charmed

/ˈt͡ʃɑːrm//t͡ʃɑːm/

معنی: مفتون
معانی دیگر: فریفته، شیفته، مسحور

جمله های نمونه

1. her collectedness charmed everyone
وقار او همه را مفتون کرد.

2. his body was charmed and no sword could harm him
بدنش طلسم شده بود و هیچ شمشیری به او کارگر نبود.

3. the children's behavior charmed the guests
رفتار بچه ها مهمانان را مسحور کرد.

4. The wicked old woman charmed the princess with magic words.
[ترجمه گوگل]پیرزن شرور شاهزاده خانم را با کلمات جادویی مجذوب کرد
[ترجمه ترگمان]پیرزن بدجنس، شاهزاده خانم را با کلمات جادویی مفتون کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She charmed her listeners with her sweet voice.
[ترجمه علی] او با صدای شیرینش ، شنوندگانش را جذب کرد
|
[ترجمه گوگل]او با صدای شیرین خود شنوندگان خود را مجذوب خود می کرد
[ترجمه ترگمان]گوش شنوندگان را با صدای شیرین خود مسحور ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It seemed as if he had a charmed life; nothing bad ever happened to him.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او زندگی جذابی دارد هیچ اتفاق بدی برای او نیفتاده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که زندگی charmed دارد؛ هیچ اتفاق بدی برای او نیفتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He even charmed Mrs Prichard, carrying her shopping and flirting with her, though she's 8
[ترجمه گوگل]او حتی خانم پریچارد را مجذوب کرد و او را حمل کرد و با او خرید کرد و با او معاشقه کرد، اگرچه او 8 سال دارد
[ترجمه ترگمان]او حتی خانم Prichard را هم شیفته خود کرده بود و با او لاس می زد و با او لاس می زد، هر چند که ۸ سالش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His wife charmed him into buying her a fur coat.
[ترجمه گوگل]همسرش او را مجذوب کرد تا برایش کت خز بخرد
[ترجمه ترگمان]زنش او را شیفته خود کرده بود تا کت خز خود را بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She can be charmed up easily.
[ترجمه گوگل]او را می توان به راحتی مجذوب کرد
[ترجمه ترگمان]او می تواند به آسانی مجذوب او شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We were charmed by his boyish manner.
[ترجمه گوگل]ما از رفتار پسرانه او مجذوب شدیم
[ترجمه ترگمان]رفتار پسرانه او را مجذوب کرده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was charmed by her beauty and vivacity.
[ترجمه گوگل]او مجذوب زیبایی و نشاط او شد
[ترجمه ترگمان]شیفته زیبایی و نشاط او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The singer charmed her listeners with her sweet voice.
[ترجمه گوگل]این خواننده با صدای شیرین خود شنوندگان خود را مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]خواننده با صدای شیرین گوش شنوندگان را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Children's laughter charmed away the old man's troubles.
[ترجمه گوگل]خنده های بچه ها مشکلات پیرمرد را مسحور کرد
[ترجمه ترگمان]خنده بچه ها، مشکلات پیرمرد را به وجد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We were charmed by the friendliness of the local people.
[ترجمه گوگل]ما از رفتار دوستانه مردم محلی مجذوب شدیم
[ترجمه ترگمان]ما از رفتار دوستانه مردم محلی لذت بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفتون (صفت)
spellbound, charmed

انگلیسی به انگلیسی

• attracted in a strong way; (of someone's life) exceptionally lucky as if protected by magic

پیشنهاد کاربران

فتانه - کسی که همه را مفتون خود می کند
سرشار از خوشبختی بودن
to be extremely prosperous, lucky
fortunate or privileged
رو دور شانس بودن، مسحور بودن
My life seemed charmed
expressing polite pleasure at an introduction
خوش شانس

بپرس