warily

/ˈwerəli//ˈweərɪli/

معنی: از روی احتیاط، با احتیاط، محتاطانه
معانی دیگر: با دقت، با هشیاری، wariness از روی احتیاط، احتیاط کار

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a cautious or watchful manner.
مشابه: gingerly

جمله های نمونه

1. to walk warily
با هشیاری عمل کردن

2. he approached the lion warily
او محتاطانه به شیر نزدیک شد.

3. She studied me warily, as if I might turn violent.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط مرا مورد مطالعه قرار داد، گویی ممکن است خشن شوم
[ترجمه ترگمان]محتاطانه به من نگاه کرد، انگار که ممکن بود خشن به نظر برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She eyed him warily .
[ترجمه گوگل]او با احتیاط به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با احتیاط او را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They approached the stranger warily.
[ترجمه گوگل]آنها با احتیاط به غریبه نزدیک شدند
[ترجمه ترگمان]با احتیاط به طرف غریبه نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She looked warily at him, her pulses sounding an alarm, and was taken aback when he suddenly began to laugh.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط به او نگاه کرد، نبض هایش زنگ خطر را به صدا درآورد، و وقتی ناگهان شروع به خندیدن کرد، غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط به او نگاه کرد، ضربان قلبش به صدا در آمد و وقتی ناگهان شروع به خندیدن کرد یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both sides have reacted warily to the mounting pressure to force her to testify.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف نسبت به فشار فزاینده برای وادار کردن او به شهادت واکنش محتاطانه نشان داده اند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف محتاطانه نسبت به فشار فزاینده واکنش نشان دادند تا او شهادت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She eyed me warily.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او محتاطانه به من چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It circled the small clearing warily, catching the light and jerking as it did so, moving quickly into shadow.
[ترجمه گوگل]با احتیاط دور برف کوچک می چرخید، نور را می گرفت و تکان می خورد و به سرعت به سمت سایه حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]دور محوطه کوچک را با احتیاط دور زد و نور را گرفت و چنان تکان خورد که در تاریکی حرکت کرد و به سرعت در تاریکی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As I warily got to my feet I felt a compulsion to retrace my steps in the direction of Jock's trench.
[ترجمه گوگل]همانطور که با احتیاط از جایم بلند شدم، احساس کردم که مجبور شدم گام هایم را به سمت سنگر جوک برگردم
[ترجمه ترگمان]همان طور که با احتیاط به پاهایم برخورد کردم، احساس کردم که مجبور شدم به طرف خندق بلا برگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He warily gazed around at his detractors, fully aware that any slim camaraderie they shared was likely to smolder as well.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط به اطرافیان خود خیره شد و کاملاً آگاه بود که هر گونه رفاقت لاغری که آنها با هم داشتند احتمالاً از بین می رود
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط به دور و بر او خیره شد و کاملا آگاه بود که هر گام باریکی که در آن ها با هم سهیم بوده اند، هم در حال سوختن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cat eyed him warily.
[ترجمه گوگل]گربه با احتیاط به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]گربه با احتیاط نگاهش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Doctor and his party watched warily as the three ghostly figures beckoned with one digit of their three fingered hands.
[ترجمه گوگل]دکتر و گروهش با احتیاط تماشا کردند که سه شخصیت شبح با یک رقم از سه انگشت خود اشاره کردند
[ترجمه ترگمان]دکتر و همراهانش با احتیاط هر سه پیکر شبح مانندی را که با شماره سه دست اشاره می کردند می نگریستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He watched warily as the little fat chap with bits of paper in his hat leapt to his feet.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط نگاه کرد که چاق کوچولو با تکه‌هایی کاغذ در کلاهش روی پاهایش پرید
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط به آن مرد چاق که با تکه های کاغذ در کلاهش از جا کنده شده بود، نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از روی احتیاط (قید)
cannily, warily, charily

با احتیاط (قید)
warily

محتاطانه (قید)
warily

انگلیسی به انگلیسی

• cautiously, vigilantly, suspiciously

پیشنهاد کاربران

محتاطانه، از روی احتیاط
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : wariness
✅️ صفت ( adjective ) : wary
✅️ قید ( adverb ) : warily
با نگرانی
با احتیاط
In a way that shows a lack of trust; suspiciously.
‘she looked at him warily’
https://www. lexico. com/
باتردید، با شک، بدون اطمینان
هشیارانه، آگاهانه، محتاطانه

بپرس