warped

جمله های نمونه
1. a warped account
شرح تحریف شده
2. The door must be warped. It won't close properly.
[ترجمه عباس] درب باید درست شود. آن به درستی بسته نخواهد شد.|
[ترجمه جلیل ] درب احتمالا تاب برداشته است، چون که به خوبی بسته نمی شود.|
[ترجمه ترگمان] در باید منحرف بشه درست نیست[ترجمه گوگل]درب باید پیچیده شود این درست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The window was warped by the dampness and it wouldn't shut.
[ترجمه ترگمان]پنجره با رطوبت پیچ وتاب می خورد و بسته نمی شد
[ترجمه گوگل]پنجره مرطوب شد و آن را بسته نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]پنجره مرطوب شد و آن را بسته نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The bamboo stick warped in water.
[ترجمه ترگمان]چوب بامبو در آب تاب می خورد
[ترجمه گوگل]چوب بامبو در آب فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]چوب بامبو در آب فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Have you noticed how warped these shelves are?
[ترجمه ترگمان]تا حالا توجه کردی که این قفسه ها چقدر بهم ریخته اند؟
[ترجمه گوگل]آیا متوجه شده اید که این قفسه ها چطور پیچیده شده اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آیا متوجه شده اید که این قفسه ها چطور پیچیده شده اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. What he did has warped from the path of the common sense.
[ترجمه ترگمان]کاری که اون کرده از مسیر عقل سلیم منحرف شد
[ترجمه گوگل]آنچه که او از مسیر عقل سلیم پشیمان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آنچه که او از مسیر عقل سلیم پشیمان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You really have a warped sense of humour .
[ترجمه ترگمان] تو واقعا شوخ طبعی عجیبی داری
[ترجمه گوگل]شما واقعا حس شوخ طبعی دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]شما واقعا حس شوخ طبعی دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His judgement was warped by self-interest.
[ترجمه ترگمان]داوری او از منافع خود منحرف شده بود
[ترجمه گوگل]قضاوت او با علاقه شخصی متزلزل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]قضاوت او با علاقه شخصی متزلزل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Prison warps people. Had it warped Kelley enough that he would kill a stranger?
[ترجمه ترگمان]زندان بالای سر مردم آیا به اندازه کافی به کلی منحرف شده بود که او یک غریبه را بکشد؟
[ترجمه گوگل]زندان مردم را وادار می کند آیا کلاین به اندازه کافی پیچیده بود که یک غریبه را می کشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]زندان مردم را وادار می کند آیا کلاین به اندازه کافی پیچیده بود که یک غریبه را می کشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The hot sun had warped the cover of the book.
[ترجمه ترگمان]خورشید داغ روی جلد کتاب سایه انداخته بود
[ترجمه گوگل]آفتاب گرم، پوشش کتاب را پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آفتاب گرم، پوشش کتاب را پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His judgement was warped by prejudice.
[ترجمه ترگمان]قضاوت او از تعصب و تعصب بود
[ترجمه گوگل]قضاوت او با تعصب متلاشی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]قضاوت او با تعصب متلاشی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A single warped door that once covered a two-car garage somewhere in suburban California serves as a wall.
[ترجمه ترگمان]یک در کج شده که زمانی یک گاراژ دو ماشین را در جایی در حومه کالیفرنیا پوشش می داد به عنوان یک دیوار عمل می کرد
[ترجمه گوگل]یک درب پیچ خورده که یک بار گاراژ دو خودرو را در جایی در حومه کالیفرنیا پوشش داد، به عنوان دیوار کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]یک درب پیچ خورده که یک بار گاراژ دو خودرو را در جایی در حومه کالیفرنیا پوشش داد، به عنوان دیوار کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The hot sun had warped the wooden fence.
[ترجمه ترگمان]آفتاب سوزان نرده های چوبی را تاب داده بود
[ترجمه گوگل]آفتاب گرم، حصار چوبی را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آفتاب گرم، حصار چوبی را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The wooden fence had warped in the hot sun.
[ترجمه ترگمان]نرده های چوبی زیر آفتاب داغ تاب می خوردند
[ترجمه گوگل]حصار چوبی در آفتاب گرم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]حصار چوبی در آفتاب گرم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
به انگلیسی
• twisted; distorted
پیشنهاد کاربران
تار، تابدار، پیچ خورده
غیر معمول و ناخوشایند
سرخورده
گمراهی
منحرف
۱ - نامتعارف و ناخوشایند
نامعقول
غیر عادی و عجیب
منحرف و گمراه
Mentally or morally deviated
Strange, unpleasant or frightening
Crazy
Silly
۲ - کج و معوج، تاب خورده، پیچ خورده، شکل خود را از دست داده
Crooked
Twisted
Bent
• The church presumed to rewrite scriptures because some warped minds of a few people found them offensive
نامعقول
غیر عادی و عجیب
منحرف و گمراه
Mentally or morally deviated
Strange, unpleasant or frightening
Crazy
Silly
۲ - کج و معوج، تاب خورده، پیچ خورده، شکل خود را از دست داده
Crooked
Twisted
Bent
• The church presumed to rewrite scriptures because some warped minds of a few people found them offensive
مخدوش