⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
پوریا برزعلی
علاقمند به اندیشیدن، تفکر انتقادی و تحلیلی، آموختن، خواندن و نوشتن.
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
discouraged
(صفت) مایوس، دلسرد
١٣٩٩/١٠/٢٨
0
|
0
2
far reaching
بسی
١٣٩٩/١٠/٢٨
0
|
0
3
walk in
مراجعه مستقیم(بدون قرار قبلی)
١٣٩٩/١٠/٢٦
0
|
0
4
two way trade
تجارت/ تبادل کالا به کالا
١٣٩٩/١٠/١٨
0
|
0
5
smash hit
نمایش/کنسرت/و... عالی
١٣٩٩/١٠/١٥
0
|
0
6
mere entertainment
سرگرمی صرف
١٣٩٩/١٠/١٤
0
|
0
7
as regards
in connection with
١٣٩٩/١٠/١٢
0
|
0
8
bright eyed
مشتاق، پر اشتیاق
١٣٩٩/١٠/٠١
0
|
0
9
executive committee
کمیته اجرایی
١٣٩٩/١٠/٠١
0
|
0
10
executive committee
هیئت اجرایی
١٣٩٩/١٠/٠١
0
|
0
11
generalist
کارشناس عمومی
١٣٩٩/١٠/٠١
0
|
0
12
underfunded
تامین بودجه ناکافی
١٣٩٩/٠٩/٣٠
0
|
0
13
As suddenly as
به همان ناگهانی
١٣٩٩/٠٩/٢٩
0
|
0
14
holacracy
ساختار سازمانی مسطح یا درهم تنیده
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
15
funny looking
ظاهر بامزه
١٣٩٩/٠٩/٢٧
0
|
0
16
Hero's welcome
خوش آمد قهرمانانه
١٣٩٩/٠٩/٢٤
0
|
0
17
dog food
۱. غذای سگ
۲.پیش مرگ ([از پرسنل یک شرکت] از محصول یا خدمات توسعه یافته توسط آن شرکت استفاده می کنند تا قبل از اینکه در دسترس مشتریان قرار گیرد ، آ ...
١٣٩٩/٠٩/٢٣
0
|
0
18
conservative party
حزب محافظهکار
١٣٩٩/٠٩/٢٣
0
|
0
19
meant that
به این معنی بود
١٣٩٩/٠٩/١٨
0
|
0
20
In the years to come
در سالهای بعد
١٣٩٩/٠٩/١٨
0
|
0
21
show business
یا Show biz به معنی صنعت سرگرمی (مثل سینما، تئاتر و...) است.
١٣٩٩/٠٩/١٨
2
|
0
22
Practice game
بازی تمرینی
١٣٩٩/٠٩/١٦
0
|
0
23
Carry a good part of the blame
قسمت بزرگی از تقصیرات را به دوش کشیدن
١٣٩٩/٠٩/١٥
0
|
0
24
Savvy
مهارت، practical knowledge and ability
١٣٩٩/٠٩/١٤
4
|
0
25
Over reliant
بیش اتکا
١٣٩٩/٠٩/١٤
0
|
0
26
gossipy
سخن چین
١٣٩٩/٠٩/١٣
0
|
0
27
immediate vicinity
حول و حوش
١٣٩٩/٠٩/١٣
0
|
0
28
expanse
پهنه , گستره
١٣٩٩/٠٩/٠٨
2
|
0
29
non renewable
غیر قابل تجدید پذیر
١٣٩٩/٠٩/٠٧
0
|
0
30
criteria
معیار, شاخص, ملاک
١٣٩٩/٠٩/٠٦
0
|
0
31
A hedge between keeps friendship green
دوری و دوستی
١٣٩٩/٠٩/٠٦
0
|
0
32
more often
بیشتر اوقات
١٣٩٩/٠٩/٠٥
6
|
0
33
happy go lucky
آدم بیخیالی که شانس میآورد
١٣٩٩/٠٩/٠٤
0
|
1
34
hight flyer
بلند پرواز
١٣٩٩/٠٩/٠٤
0
|
0
35
world apart
دنیای جداگانه
١٣٩٩/٠٩/٠٤
2
|
0
36
extinct
منقرض(adjective)
١٣٩٩/٠٨/٢٦
2
|
0
37
flip flop
دمپایی صندل لا انگشتی - صندل
١٣٩٩/٠٨/٢١
2
|
0
38
footwear
پاپوش(کفش- shoes, boots, or any other outer covering for the human foot)
١٣٩٩/٠٨/٢٠
0
|
0
39
salesclerk
متصدی فروش
١٣٩٩/٠٨/٢٠
2
|
0
40
outerwear
لباس بیرونی(لباسی که روی لباسهای دیگر در زمان بیرون رفتن از منزل می پوشیم)
١٣٩٩/٠٨/٢٠
6
|
0
41
instant messaging
پیام رسان فوری
١٣٩٩/٠٨/١٦
4
|
0
42
milestone
1-فرسخ شمار
2-نقطه عطف
١٣٩٩/٠٧/١٨
0
|
1
43
board
1- تخته
2- هیئت مدیره
3- سوار هواچیما، کشتی و ... شدن (فعل)
١٣٩٩/٠٦/١٦
2
|
1
44
rerun
1- بازپخش (برنامه رادیویی و تلویزیونی)
2- تکرار
3- بازپخش کردن (برنامه رادیویی و تلویزیونی) (فعل)
١٣٩٩/٠٦/١٥
0
|
0
45
fast forward
(فعل) جلو زدن فیلم
١٣٩٩/٠٦/١٥
10
|
1
46
store
1- فروشگاه
2- ذخیره (کالا)
3- انبار (محل)
4- ذخیره کردن، انبار کردن (فعل)
١٣٩٩/٠٦/١٥
2
|
0
47
serving
1-خدمت
2- یک وعده یه یک پرس خوراک
١٣٩٩/٠٦/١٤
8
|
0
48
quite a bit
کمی زیاد - a lot
١٣٩٩/٠٦/١٤
0
|
1
49
instruct
1- دستور دادن
2- آموزش دادن
١٣٩٩/٠٦/١٤
0
|
0
50
chore
کار تکراری و ناخوشایندی که باید تکرار شود
١٣٩٩/٠٦/١٣
6
|
1
1
2
3
<