sizable

/ˈsaɪzəbl̩//ˈsaɪzəbl̩/

معنی: بزرگ، قابل ملاحظه
معانی دیگر: عمده، هنگفت، زیاد، درشت، کلان، تنومند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sizably (adv.)
• : تعریف: of considerable size or quantity; fairly large.
متضاد: small
مشابه: big, good, spacious, substantial, tidy

- a sizable farm
[ترجمه گوگل] یک مزرعه بزرگ
[ترجمه ترگمان] یه مزرعه بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a sizable income
[ترجمه گوگل] درآمد قابل توجه
[ترجمه ترگمان] یک درآمد قابل توجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a sizable increase
افزایش زیاد

2. a sizable man
مرد تنومند

3. A large number of factories reported sizable increases in output as compared with the previous year.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از کارخانه ها افزایش قابل توجهی در تولید را در مقایسه با سال قبل گزارش کردند
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از کارخانجات در مقایسه با سال گذشته، افزایش قابل توجهی را در بازده گزارش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In effect, Congress repeatedly gave away a sizable chunk of power to the unelected civil servants who staff federal agencies.
[ترجمه گوگل]در واقع، کنگره بارها و بارها بخش قابل توجهی از قدرت را به کارمندان غیر منتخب دولتی که در آژانس های فدرال کار می کنند، اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]در واقع، کنگره بارها و بارها، بخش قابل توجهی از قدرت را به کارمندان دولت منتخب که در اختیار آژانس های فدرال قرار داشتند، داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Without them sizable part of its economy would be in danger of collapse.
[ترجمه گوگل]بدون آنها بخش قابل توجهی از اقتصاد آن در خطر فروپاشی قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]بدون آن ها، بخش عمده ای از اقتصاد آن در خطر نابودی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A sizable contingent of my family attended the wedding.
[ترجمه گوگل]تعداد قابل توجهی از خانواده من در عروسی شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]یک گروه بزرگ از خانواده من در مراسم ازدواج شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What fosters the Terrells' sizable contributions to public life is money, old money and vast money.
[ترجمه گوگل]آنچه باعث کمک های قابل توجه ترل ها به زندگی عمومی می شود، پول، پول قدیمی و پول هنگفت است
[ترجمه ترگمان]چیزی که باعث افزایش مشارکت قابل توجه در زندگی عمومی می شود، پول، پول قدیمی و پول زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Judging from the election results, a sizable number of voters agreed that change was needed.
[ترجمه گوگل]با قضاوت از نتایج انتخابات، تعداد قابل توجهی از رای دهندگان موافق بودند که تغییر لازم است
[ترجمه ترگمان]با قضاوت از نتایج انتخابات، تعداد قابل توجهی از رای دهندگان توافق کردند که این تغییر مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Carolina stormed to a sizable 28-7 halftime lead by doing what all teams do to the Raidersrunning the ball.
[ترجمه گوگل]کارولینا با انجام کاری که همه تیم‌ها با Raidersrunning توپ انجام می‌دهند، به برتری قابل توجه 28-7 رسید
[ترجمه ترگمان]کارولینا با انجام کاری که همه تیم ها برای توپ زدن توپ به پایان نیمه ۷ - ۷ نیمه اول نیمه اول نیمه اول پایان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company also reported sizable gains at the Jacksonville airport.
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنین سودهای قابل توجهی را در فرودگاه جکسونویل گزارش کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت همچنین گزارش دستاوردهای قابل توجه در فرودگاه Jacksonville را گزارش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Male speaker Coxes have a sizable effect on their crews but they don't dictate whether they win or lose.
[ترجمه گوگل]سخنرانان مرد کاکس تأثیر قابل توجهی روی خدمه خود دارند، اما آنها برنده یا باخت را تعیین نمی کنند
[ترجمه ترگمان]Coxes مرد، تاثیر قابل توجهی بر روی کارکنان خود دارند، اما مشخص نمی کنند که آیا برنده یا بازنده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Of those, 200 or so are significant or sizable enough to warrant a name.
[ترجمه گوگل]از این تعداد، 200 یا بیشتر آنقدر قابل توجه یا بزرگ هستند که یک نام را تضمین کنند
[ترجمه ترگمان]از بین آن ها ۲۰۰ یا بیشتر قابل توجه است یا به اندازه کافی بزرگ هستند تا یک نام را تضمین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A sizable menu presents the diner with many formidable dilemmas.
[ترجمه گوگل]یک منوی قابل توجه رستوران را با معضلات هولناک زیادی روبرو می کند
[ترجمه ترگمان]یک منوی بزرگ رستوران با many بسیار قوی، رستوران را به هم هدیه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then he wrote out a sizable check of his own and handed it to another Republic sportswriter.
[ترجمه گوگل]سپس چک قابل توجهی از خود نوشت و آن را به یکی دیگر از ورزش نویسان جمهوری سپرد
[ترجمه ترگمان]بعد چک بزرگی از مال خودش را نوشت و آن را به یکی دیگر از جمهوری دیگر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Both republics have sizable Serbian minorities.
[ترجمه گوگل]هر دو جمهوری دارای اقلیت های صرب قابل توجهی هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو جمهوری دارای اقلیت های صرب و قابل ملاحظه ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

قابل ملاحظه (صفت)
sizable, sizeable

انگلیسی به انگلیسی

• fairly large, quite big (also sizeable)

پیشنهاد کاربران

یک پالایشگاه نفت رو میگن refinery
large ( adjective$ )
1 - قابل ملاحظه
2 - بزرگ
عمیق

بپرس