banter

/ˈbæntər//ˈbæntə/

معنی: شوخی کنایه دار، دست انداختن، مورداستهزاء قراردادن
معانی دیگر: (به طور دوستانه) دست انداختن، سر به سر گذاشتن، با هم شوخی کردن، خوشمزگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: witty, playful conversation.
مترادف: badinage, persiflage, repartee
مشابه: joshing, kidding, raillery, ribbing, waggery

- The guests were all interesting people, and she enjoyed their banter at the dinner table.
[ترجمه گوگل] مهمان ها همه افراد جالبی بودند و او از شوخی های آنها سر میز شام لذت می برد
[ترجمه ترگمان] میهمانان همه آدم های جالبی بودند، و از شوخی های their در میز غذا لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to engage in banter.
مترادف: jest, rally
مشابه: joke, josh, kid

- Shakespeare's characters banter amusingly throughout the first act of the play.
[ترجمه گوگل] کاراکترهای شکسپیر در طول اولین عمل نمایشنامه به طرز سرگرم کننده ای شوخی می کنند
[ترجمه ترگمان] شخصیت های شکسپیر به شوخی در اولین پرده نمایش شوخی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: banters, bantering, bantered
مشتقات: banteringly (adv.), banterer (n.)
• : تعریف: to speak to in a light and playful manner.
مترادف: badinage
مشابه: josh, kid, needle, pick on, rag, rally, rib, ride, tease

- The waiter bantered the customers a bit before returning to the kitchen.
[ترجمه گوگل] پیشخدمت قبل از بازگشت به آشپزخانه مشتریان را کمی مسخره کرد
[ترجمه ترگمان] پیشخدمت قبل از برگشتن به آشپزخانه کمی از مشتری ها تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She heard Tom exchanging good-natured banter with Jane.
[ترجمه گوگل]او شنید که تام در حال رد و بدل کردن شوخی های خوش اخلاق با جین بود
[ترجمه ترگمان]شنید که تام به شوخی با جین جر و بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He considered himself a master of witty banter.
[ترجمه گوگل]او خود را استاد شوخ طبعی می دانست
[ترجمه ترگمان]خود را استاد of witty می پنداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He suddenly dropped his habitual banter.
[ترجمه گوگل]او ناگهان شوخی های همیشگی اش را کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]ناگهان شوخی های عادی خود را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't banter her out of her temper.
[ترجمه گوگل]او را از خلق و خوی او مسخره نکنید
[ترجمه ترگمان]از کوره در نرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The conversation segued into banter about the Cup Final.
[ترجمه گوگل]گفتگو در مورد فینال جام حذفی شد
[ترجمه ترگمان]گفتگو درباره فینال جام به شوخی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She engages in friendly banter with her customers.
[ترجمه گوگل]او درگیر شوخی دوستانه با مشتریانش می شود
[ترجمه ترگمان]او با مشتریان خود به شوخی های دوستانه می پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The students exchanged banter with each other.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان با یکدیگر شوخی می کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان به یکدیگر لبخند زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The actress exchanged banter with reporters.
[ترجمه گوگل]این بازیگر با خبرنگاران شوخی رد و بدل کرد
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه با خبرنگاران به طنز برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He enjoyed exchanging banter with the customers.
[ترجمه گوگل]او از تبادل نظر با مشتریان لذت می برد
[ترجمه ترگمان]از مبادله banter با مشتریان لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What truly grates is the painful banter.
[ترجمه گوگل]چیزی که واقعاً باعث می شود شوخی دردناک باشد
[ترجمه ترگمان] چیزی که واقعا به \"نیکی\" نیاز داره، یه شوخی دردناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This light-hearted banter was amusing, but she mustn't let it get out of hand.
[ترجمه گوگل]این شوخی سبک دلنشین جالب بود، اما او نباید اجازه می داد که از کنترل خارج شود
[ترجمه ترگمان]این شوخی خوش قلبی سرگرم کننده بود، اما نباید اجازه می داد که از دستش خلاص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He also noticed similarities between the banter he made up for between-songs breaks.
[ترجمه گوگل]او همچنین متوجه شباهت‌هایی بین شوخی‌هایی شد که برای شکستن بین آهنگ‌ها ساخته بود
[ترجمه ترگمان]او همچنین شباهت هایی بین the که او برای شکستن آهنگ ها ایجاد کرده بود، را نیز مورد توجه قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The banter was an excellent sign that the crew were very willing to establish solid cooperation and friendship based on mutual tolerance.
[ترجمه گوگل]این شوخی نشانه بسیار خوبی بود مبنی بر اینکه خدمه بسیار مایل به ایجاد همکاری و دوستی محکم بر اساس تحمل متقابل بودند
[ترجمه ترگمان]این banter نشانه ای بسیار عالی بود که خدمه مایل به ایجاد هم کاری و دوستی محکم براساس تحمل دو جانبه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And always, along with the banter was affection.
[ترجمه گوگل]و همیشه همراه با شوخی محبت بود
[ترجمه ترگمان]و همیشه، همراه با banter که داشت بهش علاقه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوخی کنایه دار (اسم)
banter, persiflage

دست انداختن (فعل)
flout, game, fool, ridicule, put on, kid, banter, spoof, hoax, gibe, befool, mock, bullyrag, lark, laverock

مورداستهزاء قراردادن (فعل)
banter

انگلیسی به انگلیسی

• joking, teasing
joke, tease, converse in friendly manner
banter is teasing or joking talk that is amusing and friendly.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : banter
✅️ اسم ( noun ) : banter
✅️ صفت ( adjective ) : bantering
✅️ قید ( adverb ) : banteringly
1 - ( اسم ) مزاح
2 - ( فعل ) مزاح کردن
جوک گفتن.
نمک ریختن - خوشمزه بازی درآوردن - شوخی کنایه دار
دست انداختن
مطایبه، خوش و بش و مزاح

بپرس