initiatory

/ɪˈnɪʃiːəˌtɔːriː//ɪˈnɪʃɪətərɪ/

معنی: اولین، دخولی، واقع در اول، وابسته به ایین دخول
معانی دیگر: آغازین، مقدماتی، اولیه، به عنوان معرفی، معارفه ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: serving to begin or introduce; initial; introductory.

(2) تعریف: used in or serving as an initiation; initiating.

جمله های نمونه

1. In the condition that there are some initiatory information elements, it can utilize fully the parallel, feedback and the high solving efficiency.
[ترجمه گوگل]در شرایطی که برخی از عناصر اطلاعاتی آغازگر وجود داشته باشد، می تواند به طور کامل از موازی، بازخورد و راندمان حل بالا استفاده کند
[ترجمه ترگمان]در شرایطی که برخی عناصر اطلاعات initiatory وجود دارد، می تواند به طور کامل از بازخورد، بازخورد و کارایی بالای حل استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Conclusion Chemokine MCP - 1 might play an initiatory role in the course of EAN.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری کموکاین MCP - 1 ممکن است نقش آغازین در دوره EAN ایفا کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری chemokine MCP - ۱ ممکن است نقش initiatory را در دوره of ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some initiatory testing results show that the investigation and related results obtained are of significance to improve the performance of the mass flowmeter.
[ترجمه گوگل]برخی از نتایج آزمایش اولیه نشان می دهد که بررسی و نتایج مرتبط به دست آمده برای بهبود عملکرد فلومتر جرمی اهمیت دارد
[ترجمه ترگمان]برخی نتایج آزمایش initiatory نشان می دهد که تحقیقات و نتایج مربوط به به دست آمده از اهمیت برای بهبود عملکرد جریان سنج جمعی برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Initiatory designing: Focus on the real condition of the customer, design the project initially.
[ترجمه گوگل]طراحی اولیه: روی شرایط واقعی مشتری تمرکز کنید، پروژه را در ابتدا طراحی کنید
[ترجمه ترگمان]initiatory طراحی: بر وضعیت واقعی مشتری تمرکز کنید، ابتدا پروژه را طراحی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Program exchanging : communicate with customer for the initiatory design and optimize it.
[ترجمه گوگل]تبادل برنامه: برای طراحی اولیه با مشتری ارتباط برقرار کنید و آن را بهینه کنید
[ترجمه ترگمان]تبادل برنامه: ارتباط با مشتری برای طراحی initiatory و بهینه سازی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The result is to produce the initiatory distribution of information elements.
[ترجمه گوگل]نتیجه تولید توزیع اولیه عناصر اطلاعاتی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه، تولید توزیع initiatory عناصر اطلاعات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its result is to produce the initiatory distribution of information elements.
[ترجمه گوگل]نتیجه آن تولید توزیع اولیه عناصر اطلاعاتی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن تولید توزیع initiatory عناصر اطلاعاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Initiatory textbooks are important vehicles of traditional culture.
[ترجمه گوگل]کتاب‌های درسی مقدماتی، محمل‌های مهم فرهنگ سنتی هستند
[ترجمه ترگمان]کتاب های درسی حاوی وسایل نقلیه مهم فرهنگ سنتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The trace, that the feathers had left throughout the initiatory travel, became the Road of Silk, connecting the East to the Occident and allowing the exchange and the sharing of the knowledge.
[ترجمه گوگل]اثری که پرها در طول سفر آغازین از خود به جا گذاشته بودند، به جاده ابریشم تبدیل شد که شرق را به غرب متصل می کرد و امکان تبادل و اشتراک دانش را فراهم می کرد
[ترجمه ترگمان]این اثر، که پره ای سراسر سفر initiatory را ترک کرده بودند، به جاده ابریشم تبدیل شد، شرق را به غرب وصل کرد و به تبادل و تقسیم دانش کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The temperature-time curve of the heated die cavity and the relation between temperature and time under different initiatory temperature were determined.
[ترجمه گوگل]منحنی دما-زمان حفره قالب گرم شده و رابطه بین دما و زمان در دمای اولیه مختلف تعیین شد
[ترجمه ترگمان]منحنی زمان دما جریان داغ داغ و رابطه بین دما و زمان تحت دمای initiatory مختلف تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Non-physical harm is generated through electricity that often runs through humans at low initiatory levels, and such energy mutilates the field of another.
[ترجمه گوگل]آسیب‌های غیر فیزیکی از طریق الکتریسیته ایجاد می‌شود که اغلب در سطوح اولیه پایین از انسان عبور می‌کند و چنین انرژی میدان دیگری را مثله می‌کند
[ترجمه ترگمان]آسیب فیزیکی از طریق الکتریسیته تولید می شود که اغلب از طریق انسان ها در سطوح پایین سطح پایین انجام می شود و این انرژی میدان جنگ دیگری را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lemuel Struthers, the widow of Struthers's Shoe-polish, who had returned the previous year from a long initiatory sojourn in Europe to lay siege to the tight little citadel of New York.
[ترجمه گوگل]لموئل استراترز، بیوه جلای کفش استراترز، که سال قبل از یک اقامت طولانی آغازین در اروپا بازگشته بود تا قلعه کوچک تنگ نیویورک را محاصره کند
[ترجمه ترگمان]Lemuel Struthers، بیوه Shoe -، که سال پیش از یک اقامت طولانی در اروپا برگشته بود تا به محاصره شهر کوچک نیویورک ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The East Indian Gotheborg despite its claim of never trafficking opium to China, was actually the initiatory bootlegger.
[ترجمه گوگل]گاتهبورگ هند شرقی علیرغم ادعای خود مبنی بر اینکه هرگز تریاک به چین قاچاق نمی‌کند، در واقع عامل اصلی این کار بود
[ترجمه ترگمان]Gotheborg شرقی هند علی رغم ادعای خود مبنی بر قاچاق تریاک به چین، در واقع the قاچاقچی مواد مخدر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our pods of map makers include other dolphins and whales of lower vibration and initiatory status.
[ترجمه گوگل]غلاف های نقشه سازان ما شامل دلفین ها و نهنگ های دیگر با ارتعاش و وضعیت آغازین پایین تر است
[ترجمه ترگمان]دسته های نقشه کنندگان نقشه شامل دیگر دلفین ها و وال هایی هستند که نوسان پایین و وضعیت initiatory دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اولین (صفت)
initial, headmost, initiatory

دخولی (صفت)
initiatory

واقع در اول (صفت)
initiatory

وابسته به ایین دخول (صفت)
initiatory

انگلیسی به انگلیسی

• introductory, initial, beginning, opening; serving to initiate, pertaining to an initiation

پیشنهاد کاربران

وابسه به مراسم پاگشایی، معارفه، تشرف
وابسته به آیین تشرفی
Initiation آیین تشرف

بپرس