happy go lucky

/ˈhæpiˈgoʊˈləki//ˈhæpigəʊˈlʌki/

خوشرو و ساده دل، خرسند و کم خواه، خوشحال و قانع، خوشبین و خرم دل، بخت آزما، شاد و سرنوشت گرا، یخلا، الله بختی، برحسب تصادف، لاقید، لا ابالی، اسان گذران، بیمار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: trusting one's well-being or success to luck; carefree.
مترادف: blithe, breezy, carefree, devil-may-care, insouciant, lighthearted
مشابه: cheerful, chipper, easygoing, gay, happy, jaunty, untroubled

- He set off on his trip with his usual happy-go-lucky attitude, having done little planning and not worrying about a thing.
[ترجمه گوگل] او در حالی که برنامه ریزی کمی انجام داده بود و نگران چیزی نبود، با خوش شانسی همیشگی خود راهی سفر شد
[ترجمه ترگمان] او با همان رفتار شاد و شاد همیشگی خود به سفر خود ادامه داد، چون نقشه کوچکی کشیده بود و نگران چیزی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• carefree, cheerful, devil may care, easygoing
someone who is happy-go-lucky enjoys life and does not worry about the future.

پیشنهاد کاربران

آسانگیر و یا بی خیال دنیا
آدم خوش شانس
درست و حسابی - مناسب - درست درمون -
. . is not caring and worring about future
شاد و شنگول
هرچه پیش آید، خوش آید
یعنی دل گنده ( کسی که نگران آینده نیست )
بر حسب تصادف
الله بختکی
آدم بیخیالی که شانس می آورد
علی بی غم
بیخیال دنیا
سرخوش
آدم بی خیال
سر به هوا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس