افشین حاجی طرخانی

افشین حاجی طرخانی مترجم و محقق

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



unalienable١٧:١٣ - ١٤٠٢/٠١/٠٧غیر قابل انکار، مسلم، قطعیگزارش
0 | 0
friar١٧:١٦ - ١٤٠١/١٢/١٢برادر روحانی ( لاتین: frater, انگلیسی: friar و فرانسوی: Fr�re‎ ) به طلبهٔ دینی صدقه گیر کاتولیک گفته می شود که هنوز به درجات بالاتر کلیسایی نظیر کشیش ... گزارش
2 | 0
prorevolutionary١٥:٣٢ - ١٤٠١/١٢/١٢انقلابی، حامی انقلابگزارش
0 | 0
live on٢٣:١٥ - ١٤٠١/١٠/٢٦پابرجا ماندنگزارش
7 | 0
be into something٢٣:١٦ - ١٤٠١/١٠/١٦be into something 1علاقه مند بودن به چیزی be onto something 2 کشف کردن و پی بردن به چیزی، ساختن چیزی، ارائه چیزی get onto somebody/something 3 سر و ... گزارش
5 | 0
grandiose٢١:١٢ - ١٤٠١/١٠/٠٦جاه طلبانهگزارش
2 | 0
take something at its face value٠٠:٠٦ - ١٤٠١/١٠/٠٣پذیرفتن چیزی از روی ظاهر آن، بجای تحقیق و مطالعه در موردشگزارش
9 | 0
in process of time١٧:٢٩ - ١٤٠١/١٠/٠٢با گذشت زمان in process of time As time passes; at a later timeگزارش
5 | 0
doctrines٢٢:٤٦ - ١٤٠١/٠٨/٢٤مکاتب، طریقت هاگزارش
7 | 1
fidelity١٣:٥٢ - ١٤٠١/٠٨/١٧بی گناهیگزارش
7 | 1
radicalize٢٠:٤٧ - ١٤٠١/٠٧/٢٥ساختارشکنی قبولاندن عقاید جدید و کاملاً متفاوت به مردم به ویژه در حوزه سیاسی و اجتماعیگزارش
9 | 1
jacobinism٠٠:٤٣ - ١٤٠١/٠٧/٢٣جکوبینیسم / جکوباینیسم ( مکتب جَکوبایت ها یا یعقوبی ها )گزارش
12 | 1
waning٠٠:٣٠ - ١٤٠١/٠٧/٢٣نزدیک به پایان / منتهی / واپسین / آخرین waning days of the French Revolution روزهای پایانی، واپسین و منتهی به انقلاب فرانسهگزارش
14 | 1
edifice٠٠:٤٥ - ١٤٠١/٠٧/١٨نظام فکری، نظام عقیدتیگزارش
14 | 1
virulent١٦:٠٣ - ١٤٠١/٠٧/١٧دو آتشه ( بار منفی دارد )گزارش
12 | 1
theological٢٣:٣٠ - ١٤٠١/٠٧/١٥عقیدتی ( چه مذهبی چه غیر مذهبی )گزارش
9 | 1
forfeiture١٧:٥١ - ١٤٠١/٠٧/٠٨توقیف یا مصادره اموالگزارش
9 | 1
high placed١١:١١ - ١٤٠١/٠٧/٠١بلند پایه، والا مقام، عالی مقامگزارش
7 | 1
working stiff١٠:٤٦ - ١٤٠١/٠٧/٠١فرد زحمت کش، سختکوش / فردی که به سختی کار میکند به ویژه در سطوح کارگری و غیر مدیریتیگزارش
5 | 1
stay the course١٢:١٣ - ١٤٠١/٠٦/٢٩مصممگزارش
5 | 1
co found١١:٢٧ - ١٤٠١/٠٦/٢٩وقت co قبل از لغت found می آید یعنی مشارکت در تأسیس.گزارش
14 | 1
freemasonry١٧:٣٨ - ١٤٠١/٠٦/٢٦تلفظ صحیح: فری مِیسِنِری / free mason در لغت به معنای بنّای آزاد است و فری میسنری به معنی میسن گرایی است. مکتب و اییئن میسن ها.گزارش
7 | 1
radical١١:١٧ - ١٤٠١/٠٦/٢٥ساختارشکنگزارش
12 | 1
outlawed١٢:١٣ - ١٤٠١/٠٦/٢٢ممنوعهگزارش
12 | 1
leave me in the dark١٣:٠٩ - ١٤٠١/٠٦/١٧بی خبر و ناآگاه گذاشتنگزارش
9 | 1
errant١١:٥٣ - ١٤٠١/٠٦/١٧متخلفگزارش
7 | 1
dating system١٣:٤٨ - ١٤٠١/٠٦/١٦سیستم یا نظام گاه شماری، مثل سیستم گاه شماری هجری، سیستم گاه شماری میلادی و . . . ( سیستم دوست یابی هم معنی میدهد )گزارش
7 | 1
saw to it that١٣:٤٩ - ١٤٠١/٠٦/١٤اطمینان یافت ( see to it that )گزارش
7 | 1
rationale١٢:٤٦ - ١٤٠١/٠٦/١٤استدلال، دلیل آوری منطقیگزارش
7 | 1
obtainable١٢:٠٨ - ١٤٠١/٠٦/١٤اکتسابیگزارش
7 | 1
prospective١٣:٢٣ - ١٤٠١/٠٦/١٣در بازاریابی میشه مشتری بالقوه، یعنی شخصی که میتواند به مشتری تبدیل شود. یا عضو بالقوه، فردی که میتواند به عضو یک انجمن تبدیل شود و گزینه مناسبی است.گزارش
21 | 1
absentee١٤:١٣ - ١٤٠١/٠٦/١١خفیه. سرّی مثل علوم و مکاتب خفیه یا سرّی.گزارش
7 | 1
secrecy١٩:٤٤ - ١٤٠١/٠٦/٠٤رازورزیگزارش
7 | 0
incidence١٢:٣٩ - ١٤٠١/٠٦/٠١تصادفی، شانسیگزارش
7 | 1
adventurer٢٣:٣٩ - ١٤٠١/٠٥/٢٨1 - ماجراجو 2 ( قدیمی ) : کسی که از طریق روش های غیر اخلاقی و فریبکارانه تلاش میکند ثروتمند یا مشهور شود: شیادگزارش
7 | 0
base motives٢٠:٣٣ - ١٤٠١/٠٥/٢٨انگیزه های خودخواهانه و بدگزارش
7 | 0
down through٢٢:٥٨ - ١٤٠١/٠٥/١٧در طول دوره ای طولانیگزارش
12 | 1
the road to hell is paved with good intentions٠٤:٠٨ - ١٤٠١/٠٥/١٧منظور این عبارت و مَثل این است که شکست در انجام نیات خوب پیامدهای ناگواری میتواند داشته باشد. به عبارتی، جهنم پر است از افرادی که نیات خوب داشتند اما ... گزارش
9 | 1
ochrana١٦:٤٠ - ١٤٠١/٠٥/١٦آخرانا یک نیروی پلیس مخفی امپراتوری روسیه و بخشی از اداره پلیس وزارت امور داخلی ( MVD ) در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ بود که توسط سپاه ویژه ژاندارم ... گزارش
5 | 0
sword of damocles١٧:٢٠ - ١٤٠١/٠٥/١٤تقریباً معادل مَثلِ ایرانی: اجلش بالای سرش هستگزارش
2 | 1
daily bread١٣:٠٢ - ١٤٠١/٠٥/٠٧مایحتاج روزانهگزارش
7 | 0
distract١٩:٥٥ - ١٤٠١/٠٤/٢٧گمراه کردن، منحرف کردن، حواس پرت کردنگزارش
9 | 1
plague١٩:٥٣ - ١٤٠١/٠٤/٢٧هر نوع بیماری مخصوصاً واگیردار و کشندهگزارش
7 | 0
in circulation٢٢:٠١ - ١٤٠١/٠٤/٢٤در گردش، در جریان، بر سر زبانها، روی دورگزارش
7 | 0
pawn١٦:٢٢ - ١٤٠١/٠٤/٢٤مهره، بازیچه، آلت دست، عامل، وسیلهگزارش
7 | 0
as nothing more than٢٠:٠٣ - ١٤٠١/٠٤/١٩همانگزارش
5 | 0
occultist١٩:٠١ - ١٤٠١/٠٣/٢٢محقق علوم خفیه و سرّی.گزارش
7 | 0
sanctify١٥:٣٥ - ١٤٠١/٠٢/٢٥توجیه. مثال: The end sanctifies the means هدف وسیله را توجیه میکندگزارش
7 | 0
going forward١٦:٥١ - ١٤٠١/٠٢/٠٩گاهی مترادف going on نیز میشود به معنی چیزی که در جریان، در حال وقوع و رخداد است.گزارش
7 | 1
in the grand scheme of things١٩:٢٢ - ١٤٠١/٠٢/٠٣در کل، روی هم رفته. من مجموع.گزارش
2 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده



practicing١١:٢٥ - ١٤٠٠/٠٢/١٤
• He's no longer a practicing attorney.
او دیگر وکیلی فعال نیست. ( دیگر وکالت نمی کند )
25 | 1
stand١٢:٣٧ - ١٣٩٨/١٠/٢٨
• As a salesclerk, he stands behind the counter all day.
او به عنوان فروشنده، کل روز را پشت پییشخوان سپری می کند.
39 | 1
follow٠١:٠٤ - ١٣٩٨/٠١/١٩
• He followed me down the street.
او مرا در خیابان دنبال کرد.
94 | 14
fine١٩:٤٠ - ١٣٩٨/٠١/١٧
• I know a fine wine when I taste it.
من یه شراب خوب رو با مزه کردنش تشخیص می دم.
76 | 1
ever١٤:٤٨ - ١٣٩٧/١٠/٢٠
• We are ever in his debt.
همیشه به او مدیون/بدهکاریم.
51 | 1
roughly٢٣:٤٤ - ١٣٩٧/١٠/١٩
• She treated the baby roughly.
او با کودک با خشونت رفتار کرد.
80 | 2
even though١٢:٤٤ - ١٣٩٧/٠٨/١٥
• always listen to your heart because even though it's on your left side, it's always right.
همیشه ندای قلبتان را بشنوید، زیرا با اینکه در سمت چپ [بدنتان] قرار دارد، همیشه درست می گوید ( حق با اوست ) .
255 | 5
quote١٩:٤٨ - ١٣٩٧/٠٨/١٢
• He quoted Shakespeare, hoping to impress her.
او از شکسپیر نقل کرد، به امید انکه وی ( مونث ) را تحت تأثیر قرار دهد.
30 | 1
drip١٦:٤٤ - ١٣٩٧/٠٥/٢٦
• The faucet has developed a drip.
{این} شیرآب چکه کرده است.
30 | 1
bagging١٥:٤٧ - ١٣٩٧/٠٥/٢٦
• He got a job bagging groceries.
او ( مذکر ) شغل یا پست بسته بندی مواد غذایی را گرفت.
14 | 0