letting

جمله های نمونه

1. blood letting
خون ریزی

2. they are letting political prisoners out
آنها دارند زندانیان سیاسی را آزاد می کنند.

3. he leaned on the pillow, letting smoke dribble through his nostrils
به پشتی لم داد و گذاشت دودها حلقه حلقه از دو سوراخ دماغش خارج شود.

4. she sweet-talked her father into letting her drive his car
با شیره مالی پدرش را راضی کرد که بگذارد ماشین او را براند.

5. they are woking part of their land themselves and letting off the rest
آنها بخشی از زمینشان را خودشان می کارند و بقیه را کرایه می دهند.

6. He drummed road safety into them before letting them out on their bicycles.
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه آنها را با دوچرخه‌هایشان بیرون بیاورد، ایمنی جاده‌ای را به آنها زد
[ترجمه ترگمان]قبل از این که آن ها را روی bicycles بگذارند به آن ها حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll give you. The last love is letting go.
[ترجمه گوگل]من به تو خواهم داد آخرین عشق رها کردن است
[ترجمه ترگمان]من بهت می دم آخرین عشق اجازه میده بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All of life is an act of letting go,but what hurts the most is not taking a moment to say goodbye.
[ترجمه گوگل]تمام زندگی عملی است برای رها کردن، اما چیزی که بیش از همه آزاردهنده است این است که لحظه ای برای خداحافظی وقت نگذارید
[ترجمه ترگمان]تمام زندگی یک عمل رها کردن است، اما چیزی که بیش ترین آسیب را می زند یک لحظه برای خداحافظی کردن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The last love is letting go.
[ترجمه گوگل]آخرین عشق رها کردن است
[ترجمه ترگمان] آخرین عشق اجازه میده بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lazy and incompetent police officers are letting the public down.
[ترجمه گوگل]افسران پلیس تنبل و بی کفایت مردم را ناامید می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد تنبل و بی کفایت پلیس اجازه می دهند که مردم پایین بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perfection is not just about control. It's also about letting go.
[ترجمه گوگل]کمال فقط کنترل نیست این نیز در مورد رها کردن است
[ترجمه ترگمان]کمال درست در مورد کنترل نیست همچنین در مورد اجازه رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sometimes the hardest part isn't letting go, but rather learning to start over.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات سخت ترین قسمت رها کردن نیست، بلکه یادگیری شروع دوباره است
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها سخت ترین قسمتش را رها نمی کنم، اما ترجیح می دهم شروع کنم به خواندن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He coaxed her into letting him take her to the cinema.
[ترجمه گوگل]او را تشویق کرد که به او اجازه دهد او را به سینما ببرد
[ترجمه ترگمان]او را واداشت تا او را به سینما ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The engine is letting off steam to relieve the pressure in the boiler.
[ترجمه گوگل]موتور در حال خروج بخار برای کاهش فشار در دیگ بخار است
[ترجمه ترگمان]موتور به بخار اجازه می دهد تا فشار داخل دیگ بخار را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm not in the habit of letting strangers into my apartment.
[ترجمه گوگل]من عادت ندارم غریبه ها را وارد آپارتمانم کنم
[ترجمه ترگمان]من عادت ندارم اجازه بدم غریبه ها وارد آپارتمان من بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was furious with herself for letting things get out of hand.
[ترجمه گوگل]او از اینکه اجازه می داد همه چیز از کنترل خارج شود از خودش عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]از دست خودش عصبانی بود که اجازه می داد همه چیز از دستش خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rented apartment
act of allowing something to enter or pass; leasing, renting

پیشنهاد کاربران

خانه یا آپارتمان اجاره ای
در پزشکی:فصد ، رگ زدن
اجاره ملک
ثابت کردن
اجازه دادن : )
اجاره خانه
فرض کردن
اجازه دادن
letting y=x 1 قرار دادن ( فرض کردن )
رها کرد، ول کردن، اجازه دادن
رهاشدن
بیخیال شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس