objectively


جنانکه در خارجمعقول باشد، با داشتن وجود خارجی، بطورواقعی یا خارجی

جمله های نمونه

1. Everything that exists objectively can be understood.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که به طور عینی وجود دارد قابل درک است
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که به طور عینی وجود داشته باشد، می تواند درک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His work was judged objectively as well as subjectively.
[ترجمه fen] کار او بدون تعصب و بطور واقع بینانه مورد قضاوت قرار گرفت
|
[ترجمه گوگل]کار او به صورت عینی و همچنین ذهنی مورد قضاوت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]کار او به صورت عینی و نیز به طور ذهنی مورد قضاوت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Stand back and look objectively at the problem.
[ترجمه گوگل]عقب بایستید و به صورت عینی به مشکل نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]عقب بایستید و به طور عینی به مشکل نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Can these effects be objectively measured?
[ترجمه گوگل]آیا می توان این اثرات را به طور عینی اندازه گیری کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این آثار می توانند به طور عینی اندازه گیری شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Judges must weigh the evidence logically and objectively.
[ترجمه Asma] داوران باید مدارک را به صورت منطقی و واقع بینانه مورد ارزیابی قرار دهند.
|
[ترجمه گوگل]قضات باید شواهد را به طور منطقی و عینی بسنجند
[ترجمه ترگمان]داوران باید شواهد را به طور منطقی و به طور عینی ارزیابی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We simply want to inform people objectively about events.
[ترجمه گوگل]ما فقط می خواهیم مردم را به طور عینی در مورد رویدادها آگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بسادگی می خواهیم مردم را به طور عینی در مورد حوادث مطلع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Looked at objectively, the situation is not too bad.
[ترجمه گوگل]با نگاه عینی، وضعیت خیلی بد نیست
[ترجمه ترگمان]به طور عینی، وضعیت خیلی بد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Try to view the situation objectively.
[ترجمه گوگل]سعی کنید وضعیت را عینی ببینید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید وضعیت را به طور عینی مشاهده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Try to view situations more objectively, especially with regard to work.
[ترجمه گوگل]سعی کنید موقعیت ها را با دید عینی تر ببینید، به خصوص در مورد کار
[ترجمه ترگمان]سعی کنید شرایط را به صورت عینی و به خصوص با توجه به کار مشاهده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He hoped they would write objectively about China.
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که آنها به طور عینی در مورد چین بنویسند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار بود که آن ها به طور عینی در مورد چین بنویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was too upset to see things objectively.
[ترجمه گوگل]آنقدر ناراحت بودم که نمی‌توانستم چیزها را عینی ببینم
[ترجمه ترگمان]من خیلی ناراحت بودم که چیزها رو در واقعیت می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Look at your skills objectively when deciding on a career change.
[ترجمه گوگل]هنگام تصمیم گیری در مورد تغییر شغل، به مهارت های خود به طور عینی نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که در مورد تغییر شغل تصمیم گیری می کنید، به مهارت های خود نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But what happens if work is demonstrably and objectively a bad experience?
[ترجمه گوگل]اما اگر کار به طور آشکار و عینی یک تجربه بد باشد چه اتفاقی می‌افتد؟
[ترجمه ترگمان]اما اگر کار به روشنی و به طور عینی یک تجربه بد باشد چه اتفاقی می افتد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They must take a realistic view and look objectively when deciding which movements will best describe individuality.
[ترجمه گوگل]آنها باید دیدی واقع بینانه داشته باشند و هنگام تصمیم گیری در مورد اینکه کدام جنبش ها فردیت را به بهترین شکل توصیف می کنند، نگاهی عینی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید دیدگاه واقع گرایانه داشته باشند و هنگام تصمیم گیری درباره اینکه کدام حرکات می تواند فردیت را توصیف کند، واقعی به نظر برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ballater was trying to assess the situation objectively.
[ترجمه گوگل]بالاتر سعی داشت وضعیت را به طور عینی ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان]Ballater سعی داشت وضعیت را به طور عینی ارزیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an unbiased manner, neutrally, impartially

پیشنهاد کاربران

بی غرض
واقع بینانه نیست
به طور عینی و مستقیم
۱. به طور عینی ۲. واقع بینانه
مثال:
Everything that exists objectively can be understood.
هر چیزی که بطور عینی وجود داشته باشد قابل درک شدن است.
objectively:عینی
در فلسفه: بطور عینی/ عینی گرایانه
انصافاً، وجداناً
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : object / objectify
✅️ اسم ( noun ) : object / objection / objectivity / objectification / objective / objector
✅️ صفت ( adjective ) : objective / objectionable
✅️ قید ( adverb ) : objectively
منصفانه
مبتنی و بر پایه عینیات و واقعیات، واقع بینانه
بدون غرض ورزی
بی طرفانه
از دیدگاه بی طرف
بی غرضانه، به طور بی غرض
هدفمند
با بی غرضی
به صورت عینی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)