stave

/steɪv//steɪv/

معنی: چوب، چماق، حامل، بند شعر، شیارهای نازک چوب، شبیه لوله، میله نردبان، دنده بشکه، ریزش کردن، روی خط حامل نوشتن، کوبیدن، با چماق زدن، شکستن، ایجاد سوراخ کردن
معانی دیگر: (به ویژه بدنه ی قایق یا بشکه را) شکستن، سوراخ کردن، (تخته های باریک چوبی یا فلزی بدنه ی بشکه) چوب چلیک، تخته ی بشکه، پله ی نردبان، تخته ی نردبان، چوبدستی، عصا، شنگینه، کدین، (شعر به ویژه ترانه) رجوع شود به: stanza، (موسیقی) حامل (staff هم می گویند)، تخته زدن به، به تخته مجهز کردن، با چوب یا چماق زدن، لوله اب، ایجاد سورا  کردن، بشکل چوب دستی یاچماق وغیره دراوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow, usu. curved wooden strip used to make barrels, casks, or the like.

(2) تعریف: a rod or pole.

(3) تعریف: in music, a staff.
مشابه: staff
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: staves, staving, staved, stove
(1) تعریف: to break by smashing or crushing and pushing in (often fol. by in).

- She staved in his ribcage.
[ترجمه گوگل] او در قفسه سینه اش تکه تکه شد
[ترجمه ترگمان] سینه اش را بالا کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to smash and push in the staves of (a barrel, cask, or the like).

(3) تعریف: to provide with staves.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: stave off
• : تعریف: to be or come to be smashed or crushed and pushed in.

جمله های نمونه

1. stave off
طفره رفتن،به تاخیر انداختن،(تا مدتی) جلوگیری کردن

2. he borrowed more money in order to stave off bankruptcy
برای جلوگیری از ورشکستگی پول بیشتری قرض کرد.

3. I will do my best to stave off his participation.
[ترجمه گوگل]تمام تلاشم را می کنم تا از مشارکت او جلوگیری کنم
[ترجمه ترگمان]من نهایت تلاش خود را خواهم کرد که شرکت او را از بین ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A couple of teenagers were trying to stave in our shed door.
[ترجمه Edris nozari] چند نوجوان سعی داشتند درب سوله ما رو تخته کنند.
|
[ترجمه گوگل]چند نوجوان سعی می‌کردند در آلونک ما را ترک کنند
[ترجمه ترگمان]چند تا از جوان ها سعی داشتند از در آلونک ما رد بشوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In a desperate attempt to stave off defeat, he reluctantly promised wholesale reform of the constitution.
[ترجمه گوگل]در تلاشی ناامیدانه برای جلوگیری از شکست، او با اکراه وعده اصلاحات اساسی در قانون اساسی را داد
[ترجمه ترگمان]وی در تلاشی مایوسانه برای دفع شکست، قول داد که اصلاحات اساسی در قانون اساسی را اصلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She brought some fruit on the journey to stave off hunger .
[ترجمه گوگل]او در سفر مقداری میوه آورد تا گرسنگی را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]کمی میوه آورده بود تا از گرسنگی عقب بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was always the real ale to stave off the effects of ageing for a while.
[ترجمه گوگل]همیشه مشروب واقعی وجود داشت تا برای مدتی از اثرات پیری جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]همیشه آبجو واقعی می توانست اثرات سالمندی را برای مدتی از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stave is budded and sports a few leaves as in some versions of the tarot.
[ترجمه گوگل]چوبه غنچه است و مانند برخی از نسخه های تاروت، چند برگ دارد
[ترجمه ترگمان]حامل تعدادی برگ و چند برگ را در بعضی از نسخه های این tarot قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I touch the tip of the stave to the centre of her forehead.
[ترجمه گوگل]نوک چوب را تا مرکز پیشانی او لمس می کنم
[ترجمه ترگمان]به نوک انگشت تا وسط پیشانی اش تماس می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The city has been just as quick to stave off potential security problems at its rock-walled transit center.
[ترجمه گوگل]این شهر به همان سرعت از مشکلات امنیتی احتمالی در مرکز حمل و نقل سنگی خود جلوگیری کرده است
[ترجمه ترگمان]این شهر به همان سرعتی است که مشکلات بالقوه امنیتی را در مرکز ترانزیت محصور با دیواره خود دفع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bank makes last effort to stave off interest rise. 00am: Pound at 7790.
[ترجمه گوگل]بانک آخرین تلاش خود را برای جلوگیری از افزایش سود انجام می دهد 00 صبح: پوند در 7790
[ترجمه ترگمان]بانک آخرین تلاش را می کند تا توجه خود را به خود جلب کند ساعت ۹ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Though Saskia musters all her forces to stave off adolescence, hormones are against her.
[ترجمه گوگل]اگرچه ساسکیا تمام نیروهایش را جمع می کند تا از نوجوانی جلوگیری کند، هورمون ها علیه او هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال ساسکیا وان all تمام نیروهای خود را وادار به دفع نوجوانی می کند، اما هورمون ها مخالف او هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To stave off the pangs and cool the tongue, tapas are eaten and La Ina is drunk.
[ترجمه گوگل]برای رفع درد و خنک شدن زبان، تاپاس می خورند و لا اینا می نوشند
[ترجمه ترگمان]برای دفع درد و خنک کردن زبان، tapas خورده می شود و لا Ina مست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This could help stave off a damaging rise in interest rates.
[ترجمه گوگل]این می تواند به جلوگیری از افزایش مضر نرخ بهره کمک کند
[ترجمه ترگمان]این می تواند به دفع آسیب زیان آور در نرخ بهره کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چوب (اسم)
shaft, stick, bat, rod, wood, timber, stave, spunk

چماق (اسم)
stick, bat, club, cudgel, bludgeon, mace, truncheon, stave, maul, quarterstaff

حامل (اسم)
porter, transport, bearer, carrier, vehicle, vector, conveyor, stave, conveyer

بند شعر (اسم)
stave, stanza

شیارهای نازک چوب (اسم)
stave

شبیه لوله (اسم)
stave

میله نردبان (اسم)
stave

دنده بشکه (اسم)
stave

ریزش کردن (فعل)
stave

روی خط حامل نوشتن (فعل)
stave

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

با چماق زدن (فعل)
bludgeon, stave

شکستن (فعل)
fracture, chop, break, disobey, deflect, refract, shatter, stave, violate, cleave, fraction, nick, knap, pip, smite, crackle, infract

ایجاد سوراخ کردن (فعل)
stave, perforate

تخصصی

[عمران و معماری] نوار چوبی - نوار فلزی
[نساجی] تار یا ورد در بافت ساتین یا سرژه

انگلیسی به انگلیسی

• thin strip of wood used to form the sides of a barrel or other similar structure; stick or staff; rung of a ladder or chair; set of verses in a poem or song; group of 5 horizontal lines and the 4 spaces between them on which music is written
break the staves of; smash a hole in; break, smash to bits; supply with staves; become crushed in
a stave is the five lines that music is written on.
a stave is a strong stick, normally used as a weapon.
if you stave off something, you manage, with difficulty, to stop it from happening.

پیشنهاد کاربران

Stave :stick : چوب - چماق
Stave off : to prevent something harmful ( like a dog ) affecting you
جلوگیری از چیزی خطرناک که به ما صدمه بزند
چوب دستی - چماق - باتوم
( شعر ) : قطعه - پاره - بند
( در موسیقی ) 5 خطی که روی آن نت موسیقی می نویسند.
Musical stave

بپرس