pathetic

/pəˈθetɪk//pəˈθetɪk/

معنی: رقت انگیز، احساساتی، دارای احساسات شدید، تاثر اور، حزن اور، سوزناک
معانی دیگر: (به وجود آورنده ی همدردی یا دلسوزی یا حزن) اندوه انگیز، حزن انگیز، اسفناک، تاثرانگیز، افسوس انگیز، دریغ انگیز، سزاوار ترحم، بدبخت، نگون بخت، بسیار بد (pathetical هم می گویند)، موثر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pathetically (adv.)
(1) تعریف: arousing feelings of pity, sorrow, or tender concern.
مترادف: affecting, moving, pitiable, pitiful, plaintive, poignant, touching
مشابه: distressing, doleful, dolorous, heartbreaking, heartrending, lamentable, mournful, piteous, rueful, sad, sorrowful, tearful, wretched

- The baby's pathetic wailing was due to both hunger and cold.
[ترجمه گوگل] ناله ی رقت انگیز نوزاد هم به خاطر گرسنگی و هم از سرما بود
[ترجمه ترگمان] ناله رقت انگیز بچه به علت گرسنگی و سرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The limping dog was a pathetic sight.
[ترجمه گوگل] سگ لنگان منظره اسفناکی بود
[ترجمه ترگمان] سگ limping منظره رقت انگیزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: miserably ineffective or inadequate; worthy of arousing scorn or ridicule.
مترادف: awful, crummy, lousy, pitiable, pitiful, terrible, wretched
مشابه: contemptible, inadequate, insufficient, meager, measly, miserable, paltry

- You did a pathetic job of fixing this--look! It's still leaking!
[ترجمه گوگل] شما کار رقت انگیزی برای رفع این مشکل انجام دادید - ببینید! هنوز نشت داره!
[ترجمه ترگمان] تو کار رقت انگیزی برای درست کردن این کردی -! ببین - باز هم چکه می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I've always been a pathetic housekeeper, so I finally hired a cleaner.
[ترجمه گوگل] من همیشه یک خانه دار رقت انگیز بودم، بنابراین بالاخره یک نظافتچی استخدام کردم
[ترجمه ترگمان] من همیشه یه خدمتکار رقت انگیز بودم واسه همین بالاخره یه پاک کننده استخدام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Your attempts to get our sympathy is pathetic!
[ترجمه گوگل] تلاش شما برای جلب همدردی ما رقت انگیز است!
[ترجمه ترگمان] تلاش تو برای جلب همدردی ما رقت انگیزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's pathetic at playing tennis; he's always hitting the ball straight over the fence.
[ترجمه گوگل] او در بازی تنیس رقت انگیز است او همیشه توپ را مستقیم از روی فنس می زند
[ترجمه ترگمان] او در بازی تنیس رقت انگیزی دارد؛ همیشه مشغول ضربه زدن به توپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a pathetic speech
یک نطق بسیار بد

2. the pathetic conditions in some government offices
وضع اسف بار برخی از ادارات دولتی

3. the pathetic cries of a woman whose child had been run over by a car
فریادهای حزن آفرین زنی که فرزندش زیر ماشین رفته بود

4. she looked old and pathetic
او به نظر پیر و قابل ترحم بود.

5. The small group of onlookers presented a pathetic sight.
[ترجمه گوگل]گروه کوچکی از تماشاچیان منظره اسفناکی را به نمایش گذاشتند
[ترجمه ترگمان]گروه کوچک تماشاچیان منظره رقت انگیزی را به او نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I refused to go along with their pathetic charade.
[ترجمه گوگل]من حاضر به همراهی با شعار رقت انگیز آنها نشدم
[ترجمه ترگمان] من قبول نکردم که با این بازی رقت انگیز اونا ادامه بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's pathetic to see fifty-year-old rock stars prancing around on stage as if they were still teenagers.
[ترجمه گوگل]رقت انگیز است که ستاره های پنجاه ساله راک را ببینیم که طوری روی استیج شوخی می کنند که انگار هنوز نوجوان هستند
[ترجمه ترگمان]این تاثر برانگیز است که ستاره های سنگی پنجاه ساله را ببینید که در حال دویدن روی صحنه هستند، انگار که هنوز نوجوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Human nature is the most pathetic: we always dream of the horizon of a wonderful rose garden, not to enjoy today in our window open rose.
[ترجمه گوگل]طبیعت انسان رقت انگیزترین است: ما همیشه در رویای افق یک باغ گل رز شگفت انگیز هستیم، نه اینکه از امروز در گل رز باز پنجره خود لذت ببریم
[ترجمه ترگمان]طبیعت انسان most است: ما همیشه رویای یک باغ گل رزی عالی را می بینیم، نه اینکه از امروز در پنجره خود لذت ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The starving children were a pathetic sight.
[ترجمه حسام] دیدت بچه های گرسنه منظره ناراحت کننده ای بود
|
[ترجمه گوگل]کودکان گرسنه منظره اسفناکی بودند
[ترجمه ترگمان]بچه های گرسنه منظره رقت انگیزی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The animal gave a pathetic little whimper.
[ترجمه گوگل]حیوان ناله کوچکی رقت انگیز داد
[ترجمه ترگمان]حیوان ناله ای رقت انگیز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The refugees were a pathetic sight - starving, frightened and cold.
[ترجمه گوگل]پناهندگان منظره رقت انگیزی بودند - گرسنه، ترسیده و سرد
[ترجمه ترگمان]پناهندگان منظره رقت انگیزی بودند - گرسنگی، وحشت و سرما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You're pathetic! Can't you even boil an egg?
[ترجمه نسرین رنجبر] تو خیلی بیچاره ای. حتی یه تخم مرغ آبپز هم نمیتونی درست کنی؟
|
[ترجمه گوگل]شما رقت انگیز هستید! حتی نمی توانی یک تخم مرغ را بجوشانی؟
[ترجمه ترگمان]تو رقت انگیزی! تو حتی یه تخم مرغ رو boil؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She now looked small, shrunken and pathetic.
[ترجمه گوگل]او اکنون کوچک، کوچک و رقت انگیز به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]اکنون کوچک و کوچک و رقت انگیز به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Vic made a pathetic attempt to apologise.
[ترجمه گوگل]ویک تلاش رقت انگیزی برای عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]و یک تلاش احمقانه برای عذرخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I know it sounds pathetic, but I can't ride a bike.
[ترجمه گوگل]می دانم که به نظر رقت انگیز است، اما نمی توانم دوچرخه سواری کنم
[ترجمه ترگمان]می دونم رقت انگیز به نظر می رسه، اما من نمی تونم دوچرخه سواری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رقت انگیز (صفت)
pitiful, piteous, deplorable, pathetic, pitiable

احساساتی (صفت)
ebullient, sensational, passionate, pathetic, sentimental, gushing, mushy, passional, soft-boiled

دارای احساسات شدید (صفت)
fanatic, fanatical, pathetic

تاثر اور (صفت)
heinous, pathetic

حزن اور (صفت)
pathetic, lenten

سوزناک (صفت)
sad, pathetic, plaintive

انگلیسی به انگلیسی

• moving, touching; pitiable, pitiful, arousing compassion
someone or something that is pathetic is sad and weak or helpless, and makes you feel pity and sadness.
you can also describe someone or something as pathetic when they are so bad or weak that they make you feel impatient or angry.

پیشنهاد کاربران

متأثر کننده
رقت انگیز، حقیرانه، تأسف انگیز یا تأسف بار
رقت انگیز
فاحش - تکان دهنده
به درد نخور
1. weak = ضعیف
2. Useless = بی مصرف / بی خاصیت
3. Unsuccessful = ناموفق
4. ridiculous = مضحک و مسخره
بسیار بد و افتضاح - غم انگیز و ناراحت کننده - بدبخت - ضعیف
تاسف بار، تاسف انگیز
حقیرانه
بی تفاوت

بدبخت
جان گداز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس