oriented

/ˈɔːriˌentəd//ˈɔːrɪəntɪd/

معنی: جهت دار، متمایل به، گرویده
معانی دیگر: گرویده، متمایل به، جهت دار

جمله های نمونه

1. i oriented the telescope toward the moon
تلکسوپ را به سوی ماه تنظیم کردم.

2. The building is oriented south and north.
[ترجمه saeedeh] ساختمان در جهت شمال و جنوب واقع شده است
|
[ترجمه گوگل]جهت ساختمان جنوب و شمال است
[ترجمه ترگمان]ساختمان به سمت جنوب و شمال حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He oriented himself on coming to a new city.
[ترجمه سعیده] او خود را در آمدن به شهر جدید ترغیب می کرد
|
[ترجمه گوگل]او برای آمدن به یک شهر جدید جهت گیری کرد
[ترجمه ترگمان]خود را به یک شهر جدید کشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Neither of them is politically oriented .
[ترجمه Fazi] هیچ یک از آنها به طور سیاسی گرایشی ندارند
|
[ترجمه گوگل]هیچ یک از آنها گرایش سیاسی ندارند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها سیاسی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most students here are oriented to computers.
[ترجمه گوگل]بیشتر دانش‌آموزان در اینجا به کامپیوتر گرایش دارند
[ترجمه ترگمان]اکثر دانش آموزان در اینجا به کامپیوتر محور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our students are oriented towards science subjects.
[ترجمه گوگل]دانشجویان ما به موضوعات علمی گرایش دارند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان ما نسبت به موضوعات علوم گرایش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our whole programme is spiritually oriented but not religious.
[ترجمه گوگل]کل برنامه ما جنبه معنوی دارد اما مذهبی نیست
[ترجمه ترگمان]کل برنامه ما روح گرا است اما مذهبی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The country's economy is export oriented.
[ترجمه گوگل]اقتصاد کشور صادرات محور است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد کشور صادرات محور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We run a commercially oriented operation.
[ترجمه گوگل]ما یک عملیات تجاری را اجرا می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما یک عملیات تجاری گرا اجرا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. GISs allow geographically oriented information about disease distribution and occurrence to be visually and analytically linked to images of the environment.
[ترجمه گوگل]GIS به اطلاعات جغرافیایی در مورد توزیع و وقوع بیماری اجازه می دهد تا به صورت بصری و تحلیلی با تصاویر محیط مرتبط شود
[ترجمه ترگمان]GISs به اطلاعات جغرافیایی در مورد توزیع بیماری و وقوع به صورت بصری و تحلیلی در ارتباط با تصاویر محیط اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their vision of society was collectivist, grass-roots oriented and utterly antithetical to the privatised and mortgaged paradise of Thatcherism.
[ترجمه گوگل]بینش آن‌ها از جامعه جمع‌گرایانه، مردم‌گرا و کاملاً متضاد با بهشت ​​خصوصی شده و رهن‌شده تاچریسم بود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه آن ها از جامعه collectivist، grass گرا بود و در تضاد با the و بهشت رهن Thatcherism بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Highly rated were sisters who were approachable, oriented to nurse learners, and who gave explicit directions about nursing care.
[ترجمه گوگل]خواهرانی که قابل دسترسی بودند، نسبت به فراگیران پرستاری گرایش داشتند و راهنمایی‌های صریح در مورد مراقبت پرستاری می‌دادند، امتیاز بالایی داشتند
[ترجمه ترگمان]rated بودند که فردی اجتماعی و فردی اجتماعی بودند و نسبت به پرستاری از بچه ها گرایش خاصی داشتند و در مورد مراقبت های پرستاری دستورها روشنی ارائه می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First we were oriented towards the orientation building.
[ترجمه گوگل]ابتدا به سمت ساختمان جهت گیری گرایش پیدا کردیم
[ترجمه ترگمان]ابتدا به سمت ساختمان جهت گیری حرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One was the detestation by the liberally oriented of religious paternalism, a mild form of anti-clericalism.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها انزجار پدرگرایی مذهبی لیبرالگرا بود که شکل ملایمی از ضد روحانیت بود
[ترجمه ترگمان]یکی از آن نفرت the oriented مذهبی، شکل خفیف ضد clericalism بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But as a text oriented towards the practitioner it does not delve deeper than what would be already known by the reader.
[ترجمه گوگل]اما به‌عنوان متنی که معطوف به تمرین‌کننده است، عمیق‌تر از آنچه که خواننده قبلاً می‌دانست، نمی‌کاود
[ترجمه ترگمان]اما به عنوان یک متن جهت گیری نسبت به فرد شاغل، عمیق تر از آنچه توسط خواننده شناخته می شود را کاوش نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جهت دار (صفت)
oriented

متمایل به (صفت)
partial, oriented

گرویده (صفت)
oriented

تخصصی

[زمین شناسی] سوگرفته، جهتدار نمونه یا مقطع نازکی که به گونه ای علامت گذاری شده است که موقعیت فضایی اولیه خود را نشان می دهد.
[نساجی] آرایش یافته
[ریاضیات] جهت دار، سو دار
[پلیمر] آرایش یافته، جهت یافته

انگلیسی به انگلیسی

• directed, guided; positioned; familiarized
you use oriented to indicate what someone or something is interested in or concerned with. for example, if someone is politically oriented, they are interested in politics.

پیشنهاد کاربران

( الکترونیک، پروسسورها )
bit - oriented : هر بیت داده معنادار باشد
whole - oriented : همه داده باهم معنادار باشد
مثلا داده 1001 هر بیت برایمان معنادار باشد یا اینکه کل داده یعنی عدد 9 معنادار باشد
معطوف به
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : orient / orientate
✅️ اسم ( noun ) : orientation
✅️ صفت ( adjective ) : oriented / orientated
✅️ قید ( adverb ) : _
{پزشکی} آگاه ( به زمان و مکان )
- oriented
- گرا، - محور
youth - oriented culture
فرهنگ جوان محور/ جوان گرا
?Do you visit your relatives? ( How often? ) Why
Yes I do. I’m a ⭐family oriented⭐ person so every now and again I "pay a visit to them". I’m living just a few kilometres away from my relatives’ residence so there’s no reason why I can’t spend time catching up with them
منطبق بر , . . . محور ( مثلا صادرات محور )
oriented - گرا
مانند:
action - oriented عمل گرا
text - oriented متن گرا
goal - oriented هدف گرا
success - oriented موفقیت گرا
object - oriented شیءگرا
مبتنی بر

جهت گیری ، سوگیری ، مایل بودن
مثلا در تحقیق هایی که نظر مشاهده گر بطور مستقیم تاثیر گزار هست روی تحقیق عمدتا دچار سوگیری میشه و از این قبیل موارد
cost - oriented :کاهنده هزینه
به عنوان پسوند میشه گرا
Detail - oriented : جزئیات گرا
. . . گرا ( پسوند )
جهت دار
جهت گرفته، آرایشگرفته، . . . . گرا
تطبیق داده شده ، سازگار شده
. . . گر
با گرایش
سوق داده، . . . محور
سو گرفته
mainly concerned with, motivated by or directed towards, a particular group, activity, or situation
adjusted or located in relation to surroundings or circumstances - sometimes used in combination
گرا ( پسوند )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس