come away

جمله های نمونه

1. When did you come away from the tea party?
[ترجمه گوگل]چه زمانی از مهمانی چای بیرون آمدید؟
[ترجمه ترگمان]از کی تا حالا از مهمونی چایی دور شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The paper has started to come away from the walls.
[ترجمه Roxana] کاغذ دیواری ورآمده است.
|
[ترجمه گوگل]کاغذ شروع به دور شدن از دیوارها کرده است
[ترجمه ترگمان]روزنامه شروع به دور شدن از دیوارها کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had to come away from the party early.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم زودتر از مهمانی بیایم
[ترجمه ترگمان]باید زود از مهمونی میومدم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Come away, now. There's nothing to see.
[ترجمه گوگل]حالا بیا دور چیزی برای دیدن نیست
[ترجمه ترگمان]زود باش، زود باش چیزی برای دیدن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One of the wires in the plug had come away.
[ترجمه گوگل]یکی از سیم های دوشاخه جدا شده بود
[ترجمه ترگمان]یکی از سیم ها شروع به فرار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were happy to come away with a draw against Sweden.
[ترجمه گوگل]خوشحال بودیم که با تساوی مقابل سوئد به میدان رفتیم
[ترجمه ترگمان]ما خوشحال بودیم که با یک تساوی در برابر سوئد کنار بیاییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Come away from that cliff edge! You're giving me the jitters!
[ترجمه گوگل]از آن لبه صخره دور شو! تو به من هول می کنی!
[ترجمه ترگمان]از لبه پرتگاه کنار بیا! تو داری من رو از این وحشت می کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The plaster had started to come away from the wall.
[ترجمه گوگل]گچ شروع به دور شدن از دیوار کرده بود
[ترجمه ترگمان]گچ شروع به بیرون آمدن از دیوار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We come away well-pleased with ourselves, perhaps, but seldom have we taken the least delight in others' efforts.
[ترجمه گوگل]شاید با خوشحالی از خود بیرون می آییم، اما به ندرت از تلاش های دیگران کمترین لذت را برده ایم
[ترجمه ترگمان]شاید از خودمان راضی باشیم - شاید، اما به ندرت از تلاش دیگران لذت می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When I come away from working with Slatkin I always feel more mentally alert than when I started.
[ترجمه گوگل]وقتی از کار با اسلاتکین دور می شوم، همیشه از نظر ذهنی هوشیارتر از زمانی که شروع کردم احساس می کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی از کار کردن با slatkin دور می شوم، همیشه نسبت به زمانی که شروع کرده ام هوشیاری ذهنی بیشتری دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A strand of hair had come away from the comb on top of her head and hung dawn her cheek.
[ترجمه گوگل]یک تار مو از شانه بالای سرش جدا شده بود و سپیده دم گونه اش را آویزان کرده بود
[ترجمه ترگمان]طره ای از موی روی سرش از شانه بیرون آمده بود و گونه اش را به روی گونه هایش آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All the more reason to come away with me.
[ترجمه گوگل]دلیل بیشتری برای اینکه با من بیایید
[ترجمه ترگمان] هر دلیلی داره که با من فرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I come away from the courthouse, brushing slowly through the streets, gazing at Liberty's and the Haunch of Venison Avenue.
[ترجمه گوگل]از دادگاه دور می‌شوم، به آرامی خیابان‌ها را رد می‌کنم، به Liberty's و Haunch of Venison Avenue خیره می‌شوم
[ترجمه ترگمان]از دادگاه دور می شوم و به آرامی در خیابان ها راه می روم و به خیابان آزادی و خیابان Venison خیره می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The transfers will often come away with the adhesive tape.
[ترجمه گوگل]انتقال اغلب با نوار چسب از بین می رود
[ترجمه ترگمان]انتقال ها را اغلب با نوار چسب سپری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• detach, come off, come to be detached (e.g, "her arm came off and she had to be rushed into surgery"); leave in a particular condition (e.g., "after the doctor had a long talk with her, she came away sad") come off

پیشنهاد کاربران

Come away with innocence and leave me with my sins.
از جایی آمدن ( با این احساس که. . . . /با این تفکر که. . . /با ایده ی. . . )
We came away thinking that we had done quite well.
ما از آنجا آمدیم با این تفکر که کارمان را خیلی خوب انجام داده بودیم
...
[مشاهده متن کامل]

I came away with the impression that the school was very well run
من از آنجا آمدم با این تاثیر که این مدرسه خیلی خوب اداره میشد
She could alienate a whole list of people, and still come away without knowing which one of them she actually wanted.
آن خانم می توانست از خودش براند یک لیست کامل از افراد را و هنوز از آنجا می آید بدون اینکه بداند کدامیک از آنها را می خواهد

دور شدن
بیرون آمدن از ( مکان یا رویداد و غیره )
We exchanged a few words as we were coming away from the meeting
۱ ) همانطور که از جلسه داشتیم میومدیم بیرون یه خورده صحبت کردیم
۲ ) همانطور که از جلسه داشتیم میومدیم بیرون یه سری صحبتا بین مون رد و بدل شد
...
[مشاهده متن کامل]

▪️▪️▪️
to leave a place with a particular feeling or idea
e. g.
1 ) We came away thinking that we had done quite well.
2 ) A: Look, you wanted to stop, and we've stopped. You've had your rest.
B: Still tired.
Besides, I like it, lying here In the sun.
Well . . .
That's what we came away for.
A: We can't lie here all day!
B: Why not?
. . .

?what are the things I want people to come away with
چیزهایی که می خواهم پس از جدایی در ذهن دیگران ثبت شود، چه هستند؟
1 . جدا شدن separate
The paper has started to come away from the wall
2. رفتن و ترک کردن موقعیت یا وضعیتی خاص
یا رفتن ناگهانی move away_leave_abandon
The man looked drunk so we came away
( اصطلاح ) : جدا شدن و برداشته شدن چیزی از چیز دیگر.
https://idioms. thefreedictionary. com/came away
https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/come - away

بپرس