پیشنهادهای پوریا برزعلی (٥٠٧)
مسافرت زنانه/ذخترانه ( مردی همراه آنها نباشد )
( اصطلاح ) روده دو نفر بهم وصله! ( یعنی خیلی باهم رفیقن و همه جا باهم هستن )
( اصطلاح، کنایه ) آخر دنیا، قیامت
تعویق انداز
هر جور عشقمه؛ هر جور دلم بخواهد!
مشکل ساز
کسب درآمد کافی برای گذارن زندگی یک نفر
( اسم ) زمانی که صرف خودمان و کارهایی که دوست داریم میکنیم
If you do something all over again, you start again from the beginning
( فعل عبارتی ) باهم در خوش ها و بدی ها همراه بودن
( عبارت فعلی ) چیزی را به دقت مرور یا بررسی کردن
شواهد متقن
شکوفا شدن
کم کردن استرس
بوفه یا دکه فروش اغذیه مثل فست فود
( Adjective ) بی حال
جهت دار
بیماری راه زدگی ( حالت تهوع و سرگیجه در راه با هر نوع وسیله نقلیه )
ترس توام با احترام
آدم عاشق تعطیلات
( صفت - کنایه از : ) آدم خیلی رمانتیک
1 - ( اسم ) عرشه کشتی 2 - ( فعل ) زینت کردن، تزیین کردن, decorate
( اسم ) ساعات بامدادی ( از 12 شب تا زمان بالا آمدن آفتاب )
از طریق - توسط - بوسیله
مطمئنا
محدودیت شدیدتر
سمندر
قرار بازی بچه ها
( اسم ) جعبه یا گودال شن داخل پارکها که برای بازی بچه ها قرار میدهند.
پیاده روی طولانی
( فعل ) عادت دادن یا عادت کردن ( خودمان یا دیگری )
پیش بردن یک سبک زندگی سالم
جاده سلامت ( پیاده روی مخصوص پیاده وری که معمولا در کنار دریا و جنگل و پارک ایجاد میکنند )
( فعل ) طرح ریزی چیزی را بصورت دقیق انجام دادن، برنامه ریزی دقیق ( با جزئیات ) انجام دادن
( فعل ) 1 - یکهو وسط صحبت کسی پریدن 2 - سوار ماشین شدن، get in
ساخته شده برای
مجتمع اپارتمانی
( صفت ) قابل تنفس
( همه ی گیاهان محل یا دوران بخصوص ) گیا
پر جنب و جوش و شلوغ
( صفت ) سریع، تند، زود ، happening very quickly
( صفت ) لیبرال، آزاد، آزاده ( کسی که به فکر و عقیده دیگران احترام می گذارد )
کوته فکر , مخالف اصول ازادی
( اسم ) مزرعه ذرت
( اسم ) 1 - باسن ، ما تحت، bottom ( صفت ) 2 - گدا
بی صبر و قرار و عصبی
خشنود و راضی کردن
1 - حسن رفتار، راست کرداری 2 - حسن , مزیت
1 - ( فعل ) منگه کردن 2 - ( اسم ) سوزن منگنه 3 - ( اسم ) جزء/کالای اساسی 4 - ( صفت ) اساسی، بنیادین، مهم
آشپزی. cooking