پیشنهادهای masoudtn (٥٤١)
کلی
طوری که انگار
خیلی
پا به پا
هی. . . . این ور اون ور
مات و مبهوت
سوار شدن نشستن
مد روز
گرفتاری
دردسر
میخ اهنی میخ فلزی
بر و بچ
خوب شدن حال احوال
ریزه میزه
در سال . . .
مثل
هیولا ماهی
هیولا ماهی هیولای دریای سوسمار ماهی مارمولک ماهی خزنده دریایی ماهی خزنده عظیم الجثه
خاموش
حقیر
وحشی گری وحشیانه
در هم تنیده
اعماق دل
سایه
سیخ شدن و سرپا واستادن
از جا پریدن جاخوردن
پهن کردن
وسواس
دستمال گردن دستمال
کنار
پیش کسی رفتن پیش کسی آمدن
جوشکار
حسابی
ظاهر قضیه
شناختن
عرق ریختن جون کندن
خفن
کار راه انداز
گردن کلفت
عرق ریختن
عین
باحال
غافلگیر کردن
فرسوده
غراضه
له و لورده
له و لورده
راحت
وقت تلف کردن
بیهوده
ولی خب
نصف شب
مواظبت میتونه معنی بده
تمام مدت
اطاعت کردن در بعضی جاها
حالی کردن فهموندن
صریح و بی پرده صحبت کردن
راه انداختن
بار بر
حال بهم زن نفرا انگیز
بدر بخور کاربردی کار راه انداز
دره در بعضی جاها
درخت زار
لگد کردن
ایستگاه بارگیری
تلنبار شدن
بخت برگشته
هر انسان همه انسان ها
هر طور هرجور
گرفته
برانگیخته شده
بخاطر
در جریان قرار گرفتن سرنخی دادن راهنمایی کردن
پسوند. . . /ها / مثل ساعت ها مدت ها زمان ها وقت ها
سند بخش
کنده کاری
عادی یا معمولی در بعضی جاها معنی میده
قالب چاپ حروف
بعید دانستن
همان
خود
پسوند . . . . ای
چند لحظه
به سمت
تا
پوشیدن مثل پوشیدن لباس
الساعه
بنا به . . . .
انداختن افتادن
رنگ پریده
همراه بودن با
پشت مثل پشت خط تلفن on the line
حرف ربط . . . اِ waiting for منتظرِه✔️ منتظر برای❌️ و نمونه های بسیار دیگه . . .
بی مصرف
به
به احتمال زیاد
خرد کننده
یک دفعه ناگهان
دست از سر کسی برداشتن
آتشین
نه حداقل
آلفا ( Α, α ) اولین حرف الفبای یونانی است و به عنوان یک نماد عمومی برای نشان دادن آغاز، اولین یا برترین چیز استفاده می شود. 2. رهبر گروه یا گله: در ...
سر گروه
دستیار بردست
چشم های ور قلمبیده
امواج
به سمت
کوباندن
پیشخوان یا کانتر مشروب خوری
هفته قبل
این کار
پرت کردن به بیرون
لب
غم و اندوه جریحه دار شدن
تمام تمام و کمال
با ظرافت
خواست
خواستن
نفس عمیق
نفس عمیق کشیدن
نسبت به
همه جور همه طور هر جور هر طور
بر فراز
نشستن
شستن
با همه این ها
قرینه
نجات دادن
غصه
غرق شدن در بعضی جاها
پذیرفتن
تا
نتوانستن
نابودی
من حاضر بودم
فرار کردن
آروم به سختی
انگار
قد یا واحد اندازه قد
در هر صورت در هر حال
خروار
را
به راه خود ادامه دادن
حدی
تو این
خود نمایی کردن
هرچیزی
حتی فقط
پسوند
بود
میخکوب شدن
بی حرکت ماندن درجا میخکوب شدن درجا واستادن
نشستن
دل تپیدن
دلتنگ
و همین طور
نگاه کردن
تا برای
داغ دیده
طرح دار
منقوش
منقوش
مه غلیظ
رفتن به سمت یا به طرف
خشک مغز
کوته فکر
به سمت
رد شدن به سرعت
گذروندن
لباس فرم
نگهبان
نجار
جنگلبان
وصل کردن
قرار دادن
همه چیز خوب پیش میره
خب با این حساب
دخالت کردن
بعضی مواقع به معنای خبر رسیدن یا خبر آمدن
در نظر گرفتن
در طول
چیز زیادی برای از دست دادن نداشتن
وجود داشت
ترسیدن
بهر حال
تو
بیرون از جایی
اکسیژن
در پزشکی : دیافراگم
این بابت
تو دیدن بودن جلو چشم بودن روبه رو بودن
مطیع کردن تحت اطاعت
نوع
بدرد بخور
تا موقعی که
به نفع
ویژه خاص
والا حضرت
بانو
کار کسی تمام شدن
شناخته شده
ظهور کردن
تا این حد
تیز
بد شکل بد فرم
قرار گرفتن
بگوش رسیدن صدا
پخش شدن مثل صدا
برداشتن
برداشتن در معانی فرعی تر
پیچیدن
همیشه
تا حدود ای
ماریا
اما در عین حال
برسی مرور
به
دنبال چیزی گشتن
کس رو با آغوش باز نپذیرفتن از کسی استقبال نکردن در معانی فرعی تر
پس به همین خاطر
یا این که
سرزنش کردن باز خواست کردن
hadn’t called نادیده گرفتن
باز خواست کردن سرزنش کردن در معانی فرعی تر این کلمه
واسه
ماهرانه
تمرکز به هم زدن
بغل دست
خاموش در بعضی جاها
این مورد
تمام
مدت
رو در رو
خو د تو جمع جور کن بچسب به خودت
بعضی جاها معنی تالار هم میده
فهمیدن
اول
به سراغ
با توجه به این که
منصرف شدن دست کشیدن
دست کشیدن
متوقف شدن
همه این مسائل همه این اتفاق ها
دل درد
به سمت
تعارف کردن غذا یا هرچیزی با دست به سمت کشی
خوردن
سرزنش کردن
مخ کسی رو خوردن با عصبانیت سرزنش کردن با پرخاشگری صحبت کردن یا به شوخی کله کسیو از عصبانیت کندن
بابت بخاطر
منتفی کردن کنسل کردن به هم زدن یک قرار
کنسل کردن
هیچ
اومدن
به آرامی نشستن
قرار گرفته
عادت ماهانه
توانستن
نسخه کسی رو پیچیدن
تنگه
عین یک چیز بودن
از قلم انداختن یک امر یا موضوع
دوخته شدن
به محض
از بین بردن شکست دادن
مزاحم شدن
فرمودن
حق داشتن
بعد از
نا مرتب
دیدن
اصلی
وارد
وارد شدن
حجوم آوردن
حکومت آوردن برخورد کردن با سرعت زیاد یا شدت زیاد
دوره قاعدگی در زنان
نزدیک شدن
نزدیک شدن
اونا
خاموش کردن
رمز ورود
مورد
لمس کردن
تماس پیدا کردن
گره خوردن
البته در معانی فرعی تر
هر اقدام
مدت کوتاهی چند ساعتی
یو نفر
رد بدل شدن طنین انداز شدن
زمانی که وقتی که
نفس عمیق کشیدن
پیش
جسور
جذب کردن
خیلی
در کل
به سرعت انتشار یافتن به سرعت فراگیر شدن به سرعت گسترده شدن
خواسته
توضیح
در طی زمان از بین رفتن
شاخوتک شاخ حیوانی افسانه ای
خودرای کردن در معانی فرعی تر
خبر کردن
How do i now از کجا بدونم
حصر شدن درجایی
این اتفاق این قضیه
بخاطر
به تیغ شمردن چوبه دار
بعضی جاها معنی مطمئن شدن هم میده
راهنمایی کردن
وارد کردن حروف یا اعداد
وارد کردن
مرتبط با هم
یک
عادی
قاییم کردن
قائم کردن چیزی
شاید مخدر صنعتی یا دست ساز هم معنی بده
ماده مخدر ماده دست ساز
مردد دو دل
در طول
تا الان تا همین لحضه
چون به این علت
یه کم
در مورد
کاربری
باز کردن هر جیزی
از
گاهی اوقات
ضربه زدن
توضیح دادن یا رائه دادن یک نظریه یا اندیشه
توضیح دادن یک موضوع
امری یا موضوع یا کاری بعید و غیرممکن دور از واقعیت
اصیل اصالت خالص خلوص
تمام کمال
بنیاد
روایت
بدرد بخور
مسخ شدن
تمام عیار
هرجور
گذاشتن
بد خلق خلق تنگ بداخلاق
خراب
رد
موقع
تا مرز یک کاری رفتن
آماده
شکل هم میتونه معنی بده
هر موقع
زندگی کردن
بی چون چرا مطمئن بودن بی برو برگرد یقین داشتن
ملوان
مرغوب
دستفروش
حرفی یا چیزی رو سر زبون آوردن
کوچک و حقیر
دنیا
برق
دلم میخواد
کاری رو ناخواسته انجام دادن
نوشته بود
نامفهوم
ک. . . و شعر گفتن
آروم بی صدا
با ارامش
درهم تنیده
سبزه
بلند
کشیدن شدن
جوی آب نهر آب رودخانه
قسم به . . . . هرچیزی خوردن
اولین دوران زمین شناسی
به شدت
اون آقا
تصور غلط
خیلی زودتر
مایه سعادت
قرار دادن =گذاشتن
تنظیم کردن
deep sigh در اینجا به معنی آه عمیق هست
از آخر در نهایت
از اخر
مه الود
عمیقا
went home در این جا home به معنی نفوذ کردن هم میشه
فیصله دادن
منظره عالی چشم انداز عالی
چه قیمت
عامه پسند
سبب یا علت یا باعث به وجود امدن
مهم نشان دادن یا مهم کردن
درسته !نه ؟؟ نه ؟؟؟ درست ؟؟ همینطور درست؟؟
شاید معنی مهم هم بده مثل fancy meeting جلسه مهم
دانستن
پیگیر شدن
بگومگو
سردرآوردن از یک موضوع یا بر عکس
قصد داشتن
چه کسی
لو رفته
فقط
مقالات
برداشت غلط
قانع کردن راضی کردن
هم خوابگی
جالب
در ارتباط
بیشتر وقت ها اغلب اوقات
رو اعصاب راه رفتن رو مخ راه رفتن
همون طور
متوجه
روی
تعدیل کننده
مربوط به
جادو درمانگر
بازیابی
آه کشیدن
بعضی جاها به معنی ظاهر شدن یا نمایش داده شدن هم هست
در حال شروع شروع کردن به . . .
یا
on the call یعنی تناس گرفتن
واسه چی
و
بین
پند دادن و نصیحت کردن
متوجه سدی؟
رد شدن از یک موضوع
مرورگر
بعضی جاها معنی نشستن هم میده
عمیق میتونه معنی بده
We were about ما می خواستیم ما قرار بود
زخم خورده
سر باز زدن از انجام کاری
I’m wanted من دعوت شدم من تحت تعقیبم منو خواستن
باید
دورشون خط بکش
پس در این صورت
پس با این حساب
درگیر شدن یا درگیری
معنی کیپ شدن هم
سیلی خوردن چک خوردن
خیلی دلم میخواد
برعکس شدن شرایط یا اوضاع
به عنوان
اعتصاب غذا
والا
غیر
اوایل اولش
ruled by : در این جا به معنای تحت سلطه بودن
منجر به
ادامه ندادن
بعضی جاها معنی عمق یا اعماق هم میده مثل one's very heart>>>>>عمق دل جان آدمی
نفوذ کردن
عالم هستی یا خود هستی
حقایق
اسرار
برخاسته از
غمنگیز
ارام
بر افراشته
راستش
در حالت جمع به معنی کارمندان یا کارکنان یا پرسنل
به شکل یا به صورت
دیدن به شکل یا بصورت
میشد
صدای همهمه در هم برهم یا صدای جمعیتی پیچیده در هم
یک مشت مثلا `Heap of muffs یک مشت اشغال
دائم تکرار شدن مثلا یک صدا
پیچیده در هم
صدای همهمه صدای جمعیت یگ گروه یا تعدای آدم همزمان باهم یا صدای شلوغی
حرف زدن از راه دور
اختلال اضطراب
خطرناک هم میشه گفت
واضح بدیهی
شاید گرسنگی کشیدن هم معنی بده
این موضوع یا این مسئله
واسه چی؟
تعلل کردن یا درنگ کردن
این موضوع این مورد این مسئله
شاید شهرت هم معنی بده
همه چیز
دخالت کردن در یک موضوع یا مسئله
این یا اون قضیه یا ماجرا
تو یا در
نفس عمیقی کشیدن یا بیرون دادن
اون
خبر کردن
خر الاغ
خشمگین کردن عصبانی کردن
خیلی
پوچی نیستی
است هست
حرف
این مسائل این مورد این مضوع
گوشی رو جواب دادن یا برداشتن
زیر
بی نتیجه
بازیابی
میتونه گاهی اوقات معنی زیر هم بده مثل ( زیر آفتاب ظهر ) in the midday sun
ساختن
میشه
در حال
غیر ممکن
کوتاه سریع
خیلی
بسیار
اول ابتدا ابتدا به کار گرفته شد
دست به سینه
نازنین
یواشش یواش کم کم
بیشتر
تجارت خانه
مجذوب کردن میتونه معنی بده
برخاستم یا بلند شدم: I rose
احساس یا حس
دسیسه یا توطئه چیدن
واسه ی
افشا کردن