incur

/ˌɪnˈkɜːr//ɪnˈkɜː/

معنی: موجب شدن، وارد امدن، متحمل شدن بر
معانی دیگر: (قرض یا هر چیز ناخوشایند) بالا آوردن، متحمل شدن، برسرخود آوردن، موجب خرج یا ضرر یا تنبیه و غیره شدن، خسارت دیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: incurs, incurring, incurred
مشتقات: incurrable (adj.)
• : تعریف: to become liable for or bring upon oneself (usu. some unwanted or harmful consequence).
متضاد: discharge
مشابه: contract

- He incurred an enormous gambling debt.
[ترجمه مژده] او یک بدهی بزرگ قمار به بار آورده است
|
[ترجمه گوگل] او بدهی هنگفتی را در قمار متحمل شد
[ترجمه ترگمان] اون یه بدهی بزرگ قمار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teenager incurred his mother's anger by telling her an outrageous lie.
[ترجمه گوگل] این نوجوان با گفتن یک دروغ ظالمانه خشم مادرش را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] نوجوان با گفتن یک دروغ ظالمانه، خشم مادرش را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to incur a debt
قرض بالا آوردن

2. If the council loses the appeal, it will incur all the legal costs.
[ترجمه گوگل]در صورتی که شورا در اعتراض شکست بخورد، متحمل تمام هزینه های قانونی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر این شورا اعتراض خود را از دست بدهد، متحمل همه هزینه های قانونی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Any costs that you incur will be reimbursed in full.
[ترجمه محمدرضا شریفی] تمام هزینه هایی که شما متحمل می شوید به طور کامل بازپرداخت خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]هر گونه هزینه ای که متحمل شوید به طور کامل بازپرداخت می شود
[ترجمه ترگمان]هر هزینه هایی که متحمل شود به صورت کامل بازپرداخت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Any expenses you may incur will be chargeable to the company.
[ترجمه گوگل]هرگونه هزینه ای که ممکن است متحمل شوید به عهده شرکت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هر هزینه ای که ممکن است متحمل شوید به شرکت بستگی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Contractors who fall behind schedule incur heavy financial penalties.
[ترجمه گوگل]پیمانکارانی که از برنامه عقب می افتند جریمه های مالی سنگینی را متحمل می شوند
[ترجمه ترگمان]پیمانکاران که پشت سر برنامه قرار می گیرند متحمل جریمه های سنگین مالی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please bill me for any expenses you incur.
[ترجمه سمیه] لطفا صورت حساب هر گونه هزینه ایی که متحمل میشوید را به من بدهید.
|
[ترجمه گوگل]لطفا برای هر هزینه ای که متحمل می شوید صورتحساب خود را به من بدهید
[ترجمه ترگمان]لطفا صورت حساب را برای هر پولی که میل دارید به من بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Suggested approach An employer can incur tortious liability in respect of his employees in one of three ways.
[ترجمه گوگل]رویکرد پیشنهادی کارفرما می‌تواند به یکی از سه روش در رابطه با کارمندان خود مسئولیت ایرادی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]رویکرد پیشنهادی یک کارفرما می تواند مسئولیت tortious در رابطه با کارمندان خود را به سه روش بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also payable are any expenses you incur with our written consent.
[ترجمه سمیه] همچنین هر گونه هزینه ایی که شما متحمل میشوید با رضایت کتبی ما قابل پرداخت است.
|
[ترجمه گوگل]همچنین هرگونه هزینه ای که با رضایت کتبی ما متحمل می شوید قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]همچنین هر هزینه ای که با رضایت کتبی ما همراه باشید پرداخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The company expects to incur one-time expenses through mid-1999 associated with the integration of these businesses.
[ترجمه گوگل]این شرکت انتظار دارد تا اواسط سال 1999 هزینه های یکباره را در ارتباط با ادغام این مشاغل متحمل شود
[ترجمه ترگمان]این شرکت انتظار دارد تا در اواسط سال ۱۹۹۹ هزینه های یک زمان را با ادغام این شرکت ها متحمل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I recognise that practitioners will in some cases incur fruitless costs in the search for such a vital clue where none exists.
[ترجمه گوگل]می‌دانم که پزشکان در برخی موارد هزینه‌های بی‌ثمری را در جستجوی چنین سرنخ حیاتی در جایی که وجود ندارد متحمل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]من تشخیص می دهم که افراد حرفه ای در برخی موارد متحمل هزینه های بی هوده در جستجوی چنین سرنخ مهمی هستند که در آن هیچ کسی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company is expected to incur an unspecified restructuring charge during the next fiscal year, which will begin Feb.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این شرکت در طول سال مالی آینده که از فوریه آغاز می شود، هزینه بازسازی نامشخصی را متحمل شود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این شرکت در طول سال مالی آینده که از فوریه آغاز خواهد شد، متحمل یک تغییر شکل نامشخص خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They must incur debt if they are to keep abreast.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهند در جریان باشند باید بدهی بدهند
[ترجمه ترگمان]اگر قرار باشد با هم کنار بیایند، باید متحمل بدهی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You need to establish whether you would incur redemption penalties if you switched the mortgage elsewhere.
[ترجمه گوگل]شما باید مشخص کنید که اگر وام مسکن را در جای دیگری تغییر دهید، جریمه بازخرید را متحمل خواهید شد یا خیر
[ترجمه ترگمان]اگر وام مسکن را به جای دیگری عوض کنید، باید تعیین کنید که آیا شما جریمه خواهید شد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you incur bank charges, some banks operate a slightly cheaper tariff for direct debits because they are more easily handled.
[ترجمه گوگل]اگر هزینه های بانکی به شما تحمیل شود، برخی از بانک ها تعرفه اندکی ارزان تری را برای بدهی مستقیم اعمال می کنند زیرا به راحتی قابل رسیدگی است
[ترجمه ترگمان]اگر شما به هزینه های بانکی رسیدگی کنید، برخی از بانک ها تعرفه های کمی را برای بدهکاری مستقیم به کار می برند زیرا به راحتی کنترل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موجب شدن (فعل)
cause, inure, afford, bring, entail, evince, originate, incur

وارد امدن (فعل)
incur

متحمل شدن بر (فعل)
incur

تخصصی

[حقوق] متحمل شدن

انگلیسی به انگلیسی

• meet with, bring upon oneself, acquire, become liable for (generally pertaining to something unpleasant or undesirable)
if you incur something, especially something unpleasant, it happens to you because of what you do; a formal word.

پیشنهاد کاربران

منجر شدن
1. متحمل شدن [C1]
You risk incurring bank charges if you exceed your overdraft limit
If the council loses the appeal, it will incur all the legal costs
2. ( چیزی نا خوشایند ) به بار آوردن [C1]
...
[مشاهده متن کامل]

She had incurred the wrath of her father by marrying without his consent
She wondered what she’d done to incur his displeasure this time

متحمل شدن ، وارد امدن
You may incur extra charges
گریبان گیر شدن، روی دوش افتادن، به دوش کشیدن، متقبل شدن، متحمل شدن، پذیرا شدن، محول شدن
با کلماتی مثل اینها به کار میره:هزینه، خرج، قرض، مسئولیت، بار ، احساسات منفی
متحمل شدن
بالا آوردن ( بدهی )
برانگیختن
موجب شدن
ایجاد کردن
رنج بردن {از نتایج ناخوشایندی که بر اثر اشتباهات شخص ایجاد شده اند}
جورِ . . . را کشیدن
دچار شدن

بپرس