zap

/ˈzæp//zæp/

(با سرعت و زور و به طور ناگهانی) زدن، حرکت کردن، له و لورده کردن، در هم کوبیدن، درب و داغان کردن، (خودمانی)، زور، قوه، انرژی، فرزی، چالاکی، دنگ!

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: zaps, zapping, zapped
(1) تعریف: (informal) to kill, strike, destroy, or smash suddenly.
مشابه: destroy

- He zapped the spider with the bug spray.
[ترجمه Tina] او عنکبوت را با اسپری حشره کش له و لورده کرد
|
[ترجمه Me] او عنکبوت را با اسپری حشره کش نابود کرد
|
[ترجمه شهریار] او با اسپری حشره کش عنکبوت را کشت.
|
[ترجمه گوگل] او عنکبوت را با اسپری حشره زد
[ترجمه ترگمان] اون عنکبوت رو به اسپری حشره کش منتقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to strike or bombard with electrical current, laser beams, x-rays, or the like.
مشابه: bombard

- They zapped the enemy spaceship as it began its attack.
[ترجمه گوگل] آنها سفینه فضایی دشمن را در حالی که حمله خود را شروع کرد، از بین بردند
[ترجمه ترگمان] آن ها سفینه دشمن را به عنوان حمله به سفینه منتقل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She zapped the hot dogs in the microwave.
[ترجمه saeid rahmanpour] او سوسیس ها را در ماکروویو قرار داد
|
[ترجمه گوگل] او هات داگ ها را در مایکروویو زد
[ترجمه ترگمان] اون سگ ها رو توی مایکروویو متمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: zapper (n.)
(1) تعریف: (informal) energy, drive, verve, or the like.

(2) تعریف: a jolt, as of electricity.

جمله های نمونه

1. They've got the kind of weapons that can zap the enemy from thousands of miles away.
[ترجمه گوگل]آنها سلاح هایی دارند که می توانند دشمن را از هزاران مایل دورتر از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]اونا یه جور اسلحه دارن که می تونن دشمن رو از هزاران مایل دور کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She needs to put a bit more zap into her performance.
[ترجمه گوگل]او باید کمی بیشتر به عملکرد خود کمک کند
[ترجمه ترگمان]او باید کمی بیشتر به عملکرد خودش فشار وارد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Have I got time to zap into town and do some shopping?
[ترجمه گوگل]آیا وقت دارم به شهر بروم و خرید کنم؟
[ترجمه ترگمان]آیا من وقت دارم به شهر بروم و کمی خرید کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The laser weapons are designed to zap enemy missiles.
[ترجمه گوگل]سلاح های لیزری برای ضربه زدن به موشک های دشمن طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان]سلاح های لیزری برای تخلیه موشک های دشمن طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's vital to zap stress fast.
[ترجمه گوگل]از بین بردن سریع استرس بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]این امر برای تخلیه سریع فشار حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Men like to zap the TV channels, something that can drive certain women berserk.
[ترجمه گوگل]مردان دوست دارند کانال‌های تلویزیونی را خراب کنند، چیزی که می‌تواند برخی از زنان را عصبانی کند
[ترجمه ترگمان]مردان دوست دارند کانال های تلویزیون را تخلیه کنند، چیزی که می تواند برخی از زنان را عصبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Computers identify threats and zap the results back to US pilots in the war zone.
[ترجمه گوگل]رایانه ها تهدیدات را شناسایی کرده و نتایج را به خلبانان آمریکایی در منطقه جنگی بازمی گرداند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها تهدید را شناسایی کرده و نتایج را به خلبانان آمریکایی در منطقه جنگ تخلیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I really admire her she's so full of zap!
[ترجمه گوگل]من واقعا او را تحسین می کنم او بسیار پر از زاپ است!
[ترجمه ترگمان]واقعا تحسینش می کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Zap off the car; you can't park your car here!
[ترجمه گوگل]پیاده کردن ماشین؛ شما نمی توانید ماشین خود را اینجا پارک کنید!
[ترجمه ترگمان]ماشینو خاموش کن تو نمی تونی ماشینت رو اینجا پارک کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alternatively, use Doom Divers to zap the enemy's artillery before it can damage your core units.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، از Doom Divers برای ضربه زدن به توپخانه دشمن قبل از اینکه بتواند به واحدهای اصلی شما آسیب برساند، استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، استفاده از دایورها برای تخلیه توپخانه دشمن قبل از آن که بتواند به واحدهای اصلی شما آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How did we zap the cancer without killing healthy cells?
[ترجمه گوگل]چگونه سرطان را بدون کشتن سلول های سالم از بین بردیم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه بدون کشتن سلول های سالم، سرطان را تخلیه کردیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Zap bikes also appeal to police departments for patrol work.
[ترجمه گوگل]دوچرخه های زاپ نیز برای کارهای گشت زنی به ادارات پلیس مراجعه می کنند
[ترجمه ترگمان]همچنین bikes Zap از ادارات پلیس برای کار گشت درخواست استیناف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What would happen to me if a ZAP got me while I was in the computer?
[ترجمه گوگل]چه اتفاقی برای من می افتد اگر یک ZAP در حالی که در کامپیوتر بودم مرا بگیرد؟
[ترجمه ترگمان]اگر زمانی که من در کامپیوتر بودم، چه اتفاقی برای من می افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The journey to Victoria usually began in Sze Zap, an area comprising of four districts of Kwangtung in China.
[ترجمه گوگل]سفر به ویکتوریا معمولاً از Sze Zap، منطقه ای متشکل از چهار منطقه کوانگ تونگ در چین آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]سفر به ویکتوریا معمولا در Sze Zap، منطقه ای متشکل از چهار منطقه of در چین آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] پاک کردن ؛ حذف یک فایل یا پاک کردن ناگهانی یک صفحه؛ پاک نمودن قسمتی از برنامه ؛ حذف ؛ فرمان پاک کردن تمام اطلاعاعت روی صفحه گسترده

انگلیسی به انگلیسی

• short length of time in a microwave oven; energy and enthusiasm; unexpected forceful strike or hit; jolt; spicy quality
kill, shoot; destroy; defeat; attack suddenly (slang); complete something very quickly, move very fast; cook or warm up something in a microwave oven; photocopy something; (computers) damage or destroy hardware or media by means of electricity; erase or get rid of something (computers); change stations during television advertisements with a remote control; (broadcasting) use an apparatus to erase commercials from a transmission (i.e.: with a pause button in videotaping); give an electric shock (slang)
if someone zaps someone else, they kill them, usually by shooting them; an informal word.
if you zap something on a computer screen, you erase it; an informal word.
if you zap while watching television, you change channels; an informal word.

پیشنهاد کاربران

( محاوره )
۱. [شخص] کشتن، از پا درآوردن؛ دخل . . . را آوردن؛ مورد حمله قرار دادن، زدن؛ بیهوش کردن
۲. از بین بردن، نابود کردن، داغون کردن
۳. ( تلویزیون ) [کانال] عوض کردن
۴. ( کامپیوتر ) پاک کردن، حذف کردن
...
[مشاهده متن کامل]

۵. به سرعت رفتن، تندی رفتن؛ تندی کردن
۶. به سرعت رد کردن؛ [ماشین] تازاندن
۷. ( محاوره ) شور، شور و شوق، حیات، انرژی، نیرو، نشاط، جنب وجوش، تحرک

ضربت ( نظامی )
تحلیل بردن انرژی
تضعیف کردن
To cook something in a microwave
Quickly zap potato in the microwave
شل و پر/پل کردن ؛ قطعه قطعه کردن. از هر جای مجروح کردن. بسیار جراحات وارد کردن. از پا انداختن : پنجاه نفر رعیت با چماق شصت قزاق را شل و پر کردند. ( یادداشت مؤلف ) . له و لورده کردن.
زاپ یا ریش ریش یا پارگی ( در شلوار جین )
تخریب یا نابود کردن ناگهانی و سریع
انجام دادن کاری باسرعت
سریع عوض کردن کانال تلویزیون با کنترل آن
پختن غذا در ماکروویو
سریع جابه جا کردن چیزی - پرتاب با سرعت Spider - man has power to zap a spiderweb from his wrists

Cook in microwave
Put all the ingredients in a bowl and zap in microwave on medium
شوک - نابودکردن
کانال تلوزیون را عوض کردن
مسحور کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس