solemn

/ˈsɑːləm//ˈsɒləm/

معنی: جدی، رسمی، گرفته، موقر، باتشریفات
معانی دیگر: صادقانه، صمیمانه، از ته دل، از صمیم قلب، قانونی، مستند، شرعی، طبق رسوم و موازین مذهبی، مذهبی، پر ابهت، سنگین، پرجلال، پرشکوه، خطیر، (مسئولیت و غیره) بزرگ، موقرانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: solemnly (adv.), solemnness (n.)
(1) تعریف: serious or grave in appearance, sound, or mood.
مترادف: earnest, grave, serious, sober
متضاد: amusing, jocular, lighthearted, uproarious
مشابه: austere, gloomy, grim, pensive, reserved, somber, staid, stern, thoughtful, weighty

- He wore such a solemn expression that I feared what he had to say.
[ترجمه گوگل] او چنان قیافه ی موقرانه ای داشت که من از حرفی که داشت می ترسیدم
[ترجمه ترگمان] چنان قیافه جدی به خود گرفته بود که از آنچه می خواست بگوید می ترسیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We were all in a solemn mood after we heard the news of the tragedy.
[ترجمه پویا شفیعی] بعد از شنیدن خبر فاجعه همه ما در حال و هوای رسمی بودیم.
|
[ترجمه maryam] بعد از شنیدن خبرفاجعه ما همگی پکر شدیم.
|
[ترجمه گوگل] بعد از شنیدن خبر فاجعه همه ما در حال و هوای رسمی بودیم
[ترجمه ترگمان] بعد از شنیدن خبر فاجعه، همه ما سرحال بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our minister always speaks in solemn tones.
[ترجمه گوگل] وزیر ما همیشه با لحن های موقرانه صحبت می کند
[ترجمه ترگمان] وزیر ما همیشه با لحن جدی حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A funeral is a solemn occasion.
[ترجمه maryam] مجلس ختم یک مراسم رسمی است.
|
[ترجمه مصطفی امیرجانی] خاکسپاری یک رخداد حزن انگیز است
|
[ترجمه گوگل] مراسم تشییع جنازه یک مراسم رسمی است
[ترجمه ترگمان] مراسم تدفین بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: profound because of great seriousness or gravity, or because attended by high ceremony.
مترادف: awful, ceremonial, formal, majestic
متضاد: frivolous
مشابه: ceremonious, dignified, grand, grave, imposing, impressive, moving, pompous, profound, serious, stately

- The event was a solemn observance of the anniversary of the death of Martin Luther King, Jr.
[ترجمه گوگل] این مراسم به مناسبت سالگرد مرگ مارتین لوتر کینگ جونیور برگزار شد
[ترجمه ترگمان] مراسم بزرگداشت سالگرد مرگ مارتین لوتر کینگ پسر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The coronation was a solemn and splendid occasion.
[ترجمه گوگل] تاجگذاری یک مناسبت باشکوه و باشکوه بود
[ترجمه ترگمان] مراسم تاج گذاری بسیار باشکوه و باشکوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: deeply sincere, sometimes because religious in character.
مترادف: earnest, heartfelt
متضاد: insincere
مشابه: fervent, genuine, grave, holy, reverential, sacred, serious, sincere, steadfast, true

- He gave her a solemn promise.
[ترجمه maryam] او ( فرد مذکر ) به خانم قول محکمی داد.
|
[ترجمه گوگل] او به او قول جدی داد
[ترجمه ترگمان] به او قول شرف داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a solemn blessing
تبرک مذهبی

2. a solemn declaration
اعلام قانونی

3. a solemn festival
عید مذهبی

4. a solemn funeral procession
مراسم تشییع جنازه ی پر ابهت

5. a solemn promise
قول شرف

6. a solemn promise
قول صمیمانه

7. a solemn writ
حکم رسمی دادگاه

8. these solemn scenes
این مناظر پرشکوه

9. at this solemn moment
در این لحظه ی خطیر

10. to grow solemn
حالت جدی به خود گرفتن

11. children are a solemn responsibility to their parents
بچه ها برای والدین خود مسئولیت بزرگی هستند.

12. he took a solemn oath on the bible
از صمیم قلب به انجیل قسم خورد.

13. The solemn procession wound its way through the narrow streets.
[ترجمه گوگل]راهپیمایی موقر راه خود را از طریق خیابان های باریک پیچید
[ترجمه ترگمان]موکب تشییع، راه خود را از میان خیابان های باریک رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mood of the meeting turned solemn when the extent of the problem became known.
[ترجمه گوگل]با مشخص شدن وسعت مشکل، حال و هوای جلسه کاملاً متحول شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که موضوع مشخص شد وضعیت این نشست جدی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She gave a solemn undertaking to respect their decision.
[ترجمه گوگل]او متعهد شد که به تصمیم آنها احترام بگذارد
[ترجمه ترگمان]او تصمیم جدی گرفت که به تصمیم خود احترام بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Erica was solemn, pulling at her blonde curls.
[ترجمه گوگل]اریکا موقر بود و فرهای بلوندش را می کشید
[ترجمه ترگمان]اریکا با وقار بود و موهای بلوند او را می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Her face grew solemn.
[ترجمه گوگل]چهره اش بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]چهره اش جدی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. His laughter was not becoming on that solemn occasion.
[ترجمه گوگل]خنده‌اش در آن مناسبت بزرگ نبود
[ترجمه ترگمان]خنده اش در این مورد جدی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدی (صفت)
rigid, serious, acting, energetic, earnest, solemn, drastic, grand, stickler, uncanny, bona fide, demure, sedate, sobersided

رسمی (صفت)
solemn, formal, ceremonious, official, starched, starchy

گرفته (صفت)
solemn, thick, muggy, dull, darksome, low-spirited, chock-full, gruff, eerie, hoarse, choky, sombrous, eery, muzzy, poky, pokey, tristful

موقر (صفت)
solemn, dignified, sober, grave, sedate, staid, personable, sobersided

باتشریفات (صفت)
solemn

انگلیسی به انگلیسی

• grave, somber, serious; ceremonial, formal, dignified; sincere, earnest
someone or something that is solemn is very serious rather than cheerful or humorous.
a solemn promise or agreement is formal and sincere.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : solemnize / solemnify
✅️ اسم ( noun ) : solemnity / solemnization / solemnness
✅️ صفت ( adjective ) : solemn
✅️ قید ( adverb ) : solemnly
خالصانه ( مثلا دعا )
solemn prayer for . . .
پرشکوه
Solemn
پکر
You look solemn. What is it?
پکر به نظر میای. چی شده؟
ترکیب solemn duty توی بحث ها و مناظرات سیاسی خیلی استفاده میشه و به معنی وظیفه خطیر و مهم هستش
در برخی موارد �مهم�
جدی،
رسمی
The mood of the meeting turned solemn when the extent of the problem became known
1. formal and dignified
2. not cheerful or smiling
serious - grave
3 - sincere

• grave, somber, serious; ceremonial, formal, dignified; sincere, earnest
• someone or something that is solemn is very serious rather than cheerful or humorous.
• a solemn promise or agreement is formal and sincere.
...
[مشاهده متن کامل]

رسمی - خیلی قوی و محکم و جدی - صادقانه - صمیمانه - از ته دل - مراسمی و تشریفاتی - چیزی که از شوخی و خنده بلند نشه و کاملا جدی باشه چه یه آدم چه قول و امضا و مراسم
Solemn oath
Solemn promise

formal and dignified
cited by
translate. google. com
محض
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس