spiritualist

/ˈspɪrɪt͡ʃəwələst//ˈspɪrɪt͡ʃʊəlɪst/

معنی: روحانی، معتقد بارتباط با ارواح، طرفدار اصول روحانیت ومعنویت، عالم غیر مادی
معانی دیگر: طرفدار اصول روحانیت ومعنویت، معتقد بارتباط باارواح، روحانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a believer in spiritualism.

(2) تعریف: a person absorbed in spiritual matters.

جمله های نمونه

1. A spiritualist had told her he could give her a message from her dead husband.
[ترجمه گوگل]یک روحانی به او گفته بود که می تواند پیامی از طرف شوهر مرده اش به او بدهد
[ترجمه ترگمان]A به او گفته بود که می تواند پیغامی از شوهر مرده اش بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was a poet and an ardent spiritualist.
[ترجمه گوگل]او شاعر و روحانی پرشور بود
[ترجمه ترگمان]شاعر بود و یک شاعر سرکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Neither was a spiritualist, but both connected contemporary ideas of earthbound survival with the ancient superstition of eternal youth.
[ترجمه گوگل]هیچ‌کدام روحانی‌گرا نبودند، اما هر دو ایده‌های معاصر بقای زمین را با خرافات باستانی جوانی ابدی مرتبط کردند
[ترجمه ترگمان]نه spiritualist، بلکه هر دو اندیشه های معاصر مربوط به بقای فضایی را با خرافات باستانی جوانان ابدی پیوند می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She told me once that Spiritualists ate sweets during the service.
[ترجمه گوگل]او یک بار به من گفت که روحانیون در حین خدمت شیرینی می خوردند
[ترجمه ترگمان]یه بار بهم گفت که \"spiritualists\" موقع مراسم شیرینی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The First Spiritualists needed no encouragement.
[ترجمه گوگل]اولین روحانیون نیازی به تشویق نداشتند
[ترجمه ترگمان]گروه اول نیازی به تشویق و تشویق نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My father had become a Spiritualist almost by accident.
[ترجمه گوگل]پدرم تقریباً تصادفی روحانی شده بود
[ترجمه ترگمان]پدرم تصادف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The next week saw a constant procession of Spiritualists in and out of our kitchen.
[ترجمه گوگل]هفته بعد شاهد یک صف ثابت روحانیون در داخل و خارج از آشپزخانه ما بودیم
[ترجمه ترگمان]هفته بعد یک دسته ثابت از spiritualists در داخل و خارج از آشپزخانه ما را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The First Spiritualists were camped out at the edge of a grove of birch trees.
[ترجمه گوگل]اولین روحانیون در لبه بیشه ای از درختان توس اردو زده بودند
[ترجمه ترگمان]نخستین spiritualists در حاشیه بیشه ای انبوه درختان غان در حال اردو زدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The spiritualist strives so diligently to live in the spirit that he or she neglects the mind and body – as if life on earth is something to "get through" until moving into the hereafter.
[ترجمه گوگل]معنویت گرا چنان سخت کوشش می کند تا در روح زندگی کند که از ذهن و بدن غافل می شود - گویی زندگی روی زمین چیزی است که باید از آن عبور کرد تا اینکه به آخرت رفت
[ترجمه ترگمان]The با تلاش فراوان تلاش می کند تا در روح زندگی کند که او ذهن و جسم را نادیده می گیرد - گویی زندگی روی زمین چیزی است که تا این پس از آن عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alternately, you can commission a spiritualist at your home point to revive you for a minor experience point penalty.
[ترجمه گوگل]متناوباً، می‌توانید به یک روحانی در نقطه اصلی خود مأموریت دهید تا شما را برای یک جریمه امتیاز تجربه جزئی احیا کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، شما می توانید یک spiritualist را در منزل خود انجام دهید تا شما را به خاطر یک جریمه نقدی کوچک احیا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He would be a spiritualist if he didn't think rational knowledge comes from perceptual knowledge.
[ترجمه گوگل]اگر فکر نمی کرد که معرفت عقلانی از دانش ادراکی می آید، یک روحانی گرا بود
[ترجمه ترگمان]اگر فکر نمی کرد دانش منطقی از دانش ادراکی سرچشمه می گیرد، او یک spiritualist خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. " That's Jules Wallace, the spiritualist. "
[ترجمه گوگل]"این جولز والاس است، روحانی‌گرا "
[ترجمه ترگمان] \"اون\" جولز والاس \"- ه،\" spiritualist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such was my sole experience in dabbling with the occult, when I met Beth and Ida Perry - practising spiritualists.
[ترجمه گوگل]زمانی که بث و آیدا پری را ملاقات کردم - که روحانیون تمرین می کردند - تنها تجربه من در ارتباط با غیبت چنین بود
[ترجمه ترگمان]این تنها تجربه من در این بود که وقتی بت و آیدا و آیدا با practising آشنا شدم، سر در بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He delayed having an operation for nine months, preferring instead to try macrobiotic diets and to see a spiritualist.
[ترجمه گوگل]او عمل جراحی را به مدت 9 ماه به تعویق انداخت و به جای آن ترجیح داد رژیم های غذایی ماکروبیوتیک را امتحان کند و به یک روحانی مراجعه کند
[ترجمه ترگمان]او به مدت نه ماه به تاخیر افتاد و بجای آن ترجیح داد که رژیم غذایی خود را امتحان کند و to را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روحانی (اسم)
priest, clergyman, clergy, spiritualist, marabout

معتقد به ارتباط با ارواح (اسم)
spiritualist

طرفدار اصول روحانیت و معنویت (اسم)
spiritualist

عالم غیر مادی (اسم)
spiritualist

انگلیسی به انگلیسی

• one who believes in spiritualism; one who is involved in the spiritual aspect of things
a spiritualist is someone who believes that people who are alive can communicate with the spirits of people who are dead, and who attempts to do this.

پیشنهاد کاربران

معنویت گرا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : spiritualize / spirit
✅️ اسم ( noun ) : spirit / spirituality / spiritualism ( spiritism ) / spiritualist / spiritual / spiritualization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : spiritual / spiritualized / spiritless / spirited / spirituous ( spiritous )
✅️ قید ( adverb ) : spiritually / spiritlessly / spiritedly

بپرس