Roxana

Roxana

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



specimen١١:٥٢ - ١٤٠٢/٠١/١٠اسکناس های نمونه ، Specimen Notes : اسکناس های نمایشی که قبل از تولید و انتشار به منظور معرفی و اظهار نظر و تعیین مشخصات اصلی , چاپ و به سایر بانک ها ... گزارش
0 | 0
recognition١٢:٤٢ - ١٤٠١/١٢/١٤grant recognition رسمیت بخشیدنگزارش
0 | 0
heightened٢٣:٣٧ - ١٤٠١/١٢/١١بی امانگزارش
0 | 0
glimpse٢٣:٢٩ - ١٤٠١/١٢/١١سرک کشیدنگزارش
2 | 0
decency٢٣:١٦ - ١٤٠١/١٢/١١در حالت جمع و در بعضی جاها به معنی مواهب/ موهبت هاستگزارش
0 | 0
vulnerable٢٢:٢٣ - ١٤٠١/١٢/١١زودرنجگزارش
0 | 0
immediately١٠:٢٦ - ١٤٠١/١٢/٠٨در تعریف آکسفورد این گونه آمده: معمولا با حروف اضافه به معنی کنارِ یا بسیار نزدیک به زمان یا مکانی است، پس در بعضی جمله ها معنی دقیقا می دهد ( usual ... گزارش
0 | 0
tapeworm١١:٣٦ - ١٤٠١/١٢/٠٤کرم کدوگزارش
0 | 0
wait in the wings١٠:١٢ - ١٤٠١/١٢/٠٢مترصد فرصت بودنگزارش
0 | 0
play role١٠:٠٩ - ١٤٠١/١٢/٠٢نقش بازی کردن گرته برداری است، بهتر است به جای آن بگوییم: نقش داشتن یا تأثیر داشتنگزارش
0 | 0
sense٠٩:٢٩ - ١٤٠١/١٢/٠٢در بعضی جمله ها: تصورگزارش
0 | 0
essential٠٩:١٨ - ١٤٠١/١٢/٠٢اگر به شکل اسم در جمله آمده بود: بنیاد، شالوده، اساسگزارش
2 | 0
debate٠٩:٠٦ - ١٤٠١/١٢/٠٢جدلگزارش
0 | 0
unforeseeable١٥:٥٤ - ١٤٠١/١١/١٥غیر منتظرهگزارش
0 | 0
taxi١١:٣٢ - ١٤٠١/١١/١٣حرکت هواپیما روی باند فرودگاه پیش از تیک آفگزارش
0 | 0
rule٠٩:٢٩ - ١٤٠١/١١/١٣کاربر safa به طور کلی به قوانین هر ورزشی law می گویند، مثال دیکشنری لانگمن The laws of football.گزارش
0 | 0
followed by٢٣:٤٧ - ١٤٠١/١١/١٢In English the letter Q is always followed by a U, like queen, quality, quantity, question, quick, quiet, quest, quit, quite, queue, quote, quill, qu ... گزارش
0 | 0
unpredictability٠٩:١٤ - ١٤٠١/١١/٠٧تلون دمدمیگزارش
2 | 0
plate٢١:٥٩ - ١٤٠١/١٠/٠٧گراور - کلیشه printer`s plate= کلیشه چاپگزارش
2 | 0
sword of damocles١٨:٤٥ - ١٤٠١/١٠/٠٥خطر قریب الوقوع اجل معلقگزارش
0 | 0
concerning١١:٥١ - ١٤٠١/١٠/٠٣نظر خانم موسوی کاملا درست است. وقتی concerning در نقش حرف اضافه است، اصلا به معنی نگرانی نیست و در معانی درباره، در خصوص، راجع به و. . . می آیدگزارش
5 | 0
particularly١٢:٤٥ - ١٤٠١/١٠/٠١گاهی شدت را نشان می دهد و در معنی خیلی و بسیار می آید.گزارش
12 | 0
some٠٩:٣٦ - ١٤٠١/٠٩/٢٧کاربر N. sh آنچه شما نوشتی صحیح آن می شود: and then some به معنی و شاید هم بیشتر یا شاید هم خیلی بیشترگزارش
2 | 0
now is the time١٠:٠٢ - ١٤٠١/٠٩/٢١حالا وقتشهگزارش
2 | 0
pick up١٠:٤٥ - ١٤٠١/٠٩/٢٠کاربر غلامرضا ثمری، pick up به معنی سوار کردن و بردن است. در دیکشنری Longman آمده: to let someone into your car, boat etc and take them somewhere. ... گزارش
2 | 0
قلم فرسایی١٠:٤٣ - ١٤٠١/٠٩/١٥کاربر فاطمه، اینجا دیکشنری آنلاین است یا محلی برای ترویج ایدئولوژی مذهبی؟گزارش
12 | 0
nearly٠٩:١٣ - ١٤٠١/٠٩/١٠قریب بهگزارش
0 | 0
پور١٧:٤٨ - ١٤٠١/٠٨/٢٩در گویش نائینی پورَه به معنی پسر است.گزارش
2 | 0
دت١٧:٤٦ - ١٤٠١/٠٨/٢٩در گویش نائینی یعنی دخترگزارش
0 | 0
دنده١٧:٤٥ - ١٤٠١/٠٨/٢٩در گویش نائینی دُندَه به معنی زنبور است.گزارش
2 | 1
یورت١٧:٤٣ - ١٤٠١/٠٨/٢٩در گویش نائینی به اتاق یورت می گویند.گزارش
0 | 0
چمچه١٧:٤٢ - ١٤٠١/٠٨/٢٩در نائین و روستاهای اطراف به قاشق چِمچَه می گویند.گزارش
0 | 0
چاوسر ۲۹۸۴٢٢:١٤ - ١٤٠١/٠٨/١٢جفری چاوسر ( به انگلیسی: Geoffrey Chaucer ) ( ۱۳۴۳ میلادی - ۲۵ اکتبر ۱۴۰۰ ) شاعر، نویسنده، فیلسوف و سیاست مدار انگلیسی که او را با کتاب سترگش افسانه ... گزارش
0 | 0
چاوسر٢٢:١٢ - ١٤٠١/٠٨/١٢جفری چاوسر ( به انگلیسی: Geoffrey Chaucer ) ( ۱۳۴۳ میلادی - ۲۵ اکتبر ۱۴۰۰ ) شاعر، نویسنده، فیلسوف و سیاست مدار انگلیسی که او را با کتاب سترگش افسانه ... گزارش
0 | 0
in earnest١١:١٨ - ١٤٠١/٠٨/١٠بر سر حرف خود بودنگزارش
0 | 0
utopia٢٠:٣٥ - ١٤٠١/٠٨/٠١آقای بیرانوند و برخی دوستان دیگری نظر شان بر این است ناکجاآباد اشتباه است، برعکس در ادبیات و عرفان ما ناکجاآباد معادل آرمانشهر به کار رفته، به خصوص د ... گزارش
2 | 0
ریزنقش١١:١٠ - ١٤٠١/٠٧/٢٤جسه غلط است جثه صحیح استگزارش
2 | 0
custom٠٩:٤٧ - ١٤٠١/٠٧/١٩کاربر Alireza custom با costume متفاوته، آنچه شما مثال زدی کلمه costume به معنی لباس هست که حتی صورت نوشتاری آن با custom فرق دارد.گزارش
9 | 0
put effort١٧:٠٢ - ١٤٠١/٠٦/١٣برای کاری زحمت کشیدنگزارش
2 | 0
مبتلا شدن٠٩:١٦ - ١٤٠١/٠٦/٠٤come down with something is a phrasal verb meaning get, take, catch, sicken with or of to become sick with a cold etc. to catch something I think ... گزارش
12 | 0
savage٢١:٥٢ - ١٤٠١/٠٥/١٠savage هم اسم است، هم صفت و هم فعل.گزارش
5 | 0
scruff١٧:٢١ - ١٤٠١/٠٥/٠٨a thin growth of beard = stubble ته ریشگزارش
2 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده



some٠٩:٣١ - ١٤٠١/٠٩/٢٧
• ten weeks and then some
ده هفته و شاید هم بیشتر
2 | 0
some٠٩:٣٠ - ١٤٠١/٠٩/٢٧
• foursome
چهارنفره - چهارتایی.
0 | 0
judge١٩:٠٨ - ١٤٠١/٠٩/١٨
• I'm happy to give you my opinion, but I'm really no judge of wine.
خوشحالم از اینکه نظرم را به شما می گویم، اما درباره مشروب واقعا نظری ندارم.
2 | 0
judge١٩:٠٢ - ١٤٠١/٠٩/١٨
• The captain judged that the ship would make land by morning.
نظر ناخدا این بود که کشتی صبح به خشکی می رسد.
0 | 0
sit down٠٧:٥٨ - ١٤٠١/٠٧/٢٥
• You don't need to stand. Please sit down.
چرا ایستاده اید، بنشینید لطفا.
9 | 1
kick the bucket١٩:٣٨ - ١٤٠١/٠٥/١٩
• My horse was very sick and for two days I thought he would kick the bucket.
اسبم چنان مریض احوال بود که دو روز تمام فکر می کردم کارش تمام است.
0 | 0
kick the bucket١٩:٣٦ - ١٤٠١/٠٥/١٩
• His heirs were greedily waiting for him to kick the bucket.
ورثه اش حریصانه منتظر بودند سرش را زمین بگذارد.
0 | 0
kick the bucket١٩:٢٨ - ١٤٠١/٠٥/١٩
• The wishes before kick the bucket, that's The Bucket List.
به کارهایی که پیش از مرگ دوست داریم انجام دهیم، bucket list می گویند.
0 | 0
kick the bucket١٩:٢٣ - ١٤٠١/٠٥/١٩
• Jinny was so startled that she nearly kicked the bucket over.
جینی چنان ترسید که نزدیک بود قالب تهی کند.
0 | 0
kick the bucket١٩:٢٠ - ١٤٠١/٠٥/١٩
• As soon as he kicked the bucket, he started to become famous.
همین که غزل خداحافظی رو خوند، مشهور شد.
2 | 0
splendor٢١:٥٥ - ١٤٠١/٠٥/١٠
• All the splendor in the world is not worth a good friend.
همه شکوه و عظمت این دنیا در برابر یک دوست خوب هیچ است.
2 | 0
saint٠٩:٥٤ - ١٤٠١/٠٤/٢١
• A man alone is either a saint or a devil.
انسان صرفا یا شیطان است یا قدیس
0 | 0
melt١٢:٣٧ - ١٤٠١/٠٤/١٤
• Let the cough drop melt in your mouth.
بگذارید قرص مکیدنی در دهانتان آب شود.
2 | 1
melt١٢:٣٥ - ١٤٠١/٠٤/١٤
• Tommy looked as if butter wouldn't melt in his mouth.
انگار کره در دهان تامی آب نمی شد.
0 | 1
come away٢٠:٢١ - ١٤٠١/٠٤/٠٣
• The paper has started to come away from the walls.
کاغذ دیواری ورآمده است.
0 | 0
like١٨:٢٥ - ١٤٠١/٠٤/٠٢
• She cooks like her mother.
دست پختش به مادرش رفته
2 | 1