پیشنهادهای افشین حاجی طرخانی (٨٩١)
حاصل، حاصله. نتیجه. پیامد. متعاقب.
در علوم نظامی:1 - تدارکات جنگی. 2 - مهمات جنگی
مردود، رد شده، تکذیب شده
متن خیلی طولانی یا کتاب خیلی حجیم و ملال آور ( برای نشان دادن نارضایتی این صفت به کار می رود )
واقف
اشاره به مؤسسان کشور ایالات متحد که اکثراً فری میسن بودند.
شاهد عینی
نظام اعتقادی
معنویت گرا
کاپیتالیست به حامی کاپیتالیسم ( نظام سرمایه داری ) نیز گفته میشود.
طولانی
مدرک عینی و محرز
هم وند: هم گروهی
دمیدن در آتش چیزی / هیزم در آتش چیزی ریختن /آتش بیار معرکه
1 - کسی که سِمت مهمی در بانک دارد 2 - کسی که صاحب یا مالک یا سرمایه گذار یک بانک است
متعهد
قبضه کردن
عصر روانگردان به دوره ایجاد تغییرات اجتماعی، موسیقی و هنری متأثر از مواد روانگردان گفته می شود که از اواسط دهه 60 تا اواسط دهه 70 میلادی رخ داد.
سه جلدی ( کتاب )
محتمل و ممکن کردن چیزی، به ویژه چیزی که غیر محتمل یا عجیب است/ پررنگ کردن چیزی/ تقریباً معادل رنگ واقعیت بخشیدن به چیزی در فارسی. مثال We have ne ...
راهنمایی کردن / الهام بخشیدن، ایده و نظر دادن به کسی
در معرض دید عموم قرار دادن هر چیزی، افشای عمومی هر چیزی
غیر قابل انکار، مسلم، قطعی
برادر روحانی ( لاتین: frater, انگلیسی: friar و فرانسوی: Fr�re ) به طلبهٔ دینی صدقه گیر کاتولیک گفته می شود که هنوز به درجات بالاتر کلیسایی نظیر کشیش ...
انقلابی، حامی انقلاب
پابرجا ماندن
be into something 1علاقه مند بودن به چیزی be onto something 2 کشف کردن و پی بردن به چیزی، ساختن چیزی، ارائه چیزی get onto somebody/something 3 سر و ...
جاه طلبانه
پذیرفتن چیزی از روی ظاهر آن، بجای تحقیق و مطالعه در موردش
با گذشت زمان in process of time As time passes; at a later time
مکاتب، طریقت ها
بی گناهی
ساختارشکنی قبولاندن عقاید جدید و کاملاً متفاوت به مردم به ویژه در حوزه سیاسی و اجتماعی
جکوبینیسم / جکوباینیسم ( مکتب جَکوبایت ها یا یعقوبی ها )
نزدیک به پایان / منتهی / واپسین / آخرین waning days of the French Revolution روزهای پایانی، واپسین و منتهی به انقلاب فرانسه
نظام فکری، نظام عقیدتی
دو آتشه ( بار منفی دارد )
عقیدتی ( چه مذهبی چه غیر مذهبی )
توقیف یا مصادره اموال
بلند پایه، والا مقام، عالی مقام
فرد زحمت کش، سختکوش / فردی که به سختی کار میکند به ویژه در سطوح کارگری و غیر مدیریتی
مصمم
وقت co قبل از لغت found می آید یعنی مشارکت در تأسیس.
تلفظ صحیح: فری مِیسِنِری / free mason در لغت به معنای بنّای آزاد است و فری میسنری به معنی میسن گرایی است. مکتب و اییئن میسن ها.
ساختارشکن
ممنوعه
بی خبر و ناآگاه گذاشتن
متخلف
سیستم یا نظام گاه شماری، مثل سیستم گاه شماری هجری، سیستم گاه شماری میلادی و . . . ( سیستم دوست یابی هم معنی میدهد )
اطمینان یافت ( see to it that )
استدلال، دلیل آوری منطقی
اکتسابی
در بازاریابی میشه مشتری بالقوه، یعنی شخصی که میتواند به مشتری تبدیل شود. یا عضو بالقوه، فردی که میتواند به عضو یک انجمن تبدیل شود و گزینه مناسبی است.
خفیه. سرّی مثل علوم و مکاتب خفیه یا سرّی.
رازورزی
تصادفی، شانسی
1 - ماجراجو 2 ( قدیمی ) : کسی که از طریق روش های غیر اخلاقی و فریبکارانه تلاش میکند ثروتمند یا مشهور شود: شیاد
انگیزه های خودخواهانه و بد
در طول دوره ای طولانی
منظور این عبارت و مَثل این است که شکست در انجام نیات خوب پیامدهای ناگواری میتواند داشته باشد. به عبارتی، جهنم پر است از افرادی که نیات خوب داشتند اما ...
آخرانا یک نیروی پلیس مخفی امپراتوری روسیه و بخشی از اداره پلیس وزارت امور داخلی ( MVD ) در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ بود که توسط سپاه ویژه ژاندارم ...
تقریباً معادل مَثلِ ایرانی: اجلش بالای سرش هست
مایحتاج روزانه
گمراه کردن، منحرف کردن، حواس پرت کردن
هر نوع بیماری مخصوصاً واگیردار و کشنده
در گردش، در جریان، بر سر زبانها، روی دور
مهره، بازیچه، آلت دست، عامل، وسیله
همان
محقق علوم خفیه و سرّی.
توجیه. مثال: The end sanctifies the means هدف وسیله را توجیه میکند
گاهی مترادف going on نیز میشود به معنی چیزی که در جریان، در حال وقوع و رخداد است.
در کل، روی هم رفته. من مجموع.
دیرینه "there are still some lingering doubts in my mind" هنوز سوء ظن های دیرینه ای توی ذهنم مونده
رصد، نظارت، مراقبت، پایش، بررسی دقیق، استراق سمع و . . .
اخترزیست شناس اخترزیست شناسی یا برون زیست شناسی ( به انگلیسی: Astrobiology ) بررسی منشأ و خاستگاه، فرگشت، توزیع، و آیندهٔ حیات در جهان: زندگی فرازمی ...
کاملاً تحریف و وارونه کردن چیزی
اعتقاد به دونگانگی و ثنویت ، ثنویت گرا، دوگانه گرا، دوگانه دوتا پرست ترجمه دقیقی نیست. برخی مذاهب یا ادیان به وجود دو نیروی خیر و شر و یا دو خدای نی ...
کلمه ای عِبری از القاب خدای دین یهودی ( یهوه ) به معنی �ارباب من�
کسی که اندیشه ها و راه و روشهای زندگی معمولی جامعه را نمی پذیرد و به اندیشه هایی علاقه مند است که پیش از تئوری های اقتصادی و علمی امروزی وجود داشتند. ...
تحت شعاع
اولیه، آغازین
به کرّات، بسیار غالب، به دفعات زیاد، بارها، مکرراً. اصلاً معنی هرازگاهی نمیدهد و متضاد آن است.
شورا
تظاهر کردن
بنا بر گزارش ها، بنا بر روایات، گفته می شود که. . .
به عنوان فعل: چرخ دادن، غلت دادن، گرداندن، حرکت دادن
زیر بار قرض و بدهی بودن
َشروع ناگهانی
به نظر می رسد که تلفظ صحیح این لغت کازاک باشد. زیرا متفاوت از قوم قراق Kazakhs است
معنی دوم: بارون یا بارون های دزد اصطلاحی است که در قرن 19 در امریکا برای اشاره به سرمایه داران بی رحم و انحصار طلب به کار میرفت.
معاملات مالی، پول
وانمود کردن
اوضاع پیچیده
پژوهشی
معادل : به اصطلاح وقتی کلمه ای معمولا در کتاب های انگلیسی در گیومه قرار می گیرد، منظور این است که معنی عینی و ظاهری آن چنین است و این عبارت به اصطلا ...
1 - خرابی 2 - چکیده / خلاصه https://www. ldoceonline. com/dictionary/breakdown
جاگیرنده سرپرست
تأمل برانگیز
نام دیگر قاره ی افسانه ای مو یا لموریا
شوالیه گری
یوگایی، مربوط به یوگا
محض رضای مسیح، خدا و . . .
برگشتن ورق روزگار. تغییر یکباره ی اوضاع ( معمولاً بار منفی دارد )
فردی باهوش و پلید
خیابان فرعی. معادل backstreet
وقت، طلاست ( زمان بسیار باارزش است )
جست و جوی دیرینه خواست دیرینه
معرفت و خداشناسی در مکاتب گنوسی
خاص، منحصربه فرد، بی همتا، یکتا، بی نظیر
اقصی نقاط
جنگل بارانی درست است و جنگل استوایی نوعی جنگل بارانی محسوب می شود.
سیاره ی موطن خدایان فرازمینی به نام آنوناکی که طبق تحقیقات و کتب زکریا سیچین در الواح باستانی سومری ثبت شده اند. سیچین معتقد بود که این سیاره در مدار ...
موجود، حاضر، دم دست، در دسترس
حامی جهانی سازی جهانی سازی گرا
رئیس سابق ( ولی هنوز شاغل ) در یک شرکت When you see someone introduced as a company's Chairman Emeritus, it means you're looking at a person who onc ...
ذی نفوذ، دارای لابی ( سیاست )
وابسه به مراسم پاگشایی، معارفه، تشرف
نهان جاندار شناس کسی که به مطالعه ی جانداران مخفی می پردازد.
یار دبستانی
1 - چیزی بسیار جذاب و خواستنی که نتوانید در برابرش مقاومت کنید. 2 - چیزی بسیار قوی و غیر قابل توقف. https://www. ldoceonline. com/dictionary/irres ...
در چندین دیکشنری مرجع، تنها به معنی زیر است: پول رهایی یا آزادی فردی از زندان یا اسارت.
ضمنی و غیرمستقیم
نو کشف
there is no question of به معنی غیرممکن https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/there - is - no - question - of - something there ...
کپی دقیق، المثنی، نمونه ی کاملاً مشابه و یکسان
بازخواست، سرزنش: censure سانسور: censor
در پاسخ به آقای امین، but از butan گرفته شده که در انگلیسی قدیم معانی زیر را داشته - بیرون - بدون - به جز، مگر Origin but Old English butan:“ou ...
سرسخت ( نسبت به یک باور یا دین )
اینکه، بر اساس اینکه، با توجه به اینکه، به علت اینکه https://www. ldoceonline. com/dictionary/the - fact - that
پاگشا نشده: غیر عضو، غیر خودی ( جوامع یا گروه های سرّی ) کسی که در فرقه ای خاص، پاگشا نشده و برای آن فرقه غریبه است.
1 - نگاه به سمت چیزی، روبروی چیزی بودن 2 - در نظر گرفتن، تلقی کردن و فکرکردن به چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/look toward
فرقه ای
کیش زرتشت با نام مَزد یَسنا ( مزدا پرستی )
دروازه ی ستاره ای
کسی که در مبحث یوفو ها ( اشیاء پرنده ناشناخته ) مطالعه، تحقیق و نظریه پردازی می کند.
درست تر نشان دادن یک نظر یا باور. پیشتیبانی و حمایت از آن نظر و باور. تأیید یک نظر یا باور. https://www. ldoceonline. com/dictionary/lend - weig ...
عمود پرواز ( هواپیما و . . . )
حمایت، تقویت، تأیید چیزی مثل یک نظریه. https://www. ldoceonline. com/dictionary/add - weight - to - something
ابراز و افشای احساسات در باره ی چیزی https://www. ldoceonline. com/dictionary/make - no - secret - of - something
افراطی
ترتیب نوشتن ( یا کشیدن ) در یک حرف مثلا حروف پیچیده ی چینی.
تفکیک شده
کارخانه، شرکت تجاری، کارگاه و . . . https://www. lawinsider. com/dictionary/industrial - concern
اردوگاه اقامت اجباری
بسیار دیرین، طولانی و کهن
مورد توجه همگان ( به ویژه رسانه ها ) ، خبر ساز
exo - politics The art or science of government as concerned with creating or influencing policy toward extraterrestrial phenomena and extraterres ...
افراط، زیاده روی https://www. ldoceonline. com/dictionary/an - orgy - of - something
دست به کار شدن
نظامیان
به عنوان فعل: ( گذشته ی grind ) آسیاب شده، سائیده شده، پودر شده
گله رانی کردن، شبانی کردن، گاو چرانی کردن
هر چیز قابل تصور تقریباً همه چیز از شیر مرغ تا جون آدمی زاد
هر چیز قابل تصور تقریباً همه چیز از شیر مرغ تا جون آدمی زاد
هر چیز قابل تصوری. تقریباً همه چیز از شیر مرغ تا جون آدمی زاد.
شالوده
شالوده
It kept gaining weight مُدام وزنش افزایش می یافت
ظرف ذوب فلز که قال در فرایند قالکاری نامیده شده.
در عیارسنجی با آتش ( fire assay ) ناخالصی های فلزات را با فرایند گداختن از فلز حذف و سپس برای تشخیص مقدار فلز موجود، آن را وزن می کنند . م
سند خطی مشی انجام
Seminal is used to describe things such as books, works, events, and experiences that have a great influence in a particular field. . . . author of t ...
از اکنون به بعد، آینده
کوته فکر، دارای تفکر تک بعدی، کسی که تنها به یک موضوع مورد علاقه ی خود فکر می کند.
هدف وسیله را توجیه می کند
پرسه زدن ( به طور مشکوک برای پلیس )
پرسه زدن، به طوری که برای پلیس مشکوک باشد
کسی که در دهه ی 1960 صلح دوست و مخالف خشونت بود و اغلب لباس های عجیب، موی بلند و مواد روانگردان ( مثل ماریجوانا ) داشت. https://www. ldoceonline. c ...
1 - برای نشان دادن اینکه شما متوجه سوال یا مطلبی نشده اید. هان، چی؟ 2 - برای نشان دادن مخالفت: هان؟ 3 - اگر در آخر جمله ی پرسشی بیاد، میشه معادل نه؟ ...
حقایق یا اطلاعات میدانی
مفتخر
مقداری، تا حدی
نسبتاً خوب. ظاهراً خوب. خوب ولی دارای کاستی هایی https://www. ldoceonline. com/dictionary/that - s - it - s - all - well - and - good
نظریه پرداز و معتقد به تئوری های توطئه
بایرن
سفینه ی مادر ( اصلی و بزرگ )
کتاب �هرچه می دانید، بازهم نادرست است�، به روزرسانی و گسترده تر شده ی نظریات ساختارشکنانه ی لوید پای است. او در این کتاب توضیح می دهد که چگونه همه چی ...
اسنی ها
بخش مهم، نکته ی مهم چیزی https://www. ldoceonline. com/dictionary/not - least
پیامد اجتناب ناپذیر یک وضعیت خاص
be on the books مشمول فهرستی بودن مشمول قانون بودن عضو جایی بودن مثل تیم، ورزش، جامعه کارمند جایی بودن، https://dictionary. cambridge. org/diction ...
علاوه بر معانی ذکر شده توسط دوستان: سرپوش گذاشتن
1 - تا حدی، اندکی 2 - به طور مبهم https://www. ldoceonline. com/dictionary/vaguely
1 - به نسبت بقیه 2 - در کل، تا 3 - تا حدی مثال: 1 - فیلمش به نسبت بقیه بد نبود. 2 - فیلمش در کل بد نبود. https://www. merriam - webster. com/dic ...
علاوه بر معانی فوق: ناپسند شمردن، رد کردن، تصویب نکردن، تایید نکردن، مردود شناختن، محکوم شناختن، ابراز نارضایتی کردن، نپذیرفتن به ویژه در ملاء عام
آشوب به پا کردن فردی که از نظر یک گروه، عنصری نامطلوب است. https://en. wikipedia. org/wiki/Throw_the_cat_among_the_pigeons
صعب العبور، دشوار رَس
خم به ابرو آوردن، اخم کردن
زیر پا، یا پشت کسی را یهو خالی کردن. قطع حمایت ناگهانی از کسی. https://idioms. thefreedictionary. com/pull the rug from under
به سختی اشاره کردن به کسی یا موضوعی. اشاره کلی و خیلی مختصر به کسی یا موضوعی. https://idioms. thefreedictionary. com/brush over
پروکنسول یک سرده منقرض شده از نخستی سانان است که از ۲۳ تا ۵ میلیون سال پیش در دورهٔ میوسن می زیسته است. سنگواره های این جانور در شرق آفریقا از جمله ک ...
مستقیماً
اصرار ورزیدن و ادامه داده به کاری
تجربه کردن، کسب کردن، به دست آوردن، در اختیار داشتن، قورت داده، مصرف شده https://idioms. thefreedictionary. com/under their belts
گذشته ی دور https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/way - back
واقعاً زنده بی شک زنده
1 - دست به کاری، کاسبی زدن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/set - up - shop 2 - ماندن طولانی مدت در جایی ( محاوره ای ) https:/ ...
نهایت تلاش را کردن نهایت زور را زدن صورت دیگر: leave nothing in the tank https://www. wordsense. eu/leave_nothing_in_the_tank/
لغزش در قضاوت، اشتباه یا مشکل موقتی، اشتباه یا مشکلی که معمولاً رخ نمی دهد. https://dictionary. cambridge. org/example/english/lapse - of - jud ...
مقاومت، پایداری، سختی
1 - به آرامی پیدا شدن، به وجود آمدن 2 - رخ دادن اشتباهات و عیوب 3 - به آرامی و به دقت به جایی رفتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/en ...
ناظر یا مشاهده گر کم دقت یا کم توجه https://www. merriam - webster. com/dictionary/casual observer
1 - مخفی شدن از چیزی، مثلا خطر 2 - طفره رفتن از پاسخ به سوال https://idioms. thefreedictionary. com/duck and cover
گرفتن تصمیم سرنوشت ساز http://www. idioms4you. com/complete - idioms/drop - the - hammer. html
جُکِ خوبی بود ( برای برای اینکه حرفی که شنیده اید، مسخره بوده ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/that - s - a - good - one
تا حدی درست بودن ( نه کاملاً ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/as - far - as - it - goes
نادیده گرفته شدن، مغفول ماندن یا بی توجه ماندن ( غیر عمد ) در یک جامعه، نظام یا . . . https://idioms. thefreedictionary. com/fell through the cracks
یا حتی کمتر، یا کمتر https://www. yourdictionary. com/if - that
1 - کار زیاد و بیش از حد از کسی یا چیزی کشیدن 2 - مالیات اضافه گرفتن https://www. ldoceonline. com/dictionary/overtax
in time : پیش از وقت on time: سر وقت
از بین رفتن یا دور شدن چیزی شنیدن چیزی مثل صدای زنگ https://www. ldoceonline. com/dictionary/there - goes - something - somebody
کاملاً تضاد یا مغایرت داشتن با آنچه که مردم باور دارند یا می پذیرند. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/fly - in - the - face ...
یخ تاق
معادل فارسی: خودت دست به کار شوی به خاطر اینکه شخص دیگر قادر به انجام کار مشخصی نبوده.
رخ دادن
1 - عقیده قوی یک شخص 2 - اختلاف نظر بین دو نفر https://www. ldoceonline. com/dictionary/contention
1 - خیلی دور از هم یا دور از چیزی 2 - طیف گسترده 3 - مقیاس وسیع https://idioms. thefreedictionary. com/far afield https://www. dictionary. com/brows ...
سازگار شدن و وفق شدن با چیز جدیدی مثلا سبک زندگی یا مکان جدید یاشغل جدید https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/settle - into
پاسخ مستقیم به یک فرمان یا احضار https://www. usingenglish. com/reference/idioms/come to call. html
زحمت کشیدن برای انجام کاری، تلاش برای انجام کاری. خود را به دردسر انداختن برای انجام کاری https://idioms. thefreedictionary. com/go to the trouble
حاوی طلا، مثلا سنگهای معدنی دارای طلا در خود
جلوی دید همگان، آشکارا.
سردرگم
اصطلاح: شرح یک واقعیت به طوری که به مذاق شنونده خوش آید ( که ممکن است با تحریف آن واقعیت همراه باشد ) https://idioms. thefreedictionary. com/put a ...
اصطلاح: متفاوت
تقریباً، حدود https://www. merriam - webster. com/dictionary/more like
عادی و معمولی https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/plain - old
1 - جست و جوی کامل چیزی 2 - تلاش برای کسب اطلاعات از کسی یا چیزی https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/dig - around
با انگشتان چیزی را ( مثل گُل ) بیرون کشیدن. https://www. oxfordlearnersdictionaries. com/definition/english/pinch - off
تقریباً، حول و حوش، در نواحی.
معادل heads start مزیت، پیشرفت اولیه، امتیاز
( اصطلاح ) : وحشت زده کردن افراد به طوری که خارج از قاعده عمل کنند.
بار اخلاقی، مسئولیت اخلاقی
کاملاً درست، کاملاً دقیق. https://www. merriam - webster. com/dictionary/dead - on
قریب به یقین. تقریباً قطعی.
شکست در ابتدای کار
علامه ی دهر. همه چیزدان.
در جایی مستقر شدن، در جایی ماندگار شدن و خو گرفتن. در جایی ریشه دواندن. مثل یک شهر جدید. https://www. ldoceonline. com/dictionary/put - down - root ...
موضوع بحث و اختلاف نظر
به تاریخ اخیر و جدید. به تازگی
تمام عیار، همه جانبه، شدید
غنی
پابرجا
( اصطاح ) : میشه روش شرط بست، میشه بش اطمینان کرد، چیزی که وقوعش حتمی است. https://idioms. thefreedictionary. com/a good bet https://www. collinsdi ...
تماس
تا حدی، تا بخشی، تا قسمتی، حدوداً ، تقریباً، قسمتاً https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - something - of - a - sth https://www. ...
بیش از ، متجاوز از، افزون بر. https://www. merriam - webster. com/dictionary/upwards of
( نجوم ) : پیش دنباله دار، پیش شهاب سنگ
پذیرفته شدن چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/go over
بسیار گسترده و بزرگ ( حفره، زخم و . . . ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/gaping
به فکر، تأمل وا داشتن.
said when giving someone a surprise. "a voice called out ‘Surprise, surprise!’ and all the lights suddenly flashed on" said ironically when one be ...
چیزی را خیلی مهم شمردن https://www. merriam - webster. com/dictionary/place a high value on
چرخه ی زمانی، دوره ی زمانی https://www. ldoceonline. com/dictionary/time - frame#time - frame__2
خالق/پدیدآورنده/مخترع ( زن )
سکنه
کیهانی
مکرراً
علاوه بر معنی بالا معنی زیر نیز می دهد: to show that something is completely false or wrong نشان دادن اینکه چیزی کاملاً نادرست است. https://www. m ...
خرس دورگه قطبی - گریزلی
چه برسد به . . .
آقای رضا، اون owe هست به معنی بدهکار.
Adjective ( anatomy ) On the underside of a digit سطح زیرین یک انگشت https://www. wordsense. eu/subdigital/ https://dictionary. university/Subdigi ...
اصطلاح: 1 - بهای چیزی را پرداخت کردن، ( معمولاً هزینه ی گران دیگری ) 2 - به سوی چیزی جهش کردن https://idioms. thefreedictionary. com/spring for
what become of something چه بر سر . . . آمد، چه اتفاقی برایش رخ داد
فرد کودن dimwit
canine tooth دندان نیش
پیری
فرد رک و راست. صادق و بی شیله پیله.
اصطلاح: مسکوت ماندن چیزی، راکد ماندن چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/leave it at that
اصطلاحی عامیه عمدتاً در امریکا برای اطلاق به فردی خیلی عادی، معمولی، ساده، غیر مشهور، غیر ثروتمند و غیر نیرومند. http://www. learnersdictionary. co ...
سفت و سخت. مثال: قوانین سفت و سخت hard - and - fast rules https://www. ldoceonline. com/dictionary/hard - and - fast
خیلی نزدیک به چیزی یا کسی بودن https://www. merriam - webster. com/dictionary/in the shadow of
جناب علیزاده: پارس، پرده، پول، پل و پارچه از ریشه - پارت - هستند به معنی - بخشی از چیزی - پارس یعنی - بخشی از سرزمین ایران - پارچه یعنی - تکه - ی ...
خیلی نزدیک
پهنه ( زمین )
اصطلاح: از چیزی مطمئن بودن https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/to - know - something - for - a - fact
خیلی متقاوت بودن از چیزی https://www. merriam - webster. com/dictionary/far removed from
به وفور https://www. ldoceonline. com/dictionary/liberally
1 - زندگی با پول و غذای کم 2 - صرفه جویی در غذا و پول https://www. ldoceonline. com/dictionary/eke - out
پرخطر
تمهیدات زندگی روشی که یک شخص نحوه و مکان زندگی خود را ترتیب می دهد. https://www. ldoceonline. com/dictionary/living - arrangements
اصطلاح: عمل مقابله به مثل، تلافی، جبران https://idioms. thefreedictionary. com/return the favor
as many as ( idiom ) —used to suggest that a number or amount is surprisingly large. Examples: As many as 60 students competed for the prize. T ...
جنگلهای انبوهی که شاخه های بلند درختانش تشکیل سقف داده و نور کمی وارد آنها می شود. سایبان جنگل
https://idioms. thefreedictionary. com/lose touch with reality
یگانه
دامنه وسیع، بسیار متنوع
اصطلاح: جا افتادن، پذیرفته شدن بین عامه مردم https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - here - to - stay
زمامداران، مسئولان، حاکمان، قدرت ها و. . .
( اصطلاح ) چیزی آزار دهنده یا هولناک که نادیده گرفتنش سخت است. در فارسی هم تقریباً این عبارت را داریم: درست جلوی صورت کسی بودن https://idioms. t ...
When things turn ugly وقتی یک منازعه و اختلاف، شدت می گیرد یا به خشونت کشیده می شود. ‘When things turn ugly’ is an English expression that describe ...
( اصطلاح ) : پذیریش سختی و بدبختی پذیریش مجازاتی که کسی مستحقش است. https://idioms. thefreedictionary. com/take lumps
( اصطلاح ) : 1 - تفاوت زیاد از چیزی 2 - فاصله زیاد از چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/a far cry from
( اصطلاح ) : کاملاً مخالفت/رد کردن با کسی یا چیزی https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/fly - in - the - face - of - something
به طریقی. یک جوری، به نحوی برای بیان چیزی که از آن مطمئن ولی از جزئیاتش و نحوه اش بی خبریم. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/o ...
وحشتناک
( اصطلاح ) : به همراه https://www. merriam - webster. com/dictionary/in the company of
( اصطلاح ) : جایی را ترک کردن، از چیزی مثل خطر دوری کردن، پنهان شدن. از چیزی حذر کردن. https://www. ldoceonline. com/dictionary/make - yourself - s ...
اوقات تنگ دستی، بی پولی یا سختی. https://idioms. thefreedictionary. com/lean times
( اصطلاح ) : از هر جهت، همه جا، از مناطق مختلف بسیاری https://www. merriam - webster. com/dictionary/far and wide https://www. macmillandictionary. ...
تنها کسی نیست که
نوزاد، بچه تازه متولد شده یا کوچک https://idioms. thefreedictionary. com/little bundle of joy
برای بیان چیزی که هنوز رخ نداده ( جمله منفی می شود ) مثال: This could mean she was a young adult yet to have her first offspring این می توانسته بد ...
جای دست، اثر دست
تا / تا قبل از . . . . up to sunday تا یکشنبه / تا قبل از یکشنبه
سلول های میله ای یا استوانه ای چشم برای دید در شب. rod cells
همخوان
تا حدی، تا حدودی معادل : to some extent
دقت کنید، توجه کنید که . . . ( برای بیان تاکید روی عبارت خاصی ) https://www. merriam - webster. com/dictionary/mind you
وزن برابر مثل وزن کشی در مبارزات ورزشی و . . . https://idioms. thefreedictionary. com/pound for pound
بیرون کشیدن https://idioms. thefreedictionary. com/yank out of
درآوردن، کندن، بیرون کشیدن
1 - بیضی شکل 2 - مبهم https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/elliptical
اوضاع خیلی آشفته و خراب. گندکاری
( اصطلاح ) : به مقدار زیاد. ( برای بیان اختلاف بین دو چیز استفاده می شود ) https://idioms. thefreedictionary. com/by a wide margin
بارز
دگرسان
دودمان
سفر طولانی با پای پیاده
مناسب برای ادامه بقا و زندگی
بی تردید، بدون شک، با قاطعیت
( اصطلاح ) : بهتر از این نمی شود. https://www. merriam - webster. com/dictionary/as good as it gets
( اصطلاح ) : 1 - سروکار داشتن با شرایط بد و کسب بهترین خروجی از آن 2 - چیزی را تا نهایت امکان خوب جلوه دادن 3 - از شرایط بهترین بهره را بردن مشابه: ...
( اصطلاح ) : تلاش بسیار زیاد برای انجام کاری، خصوصاً برای دیگری https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/go - out - of - your - way
به طوری که قابل سرزنش نباشد: خیلی خیلی خوب و کامل. https://idioms. thefreedictionary. com/beyond reproach
1 - از هم اکنون، از حالا به بعد 2 - تاکنون، تا حالا، تا این لحظه https://idioms. thefreedictionary. com/as of https://english. stackexchange. com/ ...
حقیقت دارد. مثال: the same holds true about she همین امر در مورد او صادق است/حقیقت دارد. https://www. merriam - webster. com/dictionary/hold true
اصطلاح: شایان ذکر است. "It is worth noting that" simply means "here's something, which you should remember:" or "here's something you should ...
( اصطلاح ) :خیلی شبیه بودن به یکدیگر ( مثل ظاهر، علایق، باورها ) یه معادل ایرانی: مثل دو سیب که از وسط نصف شده ( ظاهر ) https://idioms. thefreedi ...
کاملاً https://idioms. thefreedictionary. com/all the way
به سمت بیرون خارج شدن/کردن، در رفتن، درآوردن https://idioms. thefreedictionary. com/push out
مربوط به استخوان های کف پا
( اصطلاح ) : تقریباً هیچ چیز، خیلی خیلی کم https://idioms. thefreedictionary. com/next to nothing
تکان دهنده، شگفت انگیز، شگفت آور
خیلی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/a - heck - of - a - sth - sb
اصطلاح: تقریباً داشت موفق می شد اما نشد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/close - but - no - cigar
( اصطلاح ) : 1 - برای بیان تعجب ، خدای من، خدایا 2 - برای برای تاکید، خدای من، خدایا 3 - گاهی نیز برای بیان شوخی استفاده می شود jove: خدای ژوپیتر ( ...
( اصطلاح ) : فهمیدن، دریافتن، آگاه شدن، پی بردن و دیگر فریفته ی کسی یا چیزی نبودن. https://idioms. thefreedictionary. com/get wise to
( اصطلاح ) : توقف روند چیزی از ادامه کار. https://www. ldoceonline. com/dictionary/call - a - halt - to - something
جعل کننده، جاعل، وانمودگر، متظاهر، فریب دهنده
( اصطلاح ) : نقشه ای که لو رفته یا خنثی شده است. https://www. merriam - webster. com/dictionary/the jig is up
( ( با پشم شیشه اشتباه نشود. ) ) پشم شیشه: glass fiber فایبر گلاس ( به انگلیسی: Fiberglass ) کامپوزیتی از الیاف شیشه با مواد پلیمری است که از پشم شی ...
اصطلاح: سطح داخلی چیزی را با مواد دیگری پوشاندن https://idioms. thefreedictionary. com/line with
جناب M. M اون لغت Altar هست که به معنی محراب ( قربانگاه ) است.
پولش مهم نیست. ( هر قیمتی باشه میخرم )
مرغوب، اعلا
horror ( اسم ) : ترس horrify ( فعل ) : ترساندن horrifying ( صفت ) : ترسناک
کسی که به مطالعه ی ردپاهای فسیل شده می پردازد. ایکنولوژیست. نام علم: ایکنولوژی
adverb: absurdly 1 - in an absurd way; ridiculously. به شکل یا روش مهمل و مضحک "he brags absurdly about his horse" 2 - to a very surprising ext ...
عملی و در محیط و شرایط واقعی برخلاف نظری.
به عنوان صفت: واقعی، اصیل، معتبر به عنوان قید: با حسن نیت، بدون غرض
به روش و سلوک و دلخواه خودم ، به سلیقه خودم.
تصویر نگاری کف پا ( مثل ردپاهای ماقبل تاریخ و دایناسورها ) از لغت یونانی pelmato به معنی کف پا gram
شاخ درازان یا بُزگَوَزن ها ( به انگلیسی: Antelope ) یک نام کلی است برای اشاره به گروه بزرگ و مختلفی از گاوسانان آفریقا و اوراسیا. به طور کلی به گاوس ...
سرپرتابه، سر نیزه ( سنگی ) ساخته شده توسط انسانهای نخستین
به خوبی ساخته شده، ماهرانه ساخته شده
لاشخوری، مرده خواری، آشغال گردی.
( اصطلاح ) : get ahead of yourself انجام پیش از موعد یا خیلی زود کاری، انجام کاری پیش از آمادگی. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/engl ...
( جرم شناسی ) : هر ردی مثل خون، مو، نخ، اسپرم و . . . که کسی از خود به جای بگذارد.
اصطلاح: پر بودن از چیزی بیشتر از ظرفیت خود https://idioms. thefreedictionary. com/crammed with
کتاب قطور
بی غرضانه، به طور بی غرض
به طور جامع
جامعه علمی، دانشگاهیان
( اصطلاح ) : حقیقت دردناک، ناراحت کننده https://idioms. thefreedictionary. com/close to the bone
خنده دار و سرگرم کننده
( اصطلاح ) : پاداشی که کسی سزاوارش است. نکته: معمولاً معنی منفی هم میدهد. مثل: مجازات. https://www. merriam - webster. com/dictionary/just rewards
( اصطلاح ) :معنی اصطلاح: مهیا شدن زمینه ی انجام کاری که پیشتر ممنوع بوده. معنی تحت اللفظی: باز شدن دریچه ی سد. https://dictionary. cambridge. org ...
( اصطلاح ) : 1 - فراهم کردن نیاز های افراد مشخص یا خاص. 2 - لغوی: پر کردن حفره، پر کردن کنام زیست محیطی https://www. merriam - webster. com/diction ...
پیروِ
( اصطلاح ) : counts for something ارزش داشتن، مهم بودن، مفید بودن https://idioms. thefreedictionary. com/count for ( something )
اجتناب ناپذیر، برگشت ناپذیر، بی وقفه و بدون توقف
( اصطلاح ) : اوضاع شدیداً هرج و مرج ( خیلی مودبانه ترجمه شده ) معادل: poop storm hits the fan https://dictionary. cambridge. org/dictionary/englis ...
هم تراز
1 - شامل شدن، دربر گرفتن 2 - قرار دادن در داخل ( مثل پرانتز ) 3 - از درنظر گرفتن حذف کردن 4 - در یک دسته قرار دادن https://www. merriam - webster. ...
به طور سازمان یافته
( اصطلاح ) : کسی را با زور مجبور یا تشویق به انجام کاری کردن https://idioms. thefreedictionary. com/shove down throat https://dictionary. cambridge. ...
( اصطلاح ) : اجبار به روبرو شدن با مشکلات و سختیها https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/come - up - against - sth
( اصطلاح ) : معانی ذکر شده در دیکشنری ldoceonline 1 - شامل بودن، عضوی بودن 2 - مربوط و مرتبط بودن با چیزی 3 - رابطه عاشقانه داشتن با کسی 4 - رابطه ج ...
یک باور، قضاوت، یا مکتب فکری براساس اطلاعات https://www. merriam - webster. com/dictionary/informed opinion
( اصطلاح ) : طرح یک ایده سریع، خام و اولیه بدون تفکر به آن https://www. merriam - webster. com/dictionary/spitball https://dictionary. cambridge. or ...
چرند، مهمل، بیهوده، یاوه
به نوبه خود
اصطلاح: 1 - از جای باریک عبور کردن 2 - به سختی قبو ل شدن، عبور کردن https://idioms. thefreedictionary. com/squeeze through
خالص https://www. merriam - webster. com/dictionary/undiluted
غیرقابل جمع شدن
( اصطلاح ) : با اختلاف زیاد مثال: "he is far and away the most accomplished player" او با اختلاف زیادی ( از بقیه ) ، ماهرترین ورزشکار است.
( اصطلاح ) : کسی را عمداً اذیت یا ناراحت کردن، مثلاً تضعیف اعتبار کسی یا تضعیف کارایی کسی https://idioms. thefreedictionary. com/rattle cage ( محاو ...
( اصطلاح ) : همه چیز، تمام جوانب، کل، تمامیت، مجموع https://idioms. thefreedictionary. com/whole enchilada
ژنتیک دان، ژنتیک شناس
( اصطلاح ) : پی بردن، سردرآوردن، تشخیص دادن https://idioms. thefreedictionary. com/get a handle on
در پیِ. . . Followed by
چاره ای جز اینکه
( اصطلاح ) : موی دماغ کسی بودن https://idioms. thefreedictionary. com/breathe down neck
( اصطلاح ) : تلاش شدید برای انجام کاری ( خصوصاً برای دیگری ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/go - out - of - your - way
( اصطلاح ) : به هر شکل ممکن. به هر طریق معادل فارسی : به معنای واقعی کلمه https://www. merriam - webster. com/dictionary/in every sense of the word
( اصطلاح ) : 1 - غرق شدن در کاری 2 - خیلی مست 3 - معنی تحت اللفظی: کاملاً دور https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/well - away
1 - کسی را هیجان زده و از خود بی خود کردن 2 - دزدیدن 3 - حمل کردن https://idioms. thefreedictionary. com/carry away
برامدگی استخوان پشت جمجمه یا استخوان پس سری یا استخوان اکسیپیتال. نام دیگر: occipital bone
used to indicate that a subject, though mentioned second, is as relevant as the first برای اشاره به موضوعی که اگر چه ثانویه و فرعی ذکر شده اما به ان ...
دیرباز
( اصطلاح ) : گرفتار مشکلات یا شرایط بدی بودن به طوری که خارج از کنترل ما باشد. شدیداً تحت تأثیر چیزی بودن. https://dictionary. cambridge. org/dict ...
تأیید شده
کاملاً https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/resoundingly
دقیقاً
ساعد. معنی بازو نمی دهد.
چیزی جز . . . / تنها
اصطلاح: سراسر جهان https://idioms. thefreedictionary. com/the world over
غلبه
( اصطلاح ) : معادل anything near در جملات مثبت: به هر طریقی در جملات منفی: هرگز، به هیچ طریقی https://www. merriam - webster. com/dictionary/anythi ...
( اصطلاح ) : معادل anything close to در جملات مثبت: به هر طریقی در جملات منفی: هرگز، به هیچ طریقی https://www. merriam - webster. com/dictionary/any ...
( اصطلاح ) : چشمیگر، بسیار قابل توجه . معادل: a sight to behold https://idioms. thefreedictionary. com/a sight to behold
بی پاسخ مانده ، رهاشده، برنامه ریزی نشده.
اصطلاح: احتمال خیلی زیاد، امکان قطعی
از هر دو طرف، هر دو سو
( اصطلاح ) : 1 - کمترین، حداقل 2 - در بدترین حالت 1 - ( used after amounts ) not less than; at the minimum. "stay ten days at the least" 2. ta ...
معادل in a manner of speaking
( اصطلاح ) : خیلی نزدیک بودن به چیزی ( مثل یک وضعیت یا شرایط، یا مقام ) معادل فارسی پیشنهادی: نزدیک بودن مثل رگ گردن به چیزی، فاصله داشتن به اندازه ...
ناخوشایند، بد، ناطلوب، ناخواستنی
منبع غنی چیزی ، خصوصاً اگر نایاب باشد. مثل طلا و . . .
منطبق شده، روی دیگری قرار گرفته.
( اصطلاح ) : برای بیان یک زمان نهایی و مشخص در آینده : تا فلان تاریخ. حداکثر تا آن تاریخ، دیر تر از آن تاریخ نشود. مثال: Completed entry forms shou ...
( اصطلاح ) : معادل: perplexity حیرت، بهت، حیرانی، سرگشتگی، سردرگمی، گیجی، کاتورگی، هامیدگی، آسیمگی، هاژی، پیچیدگی، در همی، چیز بغرنج، مسئله، معضل، م ...
1 - نیم پزی یا آرام پزی غذا 2 - اختلاف نظر یا مناقشه ای که کم کم رو به فزونی و تشدید است. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/si ...
( اصطلاح ) : جعل، تحریف، دستکاری، مخدوش کردن مدارک یا اسناد. https://en. wikipedia. org/wiki/Tampering_with_evidence
1 - مستقل 2 - فاصله زیاد از چیزی https://www. ldoceonline. com/dictionary/stand - alone
چیزی که به خاطر عجیب بودنش بسیار جالب باشد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/intriguing
1 - در استرالیا: سفر بومی استرالیایی ای که به سن 10 تا 16 سالگی می رسد برای زندگی در حیات وحش به مدت 6 ماه برای رشد معنوی و کسب شجاعت. 2 - سفر 3 - پ ...
( اصطلاح ) : برای اشاره تعجب وار به چیزی یا زمانی که تصور می شد قدیمی است، ولی تا همین زمان اخیر و به تازگی نیز اتفاق افتاده است. https://www. ldoc ...
آسوده خاطر، خاطر جمع. خیال راحت، مطمئن.
جامع، همه جانبه
قویاً
با مرکزیت
( اصطلاح ) : تا حدی، مقداری https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - something - of - a - sth
رایج
در مقایسه با، نسبت به. معادل in comparison with
( اصطلاح ) : ناگهانی و کاملاً. مانند ضربه فنی شدن با یک ضربه. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/at - a - stroke
evermore با ever more اشتباه گرفته نشود که به معنی: بیش از پیش، فزاینده است.
1 - قفل شدن در چیزی، گیر افتادن در شرایطی، چیزی که قفل شده مثل سرمایه 2 - بیانگر تمرکز کامل روی چیزی https://www. collinsdictionary. com/dictionary ...
( اصطلاح ) : تولید/ ایجاد سریع یا باعجله چیزی https://www. merriam - webster. com/dictionary/bang out
دامن زده شده، پیاز داغش زیاد شده، تقویت شده، تحریک شده، شدت گرفته
( اصطلاح ) : درک چیزی با نگاه به وقایع، تجربیات گذشته = پس نگری مشابه: with the benefit of hindsight/experience
معادل مناسب فارسی: جادو جنبل
( اصطلاح ) : یک گام مانده تا رسیدن به . . . در شرف دستیابی به چیزی بودن
مستعد
تمام عیار
( اصطلاح ) : شروع کردن چیزی، آشکار کردن چیزی ( حقیقت ) ، شناساندن چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/raise the curtain
( اصطلاح ) : 1 - از هر جهت، تمامآً، کلاً، کاملاً، همه ی بخش ها 2 - برابر با https://www. merriam - webster. com/dictionary/every bit https://idioms ...
( اصطلاح ) : به هدف زدن، به مقصود رسیدن، مؤثر بودن، درست بودن https://idioms. thefreedictionary. com/hit the mark
( اصطلاح ) : حدس غیرمنطقی و غیر علمی، تیری در تاریکی https://www. merriam - webster. com/dictionary/wild guess
( اصطلاح ) : برای بیان چیزی محتمل https://www. ldoceonline. com/dictionary/could - can - might - easily
برای بیان صفات کاملاً منفی بکار می رود.
به طور جدی، به طور محکم، باصدای بلند، به شکلی خودنما و جلف، قویاً مثال: There are always a few sick and illiterate persons that loudly dislike my tr ...
خیلی بیشتر
حرکت آرام و متعادل و نرم
فشار وارد کردن، هل دادن، رهسپار شدن، رفتن، ترک کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/push off
از آن زمان، ازآنجا
صحنه آهسته
اصطلاح: 1 - روی دادن 2 - سرانجام مشخص شدن، شناخته شدن، کشف شدن 3 - رفتن 4 - آمدن، حضور یافتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/ ...
دوره ی زمانی
اصطلاح: کسی را به دردسر انداختن، اذیت کردن، در مخمصه انداختن. . . https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/headache
مالِ . . . that of a human: مال انسان جایگزین: s'
( اصطلاح ) : پذیرفتن و تحمل کردن چیزی مثل یک شوک یا ضربه یا خبر بد. https://www. italki. com/question/132335
( اصطلاح ) : چیزی که بر سر آن مناقشه شدید و طولانی مدتی در جریان است. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/a - bone - of - content ...
( اصطلاح ) : داستان اینطور شنیده شده، روایت شده https://www. merriam - webster. com/dictionary/the story goes
( اصطلاح ) : 1 - به آرامی موفق به کاری شدن 2 - به زور بر کسی یا چیزی غلبه کردن 3 - کسی را از سازمانی حذف کردن ( به روشهای غیر مستقیم ) https://www. ...
کل یالدار ( نوعی گاو )
از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد دود و آینه استعاره ای از توصیف یا توضیح فریبنده، متقلبانه، یا موهومی است. نام این استعاره از تردستی شعبده بازان نشئت گر ...
به خاطر، به علت https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/in - the - light - of - sth
علاوه بر معانی دوستان در بالا، معنی: ناگهان می دهد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/a - matter - of - something
حداقل
از نسلِ . . .
احتمالاً
آبزی
( اصطلاح ) : در جای خود، در جای درست، صحیح، اصلی خود. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/in - position
( اصطلاح ) : 1 - از ابتدای ابتدا 2 - بلافاصله https://idioms. thefreedictionary. com/out of the chute
به عنوان فعل: به زور جای دادن، به زور شامل شدن، فشرده کردن، خلاصه کردن در چیزی کم جا. https://www. merriam - webster. com/dictionary/shoehorn
گسترش یافتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/radiate
اصطلاح: هرگز نه، به هیچ روش و طریقی ناممکن. https://idioms. thefreedictionary. com/not by a long shot
1 - به شدت خجالت آور 2 - به شدت دردآور 3 - فوق العاد استادانه و با جزئیات. https://www. dictionary. com/browse/excruciatingly
زیست شناسی: اندامی اولیه یا بخشی از بدن که در طول خردفرگشت دیگر نیازی به آن نیست و در واقع اضافی است.
( اصطلاح ) : معادل: تند نرو! پیاده شو با هم بریم! https://www. ldoceonline. com/dictionary/not - so - fast
1 - با تمرکز و آگاهی 2 - بسیار عمدی و سنجیده شده https://en. oxforddictionaries. com/definition/studiously
اصطلاح: ارائه کردن، فراهم کردن، قربانی کردن ( در راه خدا ) ، تشکر کردن https://www. yourdictionary. com/offer - up
( اصطلاح ) : امیدوار بودن به بهبود شرایط یا نتیجه ی مطلوب به رغم نامحتمل بودنش. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/hope - for - ...
( اصطلاح ) : در حال شکست خوردن، خرد شدن، معمولاً برای بیان وضعیت بد چیزی. مشابه: be falling apart at the seams https://www. ldoceonline. com/dicti ...
بازو پیمایی کپی ها ( میمون سانان ) . brachiation
( اصطلاح ) : 1 - صاف شدن یا صاف بودن چیزی ( به درازا ) 2 - کج شدن بر اثر باد https://www. merriam - webster. com/dictionary/lie along
بازسازی شده
( اصطلاح ) : 1 - برای بیان دورانی که گذشته. 2 - برای اشاره به افراد یا چیزهایی ( مثل درد ) که می آیند و می روند. گذشته: came and went https://www ...
( اصطلاح ) : تمام آنچه که یک نفر می داند. / تا جایی که یک نفر می داند. برای بیان اینکه یک نفر اطلاعات کمی دارد مشابه: for all we khow https://www. ...
( اصطلاح ) : برای بیان وقوع حتمی چیزی در آینده: تنها به زمان نیاز دارد. معادل just a matter of time https://dictionary. cambridge. org/dictionary/en ...
( اصطلاح ) : اگر در زمانی. ( آینده ) https://idioms. thefreedictionary. com/if and when
دوپا
بازیابی شده، بهبود یافته
کاملاً
اصطلاح: a haul, quite a haul 1 - چیزهای زیادی که خریده می شوند یا بدست می آیند. 2 - کالاهای غیرقانونی 3 - برای اشاره به ویدیوی آنلاینی که خریدهای ان ...
کپی مانند. کپی: ape
( اصطلاح ) : 1 - دخیل نکردن خود در موضوعی 2 - قادر به ورود نبودن در موضوعی https://idioms. thefreedictionary. com/not touch with a ten - foot pole
اصطلاح: آزمون مرغابی نمونه ای از استدلال استقرایی است با این بیان که: �اگر چیزی شبیه اردک به نظر می رسد، مثل اردک شنا می کند و صدای اردک درمی آورد، آ ...
زندگی در درختان، درختی
( اصطلاح ) : سر خوردن یا کشیده شدن پیوسته و به سمت جلوی چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/sweep along
( اصطلاح ) : 1 - فرد احمق یا بی شعور 2 - اشاره به حرکت دوپایی و کشیده شدن دستان بر زمین برخی گوریل ها یا میمون ها. https://en. oxforddictionaries. ...
( اصطلاح ) : میانگین یا بخشی از چیزی را درنظر گرفتن. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/split - the - difference
( اصطلاح ) : 1 - یک فرد باهوش یا پرانرژی 2 - برای طنز: یک فرد احمق https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/bright - spark
بهینه
اصطلاح: تقریباً. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/or - so
دیرین انسان شناس
طوطی وار
( اصطلاح ) : مستقیماً، صریحاً، بطور جدی، رک و راست، کاملاً. https://idioms. thefreedictionary. com/right out
به درستی
3 معنی دارد: 1 - برای مقایسه اندازه یا درجه یکسان دو چیز: به همان اندازه، مقدار. 2 - تقریباً 3 - ( اصطلاح ) : اگرچه، به رغم، با وجود، با اینکه. h ...
( اصطلاح ) : گشتن به دنبال چیزی ( عموماً اطلاعات مخفی/سری ) . تلاش برای سر درآوردن از چیزی. https://www. merriam - webster. com/dictionary/nose aro ...
( اصطلاح ) : روی موضوع یا مورد یا مشکلی بودن و درصدد رفع آن. مثال: دارم روش کار می کنم. نکته: با عبارت مشابه to be the case اشتباه گرفته نشود. h ...
پی بردن، فهمیدن find out
( اصطلاح ) : مجاز نبودن کسی یا چیزی https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/have - no - business
شگرد
سخت، دشوار برای فهم، نامفهوم، پیچیده، چالش برانگیز https://dictionary. abadis. ir/?lntype=entofa&word=brain - bending
( اصطلاح ) : انجام کاری کاملاً بیهوده و بی هدف. معادل: آب در هاون کوبیدن. عبارت مشابه: spit in the wind https://idioms. thefreedictionary. com/s ...
( اصطلاح ) : طفره روی سخنگو از پیام اصلی، وجود منظور یا معنی مخفی در سخنان کسی ( عموماً جنسی ) پس از گفتن سخنان خود این عبارت را می گوید تا مخاطب را ...
( اصطلاح ) : فردی که معرف یا نماینده سازمان یا گروهی باشد. شاید - پرچمدار - یا - نماینده - لغت مناسبی برایش باشد. https://www. merriam - webster ...
کارامد
( اصطلاح ) : انجام کاری که از نظر جامعه پذیرفتنی نیست. گذشتن از حد، کار نامتعارف. عبور از خط قرمز. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/en ...
( اصطلاح ) : be a study in something معنی: نمونه ی بارز https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - a - study - in - something
( اصطلاح ) : معادل ناظر و نافذ بودن بر شرایط. داشتن کنترل کامل بر شرایط یا چیزی. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/pull - th ...
( اصطلاح ) : آماده ی کار شدن چیزی، خصوصاً پس از یک دوره ی غیرفعالی https://idioms. thefreedictionary. com/be in business
با عرض پوزش، برای آن نا آگاه و بی سوادی که ندانسته دیسلاک می کند منبع گذاشتم: 1 - جذب، هضم غدا یا مواد 2 - جلب توجه کسی 3 - کاهش اثر فیزیکی چیزی مثل ...
( اصطلاح ) : خیره شدن مستقیم و طولانی به چشمهای کسی تا اینکه آنها احساس کنندباید سرشان را از شما برگردانند. https://www. collinsdictionary. com/dic ...
( اصطلاح ) : انجام کاری خیلی سریع و بدون اتلاف وقت https://www. ldoceonline. com/dictionary/waste - no - time - in - doing - something
بُرهه. مثال: بُرهه ای از زندگی/aspect of life
( اصطلاح ) : معادل اصطلاح فارسی: همرنگ جماعت شدن. https://idioms. thefreedictionary. com/go along to get along
( اصطلاح ) : سرسخت، بسیار قابل اتکا، بسیار قابل اعتماد، کاملاً بی تغییر، بی شکست یا بی حرکت. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english ...
ساعات استراحت یا خلوت. مثلاً نیمه شب
محوطه
( اصطلاح ) : داشتن یک چیز محبوب یا سودمند برای کسی. https://idioms. thefreedictionary. com/have going for
در امریکای لاتین ( مثلا مکزیک ) : اجنبی، خارجی. ( خطاب به امریکایی ها و انگلیسی ها )
تاریخ سازی ( انجام یک کار بسیار بزرگ و ماندگار در تاریخ )
( اصطلاح ) : هیچ راهی نداره، هیچ امکان نداره.
( اصطلاح ) : تغییر نکردن. معادل: to remain the same
( اصطلاح ) : نادیده گرفتن، رد کردن، پنهان کردن چیزی از دید عموم یا دانشی که مایه ی شرمساری یا ناپسند یا آسیب زننده به شهرت کسی است. https://idioms ...
( اصطلاح ) : داشتن باور شدید به چیزی. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/wedded - to - something
( اصطلاح ) : تعیین کردن یک مرز ، محدودیت میان . . . https://idioms. thefreedictionary. com/draw a line
بی دلیل
مقررات سخت
( اصطلاح ) : طرد شغلی هر عملی که توانایی یک کارمند برای یافتن یک شغل در رشته خود را محدود یا از بین ببرد. https://financial - dictionary. thefreedic ...
باور یا عقیده عموم . معادل accepted wisdom
در مجموع، در کل، روی هم رفته
( اصطلاح ) : مجذوب شدن، علاقه مند شدن به کسی یا چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/take a fancy to
( اصطلاح ) : زیر سوال بردن کسی یا چیزی، باعث نگریسته شدن کسی یا چیزی با شک و تردید https://idioms. thefreedictionary. com/cast doubt
( اصطلاح ) : داشتن یک عقیده خشک و بی مدرک شخصی در مورد چیزی که می خواهید مردم بپذیرند و برایش تلاش می کنید. https://dictionary. cambridge. org/dict ...
خودخواه، حق به جانب https://www. merriam - webster. com/dictionary/self - serving
( اصطلاح ) . اشکال دیگر: lick your wounds / wounds likcing استراحت یا سپری کردن دوران نقاهت پس از یک شکست، بیماری یا تجربه ی بد و بازیابی نیرو یا سل ...
در عصر حاضر فرضیه نیست و در وجود و اثباتش هیچ شبهه ای وجود ندارد. �در آن زمان فرضیه بود. �
( اصطلاح ) : آموزش چیزی به روش تکرار زیاد. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/drum - into
پاداش دهی
پرمایه، پرمغز ( برای عقیده، نظر، تئوری و . . . )
( اصطلاح ) : close rank 1 - صف بندی و قرارگیری سربازان و پلیس در کنار هم 2 - متحد شدن اعضای یک گروه یا سازمان برای رویارویی با یک خطر شدید https://i ...
( اصطلاح ) : چیزی یا کسی که همیشه دم دست و آماده باشد.
( اصطلاح بریتیش ) : یک اصطلاح خنده دار برای اشاره به بیگانگان ( فرازمینی ها ) https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/little - green ...
( اصطلاح ) : 1 - به طوری که پیشتر ذکر/اشاره شد 2 - تقریباً شباهت داشتن به چیزی 3 - برای بیان نتیجه یا خلاصه چیزی نکته: با along the line که اصطلاح ...
( اصطلاح ) : 1 - مسئولیت محدود کسی به علت حقوق دریافتی پایینش نسبت به افراد بالاتر و حقوق بیشتر. 2 - فراتر از دانش، توان و مسئولیت کسی. https://i ...
( اصطلاح ) : 1 - سفر سریع در چیزی یا مکانی. 2 - انجام یا رسیدن به چیزی به راحتی. 3 - خواندن چیزی در زمانی کوتاه. https://idioms. thefreedictiona ...
( اصطلاح ) : در طی یک دوره یا بازه ی زمانی https://idioms. thefreedictionary. com/along the line
( اصطلاح ) : ایجاد فرصتی ( عموماً اتفاقی ) برای کسی.
( اصطلاح ) : چیزی که باعث شکست یا مرگی که خودش شروع شده بود شود. معادل فارسی: �تیر خلاص�. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/learner - ...
( اصطلاح ) : turn on its head تحریف شدید چیزی به طوری که با حقیقت اصلی اش کاملاً تفاوت داشته باشد. https://idioms. thefreedictionary. com/turn on ...
در طول، در حین
( اصطلاح ) : نفهمیدن یا نپذیرفتن چیزی توسط. . . https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - lost - on - somebody
( اصطلاح ) : play the same old tune 1 - درک/فهم/برداشت مشابه چیزی دیگر. 2 - گفتن چیزی مشابه دیگر خصوصا در جمع. https://idioms. thefreedictionary. ...
( اصطلاح ) :پاک کردن. فراموش کردن همه چیز و از صفر شروع کردن https://www. merriam - webster. com/dictionary/wipe the slate clean
که https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/but - that
( اصطلاح ) : برای بیان چیزی که رخ نداده و احتمال وقوعش نیز کم است. http://languagelearningbase. com/667/how - to - use - yet - to - yet - not - yet
( اصطلاح ) : فرد یا افراد معروفی که در رسانه ها توجه بالا و مثبتی بشان می شود.
تخصصی: پگاه اسب.
امتداد، طولانی سازی
( اصطلاح ) : 1 - پرچمدار گروه یا فرقه یا تفکر یا سازمانی بودن، نماینده و بیانگر چیزی بودن. card - carrying member 2 - بی تردید، بی اشتباه بودن http ...
( اصطلاح ) : نداشتن هیچ گونه ارتباط به . . . https://www. merriam - webster. com/dictionary/bear no relation to
به رغم، علی رغم، باوجود
( اصطلاح ) : 1 - فنی در کشتی که کشتی گیر از زانو یا شانه ی خود مثل اهرم برای خم کردن یا برگرداندن بدن حریف به پشت استفاده میکند. 2 - یک کار بسیار سخ ...
پیشینه یا پیشینیان، اجداد ( زیست شناسی )
( اصطلاح ) : بدون اما و اگر، بی قید و شرط.
( اصطلاح ) : یک فرد یا چیزی که باعث بد شدن یک وضعیت می شود، وضعیتی که می توانست بسیار مطلوب باشد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/eng ...
( اصطلاح ) : leave in the lurch رها کردن/تنها گذاشتن کسی در یک موقعیت دشوار. https://idioms. thefreedictionary. com/leave in the lurch
( اصطلاح ) : نرسیدن به دستاورد، موفقیت، درامد، نتیجه مطلوب. معادل: leading nowhere/lead to nowhere/going nowhere/go to nowhere https://idioms. the ...
عصر جدید/امروزی.
( اصطلاح ) : شباهت بسیار داشتن. https://www. merriam - webster. com/dictionary/bear a resemblance
( اصطلاح ) : افشا یا بی حفاظ شدن. https://idioms. thefreedictionary. com/came to light
( اصطلاح ) : 1 - یک تغییر و تحول ناگهانی، یک جهش ذهنی https://en. oxforddictionaries. com/definition/leap 2 - همچنین an imaginative leap : یک فرایند ...
نقش داشتن در چیزی = دخیل بودن.
( اصطلاح ) : احساس شادی شدید، شور و شعف به طوری که نتوان به درستی فکر و رفتار کرد. سرمست. . . https://www. collinsdictionary. com/dictionary/englis ...
( اصطلاح ) : بنا نهادن چیزی براساس یک تفکر یا اصول خاص. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/build - around - sth
احتمالاً ، محتمل https://www. ldoceonline. com/dictionary/might - well
( اصطلاح ) : غافل بودن از چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/asleep at the wheel
در مرکز چیزی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/centrally
متمایز
( اصطلاح ) : توده یا عامه ی مردمی که فاقد تحصیلات یا فاقد ثروت مالی باشند. مردم فقیر. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/the - ...
شرمساری
( اصطلاح ) : دیدن جنبه ی مثبت چیزی، خصوصاً اینکه بیشترش منفی باشد. https://idioms. thefreedictionary. com/on the upside
( اصطلاح ) : 1 - نزدیک به چیزی خاص، مثل قیمت یا مقدار 2 - چیزی که حدودی درست باشد. https://idioms. thefreedictionary. com/in the ballpark
( اصطلاح ) : 1 - متکی بودن، بستگی داشتن 2 - باور یا اعتماد داشتن https://idioms. thefreedictionary. com/hang hat on 3 - اقامت داشتن در جایی و آن را ...
( اصطلاح ) : گیر کردن در وضعیتی سخت برای تصمیمگیری. انتخاب بین بد و بد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - caught - between ...
( اصطلاح ) : معادل فارسی چوب در چرخ کسی گذاشتن. ایجاد مشکل عمدی کردن در روند کاری. https://dictionary. cambridge. org/us/dictionary/english/put - t ...
( اصطلاح ) : فراموش کردن یا کنار گذاشتن چیزی مثل یک ایده https://www. merriam - webster. com/dictionary/throw ( something ) out the window
( اصطلاح ) : احتمالاً، به نظر من، براساس دانسته های من، فکر می کنم. . . https://idioms. thefreedictionary. com/for all knows
قدمت سنجی
( اصطلاح ) : تصمیم به اعتماد به سخنان کسی، باوجود شک و تردید. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/give - someone - the - benefit ...
بسیار ناچیز https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/vanishingly
( اصطلاح ) : توجه و دقت بسیار زیاد درحین انجام کاری. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/dot - the - i - s - and - cross - the - ...
( اصطلاح ) : فردی که با اقداماتش در گروه یا سازمانی، تاثیرات مخرب یا ساختار شکنی به بار می آورد. https://idioms. thefreedictionary. com/rotten apple
( اصطلاح ) : در شرایط فعلی، موجود. https://idioms. thefreedictionary. com/The Way Things Are
گام به گام.
( اصطلاح ) : راهی برای غلبه بر مشکلات https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/workaround
( اصطلاح ) : نمونه ی بارزی از a study in https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - a - study - in - something
( اصطلاح ) : فرد گستاخ، بی چشم و رو، چشم سفید، بی شرم، از خود راضی. https://idioms. thefreedictionary. com/brass nerve
( اصطلاح ) : فرد گستاخ، بی چشم و رو، چشم سفید، بی شرم، از خود راضی. https://idioms. thefreedictionary. com/brass nerve
( اصطلاح ) : علاوه بر معنی ذکر شده توسط خانم نگار، معنی زیر هم می دهد: انجام موفقیت آمیز کاری باوجود دانستن اینکه بهترین روش برای انجامش نبوده است. ...
( اصطلاح ) : هرگوشه و کنار https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/every - nook - and - cranny
( اصطلاح ) : باور یا ایمان داشتن کورکورانه به چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/take on faith
اصطلاح: ( معمولاً برای حیوانات بکار می رود ) : حرکت سریع و کوتاه حیوانات کوچک به اطراف. جست و خیز
( اصطلاح ) : برای بیان تغییر سریع چیزی. ( از. . . به. . . . ) https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/from - one - day - to - the ...
( اصطلاح ) : یادآوری، مرور خاطرات ( عمدتاً مثبت ) https://idioms. thefreedictionary. com/strolling down memory lane
( اصطلاح ) : برای مقایسه دو فرد یا دو چیز باهم و بیان پایین تر بودن از دیگری. https://idioms. thefreedictionary. com/hold a candle to
( اصطلاح ) : معادل �خاری در چشم� a pain in the arse/backside امریکایی محاوره ای: a pain in the ass https://idioms. thefreedictionary. com/a pain in ...
( اصطلاح ) : برای کسی یا چیزی فضا، جا بازکردن. https://idioms. thefreedictionary. com/make room
مستقیم https://www. yourdictionary. com/nose - to - nose
( اصطلاح ) : قرار گرفتن در وضعیتی که افراد اطرافتان مشاجره یا جروبحث می کنند و شما قصد دخالت ندارید. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/ ...
( اصطلاح ) : خود یا دیگری را به دردسر انداختن https://idioms. thefreedictionary. com/paint into a corner
( اصطلاح ) : معادل آب در هاون کوبیدن. https://idioms. thefreedictionary. com/chasing his tail
( اصطلاح ) : تحریف حقایق برای گول زدن افراد، بطوری که خیلی مهم و بزرگ جلوه نکند. معادل bend the facts https://www. merriam - webster. com/dictiona ...
خب
کاملاً، همه جانبه https://www. merriam - webster. com/dictionary/in every way
نقطه ی عطف https://www. merriam - webster. com/dictionary/watershed
( اصطلاح ) : نداشتن شانسی برای پیروزی https://dictionary. abadis. ir/translator/?lntype=trfaen&rnd=2078278
برگشتن ورق، تغییر کلی یک وضعیت
( اصطلاح ) : با موفقیت به مکانی رسیدن یا شروع کردن آن. با موفقیت کاری را تمام کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/made inroads
( اصطلاح ) : این موضوع حل شده، راست و ریست شده. https://idioms. thefreedictionary. com/that takes care of that
معادل therefore : از این رو، بنابراین. . .
( اصطلاح ) : آرام کردن یا ساکت کردن کسی یا چیزی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/put - a - sock - in - it
( اصطلاح ) : انتشار اطلاعات خاصی برای مردم. https://idioms. thefreedictionary. com/spread the word
( اصطلاح ) : کار یا وظیفه ای سخت که از ابتدا دلهره آور و چالش باشد. https://idioms. thefreedictionary. com/an uphill battle
( اصطلاح ) : انسان های بسیار خوب و صادق. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - the - salt - of - the - earth
اساساً، از پایه، از ریشه
( اصطلاح ) : به اجماع، توافق یا نتیجه ای رسیدن ( پس از مناظره یا بحث و . . . ) https://www. merriam - webster. com/dictionary/come to an understand ...
( اصطلاح ) : تولید یا کشف چیزی که شما راخیلی ثروتمند، خوشحال یا موفق می کند. https://www. ldoceonline. com/dictionary/hit - the - mother - lode
معادل: sift the wheat from the chaff
در شرایط فعلی، با شرایط فعلی
مغرضانه/ معادل لغت: baised
تبادل یا انتقال چیزی به کسی که خودمان از کس دیگری گرفته ایم
جنوبی کَپی آسا از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد جنوبی کپی آسا ( به انگلیسی: Australopithecine ) به طور کلی به هر گونه ای در سرده های جنوبی کپی یا پرامرد ...
باصطلاح که چنین نامیده شده کذایی
( اصطلاح ) : ادامه دادن به چیزی حتی اگر قصد توقف دارید https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/keep - at - it
( اصطلاح ) : به واقعیت پیوستن، رنگ واقعیت به خود گرفتن. محقق شدن. عملی شدن، به کار افتادن. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british ...
مورد تردید قرار دادن، شک کردن، سوظن گرفتن، لکه دار کردن، متهم کردن ( معمولا با نیت بد ) Concise En Dic
( اصطلاح ) : استدلال کردن، آوردن دلایلی برای انجام کاری یا درست بودن چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/make a case for
( اصطلاح ) : 1 - شارژ حساب 2 - برای تحسین و تمجید کسی به کار می رود 3 - کسی را مسول چیزی کردن https://idioms. thefreedictionary. com /credit with ...
( اصطلاح ) : برای بیان وضعیت یا چیزی که وجود دارد ولی شناخته شده نیست. https://idioms. thefreedictionary. com/in all but name
( اصطلاح ) : بی توجهی یا غفلت از کسی یا چیزی در چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/leave out of
کاهش ناپذیر، ساده ناپذیر
دائماً
( اصطلاح ) : داشتن نظر شخصی قوی و شدیدی در مورد چیزی که میخواهید مردم آن را بپذیرند و برایش تلاش می کنید. https://dictionary. cambridge. org/dictio ...
همگانی
( اصطلاح ) : جدا شدن و برداشته شدن چیزی از چیز دیگر. https://idioms. thefreedictionary. com/came away https://www. macmillandictionary. com/diction ...
( اصطلاح ) : تلاش زیادی برای انجام کاری https://idioms. thefreedictionary. com/take pains to
کمترشناخته شده. غیر مشهور.
( اصطلاح ) : be right under nose چیزی که تمام مدت در جلوی چشمانمان بوده و متوجه اش نبوده ایم. https://idioms. thefreedictionary. com/right under ...
( اصطلاح ) : کسی را متوجه کسی را چیزی کردن، آگاه کردن https://idioms. thefreedictionary. com/bring to attention
ساختار شکن
بانکِ داده.
تمام معانی و کاربرد های would با مثال در جمله: https://goo. gl/SMuohB
به عنوان صفت: اخلاق مدار
( اصطلاح ) : 1 - فعالیت های ذهنی ای که جنبه ی عملی ندارند ( بیهوده اند ) 2 - گفت و گویی که صرفاً برای تعریف یا لذت خود انجام شود ( ِیکطرفه ) https ...
( اصطلاح ) : این اصطلاح از حرکت یکباره ی اتوبومیل گرفته شده، اتوموبیلی که باتری اش خوابیده یا بر اثر کابل های جامپر باتری اش راه می افتد؛ یا اتوموبیل ...
ابعادی، وابسته و مربوط به ابعاد.
( اصطلاح ) : جداسازی چیز با ارزش ( گندم ) از چیزی بی ارزش ( کاه )
( اصطلاح ) : شروع یا انجام کاری که منجر به پیامدهای منفی و مشکلات زیادی می شود. جعبه ی پاندورا از یک اسطوره ی یونانی گرفته شده. https://www. ldoc ...
( اصطلاح ) : 1 - کاری را تقریباً تمام کردن/تکمیل کردن، 2 - شبیه بودن به کسی یا چیزی 3 - نزدیک شدن به کسی یا چیزی https://idioms. thefreedictionary. ...
( اصطلاح ) : گذشته ی - به مرور زمان - = با گذشت زمان as time go on
( اصطلاح ) : برای بیان اظهار نظری که کمی متفاوت از چیزیست که بیان شده= هر طور که باشد، با این حال . . . مثال: There has been some improvement in th ...
دراین خصوص
( اصطلاح ) : به دلایلی که، زیرا https://www. merriam - webster. com/dictionary/on the grounds that
( اصطلاح کم کاربرد ) : یافتن چیزی به صورت سورپرایز. ( معمولاً زمان گذشته و در لحظه )
ناباور
( اصطلاح ) : مورد پذیرش یا فهم کسی قرار گرفتن https://idioms. thefreedictionary. com/sit right with
( اصطلاح ) : علت چیزی بودن. https://www. merriam - webster. com/dictionary/at the root of
( اصطلاح ) : بی شک https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/have - to - be
( اصطلاح ) : مشاجره و مبارزه با افرادی که در رأس قدرت یا نیرومندند ( از نظر اجتماعی یا سیاسی ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/englis ...
از پی. از دنباله ی، از درونِ، توسطِ. . .
اختلاف نظر یا درگیری، خصوصا با کسی که مقام رسمی دارد. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/run - in
( اصطلاح ) : مواردی برای درنظر گرفتن. موضوعی برای اندیشیدن و تفکر. https://idioms. thefreedictionary. com/food for thought
برای بیان چیزی که تقریبا درست است گفته می شود: � به نحوی، یه جورایی، میشه گفت� https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/in - a - manner ...
فراتر
قلمداد کردن.
may/might/could well اصطلاح: چیزی که به احتمال زیاد درست یا ممکن است. https://www. ldoceonline. com/dictionary/may - might - could - well
too معنی منفی در جمله می دهد. از این رو معنی درست می شود: بیش از اندازه، بیش از حد
( اصطلاح ) : از دست دادن اعتبار، حیثیت، احترام، موقعیت. . . https://en. wikipedia. org/wiki/Fall_from_grace
چیزی که کاملاً نابود یا پودر شده باشد.
فقدان. نبود. کمبود.
( اصطلاح ) : وسوسه شدن. گذشته ی آن: gave in temptation
( اصطلاح ) : آموزش کسی یا چیزی از راه تکرار خیلی زیاد. https://idioms. thefreedictionary. com/drum into head
دور از ذهن
( اصطلاح ) : به علت، در ارتباط با، با توجه به. https://idioms. thefreedictionary. com/in the light of
( اصطلاح ) : اگر درست باشد، اگر اینطور باشد https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/in - that - which - case
( اصطلاح نایاب! ) : صرفاً با نگاه نکردن
( اصطلاح ) : معادل فارسی: یک ربطی به . . . داشتن. یک علتی به . . . داشتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - have - something ...
نامحتمل، دور از ذهن
( اصطلاح ) : کم کم از مزه یا استفاده ی چیزی لذت بردن ( پس از چندبار استفاده مثل شراب، سیگار و. . . ) http://www. phrasemix. com/phrases/develop - ...
( اصطلاح ) : بارداری تا 9 ماهگی و تولد نوزاد. همچنین به معنی ادامه دادن به بادرای باوجود اختلالات بارداری است. http://theyallcallmemom. com/carryin ...
( اصطلاح ) : جداکردن چیز یا فرد باارزش و باکیفیت از بی کیفیت و بی ارزش. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/separate - the - whea ...
قطعاً، بدون هیچ شکی، مطمئناً https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/beyond - any - doubt
معادل due to, because of به علت، به سبب
( اصطلاح ) : پس با این وجود، پس با این حال، بدین ترتیب https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/in - that - which - case
( اصطلاح ) : take sth with a pinch of salt برای بیان کلامی که کاملاً به آن باور نداریم استفاده می کنیم. https://dictionary. cambridge. org/dictiona ...
( اصطلاح ) : درنظر گرفته شدن، مشمول شدن withing the frame, be in the frame, in the frame https://www. merriam - webster. com/dictionary/in the frame ...
( اصطلاح ) :مهم ترین و اصلی ترین بخش چیزی. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/nub
( اصطلاح ) : از طرف کسی
( اصطلاح ) تغییر وضعیت چیزی به طور چشمگیر، تغییر روند یا بازی، دست برتر را گرفتن، وضعیتی را برعکس کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/tur ...
در این صورت، در نتیجه، بنابراین، سپس
( اصطلاح ) : پیش بینی کردن و تفکر در مورد چیزی که در آینده رخ می دهد و برنامه ریزی برای رخداد آن. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/eng ...
( بازاریابی ) : مفید و قابل استفاده ( اشاره به فضای متغیر کسب و کار و لزوم تغییر پذیر بودن استراتژی برندها در بازار )
پرسوناهای بازاریابی، یک سری کاراکترهای خیالی هستند که الگوهای رفتاری، اهداف، نیازها و ویژگی های شخصیتی بسیار نزدیک به مخاطبان ایده آل ما دارند. در و ...
( اصطلاح ) : Eat someone's dust خیلی از کسی یا رقیبی عقب ماندن. پارسیگ برگردان: به گرد پای کسی نرسیدن. https://idioms. thefreedictionary. com/eat ...
( اصطلاح ) : حقیقت ندارد، اینطور نیست. https://www. merriam - webster. com/dictionary/is it not the case
( اصطلاح ) : ارتقا، بهبود، گسترش چیزی که درحال حاضر نیز موفق است. https://en. oxforddictionaries. com/definition/take_something_to_the_next_level h ...
( اصطلاح ) : مسئول کسی یا چیزی بودن، پاسخگوی کسی با چیزی بودن. https://www. merriam - webster. com/dictionary/in charge of
( بازاریابی ) : ترغیب شدن مشتریان بالقوه به دنبال کردن کمپین های تبلیغاتی و نهایتاً تبدیل به مشتری ( خرید ) . درواقع inquiries معیاری برای سنجش عملکر ...
( اصطلاح ) : برای بیان چیزی که به تازگی و صریحاً نشان داده شده، توصیف شده، بیان شده است. https://www. merriam - webster. com/dictionary/there you h ...
( اصطلاح محاوره ای ) : برای بیان عقیده یا حرفی که قصد عوض کردن آن را ندارید گفته می شود. ( اصرار بر آن دارید ) https://www. collinsdictionary. com/ ...
( اصطلاح ) : داشتن بهترین عملکرد در یک نمایش، بازی یا رویداد دیگر. جلب کردن توجه ها به خود. https://idioms. thefreedictionary. com/spotlight
( اصطلاح ) : 1 - مقدار کمی از چیزی دادن، کمی افشا کردن. 2 - حرکت دادن چیزی به مقدار کم. 3 - کمی از کار را به دیگران واگذار کردن. https://idioms. ...
*معنی ( اصطلاح ) : revolve around sb/sth تبدیل شدنِ کسی یا چیزی به موضوع اصلی یا مهمترین، محبوب ترین موضوع. *معنی لغوی: چرخش به دور کسی یا چیزی ht ...
( اصطلاح ) : 1 - یک وعده ی غذایی اضافی ( مثلا علاوه بر ناهار ) 2 - علاوه بر شغل یا کار اصلی 3 - داشتن یک رابطه، علاوه بر رابطه ی زناشویی https://id ...
( اصطلاح ) : goldfish bowl یک مکان یا وضعیت فاقد حریم خصوصی ( اشاره به ماهی درون تنگ که از اطراف دیده می شود ) https://idioms. thefreedictionary. ...
منطقه ی تعیین شده جهت سرشماری
( بازاریابی ) : همه ی کسانی که تاکنون حتی یک مرتبه یکی از محصولات شما را خریداری کرده اند به عنوان پایگاه مشتریان یا Customer base کسب و کار شما شناخ ...
( اصطلاح ) : مقدار زیادی از چیزی ( معمولاً باارزش ) https://idioms. thefreedictionary. com/wealth of
( اصطلاح ) : اطلاعات، راهنمایی، پند دادن به کسی برای رسیدن به چیزی یا موفقیت. https://idioms. thefreedictionary. com/point someone in the right dir ...
( اصطلاح ) : 1 - خواندن سرسری، بررسی سریع، ارائه ی سریع چیزی 2 - سُر خورن روی سطح یا بالای چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/skim over
( اصطلاح ) : یا jump right into انجام بی درنگ کاری ( اغلب بی دقت و بی ملاحظه ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/jump - into - ...
( اصطلاح ) : گرفتن تاییده یا اجازه ی کسی یا چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/clear with
( بازرگانی ) : شرکت مهم و موفق، مخصوصاً هنگامی که با دیگر شرکت های کوچک در همان صنف یا صنعت مقایسه می شود؛ شرکت لیدر. https://dictionary. cambridge ...
( اصطلاح ) : امر محتمل، دارای احتمال زیاد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/the - chances - are
( اصطلاح ) : be left in the dark بی خبر ماندن از وقایع و اطلاعات/دانش. https://idioms. thefreedictionary. com/left in the dark
( بازاریابی دیجیتال ) : بهینه سازی موتورهای جست و جو، سئو: SEO
( بازاریابی دیجیتال ) : بازاریابی موتورهای جست و جو Search engine marketing
( اصطلاح ) : 1 - ( غیر رسمی ) : تکمیل / نتیجه گیری/ خاتمه دادن موفقانه چیزی یا کاری. 2 - سرکوب کردن یا مهار کردن چیزی. 3 - چیزی که به دقت برنامه ری ...
اصطلاح: in one's wheelhouse 1 - در حوزه ی تخصص یا علاقه ی کسی بودن. 2 - ( ورزش بیس بال ) : اشاره به مفید ترین هوم ران ( زدن گوی بخارج از زمین و دوید ...
( اصطلاح ) : 1 - در حوزه ی تخصص یا علاقه ی کسی بودن. 2 - ( ورزش بیس بال ) : اشاره به مفید ترین هوم ران ( زدن گوی بخارج از زمین و دویدن از روی همه ی ...
( اصطلاح ) : 1 - یاری رساندن به کسی یا کسب و کاری / فراهم کردن چیزی برای کسی یا کسب و کاری. 2 - درمان ویژه و موثری به کسی دادن. https://idioms. th ...
پیشبرد
( اصطلاح ) : معادل at the end of the day نهایاتاً، سرانجام، آخر سر، نتیجتاً. https://idioms. thefreedictionary. com/at the end of the day
( اصطلاح ) : deep drive analyse تجزیه و تحیل جامع و دقیق. https://idioms. thefreedictionary. com/drive action
یک فرایند، موضوع یا مجموعه ای از فرایندها یا موضوعاتی که به منابع قابل توجه سیستمی و زمان نیاز دارند، یا نیازمند دسترسی به حجم بالایی از داده ها را د ...
( اصطلاح ) : 1 - چیزی که به آسانی برای کسی بدست نیامده است. 2 - مانع نشدن کسی، در مسیر کسی نبودن. 3 - در یک جای دور، دور افتاده، موقعیت بعید. 4 - ...
احتمال زیاد. محتمل. https://legal - dictionary. thefreedictionary. com/good chance
همزمان، در هر زمان.
خودافشایی ( به انگلیسی: Self - disclosure ) یک فرایند ارتباطی است که در آن فرد اطلاعاتی در مورد خودش را به دیگری می گوید. این اطلاعات می تواند توصیفی ...
( اصطلاح ) : 1 - در یک جای خیلی آشکار و قابل توجه. 2 - در والاترین/مهمترین موقعیت. https://idioms. thefreedictionary. com/front and center
( بازاریابی ) : دوره ای که در آن تلاش های بازاریابی و فروش بیشتر از معمول می شود. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/sales - dr ...
( اصطلاح ) : طعمه شدن، قربانی شدن، زخمی شدن، کشته شدن. https://idioms. thefreedictionary. com/fall victim
( اصطلاح ) : پدیدار شدن غیر منتظره ی مدعیان/مخالفان. https://idioms. thefreedictionary. com/come out of the woodwork
( اصطلاح ) : 1 - از چیزی ناگاه بودن ( معمولاً به این خاطر که دیگران آن را به صورت راز نگه داشته اند ) . 2 - پی نبردن/نفهمیدن چیزی ( حتی پس از اینکه ...
دست یافتن
( بازاریابی ) : یک کمپین تبلیغاتی است که با قرار دادن تبلیغات در سایت های ممتاز به منظور افزایش ارزش یک برند و پیوند این برند با این سایتها در اذهان ...
عملاً
پیشرفتی حاصل شدن
( اصطلاح ) : دلالت بر حقانیت یا عملکرد ثابت شده/قضاوت شده ی چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/for good reason
( اصطلاح ) : خیلی سریع، سریعاً https://idioms. thefreedictionary. com/in no time
( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و مبالغه آمیز که نظر شخصی را در مورد چیزی عالی و اغلب جدید بیان می کند/ اختراع جدید و عالی. https://idioms. thefr ...
( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و مبالغه آمیز که نظر شخصی را در مورد چیزی عالی و اغلب جدید بیان می کند/ اختراع جدید و عالی. https://idioms. thefr ...
( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و مبالغه آمیز که نظر شخصی را در مورد چیزی عالی و اغلب جدید بیان می کند/ اختراع جدید و عالی. https://idioms. thefr ...
( اصطلاح ) : متحد کردن، یکپارچه کردن، یکی کردن تلاش ها یا منابع یک گروه یا تیم. گردهم آوردن، سازماندهی کردن یا ایجاد چیزی. https://idioms. thefree ...
( مدیریت و بازاریابی ) : رهبر فکری. رهبری که در شاخه از یک صنعت مقتدر، قابل احترام و تاثیر گذار است.
تمرکز یا توجه بالا/شدید.
( اصطلاح ) : بیخیال. . .
( اصطلاح ) : با فاصله ی زیاد، به مقدار زیاد https://idioms. thefreedictionary. com/by far
( اصطلاح ) : درحال افزایش یا کاهش. https://idioms. thefreedictionary. com/and counting
( اصطلاح ) : to give place 1 - ثمر/نتیجه دادن 2 - افشا کردن 3 - مزیت دادن https://www. thefreedictionary. com/To give place
( اصطلاح ) : 1 - ثمر/نتیجه دادن 2 - افشا کردن 3 - مزیت دادن https://www. thefreedictionary. com/To give place
( اصطلاح ) : to give room کنار کشیدن یا فراهم کردن فضایی خالی برای کسی یا چیزی. میدان دادن. https://www. thefreedictionary. com/To give room
( اصطلاح ) : کنار کشیدن یا فراهم کردن فضایی خالی برای کسی یا چیزی. میدان دادن. https://www. thefreedictionary. com/To give room
( اصطلاح ) : طراحی شده به درخواست یا برای استفاده ی مخاطبان خاصی یا نیل به هدف خاصی. https://idioms. thefreedictionary. com/geared toward
( اصطلاح ) : stick on ( something ) 1 - به کسی خیلی علاقه مند بودن 2 - به ایده یا نظری متعهد بودن. https://idioms. thefreedictionary. com/stick on
تکه - کدها یا اسنیپت ها ( انگلیسی: Snippets ) یک اصطلاح برنامه نویسی است که برای قطعات کوچک و قابل استفاده مجدد از کد بکار می رود. برخی از ویرایشگرها ...
مربوط به کالاها یا خدماتی که در یک مکان مشخص ارائه می شوند. https://www. thefreedictionary. com/one - stop
( اصطلاح ) : winging ( Something ) انجام یا اجرای کاری بدون آمادگی و تجربه ی کافی - فی البداهه انجام دادن/ساختن، انا ساختن، بداهه گویی، سرهم کردن. ...
( اصطلاح ) : فهمیدن، سردراوردن، یادگرفتن از چیزی که سخت بوده. https://idioms. thefreedictionary. com/get head around
( اصطلاح ) : حین انجام کاری به مشکل خیلی بزرگ و غیرقابل حلی برخوردن. به سد برخوردن. https://idioms. thefreedictionary. com/hit a brick wall
( اصطلاح ) : 1 - به وفور همه جا بودن/ خیلی رایج بودن چیزی آنقدر که بی ارزش شود. https://idioms. thefreedictionary. com/a dime a dozen
( اصطلاح ) : 1 - تلاش فیزیکی یا ذهنی کسی / به زور از کسی یا خود کار ذهنی یا فیزیکی کشیدن. 2 - پول زیادی در جایی سرمایه گذاری کردن. https://idioms. ...
( اصطلاح ) : 1 - حفاری عمیق 2 - کاوش در چیزی یا کسی به دنبال کسب اطلاعات از آن ( اغلب اطلاعات منفی ) 3 - شروع به خوردن ( اغلب با هیجان و اشتیاق ) 4 ...
ساده گرا. ( نوعی سبک در انواع طراحی و دکوراسیون )
( اصطلاح ) : برخوردن به مانع/مشکل/سد. https://idioms. thefreedictionary. com/hit a wall
( صنعت صحافی ) : مهرکوبی
( اصطلاح ) : به هم گره زدن دو چیز. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/tie
( بازاریابی و اقتصاد ) : مربوط به کالاها و خدمات گران و لوکسی کهمعمولاً به درخواست بالای مشتریان ساخته می شوند.
( اصطلاح ) : 1 - حامی هر دو جنبه ی موضوعی بودن. 2 - به یک تصمیم متعهد نبودن یا در صورت معرفی چند گزینه طرف یکی را گرفتن. 3 - مردد بودن، متعهد نبود ...
( اصطلاح ) : خاص بودن، همتا نداشتن.
پایبند بودن ( به چیزی ) .
( اصطلاح ) :ویژگی بارز / سودمندی یا اثر مثبت چیز ی/ رضایت بخش ترین ویژگی چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/that's the beauty of
( اصطلاح ) : 1 - شیرجه یا پرش در چیزی ( غالباً استخر ) . 2 - شروع یک کار با شور و شوق. 3 - خوردن چیزی با شور و شوق. https://idioms. thefreedictio ...
( اصطلاح ) : 1 - شیرجه یا پرش در چیزی ( غالباً استخر ) . 2 - شروع یک کار با شور و شوق. 3 - خوردن چیزی با شور و شوق. https://idioms. thefreedictio ...
( اصطلاح ) : حتی بیش از پیش. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/all - the - more
( اصطلاح ) : آبکی، ساده. https://idioms. thefreedictionary. com/watered down
( اصطلاح ) : جای خالی چیزی رو پر کردن.
( اصطلاح ) : 1 - بطور غیررسمی یا گذرا در مورد موضوعی بحث کردن یا سروکار داشتن با آن. 2 - بطور خلاصه به چیزی اشاره کردن یا صحبت کردن. https://idiom ...
( اصطلاح عامیانه ) : مقدار کمی
( اصطلاح ) : تأثیر مهمی گذاشتن. تغییر قابل توجه داشتن. ( اشاره به حرکت سوزن ابزارهای اندازه گیری آنالوگ ) http://www. yourdictionary. com/move - th ...
کاربردی بودن چیزی. کارامدی چیزی.
غیرعادی ، متفاوت. خارج از مرکز، دقیقا در مرکز نبودن. خارج از تعادل https://www. merriam - webster. com/dictionary/off - center
یکی از مفاهیم رایج که معمولا در فضای بازاریابی دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرد Disruption است. این مفهوم به تکنولوژی ای اشاره می کند که می تواند در ...
عنصر
( اصطلاح ) : به تنهایی، بدون کمک ( دیگران ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/on - its - own - merits
افزایش حجم، اندازه یا مقدار چیزی. ( تخصصی اقتصاد / بازاریابی ) : افزایش تولیدات پیش از افزایش تقاضای بازار https://idioms. thefreedictionary. com ...
deliberate about ( someone or something ) : گفت و گو با کسی یا چیزی - اغلب برای مدتی طولانی deliberate over ( someone or something ) : درنظر گرفتن، گ ...
1 - شروع یک سفر 2 - شروع یک کار خاص به منزله شروع یک فرایند 3 - یاد دادن یا وادار کردن کسی به شروع کاری اولیه. https://idioms. thefreedictionary. c ...
عدالت در سلامت.
صحبت شده، در حال وقوع، استفاده در حال پخش ( تلویزیون ) https://www. thefreedictionary. com/on - air
( صفت ) : چیزی که مطلوب جامعه، مطلوب اجتماع یا مورد پسند جامعه باشد / به سود جامعه باشد. https://www. thefreedictionary. com/prosocial
چیزی که به صلاح یا یا مورد استفاده ی اکثر عموم است. مثل سرزمین، هوای پاک و محیط زیست و. . . مترادف: Social good https://www. thefreedictionary. com ...
( اصطلاح ) : برای صبحت در مورد گذشته استفاده می شود ، مخصوصاً زمانی که شما خاطرات خوبی یا نوستالژی را از آن زمان به یاد می آورید. https://idioms. t ...
این کلمه معانی مختلفی داره: اگه اول جمله بیاد، حالت امری میگیره به معنی: 1 - حرکت کن، بجنب، برو. . . 2 - move someone or something on: کسی یا چیزی ر ...
اطلاعات موثق و قابل استناد. https://www. urbandictionary. com/define. php?term=hard facts
( بازاریابی ) : به آن دسته از خدمات یا محصولات یک شرکت گفته می شود که مشتری اول خدمات می گییرد سپس هزینه پرداخت می کند. متضادHard offer https://fi ...
( بازاریابی ) : به آن دسته از خدمات یا محصولات یک شرکت گفته می شود که مشتری اول هزینه را پرداخت می کند و سپس خدمات می گییرد. متضاد soft offer https ...
1 - سریعاً حرکت کردن 2 - سریعاً و شدیداً منطقه ای را پوشش دادن 3 - تمیز کردن 4 - ( اصطلاح ) : به دقت چیزی را نظاره یا بررسی کردن. https://idioms. t ...
رجوع شود به scour 1 - سریعاً حرکت کردن 2 - سریعاً و شدیداً منطقه ای را پوشش دادن 3 - تمیز کردن 4 - ( اصطلاح ) : به دقت چیزی را نظاره یا بررسی کردن.
( اصطلاح - یک صفت در بازاریابی ) : نشان دهنده ارتباط خیلی نزدیک یک شرکت با مشتریان خود است.
( اصطلاح ) : در سطح وسیع، شدیداً، خیلی زیاد. https://idioms. thefreedictionary. com/in a big way
1 - ضمناً، همچنین 2 - بطور همزمان https://idioms. thefreedictionary. com/at the same time
( اصطلاح ) : چیزی یا کسی را برجسته کردن، قابل توجه کردن، متمایز کردن نسب به بقیه. . . https://idioms. thefreedictionary. com/set apart from
( اصطلاح ) : تأثیر گذاشتن بر کسی یا چیزی. ( معمولاً مثبت ) . چیزی را تغییر دادن. ایجاد تفاوت کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/Make the ...
فرایند متخصص شدن، فرایند تخصصی شدن. https://www. thefreedictionary. com/Specialization
( اصطلاح ) : ماندگار کردن و دایر کردن چیزی، به توافق رسیدن در چیزی. http://idioms. thefreedictionary. com/make stick
( اصطلاح ) به علاوه، هچنین. https://idioms. thefreedictionary. com/to boot
( اصطلاح ) رسیدن به موقعیت مفید و حیاتی در یم فرایند https://www. englishforums. com/English/ToGetInTheDoor/dlggw/post. htm
از ابتدا، از آغاز
( اصطلاح ) : در نظر گرفتن. مترادف با take into account https://www. merriam - webster. com/dictionary/take ( something ) into consideration
( اصطلاح ) بودجه محدودی داشتن.
( اصطلاح ) : انجام کاری با دقت و اهسته به دلیل ندانستن نتیجه آن. ترجمه اصطلاح: پا را در آب گذاشتن برای دانستن میزان سردی یا عمق آن. . . https://w ...
( اصطلاح ) : پاسخی است به معنی اینکه: چیزی که شنیده اید ممکن است حقیقت نداشته باشد. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/not - ne ...
( اصطلاح ) بهتر و مهمتر از همه چیز. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/best - of - all
( اصطلاح ) : با این وجود، با وجود اینکه، علی رغم. . . مترداف: In spite of https://idioms. thefreedictionary. com/Even then
1: ( اصطلاح در جملات منفی به معنی Not too ) : نه خیلی. 2: ( اصطلاح ) : به حدی یا اندازه ای که پیش بینی شده بود، حدی که انتظار می رفت. https://idio ...
( بازاریابی، تبلیغات ) ظاهری، پوچ، صوری
( صفت ) جذاب، دلپذیر، سرزنده، پر شور، خوشایند، پر جنب و جوش.
( اصطلاح ) برداشتن پوشش، لایه و . . . از کسی یا چیزی، کاهش چیزی، برداشتن حق یا امتیازات چیزی.
مهیج
1 - برداشتن یا گرفتن چیزی. ایده یا نظر کسی. 2 - مواجه شدن/رویارویی با چیزی
to produce something automatically, without much thought, and in large amounts دوست عزیزی که دیسلایک کردی. منبع: دیکشنری آکسفورد: https://dictionary. ...
دستکاری اعداد و حقایق به منظور اینکه افراد را بهتر از قبل مجذوب کند. to try to make facts or numbers appear better than they really are in order to ...
( اصطلاح ) وقتی کاری یا چیزی سریع یا ساده انجام می شود گفته می شود. مثلا خرگوش دراوردن شعبده باز از کلاه. در امریکا پس از سرو یک فنجان قهوه گفته می ش ...
( اصطلاح ) سر و کار داشتن / صحبت کردن با چیزی با کسی
( اصطلاح ) به کارتان می آید، مناسبتان است
( اصطلاح ) تولید چیزی سریع و به مقدار زیاد و اغلب با بی دقتی.
( اصطلاح ) : فرد یا افراد معروفی که در رسانه ها توجه بالا و مثبتی بشان می شود.
( اصطلاح ) پر کردن خلاء چیزی، اتصال دو نقطه یا موضع به هم، موفتاً مساله را حل کردن.
( اصطلاح ) بر چیزی یا کسی متمرکز بودن، علاقه داشتن
( بازاریابی ) حاشیه سود
تأثیر مخرب
( اصطلاح ) مرا به فکر فرو برد، به فکر وا داشت
نوآوری تدریجی ( اقتصاد و بازاریابی )
( اصطلاح ) به این زودی ها
( اصطلاح ) داشتن تجربه در زمینه یا مدت زمان خاصی
( اصطلاح ) ارزش تلاش و انجام داشتن چیزی
( اصطلاح ) کسی را شاد کردن
( اصطلاح ) هوای کسی یا چیزی را داشتن، برای کسی یا چیزی ایده های مختلف دادن، جواب همه ی سوالات کسی را داشتن.
( اصطلاح ) هرچه فکرش را بکنید
( اصطلاح ) اصول اساسی
( اصطلاح ) بکارتان می آید.
( اصطلاح ) در خانه
( بازرگانی ) مشتری بالقوه یا احتمالی
( اصطلاح ) بعلاوه، ازین گذشته
( اصطلاح ) خراب کردن کاری یا چیزی
( اصطلاح ) به قسمتی از کسی ضربه زدن
( اصطلاح ) متاسفانه همینطوره - بیان موافقت با چیزی با حس ناراحتی
( اصطلاح ) باعث راحتی چیزی یا کسی شدن
( اصطلاح ) بهترین، سالم ترین، معتمد ترین گزینه یا روش برای شما
( اصطلاح ) دانش انجام کاری، پیچ و خم کاری
( اصطلاح ) قصد داشتن، مصمم بودن برای چیزی یا انجام کاری
( اصطلاح ) از ( کسی یا چیزی ) دوری کردن، احتراز کردن. - - > Steer clear of, Stay clear of
( اصطلاح ) وقتی بحثش، حرف پیش میاد، وقتی موضوعش پیش کشیده میشه.
( اصطلاح ) متقاعد شدن، پی بردن به ارزش چیزی یا کسی.
( اصطلاح ) وقتی چیزی کوچک و غیر ضروری را به چیزی اضافه می کنند به آن Nice Touch می گویند. مثل دادن اشانتیون یا اضافه کردن جزیئات به چیزی.
درمان از راه مهربانی و مراقبت
اصطلاحی که اشاره به داستان هدیه اسب تروا دارد.
شروع استفاده از چیزی مثل ایده یا نقشه.
حرفم را باور کن
چرند، چرت و پرت، چخان
چشم های اشک بار
خیلی مهم شمردن، خیلی با اهمیت دانستن