پیشنهادهای پوریا برزعلی (٥٥٧)
دار و دسته مخفی ، گروه مخفی، محفل سری
فوری
پی بردن 1 - to come to an opinion about something, or have a belief about something 2 - to notice something or someone by using sight, sound, touch, ...
able to express thoughts and feelings easily and clearly, or showing this quality:
دارای پشتوانه داده ای ، مبنتی بر داده
مسأله مهم و خیلی فوری
مدت تصدی، زمان اشتغال ( در یک سازمان یا شرکت )
( در مدیریت منابع انسانی به معنی ) لیست افراد دارای صلاحیت و شایستگی [برای یک موضوع]
تفکر سازمانی
قاطعیت
اخلاق برتر موضوع اخلاقی برتر= moral high ground
اشتباه بزرگ
نمای کلی پروژه
محمل اقدامات ناقل اقدامات حامل اقدامات
محمل اقدامات ناقل اقدامات حامل اقدامات
مستمری قوت
با اینکه شایستگی و استعداد در رشته مدیریت منابع انسانی از هم جدا هستند و دو معنا و کاربرد متفاوت دارند، ولی برای این کلمه هر دو معنا را میتوان در نظر ...
حد بالا
( در علم مدیریت ) شغل دوم داشتن [ ولی بی خبری دولت برای عدم پرداخت مالیات] توضیح: گاهی در سازمانها در زمان کمبود نیروی انسانی بصورت موقت از این تکن ...
سر زده
تکنیک های جاسوسی
خارجی، ترک وطن کرده ( لزوما به معنای تبعید شدن نیست، چرا که در تبعید اجبار هست ولی در مهاجرت می تواند شکلی از اختیار خود فرد وجود داشته باشد )
کارگری که به صورت قرارداد موقت یا مدت معین برای ارائه خدمات خاص برای یک پروژه یا دوره زمانی خاص استخدام شده است. کارگر یا کارمند قرارداد معین - کارم ...
( در رشته مدیریت ) تفویض اختیار
( در رشته مدیریت به معنی ) اداری - واحد اداری - اداره کردن ( اسم )
( در رشته مدیریت منابع انسانی به معنی ) کاهش نیرو، تعدیل نیروی انسانی
1 - زمانبندی 2 - وقت شناسی
شیوه های جایگزین برای حل اختلاف
پرسشنامه های کوتاه Pulse surveys are short questionnaires or feedback tools organizations use to gather real - time insights from employees, customer ...
خلاصه گزارش
بیش از حد توان
آدم معقول ، آدم منطقی متضادش : hot headed
سیستم پایگاه داده مدیریت خرده فروشی
Managed well
( اسم و صفت ) همپو، مشارکتی
در تضاد با، در تناقض با
اخراج فوری
پول معاش، پول گذران زندگی، حق معاش، پول برای امرار معاش ( حداقل پولی که برای گذران زندگی نیاز هست ) the condition of only just having enough money o ...
بعد
سال بعد
فیلم ضبط شده که حاوی یه واقعه خاص هست
فاصله زمانی، وقفه زمانی
گاهیدر شکل گذاشته فعل به معنی: دستور گرفتن
پول نقد و سهام
( اسم ) مترادف با supervision/نظارت
استثنایی برجسته
پرسنل/کارکنان با کیفیت
نقش کلیدی بازی کردن نقش اساسی داشتن نقش پایه ای داشتن
۱. در صف ( ایستادن ) ۲. هم راستا ، مطابق
باکفایت
جابجایی مجدد نیروها
هزینه مورد نظر
معیار عینی
to make something such as a feeling or activity less strong کاهش دادن حس یا فعالیت از حالت هیجان اولیه
حرکت صعودی
خیلی سریع موجودی یک محصول یا . . . را خریدن
خط قرمز و دستورالعمل چاپ شده
خرده فروشی داخلی
تک فرهنگی
a form of financial assistance offered by employers to support employee well - being, productivity, and dietary needs بسته کمک معیشتی ، بسته خاروبار
مزایای معافیت مالیاتی
صورت مالیات بر درآمد
قیمت اعلام شده
مزایای غیر نقدی متنوع
مزایای متنوع
پاداش نقدی
مدیر اجرایی ارشد
در خواست عمومی برای جستجو ( در مورد یک موضوع )
شایستگی شغلی، شایستگی کاری
در فلسفه به معنی: حال نگری
آموزش رسمی یا آموزش معتبر ( آموزشی که از سوی یک موسسه با نهاد معتبر و مجوز دار برگزار می شود )
آموزش ضمن خدمت، آموزش در محل کار
کارمندان همکار
دلایل یا دلیل مستحکم confident because you are dealing with a subject you are sure about, or because you are in a safe situation
شبیه سازی شده، شبیه ساخته
سرمایه گذاری ریسکی مشترک ( بین چند نفر )
Seafront ، مشرف به دریا
a course in which the student comes to an institutional campus or instructional site as opposed to a course where the student stays at home دوره آموز ...
آموزش اجرایی، آموزش کاربردی
طرح ارجاع
فرد کارراهه محور ( فردی که رشد در مسیر شغلی اش در مسیر حرفه ای شدن، بیشترین اهمیت را برایش دارد.
دسترسی یافتن
به توافق خود به میل خود بدون اجبار
صادقانه فکر و برنامه خود را بیان کردن
۱. مخلص کلام ۲. سود و زیان
توافق متقابل
Strike
مذاکرات دستمزد
] مذاکرات پر تنش
اتحادیه سازی
پاداش بهره وری
باید آن را شامل شود
تهیه کردن صورتجلسه
ریاست جلسه
مسائل داخلی
هزینه جابجایی
بخشودگی مالیاتی برای برخی درآمدها
کمک هزینه سرمایه
کمک هزینه سفر بر اساس مسافت پیموده شده
قابل قبول در حد استاندارد، قابل قبول در حد حداقل to be of a good enough standard
to succeed in doing something with difficulty, or not in a very satisfactory way به هر جان کندنی که هست کاری را درست انجام دادن
۱. معارفه ۲. جامعه پذیری
عدم انجام این کار
مشمول برخورد انضباطی
معوقات ماهانه قابل پرداخت ( همون حقوق ماهانه )
استخدام/ اشتغال موقت
مهلت زمان اعلام ترک کار ( معمولا در قراردادها بصورت پیشفرض یک ماه در نظر گرفته میشود )
دورت آزمایشی
زمان و تایم اصلی کار ( بدون اضافه کار ) زمان کار قانونی
مزایای رفاهی، مزایای اختیاری ( چیزی که اضافه بر قانون کار هر شرکت بسته به میل و توان خود به پرسنلش می دهد مانند چند روز اقامت در ویلا بصورت رایگان در ...
حق مرخصی ، مرخصی استحقاقی
حق شیفت
هویت شرکتی بصورت مختصر: ci هم می گویند
روزنامه یا مجله تخصصی یک رشته یا تخصص
مترادف با : thorough knowledge good knowledge Knowledgeable ( صفت ) کسی که دانش کاملی در مورد موضوعی دارد
در حالت فعلی به معنی: آمیختن
behaviour that is controlled, calm, and polite رفتار بجا - رفتار درست
رنجش ( اسم ) to feel upset or annoyed, usually because you feel that someone has been rude or shown no respect to you
ذهن خوان a magician who performs feats that apparently demonstrate extraordinary mental powers, such as mind - reading.
1 - اشتیاق ( اسم ) 2 - آرزو یا حسرت دیرینه
continuous change تغییرات پی در پی
سطح مدیران اجرایی
additional but subordinate; secondary. ثانوی، جنبی
تبرئۀ نفس ( توجیه خویشتن - خود توجیهی )
unwillingness to get involved in or influence other people's activities عدم مداخله عدم دخالت
the usual standard or condition حالت استاندارد و عرف
به اشتراک گذاشتن
یک محل کار متنوع و فراگیر جایی است که باعث می�شود همه، صرف نظر از اینکه چه کسی هستند یا چه کاری برای کسب و کار انجام می�دهند، به طور یکسان در تمام زم ...
an ability to understand what other people need, and be helpful and kind to them همدلی و تفاهم
the quality of being morally right or justifiable. راستی - درستی ( به معنی راست کرداری، درست کرداری )
خطای دسترس پذیری: این خطا در واقع نوعی میان بر ذهنی است که متکی بر مثال های فوری می باشد که در هنگام ارزیابی یک موضوع یا تصمیم به ذهن فرد می�رسد و فر ...
Direct reports are employees who, as the term implies, report directly to someone who is above them in the organizational hierarchy, often a manager, ...
Direct reports are employees who, as the term implies, report directly to someone who is above them in the organizational hierarchy, often a manager, ...
حکومت اقلیت ثروتمند
بطور تحقیر آمیز
a statement or principle that is generally accepted to be true, but need not be so اصل متعارف ( که نیاز به بررسی بیشتر دارد )
خوشخویی، نزاکت
the situation where middle - level employees in an organization are polite and flattering to superiors but abusive to subordinates. موقعیتی که در آن ...
پس رفت - عقبگرد
to have become associated with something powerful and potentially dangerous; to have a very difficult problem to solve. to find oneself in a situati ...
معمولا به زمانی گفته میشه که تا قبل از راه اندازی لازمه، مثل راه اندازی خط تولید و. . .
زمان لازم برای اجرای عملیات
Pick to light ( یا PTL ) یک فناوری انتخاب سفارش برای انبارها و مراکز توزیع است که از چراغ ها و ال ای دی های روی قفسه ها برای نشان دادن مکان های انتخا ...
سیستم رفاقتی یک روش همنشینی و به اشتراک گذاری دانش است که برای راهنمایی کارکنان جدید استفاده می شود. این سیستم شامل اختصاص دادنیک دوست به او در محل ک ...
سرخوشی شکر/قند
1 - متفق 2 - دوست متحد
a tendency to repeat the same, often purposeless acts وسواس گونه و بی اراده و با میل درونی شدید
به سراغ چیزی رفتن، به سمت چیزی رفتن
با روحیه با روحیه بالا
آگاه شدن
( پزشکی ) موضعی
اشتیاق درونی Inner Steel is what makes you a responsible role model. Inner Steel is what makes you passionate about everything you do.
ازگرفتاری یا درهم پیچیدگی درآوردن
a feeling of pleasure and satisfaction because you are happy with your life رضایت و خرسندی ( اسم )
( فعل ) to make something tidier or more level by cutting a small amount off it: پیراستن و اصلاح کردن ( تراشیدن و تمیز کردن )
1 - ( فعل ) از موضوع اصلی منحرف شدن 2 - ( اسم ) انحراف از موضوع اصلی
عصبانیت the feeling of being angry or annoyed, or something that makes you feel like this
( اسم ) قرار، متنانت، خونسردی ( بخصوص در زمان شُک و اتفاقات بد )
( صفت ) ثروتمند، wealthy
( اسم ) ثروت ; wealth
انحلال ( به معنی انحلال یه موضوع قانونی مثل انحلال یک سازمان یا موسسه و یا یک قرارداد ) ( اسم ) the act or process of ending an official organizatio ...
( اسم ) دعا یا کتاب مقدس the holy writings of a religion
( اسم ) همدلی ( یکدلی، پیوند فکری و احساسی )
ارتباط متقابل داشتن ( فعل )
خطاناپذیر ( صفت )
( اسم ) بیدار وجود در اندیشه های بودایی به موجوداتی که به همه موجودات هوشمند دیگر کمک می کنند تا به مرحله بیدار شدن روحانی ( بوداگی ) برسند بوداسَف ( ...
( صفت ) متین peaceful and calm, or ( of a person ) not worried or excited:
( فعل ) 1 - ستم کردن ( به گروه ) 2 - پریشان کردن ( فرد )
( در فرهنگ هندی و بودایی ) اشراق ( در اروپای قرن 18 به همراه حرف the در ابتدا و با حرف بزرگ ) [عصر ] روشنگری
هیچی - عدم ( اسم )
خطای زندگی ( وقتی یک الگوی رفتاری خطا را از بچگی یاد گرفتیم و مدام آن را در زندگی تکرار میکنیم بدون اینکه از آن مطلع باشیم - Lifetrap is a negative l ...
محرومیت
1 - شمردن ( فعل ) 2 - به حساب آمدن 3 - مهم بودن ( matter ) 4 - ( اسم ) کُنت ( لقب اروپایی برای مردان اشرافی )
دوباره گفتن = repeat = restate
( صفت ) مشارکتی engaging or ready to engage in physically energetic pursuits.
سبک پنداشتن ( بی ارزش یا کم اهمیت در نظر گرفتن چیزی )
درون نگری - خود اندیشی
مطمئن بنفس خود ( صفت ) having confidence in yourself:
لذت بیکران ( اسم )
to make someone look more attractive than usual: ( فعل ) That new hairstyle really flatters her.
( اسم ) جاده رو گذر ( برای عبور ماشین یا قطار )
the number 0 or zero ( اسم ) عدد صفر
provide people with everything they want or need. ( صفت ) همه چیز فراهم/موجود
قایقرانی در رودخانه ( اسم )
( فعل ) به ناز و متنعم پروردن
extremely unpleasant or bad/بسیار بد ( صفت )
( اسم ) شلوغ ترین یا محبوب ترین زمان/the busiest or most popular time. The peak period for holidays is July.
نیاز به کسب موقعیت و احترام
( صفت ) فردی که ابزار وجود میکند = confident
If you get at someone, you keep criticizing or teasing them in an unkind way.
شیوه عمل ( شیوه های عملی اجرای یک برنامة سیاسی که ممکن است در ظاهر با اصل طرح هماهنگ نباشد. )
( صفت ) خائن
( فعل ) 1 - تدارک دیدن، فراهم آوردن 2 - پذیرایی کردن
( اسم ) تحول ( معمولا مثبت )
1 - ( اسم ) دوشیزه 2 - ( صفت ) اولین ( به معنی اولین و جدید )
1 - ( اسم ) مزاح 2 - ( فعل ) مزاح کردن
( فعل ) قبل از دوره یا موقع خاص واقع شدن.
به زبان آوردن، بیان کردن ( فعل )
یکایک گفتن
مرجع آموزش و پرورش
بهترین نمونه بهترین الگو
شفقت
a high school دبیرستان
a school in the UK for children who are seven to eleven years old دبستان
( فعل ) 1 - بازبینی کردن، تجدید نظر کردن 2 - برای امتحان خواندن
( صفت ) 1 - لوس، ناز پرورده 2 - بد بار آمده ( بد بزرگ یا رشد یافته از نظر اینکه لوس شده )
( صفت ) 1 - لوس، ناز پرورده 2 - بد بار آمده
شلنگ تخته انداختن
خود شکوفایی - خودکامبخشی =self fulfillment
پیش زمینه بیماری ( اسم )
ناتوانی disability = عجز
1 - دهان ( اسم ) 2 - لب زدن ( بی صدا حرف زدن یعنی بدون اینکه صدایی از حنجره خارج شود با حالت لب و دهان چیزی را به کسی فهماندن ) ( فعل )
تربیت پایدار
family gatherings دورهمی خانوادگی
( صفت ) کمک کن /اهل کمک به دیگران
پرارزش ( صفت )
مجری ( به معنی اجرا کننده یک کار، کنشگر )
A mononymous person is an individual who is known and addressed by a single name, or mononym. تک نام، مشهور به یک نام، شناخته شده به یک نام، مثلا س ...
Co - creation is engaging in an intentional relationship in order to make something together هم آفرینی - آفرینش مشارکتی - خلق مشترک - همکاری
The term 'psychological contract' refers to individuals' expectations, beliefs, ambitions and obligations, as perceived by the employer and the worke ...
The term 'psychological contract' refers to individuals' expectations, beliefs, ambitions and obligations, as perceived by the employer and the worke ...
ربایش مغزی یا ربایش آمیگدال ( نام علمی: Amygdala hijack ) به یک پاسخ شخصی و عاطفی اشاره دارد که در پاسخ به محرک خارجی، فوری، پرتلاطم و بیش از اندازه ...
ساده نگهش دار اصل سادگی: یا انجام کار به ساده ترین و بدیهی ترین روش یا اصل کیس ( به انگلیسی: KISS principle ) عنوان اصلی است که توسط کلی جانسون ( به ...
تعهد شغلی
تعلق خاطر کارکنان
مدیر ارشد اداری
مطالعه /بررسی طولی. یک روش پژوهشی برای مطالعه فرد در گستره زمان و ارزیابی وی در فواصل منظم زمانی
ادغام عملکرد متقابل
دفتر کل
نظر اجمالی a short description of a subject or situation that gives the main ideas without explaining all the details
به خوبی آشنا، به خوبی آگاه ، کاملا آشنا و آگاه در مورد یک شخص یا موضوع
سواد کار با کامپیوتر داشتن، سواد کامپیوتری
چه چیزی جا افتاده? چه چیزی مفقود شده است؟
not hurt or damaged صحیح و سالم مثال: Three days later, the hikers were found safe and sound.
the large size or importance of something بزرگی و اهمیت ( اسم )
needing great strength and determination بسیار دشوار ( صفت )
to support an activity or opinion
( فعل ) 1 - to perform a story or play اجرا/بازی کردن ( نمایش ) 2 - قانون گذاشتن to make a law, or to make an idea into a law
1 - حساب سر انگشتی 2 - قاعده کلی و تجربی ( علمی و دقیق نیست )
to develop توسعه دادن ( عبارت فعلی )
Cultural sensitivity, also sometimes referred to as cross - cultural sensitivity or simply cultural awareness, is the knowledge, awareness, and accep ...
=rowhouse
جمع سپاری
Social loafing describes the tendency of individuals to put forth less effort when they are part of a group. Because all members of the group are poo ...
تنبلی گروهی
quick and exact either in movement or thoughts فرز و زیرک ( صفت )
to have a strong desire for something ( فعل ) اشتیاق شدید داشتن
فردی که بسیار تغییر شغل می دهد
نر غالب، نر برتر، نر رهبر
a person who achieves more than the average person in their work [فرد] با عملکرد بالا ( صفت )
جاری و در حال پیشرفت ( صفت )
حقایق تلخ - تلخی های واقعیت
an employee کارمند ( اسم ) ( البته فعل هم هست )
to improve or increase something بهبود/ افزایش دادن ( فعل )
( اسم ) ۱. ساخت و ساز ۲. سازه ( بنا، ساختمان )
refusing to change your opinions or behaviour لجباز ( adjective )
to avoid risks and actions that might cause problems or make you feel uncomfortable, with the result that you might not achieve what you want to achi ...
( noun ) روشنایی - اشراق - light
action and reflection
in addition/ in addition to what has already been done or said.
( فعل ) 1 - با قاشق غذا دادن to feed a baby or other person using a spoon 2 - به کسی آنقدر کمک یا اطلاعات دادن که شخص خودش نیازی به امتحان کردن نداش ...
a pole with a sign on it, esp. showing the way to a place or the name of a road جهت دادن ( راهنمایی کردن )
the state of being confidential رازداری
1 - آدرس، نشانی ( اسم ) 2 - مورد ملاحظه قرار دادن ( فعل ) to give attention to or deal with a matter or problem
to depend on something وابسته بودن
کمبود بودجه
( مخففش میشود : VP ) 1 - معاون رئیس جمهور the elected official immediately below the president who is elected with the president every four years 2 ...
to leave a situation ترک کردن - خارج شدن
وضع را بدتر کردن to make the situation even more unpleasant or difficult
If something comes to a head or someone brings something to a head, a situation reaches a point where something must be done about it حاد شدن، بغرنج ...
نتیجه اخلاقی داستان ( چیست؟ )
= in a related vein به همین سیاق؛ به همین ترتیب
to be easily seen or noticed برجسته بودن، مشخص بودن ( عبارت فعلی/phrasal verb )
despite what has just been said با این وجود، با این اوصاف
به راحتی - فوراً
the opposite, less good, or less popular side of something روی دیگر سکه - وجه دیگر
( صفت ) ضمنی متضادش: explicit
( صفت ) صریح متضادش : implicit
( صفت ) آبرومندانه done so that other people will continue to respect you
فرهنگ جمع گرایی
تعریف و تمجید/ انتقاد زیاد از کسی کردن ( عبارت فعلی ) to give someone a lot of praise, criticism, etc
the amount of money that you receive from your job after taxes etc have been taken out خالص دریافتی ( بعد از کسر مالیات )
سالهای آخر زندگی/عمر Last few years of one's life
۱. نجیب ( اخلاق ) ۲. استاندارد، قابل قبول of a good enough standard or quality
تامل کردن ( اندیشیدن ) to spend time considering a possible future action, or to consider one particular thing for a long time in a serious way
سرآغاز ( اسم ) the beginning, when someone starts to do something, or a process starts
to develop in a particular way or in a successful way به بار نشستن، به ثمر نشستن
to make someone feel less confident and slightly frightened مرعوب کردن ، ترساندن ( فعل )
۳. علناً
something that happens or that is made or done only once یک باره ( نه چند باره ) ، فقط برای یک دفعه ( noun )
to begin to understand something فهمیدن
برون رانی
to send someone a copy of an email you are sending to someone else
پاداش مشخص
1 - آوازی 2 - صریحاً by expressing opinions and complaints often
If someone has more than one string to their bow, they have more than one ability or thing they can use if the first one they try is not successful. ...
مخفف رزومه یا همان CV هست
۱. ربودن = grab ۲. قاپیدن فرصت ( فعل )
به طور دقیق تر ( بگم ) , از جمله، شاملِ
۱. فقط ۲. ناچیز ( صفت )
به مراتب بیشتر ≠ far fewer به مراتب کمتر
به مراتب کمتر ≠ far more به مراتب بیشتر
تعلق خاطر
1 - مسافت طولانی travelling a long distance 2 - زمان طولانی a period of years, rather than days, weeks, or months
در طولانی مدت over a long period into the future
در پی If something happens in the wake of something else, it happens after and often because of it
پارچه لی
a fly - by - night company or businessman is one that you cannot trust because they have only been in business for a short time and are only interes ...
زمانی طولانی محبوب بودن last or remain popular for a long time.
گزینه پیش فرض
بهبود دادن ( فعل )
آرام ولی آماده بخدمت - ( صفت )
( اسم ) بستری
۱. انجام با مهارت ۲. بازیچه یا ملعبه دست
مجذوب , فریفته، مفتون ( صفت )
تدارک دیدن، فراهم آوردن
فرافکنی، برون افکنی، پرتو افکنی
someone's relatives who lived a long time ago نیاکان - اجداد
very many; a lot ( of ) فراوان
( noun ) a product, service, store, etc. that is so successful that similar products, businesses, etc. fail because they cannot compete صنف کش ( محص ...
( صفت ) معتقدان به ظهور منجی موعود ( در ادیان مختلف ) A messianic religious group believes that a leader will or has come who has the power to chang ...
1 - ناجی موعود a person who is expected to come and save the world 2 - مسیح ( ع ) In the Christian religion, the Messiah is Jesus. 3 - ( در مذهب یه ...
بدیهی - خودگواه - پر واضح
خیلی دقیق، نازک بینانه، موشکافانه ( adjective )
( دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان ) تبارگماری
1 - حل کردن مشکل و مسئله 2 - عزم
قانع کننده
the most unhappy that someone has ever been in their life بدبخت و بیچاره ( noun )
“Hitting rock bottom” is a phrase that almost everyone has heard when talking about the topic of addiction. . . . Generally, rock bottom refers to a ...
مغازه ی گروبرداری
( صفت ) 1 - فارغ التحصیل شده 2 - درجه بندی شده ، مدرج
( an example of ) serious crime that can be punished by one or more years in prison تبه کاری
( adjective ) تکمیلی - مکمل
to add information in support of an idea, opinion, or statement تکمیل کردن ، کامل کردن ( اضافه کردن ) ( فعل )
( در انحلال شرکت ها و غیره ) مدیر تصفیه an official person or organization that is given the job of closing a company, by selling its assets so that ...
قابل فروش
to drive someone somewhere اگر فعل باشد : رساندن کسی
قدیمی مسلک - امل
بستنی فروشی
مهار رایگان ( یک نوع مدل کسب و کار است که معمولاً یک کالا مانند نرم افزار، رسانه، بازی یا خدمات وب به صورت رایگان به درخواست کننده ها ارائه می شود ول ...
Trialability is the ease with which customers can try a new product or service. This is quite important for innovative products that have to be exper ...
1 - the act of sending goods somewhere ترابری 2 - goods that are being sent somewhere محموله
کسی که فکر میکند از دیگران پاکتر و مقدس تر است ( صفت )
People who are holier - than - thou think that they are morally better than anyone else.
مورد کم توجهی قرار دادن، نادیده گرفتن
درباره چیزی روشنگری کردن - نادرست بودن یک تئوری را اثبات کردن
نادرست بودن یک تئوری را اثبات کردن - درباره چیزی روشنگری کردن
پرحرارت و آتشین و قاطع ( صفت )
شدیداً و قویاً
منطقه مرکزی وحیاتی ( noun )
someone who is unwilling to change or give up their ideas or ways of behaving, even when there are good reasons to do so لجوج و با استقامت بر سر فکر ...
1 - soft when pressed - نرم، شکل پذیر 2 - not clear or exact - مبهم ( صفت )
large ( adjective$ ) 1 - قابل ملاحظه 2 - بزرگ
عذرخواهی میکنم ، فعل نیست ، "صفت" هست.
full of hope, happiness, and good feelings خوشحال و خوش بینن ( صفت )
شدید ( especially of actions ) severe and sudden or having very noticeable effects
1 - مشتی از چیزی 2 - تعداد کم
خلاف انتظار ( adjective ) Something that is counter - intuitive does not happen in the way you would expect it to
منتقدِ عیب جو ( اسم )
درخواست رسمی کردن ( فعل )
محیطی که در آن فرد فقط با عقاید یا عقایدی منطبق بر عقاید خود روبرو می شود ، بنابراین دیدگاه های موجود وی تقویت می شود و ایده های جایگزین در نظر گرفته ...
= filter bubble
( اسم ) کم گفتن ( در مقابل : اغراق =overstatement ) a statement that describes something in a way that makes it seem less important, serious, bad, e ...
1 - ( adjective ) تراجنس used to describe someone who feels that they are not the same gender ( = sex ) as the gender ( = sex ) they were said to hav ...
to pay part of the cost of something یارانه دادن
سر دفتراسناد رسمی an official who has the legal authority to say that documents are correctly signed or true or to make an oath ( = promise ) official
1 - ( فعل ) آسان کردن - تسهیل کردن 2 - ( اسم ) سهولت
متحمل شدن
if you give someone an amount of money up front, you pay them before they do something for you پیش پرداخت
جانبداریِ غرضمندانه
دست کم گرفتن - کم ارزش تلقی کردن
نو هراسی
1 - راه انحرافی 2 - میانبُر
خائن به نژاد ( خود ) Race traitor is a pejorative reference to a person who is perceived as supporting attitudes or positions thought to be against ...
1 - وضوح 2 - راه حل 3 - تصمیم برای تغییر عادت 4 - قطعنامه
a combination of sounds or musical notes that are not pleasant when heard together: ناهمسازی - ناموزونی ( noun )
a look that shows one does not understand what someone has said or does not know the answer to a question My question only drew/got a blank stare. ن ...
ناهمخوانی، تفاوت ، عدم همخوانی ( noun )
1 - حامی 2 - مشتری همیشگ
معاون اجرایی
شمار خوانندگان، خوانندگان
بازیچه یا ملعبه دست ( اسم )
ضد استدلال
بیزار - بی میل ( adjective )
یکدفعه غوغا به پا شد، ناگهان محشر شد
چرب زبانی کردن
مراقب چیزی بودن
کنایه از : یک سر و گردن بالاتر بودن ( مزیت یا برتری داشتن )
کنایه از آدم با تجربه ( با وجود داشتن حرف اس ، مفرد است )
سمج
( اسم ) نکته یا بُعد مثبت
the range of things that someone is good at, especially things that are useful in a particular job مجموعه مهارت
کوته بین
to eat a meal in a restaurant and then leave without paying: بخور و در رو
to put something in a private, safe place در جای امن گذاشتن
نامرتب to arrange parts of a machine or system so that they do not fit together correctly, with the result that they do not work well together
a time when you have to make a difficult decision about something.
اولویت - برتری ( صفت )
کنکاش - کاوش
سرزمین بزرگ
noun ) . an ordinary person or citizen; an average man. ) ( سم ) مرد یا آدم معمولی
تزلزل ناپذیر
ورزش بشین و پاشو ( در مدارس میگفتن: برپایی ) تقریبا معادل squat
( صفت است و دو معنی تقریبا متضاد دارد که بسته به جمله معنا پیدا میکند ) 1 - جزئی ، نامحسوس 2 - کوچک اما مهم
مانع
1 - ( اسم ) لانه کبوتر 2 - ( اسم ) قفسه نامه های پستی 3 - ( فعل ) طبقه بندی کردن ، دسته بندی کردن
تکامل خرد
If someone falls by the wayside, they fail to finish an activity, and if something falls by the wayside, people stop doing it, making it, or using it ...
خشم شدید
someone with a very great ability that usually shows itself when that person is a young child جوان یا کودک با استعداد ( اسم )
( صفت ) پر کالا
( صفت ) غذای مفصل در رستوران
یه جورایی شاید معنی �گدایی کردن� بده
رشد و توسعه سریع کردن
Sometimes
involving everyone who works for a company or an organization همه افراد یک سازمان / تیم ( صفت )
اشتیاق ( اسم )
no longer being considered چیزی که دیگه بررسی نمیشه ( مثلا چون قدیمی شده یا تاریخش گذشته )
An investor objective that addresses risks associated with project and program financing and design.
ارتباط سازمانی ، ارتباط بین پرسنل یا واحدهای یک سازمان Reporting relationships refers to an organizational structure in which every employee is plac ...
اندیشه
مشوق مشروط
[روانپزشکی] تثبیت کارکردی. یک آمایه مفهومی که در آن اشیاء مورد استفاده برای کارکردی خاص فقط برای آن کارکرد مفید شناخته می شوند هر چند در سایر زمینه ه ...
ساختن مشترک
کم توجهی
رسم یا تشریفات آیینی
مبهم، تار
ناقص
ordinary and not special or exciting in any way معمولی
حمایت غیرنقدی
به خوبی آگاه
پرزحمتو موشکافانه
مغایرت، ناهمخوانی
( صفت ) مایوس، دلسرد
بسی
مراجعه مستقیم ( بدون قرار قبلی )
تجارت/ تبادل کالا به کالا
نمایش/کنسرت/و. . . عالی
سرگرمی صرف
in connection with
مشتاق، پر اشتیاق
کمیته اجرایی
هیئت اجرایی
کارشناس عمومی
تامین بودجه ناکافی
به همان ناگهانی
ساختار سازمانی مسطح یا درهم تنیده
ظاهر بامزه
خوش آمد قهرمانانه
۱. غذای سگ ۲. پیش مرگ ( [از پرسنل یک شرکت] از محصول یا خدمات توسعه یافته توسط آن شرکت استفاده می کنند تا قبل از اینکه در دسترس مشتریان قرار گیرد ، آن ...
حزب محافظه کار
به این معنی بود
در سالهای بعد
یا Show biz به معنی صنعت سرگرمی ( مثل سینما، تئاتر و. . . ) است.
بازی تمرینی
قسمت بزرگی از تقصیرات را به دوش کشیدن
مهارت، practical knowledge and ability
بیش اتکا
سخن چین
حول و حوش
پهنه , گستره
غیر قابل تجدید پذیر
معیار, شاخص, ملاک
دوری و دوستی
بیشتر اوقات
آدم بیخیالی که شانس می آورد
بلند پرواز
دنیای جداگانه
منقرض ( adjective )
دمپایی صندل لا انگشتی - صندل
پاپوش ( کفش - shoes, boots, or any other outer covering for the human foot )
متصدی فروش
لباس بیرونی ( لباسی که روی لباسهای دیگر در زمان بیرون رفتن از منزل می پوشیم )
پیام رسان فوری
1 - فرسخ شمار 2 - نقطه عطف
1 - تخته 2 - هیئت مدیره 3 - سوار هواچیما، کشتی و . . . شدن ( فعل )
1 - بازپخش ( برنامه رادیویی و تلویزیونی ) 2 - تکرار 3 - بازپخش کردن ( برنامه رادیویی و تلویزیونی ) ( فعل )
( فعل ) جلو زدن فیلم
1 - فروشگاه 2 - ذخیره ( کالا ) 3 - انبار ( محل ) 4 - ذخیره کردن، انبار کردن ( فعل )
1 - خدمت 2 - یک وعده یه یک پرس خوراک
کمی زیاد - a lot
1 - دستور دادن 2 - آموزش دادن
کار تکراری و ناخوشایندی که باید تکرار شود
دراور - میز ارایش
1 - بازی بیس بال 2 - توپ بازی بیس بال
1 - کاسه 2 - بولینگ چمنی ( که با گوی چوبی بازی می کنند ) ، بازی بولینگ روی چمن باتوپهای چوبی
( عبارت فعلی ) 1 - سفر رفتن برای تعطیلات 2 - ناپدید شدن
( عبارت فعل ) 1 - پوشاندن یا پیچیدن چیزی در مثلا کاغذ یا پارچه و. . . 2 - تمام کردن کاری با موفقیت
خوار و بار فروشی = grocery store = grocery shop
خوار و بار فروشی = grocery store
کارهایی که در حال استمراری انجام می شن و الان در حال انجام شدن هستن و اخبار تازه ای حساب می شن
مادر ، mom=mum
مادر ، mom=mum
مادر ، mom = mum
( اسم ) ساختمان شهر داری
یک بار در طول زندگی
هفته ای دو بار
عناوین
parent ( مفرد ) پدر یا مادر، والد یا والده parents ( جمع ) پدر و مادر، والدین
( اسم ) 1 - مالکیت 2 - دارایی
( اسم ) همچنین shalwar هم میگیوند، که همان "شلوار" است، شلواری شبیه آنچه سندباد در کارتون می پوشید.
( صفت ) 1 - مدام 2 - ثابت
سویت شرت ( بالاپوش نخی )
( قید ) قدری، تا حدی، to some degree
( فعل ) نشان دادن ، نشان دهنده بودن
برتری تاکتیکی
علاقمند شدن به
آشپزی. cooking
1 - ( فعل ) منگه کردن 2 - ( اسم ) سوزن منگنه 3 - ( اسم ) جزء/کالای اساسی 4 - ( صفت ) اساسی، بنیادین، مهم
1 - حسن رفتار، راست کرداری 2 - حسن , مزیت
خشنود و راضی کردن
بی صبر و قرار و عصبی
( اسم ) 1 - باسن ، ما تحت، bottom ( صفت ) 2 - گدا
( اسم ) مزرعه ذرت
کوته فکر , مخالف اصول ازادی
( صفت ) لیبرال، آزاد، آزاده ( کسی که به فکر و عقیده دیگران احترام می گذارد )
( صفت ) سریع، تند، زود ، happening very quickly
پر جنب و جوش و شلوغ
( همه ی گیاهان محل یا دوران بخصوص ) گیا
( صفت ) قابل تنفس
مجتمع اپارتمانی
ساخته شده برای
( فعل ) 1 - یکهو وسط صحبت کسی پریدن 2 - سوار ماشین شدن، get in
( فعل ) طرح ریزی چیزی را بصورت دقیق انجام دادن، برنامه ریزی دقیق ( با جزئیات ) انجام دادن
جاده سلامت ( پیاده روی مخصوص پیاده وری که معمولا در کنار دریا و جنگل و پارک ایجاد میکنند )
پیش بردن یک سبک زندگی سالم
( فعل ) عادت دادن یا عادت کردن ( خودمان یا دیگری )
پیاده روی طولانی
( اسم ) جعبه یا گودال شن داخل پارکها که برای بازی بچه ها قرار میدهند.
قرار بازی بچه ها
سمندر
محدودیت شدیدتر
مطمئنا
از طریق - توسط - بوسیله
( اسم ) ساعات بامدادی ( از 12 شب تا زمان بالا آمدن آفتاب )
1 - ( اسم ) عرشه کشتی 2 - ( فعل ) زینت کردن، تزیین کردن, decorate
( صفت - کنایه از : ) آدم خیلی رمانتیک
آدم عاشق تعطیلات
ترس توام با احترام
بیماری راه زدگی ( حالت تهوع و سرگیجه در راه با هر نوع وسیله نقلیه )
جهت دار
( Adjective ) بی حال
بوفه یا دکه فروش اغذیه مثل فست فود
کم کردن استرس
شکوفا شدن
شواهد متقن
( عبارت فعلی ) چیزی را به دقت مرور یا بررسی کردن
( فعل عبارتی ) باهم در خوش ها و بدی ها همراه بودن
If you do something all over again, you start again from the beginning
( اسم ) زمانی که صرف خودمان و کارهایی که دوست داریم میکنیم
کسب درآمد کافی برای گذارن زندگی یک نفر
مشکل ساز
هر جور عشقمه؛ هر جور دلم بخواهد!
تعویق انداز
( اصطلاح، کنایه ) آخر دنیا، قیامت
( اصطلاح ) روده دو نفر بهم وصله! ( یعنی خیلی باهم رفیقن و همه جا باهم هستن )
مسافرت زنانه/ذخترانه ( مردی همراه آنها نباشد )