ترجمه‌های Roxana (١٧)

بسیاری از نوجوانان جوش می زنند.

ده هفته و شاید هم بیشتر

چهارنفره - چهارتایی.

خوشحالم از اینکه نظرم را به شما می گویم، اما درباره مشروب واقعا نظری ندارم.

نظر ناخدا این بود که کشتی صبح به خشکی می رسد.

چرا ایستاده اید، بنشینید لطفا.

اسبم چنان مریض احوال بود که دو روز تمام فکر می کردم کارش تمام است.

ورثه اش حریصانه منتظر بودند سرش را زمین بگذارد.

به کارهایی که پیش از مرگ دوست داریم انجام دهیم، bucket list می گویند.

جینی چنان ترسید که نزدیک بود قالب تهی کند.

همین که غزل خداحافظی رو خوند، مشهور شد.

همه شکوه و عظمت این دنیا در برابر یک دوست خوب هیچ است.

انسان صرفا یا شیطان است یا قدیس

بگذارید قرص مکیدنی در دهانتان آب شود.

انگار کره در دهان تامی آب نمی شد.

کاغذ دیواری ورآمده است.

دست پختش به مادرش رفته