was caused by a particularly virulent flu germ.
[ترجمه گوگل]این اپیدمی توسط یک میکروب آنفولانزای خطرناک ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]بیماری همه گیر ناشی از بیماری شدیدی بود که به بیماری مبتلا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now he faces virulent attacks from the Italian media.
[ترجمه گوگل]اکنون او با حملات شدید رسانه های ایتالیایی مواجه است
[ترجمه ترگمان]اکنون او با حملات شدیدی از سوی رسانه های ایتالیایی مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A particularly virulent strain of flu has recently claimed a number of lives in the US.
[ترجمه گوگل]یک سویه خاص آنفولانزا اخیراً جان تعدادی را در ایالات متحده گرفته است
[ترجمه ترگمان]اخیرا تعداد زیادی از این بیماری در ایالات متحده جان خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The media has waged a virulent hate campaign against her.
[ترجمه گوگل]رسانه ها کمپین تنفر آمیز شدیدی را علیه او به راه انداخته اند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها مبارزه نفرت شدیدی علیه او آغاز کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is very virulent about her former employer.
[ترجمه گوگل]او نسبت به کارفرمای سابق خود بسیار بداخلاق است
[ترجمه ترگمان]او خیلی نگران کارفرمای سابقش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For Pound's animus against Virgil was deep-seated and virulent from the first, and it persisted.
[ترجمه گوگل]زیرا دشمنی پاوند علیه ویرژیل از همان ابتدا عمیق و خطرناک بود و همچنان ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]چون animus پوند در برابر ویرژیل عمیق بود و از همان اول شدت گرفته بود، و این موضوع پافشاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were scared by the virulent strains of virus Salk insisted on using in his vaccine.
[ترجمه گوگل]آنها از سویه های بدخیم ویروسی که سالک اصرار داشت در واکسن خود استفاده کند، ترسیده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها از strains تند ویروس Salk که با استفاده از واکسن وی اصرار داشتند، وحشت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Later she heard that her virulent hypochondria had turned into real illness.
[ترجمه گوگل]بعداً شنید که هیپوکندری بدخیم او به یک بیماری واقعی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]بعدها شنید که مالیخولیا پدرش به بیماری واقعی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But particularly virulent forms of strep have come and gone throughout history.
[ترجمه گوگل]اما اشکال خاص استرپتوکوک در طول تاریخ آمده و رفته است
[ترجمه ترگمان]اما به خصوص شکل های تند و زننده of در طول تاریخ رخ داده و رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That lofty notion spread like a virulent germ into every law school in the nation.
[ترجمه گوگل]آن تصور والا مانند یک میکروب خطرناک در تمام دانشکده های حقوق کشور پخش شد
[ترجمه ترگمان]این فکر بلند همچون میکروب زهرآگین در هر مکتب قانون گسترده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A virulent strain of the disease malignant catarrhal fever is on the increase.
[ترجمه گوگل]یک سویه بدخیم بیماری تب کاتارال بدخیم در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]بیماری تند و زهرآگین این بیماری بدخیم در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some plants have more virulent poisons.
[ترجمه گوگل]برخی از گیاهان دارای سموم خطرناک تری هستند
[ترجمه ترگمان]برخی گیاهان زهر آگین بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He had developed a vaccine using virulent forms of polio that were then killed with formaldehyde and injected.
[ترجمه گوگل]او واکسنی را با استفاده از اشکال خطرناک فلج اطفال ساخته بود که سپس با فرمالدئید کشته شده و تزریق شد
[ترجمه ترگمان]او یک واکسن با استفاده از شکل های تند فلج اطفال ایجاد کرده بود و سپس با فرمالدهید کشته و تزریق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

تلخ (صفت)
bitter, virulent, sec

ساری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous

مسری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous, epidemic, zymotic

بدخیم (صفت)
malign, virulent, malignant

کینه جو (صفت)
virulent, malignant, vindictive

زهراگین (صفت)
virulent, toxic

انگلیسی به انگلیسی

• infectious, causing infection; poisonous; hateful; obnoxious
virulent feelings or actions are extremely bitter and hostile.
a virulent disease spreads quickly and is extremely harmful.

پیشنهاد کاربران

فراگیر
epidemic[ پزشکی ]
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : virulence
✅️ صفت ( adjective ) : virulent
✅️ قید ( adverb ) : virulently
دو آتشه ( بار منفی دارد )
مسری
گزنده، طعنه آمیز و تلخ
as in : virulent criticism
caustic:virulent:sarcastic
بیماری زا

بپرس