heartland

/ˈhɑːrˌtlænd//ˈhɑːtlænd/

ناحیه ی حیاتی، دل کشور، قلب کشور، سرزمین مرکزی، دلگاه، منطقه مرکزی وحیاتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a central land area, esp. one considered to be economically, politically, or militarily vital to a nation or region.

- The Midwest is sometimes called the heartland of the United States because of its agricultural output.
[ترجمه گوگل] گاهی اوقات غرب میانه را به دلیل تولیدات کشاورزی آن مرکز ایالات متحده می نامند
[ترجمه ترگمان] غرب میانه گاهی به دلیل خروجی کشاورزی خود، قلب آمریکا نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The USA's Middle West is the heartland of the country.
[ترجمه س. یعقوبی] باختر میانه مرکز اصلی ایالات متحده است.
|
[ترجمه گوگل]غرب میانه ایالات متحده قلب این کشور است
[ترجمه ترگمان]خاور میانه آمریکا، قلب کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The party has lost seats in its traditional heartland of southern Thailand.
[ترجمه گوگل]این حزب کرسی های خود را در مرکز سنتی خود در جنوب تایلند از دست داده است
[ترجمه ترگمان]این حزب کرسی خود را در قلب سنتی خود در جنوب تایلند از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Growing up in the Indiana heartland provided me with a clear sense of what was right and wrong.
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن در قلب ایندیانا به من احساس روشنی از درست و نادرست بودن داد
[ترجمه ترگمان]رشد در مرکز قلب ایندیانا حس روشنی از آنچه که درست و غلط بود به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Establishment has lost its heartland in the Conservative Party.
[ترجمه س. یعقوبی] تاسیسات جایگاه اصلی خود را در حزب محافظه کار از دست داده است.
|
[ترجمه گوگل]تشکیلات قلب خود را در حزب محافظه کار از دست داده است
[ترجمه ترگمان]سازمان، قلب خود را در حزب محافظه کار از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Singh steps out for peace in Sikh heartland.
[ترجمه گوگل]سینگ برای صلح در قلب سیک ها قدم می گذارد
[ترجمه ترگمان]سینگ برای صلح در مرکز قلب سیک قدم به بیرون می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Looking back, the heartland was a congenial place to nail down the business.
[ترجمه گوگل]با نگاهی به گذشته، هارتلند مکانی مناسب برای شکست دادن تجارت بود
[ترجمه ترگمان]به عقب نگاه کرد، قلب جای مناسبی برای کار کردن کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Journey north through the fertile Kikuyu heartland to Nyeri where a buffet lunch will be served at the Outspan Hotel.
[ترجمه گوگل]سفر به شمال از طریق قلب حاصلخیز کیکویو به نیری، جایی که یک ناهار بوفه در هتل Outspan سرو می شود
[ترجمه ترگمان]سفر به شمال از طریق مرکز حاصلخیز Kikuyu برای Nyeri جایی که ناهار بوفه در هتل Outspan سرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Informed irreverence carries certain risks into the heartland of self-interest.
[ترجمه گوگل]بی احترامی آگاهانه خطرات خاصی را در قلب منافع شخصی به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]بی حرمتی به بی حرمتی به قلب، خطرات خاصی را در قلب خود به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That too often happens in writings about the heartland, the vast reaches of the West and other strong places.
[ترجمه گوگل]این اغلب در نوشته‌های مربوط به سرزمین مرکزی، مناطق وسیع غرب و دیگر مکان‌های قوی اتفاق می‌افتد
[ترجمه ترگمان]این امر اغلب در نوشته های موجود در مورد مناطق مرکزی، مناطق وسیعی از غرب و دیگر مناطق قوی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The problem with these heartland weenies boils down to the eternal distinction: all style, no substance.
[ترجمه گوگل]مشکل این بچه‌های کوچک قلب به تمایز ابدی خلاصه می‌شود: همه سبک، بدون ماده
[ترجمه ترگمان]مشکل این مناطق مرکزی به تمایز ابدی تبدیل می شود: همه سبک، هیچ ماده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And last week's tornadoes ripped through the American heartland are a case in point.
[ترجمه گوگل]و گردبادهای هفته گذشته که قلب آمریکا را درنوردید نمونه ای از این موارد است
[ترجمه ترگمان]و گردباد هفته گذشته در مناطق مرکزی آمریکا مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To win another term Labour needs to ensure the turnout of its heartland supporters and those who switched to Labour in 199
[ترجمه گوگل]برای برنده شدن یک دوره دیگر حزب کارگر باید از حضور حامیان قلب خود و کسانی که در سال 199 به حزب کارگر روی آوردند اطمینان حاصل کند
[ترجمه ترگمان]برای پیروزی در یک دوره دیگر، حزب کارگر باید از حضور حامیان مرکزی خود و کسانی که در ۱۹۹ مورد به حزب کارگر روی آورده اند، اطمینان حاصل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the background the bleak, craggy, high Andes landscape of Potosi - the mining heartland they are abandoning.
[ترجمه گوگل]در پس‌زمینه، منظره تاریک، صخره‌ای و مرتفع آند پوتوسی - مرکز معدنی که آنها در حال ترک آن هستند
[ترجمه ترگمان]در پس زمینه کوه های مه آلود، پر شیب و ارتفاعات آند پوتوسی، مرکز استخراج معدن، آن ها رها شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By the end of the 1980s central economic planning was in retreat, even in its heartland.
[ترجمه گوگل]در پایان دهه 1980، برنامه ریزی اقتصادی مرکزی، حتی در قلب خود، در حال عقب نشینی بود
[ترجمه ترگمان]تا پایان دهه ۱۹۸۰، برنامه ریزی اقتصادی مرکزی در حال عقب نشینی بود، حتی در کانون اصلی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• central area of land
you can refer to the area where something is based as a heartland, for example, the industrial heartland of a country or region is the area where most of its industry is based and where industry is very important.

پیشنهاد کاربران

ناحیۀ مرکزی
سرزمین اصلی و حیاتی، مام وطن, سرزمین مادری
قلب سرزمین
سرزمین یا منطقه مرکزی یا حیاتی، تز معروف هالفورد مکیندر ( heartland - rimland ) .
در جغرافیای سیاسی ( ژئوپلیتیک ) .
منطقه مرکزی وحیاتی ( noun )
پس کرانه ساحلی.
در علوم حمل و نقل دریایی

بپرس