make a move

جمله های نمونه

1. Unless we make a move soon, we shall not be able to fulfill our plan.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که به زودی حرکتی انجام ندهیم، نمی توانیم برنامه خود را محقق کنیم
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه به زودی حرکت کنیم، ما قادر نخواهیم بود نقشه خود را عملی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's getting late-we'd better make a move.
[ترجمه گوگل]دیر می شود - بهتر است حرکتی انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]داره دیر می شه - بهتره حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The moment had finally come to make a move.
[ترجمه گوگل]بالاخره لحظه حرکت فرا رسیده بود
[ترجمه ترگمان]لحظه به لحظه فرا رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We should make a move —it's really late.
[ترجمه گوگل]ما باید حرکتی انجام دهیم - واقعاً دیر شده است
[ترجمه ترگمان]باید حرکت کنیم - خیلی دیر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We'll make a move to the city next week.
[ترجمه گوگل]هفته آینده به شهر حرکت خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]هفته دیگه به شهر نقل مکان می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's getting dark; we'd better make a move.
[ترجمه گوگل]داره تاریک میشه بهتره یه حرکتی انجام بدیم
[ترجمه ترگمان]هوا دارد تاریک می شود، بهتر است حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's getting late - we ought to make a move.
[ترجمه گوگل]دیر شده است - ما باید حرکتی انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]داره دیر می شه - باید حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't make a move!
[ترجمه گوگل]حرکتی نکن!
[ترجمه ترگمان]تکون نخور!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first to make a move was Shah Shuja, the Emperor's second son and viceroy of Bengal.
[ترجمه گوگل]اولین کسی که حرکت کرد شاه شجاع، پسر دوم امپراتور و نایب السلطنه بنگال بود
[ترجمه ترگمان]نخستین بار بود که شاه شجاع، پسر دوم امپراطور و نایب السلطنه بنگال، حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was like trying to make a move at chess when you were already mated.
[ترجمه گوگل]مثل تلاش برای انجام یک حرکت در شطرنج زمانی بود که قبلاً با هم جفت شده بودید
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که در بازی شطرنج دست و پنجه نرم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I think that gave him the courage to make a move during a boring zero-zero showdown between the Dallas someones and the Chicago something elses.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم این به او شجاعت داد تا در طول یک مسابقه کسل‌کننده صفر-صفر بین افراد دالاس و شیکاگوی چیزهای دیگر حرکت کند
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که این شجاعت را به او داد که در طول یک مقایسه خسته کننده صفر صفر بین دالاس someones و شیکاگو یک چیز دیگر حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unless we make a move soon, we shall be in a weak position.
[ترجمه گوگل]اگر به زودی حرکتی انجام ندهیم، در موقعیت ضعیفی خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه به زودی حرکت کنیم، ما در یک موقعیت ضعیف خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But, forward much make a move became the truth fallacious.
[ترجمه گوگل]اما، حرکت بسیار به جلو به حقیقت مغالطه آمیز تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اما، پیش از آن که حرکتی ازسر گیرد، حقیقت سفسطه آمیز بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'bide your time'for a good opportunity to make a move.
[ترجمه گوگل]وقت خود را برای یک فرصت خوب برای حرکت در نظر می گیرید
[ترجمه ترگمان]تو منتظر فرصت مناسبی برای حرکت دادن به یک حرکت خوب هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• take a step; take a turn, move a game piece (in chess or other games)

پیشنهاد کاربران

SYN: go
رفتن - راه افتادن
ترک کردن مکانی یا انجام حرکت و جابجایی
یه حرکتی بزنم
هرکدوم از این معانی ذیل ر پیشنهاد میکنم:
اقدام کردن، حرکت کردن، رهسپار شدن، شروع کردن، دست بکاری زدن، برخاستن، پاشدن و رفتن، روانه کردن و. . .
برای مثال، به بیت دوم این شعر توجه کنین:

...
[مشاهده متن کامل]

You know you want me
خودت که میدونی چقدر من رو میخوای،
so make a move
پس یالا اقدام کن / پس بدو حرکت کن / لذا رهسپار کوی ما شو/ پس شروع کن/ پس دست به کار شو/ پس برخیز / پس پاشو از جات و بیا اینجا / حالا که اینطوره، سمت من روانه شو و. . .
که ملاحظه میکنین هرکدوم از معانی و ترجمه هایی که ذکر کردم، با معنی بیت دوم این شعر، جور درمیاد.

دست به کار شدن
یه تکونی بخود دادن
راه بیفت
حرکت کن

بپرس