burgeon

/ˈbɜːrdʒən//ˈbɜːdʒən/

معنی: هدف، جوانه زدن، شروع برشد کردن، در امدن
معانی دیگر: شاخ و برگ درآوردن، شکوفه دادن، شکوفا شدن، شکفیدن، رونق گرفتن، آباد شدن، شکوفیدن، رشد سریع کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: burgeons, burgeoning, burgeoned
(1) تعریف: to start to grow; send forth shoots, leaves, buds, or the like (often fol. by "out" or "forth").
مترادف: germinate, pullulate, sprout
مشابه: bloom, blossom, bud, develop, effloresce, flourish, flower, grow, rise, shoot, take root, thrive

- She was pleased to see that her new plants were burgeoning forth.
[ترجمه سعید اصغری] او از جوانه زدن گیاه خوذ بسیار خرسند بود
|
[ترجمه گوگل] او از دیدن اینکه گیاهان جدیدش در حال رشد هستند خوشحال شد
[ترجمه ترگمان] خوشحال بود که از دیدن این گیاه تازه پر از شادی و سرور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to grow or develop quickly.
مترادف: bloom, blossom, flourish, luxuriate, sprout, thrive
مشابه: augment, develop, germinate, grow, improve, mature, mushroom, proliferate, spring, wax

- New industries are burgeoning under the country's new leadership.
[ترجمه گوگل] صنایع جدید تحت رهبری جدید کشور در حال رشد هستند
[ترجمه ترگمان] صنایع جدید در حال رشد تحت رهبری جدید این کشور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As he gained hands-on experience in the field, his skills burgeoned.
[ترجمه گوگل] با کسب تجربه عملی در این زمینه، مهارت های او رشد کرد
[ترجمه ترگمان] در حالی که او به تجربه در این زمینه دست یافت، مهارت او رشد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She burgeoned into a fine actress.
[ترجمه نسیم] او به یک بازیگر خوب تبدیل شد
|
[ترجمه Arya. Arya] دیری نپایید که بازیگر خوبی شد
|
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک بازیگر زن خوب شد
[ترجمه ترگمان]او به بازیگر زیبایی دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The city has burgeoned out into the surrounding suburbs.
[ترجمه گوگل]این شهر به حومه های اطراف گسترش یافته است
[ترجمه ترگمان]شهر در حومه اطراف رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our company's business is burgeoning now.
[ترجمه Arya. Arya] کاروبار شرکت ما دارد روبه راه می شود.
|
[ترجمه گوگل]کسب و کار شرکت ما اکنون در حال رشد است
[ترجمه ترگمان]کار شرکت ما در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My confidence began to burgeon later in life.
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس من بعداً در زندگی شروع به رشد کرد
[ترجمه ترگمان]کم کم اعتماد به نفسم در زندگی شروع به تپیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But with a burgeoning economy and accompanying growth, the state expects to use its entire allotment by 203
[ترجمه گوگل]اما با یک اقتصاد رو به رشد و رشد همراه، دولت انتظار دارد تا سال 203 از کل سهم خود استفاده کند
[ترجمه ترگمان]اما با رشد اقتصادی و رشد همراه، دولت انتظار دارد که از کل سهمیه خود در سال ۲۰۳ استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Love burgeoned between them.
[ترجمه ai] عشق بین آنها جوانه زد
|
[ترجمه گوگل]عشق بین آنها رشد کرد
[ترجمه ترگمان]عشق در آن ها burgeoned بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The main beneficiaries of those expanded horizons and burgeoning creative confidence were just those younger composers who are now busy writing operas.
[ترجمه گوگل]ذینفعان اصلی این افق های گسترده و اعتماد به نفس خلاقانه رو به رشد، فقط آهنگسازان جوانی بودند که اکنون مشغول نوشتن اپرا هستند
[ترجمه ترگمان]ذینفعان اصلی آن افق های وسیع و رشد اعتماد به نفس تازه فقط آن آهنگسازان جوان بودند که اکنون مشغول نوشتن اپرا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Willows have burgeoned out.
[ترجمه گوگل]بیدها رشد کرده اند
[ترجمه ترگمان]بیدها تا حد زیادی رشد کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For a start, there's his burgeoning empire in designer clothes.
[ترجمه گوگل]برای شروع، امپراتوری رو به رشد او در لباس های طراحان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برای شروع، یک امپراتوری در حال رشد در لباس های طراح وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Amused by her burgeoning vanity, she dawdled over the unpacking to give Mrs Wallington plenty of unencumbered time with her son.
[ترجمه گوگل]او که از غرور روزافزون خود سرگرم شده بود، در حال باز کردن بسته‌بندی‌ها بود تا به خانم والینگتون زمان زیادی را با پسرش اختصاص دهد
[ترجمه ترگمان]با غرور و تکبر و خودپسندی پر از غرور، پا به چیدن میز باز گذاشته بود تا خانم Wallington را با پسرش بگذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The stunned pair made a bid for the burgeoning television market.
[ترجمه گوگل]این زوج حیرت‌زده برای بازار رو به رشد تلویزیون پیشنهاد دادند
[ترجمه ترگمان]این زوج حیرت زده، یک پیشنهاد برای بازار رو به رشد تلویزیون ارائه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The burgeoning air transport industry is presenting huge opportunities for enterprise.
[ترجمه گوگل]صنعت رو به رشد حمل و نقل هوایی فرصت های بزرگی را برای شرکت ها ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل هوایی فرصت های بزرگی را برای شرکت ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Willows have burgeoned forth.
[ترجمه گوگل]بیدها رشد کرده اند
[ترجمه ترگمان]بیدها تا حد رشد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Illegal counterfeit manufacturers have taken advantage of a burgeoning circular trade between E C countries in pharmaceuticals.
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان غیرقانونی تقلبی از تجارت دایره ای رو به رشد بین کشورهای EC در زمینه داروها استفاده کرده اند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان تقلبی غیرقانونی از یک تجارت گرد رو به رشد بین دو کشور در داروسازی استفاده کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But as the burgeoning health food stores testify, there is a lot more to the dietary supplements market than this.
[ترجمه گوگل]اما همانطور که فروشگاه های در حال رشد مواد غذایی بهداشتی گواهی می دهند، بازار مکمل های غذایی چیزهای بیشتری از این وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما همانطور که فروشگاه های مواد غذایی سلامت شهادت می دهند، بیش از این در بازار مکمل های غذایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هدف (اسم)
object, cause, objective, point, sight, aim, purpose, target, goal, mark, prick, scope, butt, bourgeon, bourn, bourne, burgeon, victim, parrot, quintain

جوانه زدن (فعل)
grain, tiller, branch, nip, leaf, bud, erupt, peep, germinate, sprout, burgeon, shoot

شروع ب رشد کردن (فعل)
burgeon

در امدن (فعل)
measure, prove, enter, erupt, burgeon, eventuate

انگلیسی به انگلیسی

• bloom, blossom; expand
if something burgeons, it develops or grows rapidly; a literary word.

پیشنهاد کاربران

burgeon ( v ) ( bərdʒən ) =to begin to grow or develop rapidly, e. g. manufacturers are keen to cash in on the burgeoning demand. burgeoning ( adj ) e. g. a burgeoning population.
burgeon
🟧 BURGEON 🟧 به سرعت پیشرفت، رونق، رشد و توسعه یافتن
formal : to grow or develop quickly
🟧 THRIVE 🟧 رشد کردن و تنومند شدن ( بچه، حیوان، گیاه ) / شکوفا شدن و پیشرفت کردن ( کسب و کار ) / توسعه دادن
...
[مشاهده متن کامل]

to grow or develop successfully : to flourish or succeed
( of a child, animal, or plant ) grow or develop well or vigorously
🟧 BOOST 🟧 افزایش ( قدرت، مقدار و زور )
to increase the force, power, or amount of ( something )
🟧 PROMOTE 🟧 ارتقاء درجه - ارتقاء دادن - ترفیع دادن
to change the rank or position of ( someone ) to a higher or more important one
🟧 FLOURISH 🟧 رشد کردن و تنومند شدن - موفق بودن/شدن - به نمایش گذاشت چیزی با افتخار و هیجان
to grow well : to be healthy
to be very successful : to do very well
to hold up and show ( something ) in an excited or proud way
🚨 Thrive مترادف prosper و flourish هست
🚨 Thriving شکوفا - گرفته ( کار )
🚨 Prosperous پر رونق - آباد - موفق
🚨Prosper همون succeed به معنی موفق بودن، رونق داشتن
His business is thriving : کاسبیش گرفته

به سرعت رشد کردن، سریعا شکوفا شدن
رشد و توسعه سریع کردن
شروع به رشد و شکوفایی کردن
Begin to flourish, grow، expand rapidly
Burgeoning: در حال رشد و توسعه، شکوفایی
the city’s burgeoning civil rights movement
to develop or grow quickly ( formal )
در حال شکوفایی و رو به رشد

بپرس