squishy

/ˈskwɪʃi//ˈskwɪʃi/

معنی: پیچ و تابدار، دارای صدای ترق و تروق
معانی دیگر: نرم، شکل پذیر، جیغ ودادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: squishier, squishiest
(1) تعریف: soft, wet, and easily squashed.

(2) تعریف: making a soft splashing or sucking sound.

جمله های نمونه

1. The ground was soft and squishy, and she felt mud oozing over the top of her shoes.
[ترجمه گوگل]زمین نرم و لطیف بود و او احساس می کرد که گل از بالای کفشش می ریزد
[ترجمه ترگمان]زمین نرم بود و پیچ وتاب می خورد و احساس می کرد گل از بالای کفش هایش تراوش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Seven squishy tickles on a teeny-weeny tush .
[ترجمه گوگل]هفت قلقلک متلاطم روی یک توش کوچک کوچک
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Like many invertebrates, squid appear limp and squishy—but once they get a grip on you, they're incredibly powerful.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از بی مهرگان، ماهی مرکب لنگی و لخت به نظر می رسد – اما هنگامی که شما را تحت کنترل خود درآوردند، فوق العاده قدرتمند می شوند
[ترجمه ترگمان]این هشت پا مانند بسیاری از بی مهرگان هستند که سست و ناتوان به نظر می رسند - اما زمانی که بر روی شما فشار می آورند، آن ها فوق العاده قدرتمند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That's just squishy enough to be almost meaningless -- it could provide a basis for either keeping or getting rid of Cisco's remaining consumer businesses.
[ترجمه گوگل]این به اندازه‌ای است که تقریباً بی‌معنی است - می‌تواند مبنایی برای حفظ یا خلاص شدن از شر کسب‌وکارهای مصرف‌کننده باقی‌مانده سیسکو فراهم کند
[ترجمه ترگمان]این فقط کافی است که تقریبا بی معنی باشد - - می تواند مبنایی برای حفظ یا رها کردن باقی مانده از شرکت های مصرف کننده باقی مانده از سیسکو ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A flat foot is squishy, causing muscles and tendons to stretch and weaken, leading to tendinitis and arthritis.
[ترجمه گوگل]صافی کف پایی نرم است و باعث کشیدگی و ضعیف شدن عضلات و تاندون ها می شود که منجر به تاندونیت و آرتریت می شود
[ترجمه ترگمان]پای صاف squishy است که باعث می شود ماهیچه ها و تاندون ها کشیده و سست شوند و منجر به ورم مفاصل و ورم مفاصل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Everything squishy was being squished -- fluids of all types, soft tissues, organs. It all moves down, because it just can't keep up with the ejection seat.
[ترجمه گوگل]همه چیز له شده در حال له شدن بود -- انواع مایعات، بافت های نرم، اندام ها همه چیز به سمت پایین حرکت می کند، زیرا نمی تواند با صندلی جهشی هماهنگ شود
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که اشغال شده بود آزاد بود - - مایعات از همه انواع، بافت های نرم، اندام ها همه چیز به پایین حرکت می کند، چون نمی تواند روی صندلی ejection بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The box off, then lands with a squishy thud, its contents oozing out onto the floor.
[ترجمه گوگل]جعبه خاموش می‌شود، سپس با صدایی لرزان فرود می‌آید و محتویات آن روی زمین می‌ریزد
[ترجمه ترگمان]جعبه به کناری می افتد، بعد با یک ضربه آهسته فرود می اید، محتویات آن از زمین بیرون می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "Measuring social media ROI is squishy," Melander explains. "It is very difficult to define how one tweet can effect a company's product in the marketplace.
[ترجمه گوگل]ملاندر توضیح می دهد: «اندازه گیری بازگشت سرمایه در رسانه های اجتماعی سخت است «تعریف اینکه چگونه یک توییت می تواند بر محصول یک شرکت در بازار تأثیر بگذارد بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]\"melander توضیح می دهد:\" ارزیابی اینکه چگونه یک توئیت می تواند محصول یک شرکت را در بازار تحت تاثیر قرار دهد، بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The restaurant is very squishy and crowded. Some tables are even moved onto the side walk.
[ترجمه گوگل]رستوران بسیار شلوغ و شلوغ است برخی از میزها حتی به سمت پیاده روی منتقل می شوند
[ترجمه ترگمان]رستوران بسیار شلوغ و شلوغ است بعضی میزها حتی به سمت گذرگاه فرعی حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I heard, you know, kind of a squishy, crunchy pop.
[ترجمه گوگل]من شنیدم، می دانید، نوعی پاپ ترد و ترد است
[ترجمه ترگمان] من شنیدم، میدونی، یه جورایی squishy و crunchy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One squishy mixture proved to have surprising qualities: It bounced and stretched, it would not stick and it only melted at very high temperatures.
[ترجمه گوگل]ثابت شد که یک مخلوط مرکب دارای ویژگی‌های شگفت‌انگیزی است: جهش می‌کند و کشیده می‌شود، نمی‌چسبد و فقط در دمای بسیار بالا ذوب می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک مخلوط squishy باعث شد که ویژگی های حیرت انگیز داشته باشد: بالا و قوسی به خود گرفت و آن را ذوب کرد و فقط در دماهای بسیار بالا ذوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My animation is looking very weightless and squishy - what do I do?
[ترجمه گوگل]انیمیشن من بسیار بی وزن و ژولیده به نظر می رسد - چه کار کنم؟
[ترجمه ترگمان]پویانمایی من بسیار weightless و squishy است - من چه کار می کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you have a squishy tank, or a tank weak on threat you can heighten the challenge for the damage dealers or healers.
[ترجمه گوگل]اگر شما یک مخزن متلاطم دارید، یا یک مخزن ضعیف در معرض تهدید دارید، می توانید چالش را برای فروشندگان آسیب یا شفا دهنده ها افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]اگر یک مخزن squishy داشته باشید، یا یک مخزن ضعیف بر روی تهدید، می تواند چالش فروشندگان و یا طبیبان سنتی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dory, That a jellyfish! Bad Squishy!
[ترجمه گوگل]دوری، آن چتر دریایی! Squishy بد!
[ترجمه ترگمان]! dory \"، اون\" عروس دریایی - - - - - - - - - - - - - -! نرمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچ و تابدار (صفت)
rugged, squishy

دارای صدای ترق و تروق (صفت)
squishy

انگلیسی به انگلیسی

• soft, moist, makes a gurgling sound

پیشنهاد کاربران

گرم و نرم
نرم و خیس
نرم و آبکی
جیغ ودادی
دارای صدای ترق وتروق
احساسی یا عاطفی
پیچ وتاب دار
مثال:
Lola weighed up the dynamics of wandering along the riverbank with a fist full of squishy cake.
...
[مشاهده متن کامل]

Christina Jones TICKLED PINK ( 2002 )
Gramps, sitting in the old squishy chair with the dodgy springs, reading to her as she sat on his knee.
Sara MacDonald SEA MUSIC ( 2002 )
Abasio sat down obediently, grateful for the stop, which gave him a chance to take off his boot and the squishy sock inside it.
Tepper, Sheri S. A PLAGUE OF ANGELS ( 2002 )
The lab tech leaned forward and secured the squishy bowel in his gloved, slightly unsteady hands.
Gregg Andrew Hurwitz MINUTES TO BURN

آسانگیر ( مقابل سختگیر و جدی )
1 - soft when pressed - نرم، شکل پذیر
2 - not clear or exact - مبهم
( صفت )
منطعف، نرم و انعطاف پذیر

بپرس