newfound

/ˈnuːˈfaʊnd//ˈnuːˈfaʊnd/

معنی: بدیع، نوظهور، تازه پیدا شده، جدید الاکتشاف، جدید الاختراع
معانی دیگر: جدید الاکتشاف، جدید الاختراع، تازه پیداشده، نوظهور، بدیع

جمله های نمونه

1. The fall of the Ceausescu government brought newfound freedom to millions in Romania.
[ترجمه گوگل]سقوط دولت چائوشسکو آزادی جدیدی را برای میلیون ها نفر در رومانی به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]سقوط دولت Ceausescu آزادی جدیدی را به میلیون ها نفر در رومانی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She savored her newfound freedom.
[ترجمه گوگل]او از آزادی تازه یافته اش لذت برد
[ترجمه ترگمان] اون از آزادی جدیدش خوشش اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In our newfound realisation, we have coined the word holistic to summarise this concept.
[ترجمه گوگل]در تحقق تازه‌ای که به دست آورده‌ایم، کلمه کل نگر را برای خلاصه کردن این مفهوم ابداع کرده‌ایم
[ترجمه ترگمان]در این درک تازه، ما واژه جامع را برای جمع بندی این مفهوم ابداع کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the newfound speed has caused other problems.
[ترجمه گوگل]اما سرعت تازه کشف شده مشکلات دیگری را ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]اما این سرعت تازه باعث مشکلات دیگری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They suggested that the newfound connection might explain the apparent link between muscle tension and severe headaches.
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد کردند که این ارتباط جدید ممکن است ارتباط آشکار بین تنش عضلانی و سردردهای شدید را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کردند که این اتصال نوظهور ممکن است ارتباط ظاهری بین تنش ماهیچه و سردردهای شدید را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are indications that home computer buyers' newfound price sensitivity may spread to other market niches.
[ترجمه گوگل]نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه حساسیت جدید خریداران رایانه‌های خانگی به قیمت ممکن است به سایر بخش‌های بازار سرایت کند
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه خریداران کامپیوتر خانگی، حساسیت قیمت جدیدی را ممکن است به niches بازار دیگر سرایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Part of her newfound sense of fashion includes developing a clear sense of what flatters her most.
[ترجمه گوگل]بخشی از حس تازه یافته او از مد شامل ایجاد حس روشنی از آنچه که او را بیشتر تملق می کند، می شود
[ترجمه ترگمان]بخشی از درک جدیدش از مد، شامل توسعه یک حس روشن از چیزی است که بیشتر او را تملق آمیز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. According to Melissa Clearfield, the child's newfound locomotor skill arrives hand-in-hand with a raft of other changes in social behaviour and maturity.
[ترجمه گوگل]به گفته ملیسا کلیرفیلد، مهارت حرکتی تازه کشف شده کودک، دست در دست هم با مجموعه ای از تغییرات دیگر در رفتار اجتماعی و بلوغ می آید
[ترجمه ترگمان]طبق گفته ملیسا Clearfield، مهارت های تازه کشف شده این کودک با یک کلک دیگر در رفتار اجتماعی و بلوغ دست به دست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The newfound native language may have borrowed from Quechua, a language still spoken by indigenous peoples of Peru, Quilter said.
[ترجمه گوگل]کویلتر گفت که زبان مادری تازه کشف شده ممکن است از زبان کچوا، زبانی که هنوز بومیان پرو صحبت می کنند، وام گرفته باشد
[ترجمه ترگمان]Quilter گفت که زبان بومی جدید ممکن است از Quechua گرفته شده باشد، زبانی که هنوز توسط مردم بومی پرو صحبت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What's more, the newfound Leiolepis ngovantrii is no run-of-the-mill reptile—the all-female species reproduces via cloning, without the need for male lizards.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، Leiolepis ngovantrii تازه‌یافته خزنده‌ای معمولی نیست - گونه‌های کاملاً ماده از طریق شبیه‌سازی، بدون نیاز به مارمولک‌های نر تولید مثل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]چیزی که بیشتر است این است که این ngovantrii تازه کشف شده هیچ خزنده - آسیایی نیست - همه گونه مونث از طریق شبیه سازی تکثیر می شوند، بدون نیاز به مارمولک مذکر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But there's no reason to abandon your newfound allure in some empty hotel room.
[ترجمه گوگل]اما دلیلی وجود ندارد که جذابیت جدید خود را در اتاق خالی هتل رها کنید
[ترجمه ترگمان]اما دلیلی نداره allure رو توی یه اتاق هتل خالی ول کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The newfound hilt may have been left behind because it was unwanted, or it may have been inaccessible, according to Moore's colleague Wendy Welsh, a conservator on the project.
[ترجمه گوگل]به گفته وندی ولش، همکار مور، محافظ این پروژه، ممکن است دسته تازه کشف شده به دلیل ناخواسته بودن یا غیرقابل دسترس بودن رها شده باشد
[ترجمه ترگمان]با توجه به گفته یکی از همکاران مور، وندی ولز، یکی از همکاران مور در این پروژه، این دسته تازه کشف شده ممکن است عقب افتاده باشد، زیرا ناخواسته بوده است، یا ممکن است دور از دسترس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wang has very personal reasons for her newfound sense of public spiritedness.
[ترجمه گوگل]وانگ دلایل بسیار شخصی برای حس تازه یافته اش از روحیه عمومی دارد
[ترجمه ترگمان]وانگ دلایل شخصی بسیار شخصی برای حس تازه جدیدش از spiritedness عمومی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A newfound comet is heading towards the sun. It will likely not survive.
[ترجمه گوگل]یک دنباله دار تازه کشف شده به سمت خورشید می رود به احتمال زیاد زنده نخواهد ماند
[ترجمه ترگمان]ستاره دنباله دار جدیدی به سمت خورشید حرکت می کند به احتمال زیاد زنده نخواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدیع (صفت)
original, exquisite, picturesque, novel, newfound

نوظهور (صفت)
newfound, newfangled

تازه پیدا شده (صفت)
newfound

جدید الاکتشاف (صفت)
newfound

جدید الاختراع (صفت)
newfound

انگلیسی به انگلیسی

• a new-found quality, ability, or person is one that you have discovered recently.

پیشنهاد کاربران

تازه یافته، نوظهور
تازه به دست آمده

نو ظهور
تازه پیدا شده
نویافته
کیفیت، توانایی یا شخصی که بتازگی ( اخیراً ) آن را یافته باشید / چیزی که اخیراً کشف کردید
نو کشف

بپرس