پیشنهادهای بهروز مددی (٢٨٠)
innocuous lie دروغ مصلحت آمیز innocuous lies that are told in order to be tactful or polite
to look carefully or with difficulty با دقت یا با سختی نگاه کردن *** لطفاً دقت کنید که این معنی دزدکی نگاه کردن نمیدهد. she peered through the wind ...
go smoothly همه چیز خوب پیش رفتن، همه چی خوب بودن to happen without any problems or difficulties: Everything was going smoothly until Darren arrived.
آقای مهدی خسروی معادل فارسی خوبی براش گفته و من هم سعی میکنم تکمیلش کنم. البته مثل همیشه که گفتم هر کلمه ای در جمله معنای متفاوتی داره. اسم: آبشار، ...
زیرکانه، هوشمندانه
درگیری مسلحانه نبرد مسلحانه
بی احساس
مستحق
شاگرد اول
تب خال ( در بعضی متون سرخک هم معنی می دهد. )
عرق کرده CLAMMY HAND
زلزله شناس زمین شناس
1 - جدا افتاده، منزوی، تنها 2 - ( شخصیت و رفتار ) تنگ نظر، کوته فکرانه
آدم شوربخت شانس تو زندگی کسی به اتمام رسیدن
. If you say that something worked like a charm, you mean that it was very effective or successful ( واقعا ) جادو می کنه خیلی خوب/عالی جواب دادن
تکان دادن کسی ( بیشتر بچه ها ) تا خوابشان برود *** برای مثال وقتی بچه ای داخل گهواره است و با تکان دادن گهواره خوابش میبرد *** I guess the train rock ...
a deep narrow valley with steep sides SYN gorge مسیل دره تنگ و عمیق
فیلم مثال: This action flick is filled with high - quality special effects
( تحت ) سرپرستی ( زیر نظر ) مربیگری، آموزش
to get public attention نظر عموم را به خود جلب کردن - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - . Sharon has, as a rock and rol ...
بی رحمی سنگدلی
1 - گلوگاه، دره تنگ، تنگ دره 2 - پرخوری ( کردن ) 3 - شکمی از عذا درآوردن
خاتمه دادن، به هم زدن ( رابطه بین دو نفر ) جر و بحث، مشاجره کردن ( با شدت بالا که اغلب باعث خاتمه یا پایان رابطه بین دو شخص میشود )
to say or do something that other people agree with or have sympathy with ( اصطلاحا گفتن یا انجام چیزی که سبب برانگیختن احساسات شود ) مثال: . Basic ...
هدف متحرک
استرداد یا بازگشت مجرمین از کشوری دیگر به کشور مبدأ
شهوت پرست هوس ران
حروف ربطی ( گرامر )
فرضی ساختگی مثال: During the interview, he asked me this hypothetical question: What would you ?change about our company if you were in charge
( طول ) دوره ( ریاست جمهوری، . . . . ) *** به جمله های نمونه داده شده در بالا توجه کنید.
یک اصطلاح است که بیشتر مواقعی بکار می رود که شخصی کاری خطا و نادرست انجام داده و باعث عصبانیت دیگری شده. I'm a goner = کارم تمومه، دیگه فاتحم خوندست.
informal an acceptable or feasible idea, proposal, etc قبول کردن پیشنهاد، نظر، طرح، . . . مثال: ?Is it a goer = به نظرت ردیفه ( اوکیه ) ؟ *** در مور ...
از رده خارج داغون
هیولا ( شکل ) بدشکل، بدقواره، هیولا مانند ( در مورد ساختمان )
کلاه گیس
Feminine hygiene = نوار بهداشتی
incompatible with = مغایر با
چرندیات if a joke is in “bad taste”, it is offensive to someone برای مثال: concoction of bad taste = معجونی ( یا ترکیبی ) از چرندیات
آئین شام یا همان سوگند در مراسم مذهبی مسیحی ها مثال: . I love the Sabbath, the sacrament, and what they mean من روز سبت را دوست دارم، آئین شام را و م ...
عمل وحشیانه
action wing گروه عملیاتی ***بیشتر در مورد گروه های تروریست بکار می رود***
تحریک آمیز محرک لذت آور
ناهار *** بیشتر در مورد صرف ناهار در مراسم رسمی برای مثال مراسم ختم و عروسی***
لنگ لنگان، لنگیدن ( در حالت اسم ) لنگ لنگان راه رفتن، به سختی راه رفتن مانع شدن ( برای مثال مانع موفقیت، رسیدن به هدف، رشد اقتصادی، . . . شدن )
از ترس، سرما و . . . به خود لرزیدن to shake because you are very frightened or find something very funny, or to feel or show great fear مثال: . Every ...
هوش یا زیبایی in intelligence or beauty مثال: . He's somewhat lacking in the brain department انگاری مغزشو خر خورده.
اعتصاب مثال: . DUE TO INDUSTRIAL ACTION THIS TOILET WILL BE CLOSED ALL DAY ON MONDAY . PLEASE DO ALL YOU CAN TODAY
آنتن دادن، داشتن ***پوشش شبکه تلفن موجود نبودن*** . There wasn’t any coverage
بدبو ترین
فقیر ترین
شلوغ ترین
منصوب شدن، معرفی شدن رسمی . May 10th 1994 Nelson Mandela is inaugurated as South Africa’s first black president
انتخاب اشتباهی کردن آدم اشتباهی را حمایت کردن . We gave our support to the liberal politician, but he lost the election. I think we backed the wrong ...
نیاز مبرم، محتاج the country's desperate need for reforms the old woman was desperate for money
بدون احساس گناه آسوده خاطر guilt - free napping
شک برانگیز به طرز مشکوکی
مورد تردید بودن
غیر سیاسی دور از سیاست
تقلب ( غیر رسمی ) . The elections were fixed
پرش با نیزه با نیزه پریدن
کفپوش
متداول شایع رواج داشتن، رایج بودن
get a bloody nose ( give some one a bloody nose ) 1. خون دماغ ( خونریزی بینی ) 2. تحقیر شدن، کِــنِــف شدن ( شکستی که باعث صدمه روحی و شکستن غرور شخ ...
باز پس گیری
ناخوشایند زننده قابل اعتراض
از کسی آتو داشتن to know a secret about someone; usually something bad or damaging to that person if the information is told to others مثال: Could it ...
بخش *** برای مثال بخش مرکزی شهرستان . . . . ***
راهنمای نقشه *** مجموعه علائم و اختصارات که به خواندن دقیق نقشه کمک می کند***
نمایش
بت، محبوب دل ها a famous man, often a singer or an actor, who is attractive to many women مثال: . Hollywood heart - throb Keanu Reeves is set to star ...
دچار کاهش شدید شدن، سراشیبی، ( اصطلاحا در باتلاق و یا منجلابی افتادن ) a situation in which a price, etc. becomes lower, or a situation gets worse a ...
تحسین و تمجید
سست ( بیشتر راجب به ساختمان، بنا، سازه و . . . ) unsound wall supports - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ن ...
محروم کردن ( شخصی از داشتن چیزی ) . If someone is robbed of something that they deserve, have, or need, it is taken away from them مثال: . I can't f ...
جالب، هیجان انگیز، شوق انگیز
جریان باد یا هوا *** بویژه زمانی که ماشین یا وسیله دیگری از کنار شما عبور می کند.
گستاخانه *** البته در بعضی جملات این معنی را دارد. . Your short skirt is inappropriate for a formal party
معرکه، بی نظیر : a highly admired person or thing مترادف = bee's knees
بزدل *** البته این معنی بستگی به متن و ترجمهی شما دارد*** ! You little runt . My research owes nothing to anybody, least of all to a little runt lik ...
منزجر کننده، مشمئز کننده . If someone or something is grotesque, they are very ugly مثال: . They tried to avoid looking at his grotesque face and his ...
با کاری بیهوده خود را سرگرم کردن to try to achieve something impossible مثال: . We have been banging our heads against a wall for 25 years
تیزهوشی شم ( اقتصادی، سیاسی، . . . )
گردباد، گرداب جریان متلاطم ( شدید )
پیشگیرانه، پیشگیری کننده مثال: . Vaccination and other prophylactic measures can be carried out - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ...
تخلیه کردن، بیرون کردن to force someone to leave somewhere مثال: . Tenants who fall behind in their rent risk being evicted . He was evicted from the ...
کسی را دست انداختن سر به سر کسی گذاشتن، شوخی کردن با کسی
1 - تغییر جهت ناگهانی دادن to change direction, especially suddenly مثال: . The bus driver swerved to avoid hitting a cyclist - - - - - - - - - - - ...
1 - منصوب کردن ( به عنوان کشیش ) to officially make someone a priest or other religious leader, in a religious ceremony مثال: . He was ordained ( as ...
دوستان معنی این کلمه بسته به جمله متفاوت میباشد. من چند معنی پر کاربرد را در زیر قرار میدهم. 1 - اسلم دانک ( یک ضربهی محکم در بستکتبال که با استف ...
ساختگی، جعلی invented and not true or existing; false مثال: . He registered at the hotel under a fictitious name - - - - - - - - - - - - - - - - - - ...
تاریکی darkness or near darkness مثال: . Up ahead they could see lights in the gloom - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ...
غیر قابل وصف، وصف ناپذیر، وحشتناک ( جرم و جنایت ) مثال: . The unspeakable anguish wrung his heart
the ability of an imaginary person or creature to change itself into a different shape or form توانایی تغییر چهره دادن، هزار چهره مثال: . He is no be ...
موقت or the present time but likely to change مثال: a provisional government These dates are only provisional
آگهی ترحیم، آگهی فوت، آگهی تسلیت a report, especially in a newspaper, that gives the news of someone's death and details about their life مثال: !You ...
a strange habit or characteristic that is seen as not important and not harming anyone عادات ناپسند مثال: . We all have our little foibles - - - - - ...
عبوس، اخمو ترشرو، اوقات تلخ مثال: . His lower lip drooped a little, his mouth looked bored and sulky . Young girls sometimes become sulky because the ...
( پر ) چین، ( پر ) چروک مثال: . To a wonderful mother with wrinkly skin, this card was concocted by one of your kin چروکیده *** توجه داشته باشید که ...
بادی، قابل باد شدن inflatable pillows/mattresses The children were playing on the inflatable castle an inflatable boat
لال . "Children like this used to be described as "deaf and dumb . She was struck dumb by what she had seen - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ...
پرتاب کردن ( با بی دقتی ) Chuck it over there/into the corner - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - به هم زدن رابطه عاطف ...
دروغ روز آوریل *** تقریبا یک چیزی شبیه به دروغ روز 13 خودمون، با این تفاوت که تو این روز شوخی دستی و خرکی هم با هم انجام می دهند***
to be punished for something you did ( بدجوری ) تنبیه شدن، توبیخ شدن مثال: . When Mom finds out you skipped school yesterday, you’re going to get it ...
شوخی خرکی، شوخی دستی، شوخی شهرستانی *** البته اینها معادل فارسی این عبارت هستند ولی در ترجمه بیشتر از واژگان " شوخی، شوخی زننده، شوخی بی مزه، . . . ...
to be the person or thing that other people often make jokes about سوژهی لطیفه ( جک ) شدن، سوژهی دست انداختن مثال: . Paul quickly became the butt ...
a. to assume; believe قبول کردن، باور کردن مثال: I take it you'll be back later . b. to stand up to or endure criticism, abuse, harsh treatment, etc ...
مهاجر، مهاجرت *** این معنی هم در مورد حیوانات و هم در مورد انسان ها بکار میرود. مثال: . In season, you can spot dolphins and whales on their migrat ...
آرامش مایه تسلی دلداری
قابل برگشت، قابل برگرداندن، قابل بازیابی that can be found and made available to be used; that can be got back مثال: . Even deleted computer files ar ...
بنیانگذار، پرچم دار a person who is one of the first people to do something مثال: one of the pioneers of modern science a pioneer heart surgeon
1 - جادو شدن ( کردن ) ، نفرین کردن مثال: . He put the whammy on me . if you tell anyone about this, I swear I'll put the whammy on you 2 - بدشانسی ( ...
noun someone who has a sense of humour often finds things amusing, rather than being serious all the time مثال: . You need a sense of humour in this ...
a Wall Street type = اسم a person who works on Wall Street in the financial district of NYC _ Generally, these people wear suits and make lots of mon ...
1: a pressed whole - milk cheese of a pale yellow color and nutty flavor and usually with small holes پنیر گریور Gruy�re cheese یک پنیر سوئیسی است، ک ...
to be on the upper surface of something, especially as a decoration مثال: . The dessert was topped off with whipped cream and pieces of fruit . The d ...
اسم: خوراک شناس، فردی که خبره خوراک است She is a gourmet cook صفت: خوشمزه، عالی، ناب، با کیفیت gourmet coffee a gourmet meal a gourmet restaurant a ...
شورش
واژه باب روز لغت محبوب مثال: these days, "disclosure" has become a buzzword - این روزها واژه ی �افشاگری�، خیلی باب شده است.
an adjective used to describe something that is very surprising, strange, or bizarre مثال: . They told me a doozy of a story about how they spent the ...
to be defeated very badly by someone else in a game or contest شکست خوردن ( له شدن ) مثال: We were whipped by their team for the third year in a row
to go berserk = قاطی کردن، از کوره در رفتن to go wild, to lose control مثال: . When I told him that we had lost all of our money, he went berserk
تابلو بازی درآوردن . You made a spectacle of yourself at the party دلقک بازی کردن، خود را مضحکه کردن . I wasn't going to make a spectacle of myself j ...
به لقمان حکمت آموختن، شخصی آزموده تر از خود را پند دادن It means you can’t tell your elders anything they don’t know already
اهل منزل Britain, slang ) one's wife, especially a domineering one ) what about her indoors = چه خبر از اهل منزل *** این از اون اصطلاح های جدیده که ...
in a way that shows liking or love با عشق و علاقه با احترام مثال: . She smiled affectionately at him . He spoke affectionately about his family
to have the controlling authority in a household رئیس خونه کیه مرد خونه کیه حرف، حرف کیه
پدر کو نشان ندارد از پسر کپی برابر اصله پدر و پسر لنگه همن! Look at Sam playing drums. He is definitely a chip off the old block
پدر و پسر لنگهی همن! کپی برابر اصله!
If a quality, ability, disease, etc. runs in the family, many members of the family have it ارثی بودن در خانواده مثال: . Intelligence seems to run in ...
کلاغ سفید استعاره از چیزی نادر و کمیاب و یا غیر معمول
یادگار خانوادگی
خودنمایی ( کردن ) ، فخر فروشی ( کردن )
more importantly مثال: . If you drive while drunk, you could lose your license, but even more to the point, you could kill someone
کند و کاو کردن، جستجو کردن مثال: !If you dig enough in your own family, you’re sure to come up with all the stuff you could want for a great novel
in British English ADJECTIVE US informal having a good understanding of academic and theoretical matters
اصلا، ابدا، به هیچ وجه ( اینطور نبود، نیست، . . . ) British, informal used to say that something expected or possible did not happen or is not true ...
in British English ADJECTIVE having been nearly forgotten a half - forgotten dream تقریبا فراموش شده
پی در پی، پیاپی، متوالی
پی در پی، پیاپی، متوالی
خیانت، فریبکاری دورویی، ریاکاری
خیانت، فریبکاری تزویر، ریاکاری
احمقانه، ابلهانه
وقفه، توقف
شواهد فیزیکی، شهود عینی مثال: ?Is there any physical evidence to suggest that a crime has been committed
دستگیرهی در، چفت در
1 - پیچیدگی مثال: the engine's sophistication requires that all repairs be done by an experienced mechanic 2 - مهارت مثال: He writes with increasing ...
بمب خوشه ای
said just before you do something brave or something that you have never done before مثال: !Well, I've never ridden a motorbike before, so here goes ...
سال کبیسه درج شده ( مندرج ) میان گذاشته، میان جای
شالاپ عامیانه: پخش شدن کف ( زمین، خیابان، . . . ) مثال: Then suddenly, splat, there's red stuff everywhere She flipped an omelette, only to have it ...
to go no further : to stop اصطلاح: سرجات وایسا ( فرمان توقف ) مثال: ?Hold it right there. Where do you think you're going *** همون جا که هستی وایسا. ...
to decide that ( something ) will happen at a later time : to postpone دست نگه داشتن، به تعویق انداختن مثال: She decided to hold off on her vacation ...
( used especially in radio and signaling to indicate that a message has been received and understood ( Webster شنیدم به گوشم ، مفهوم شد علوم نظامی : ...
افزایش سوخت و ساز بدن ( متابولیسم یا دگر گشت )
if something is too expensive, too dark etc for someone’s liking, they do not like it because it is too expensive, dark etc مثال ها: The music was fa ...
شلوغ و پر سر و صدا ( در مورد مکان ) The party was too rowdy for my liking—that's why I left early
used to describe a young person who is confident in a way that is unpleasant and sometimes rude از خود راضی
beginning to develop or show signs of future success in a particular area شکوفا، در حال رشد، پر نوید مثال : The high school jazz group included a num ...
استقبال، تقلیدنمایی، چندسرچشمگی یا پاستیش یک نوع اثر هنری که تقلید آگاهانه و ستایش گرانه از سبک دیگر هنرمندان می باشد.
هاگ تخم قارچ
to refuse to answer questions about what you did because you don’t want to tell anyone what you did wrong تو این یه مورد بیخیال من شو ( معنی عامیانه ...
در معرض اتهام قرار گرفتن
وقت گذراندن با یکدیگر، دور هم جمع شدن، دورهمی گرفتن to spend time relaxing or enjoying yourself with friends or family ؟ Do you want to come over aft ...
حقوق بازنشستگی دریافت کردن At the age of 65, she began drawing a pension from her company
یک شوخی کاملا استادانه حقه
زندگی دوباره یافتن *** این کلمه نشان دهندهی تناسخ ( یا همان زندگی دوباره روح در بدنی جدید ) است که در آیین بودایی مطرح میشود. بر اساس بودیسم پس از ...
از بین رفتن، مردن
( این کلمه بیشتر در مورد گذشتن از مرزهای اخلاقی، اعمال مجرمانه، . . . بکار میرود. ) عظمت ( فاجعه، جنایت، مصیبت، . . . ) عمق فاجعه، جنایت
حریص، شکمو، پرخور
بی اندازه، بی نظیر، بی مانند Saruman, from The Lord Of Rings, is an all - time favourite villian
برجک ( نگهبانی، ضدهوایی، . . . )
دانشجوی سال چهارم
مراسم خیریه
پیش نیاز sociology requirement = پیش نیاز جامعه شناسی
احتیاط Lack of restraint = عدم احتیاط
منحصر به فرد
مرض قند
the fact of being able to use two languages equally well توانایی تکلم به دو زبان دو زبانه بودن
at a very early age = در سنین خردسالی
جانور شناسی
Strap on a pair شجاع بودن، مثل یک مرد رفتار کردن
بی تفاوتی بی علاقگی، علاقه نداشتن
?what is sb/sth like :something you say to ask someone to describe someone or something ?You've met Jane's new girlfriend, haven't you? What's she ...
برای گذران زندگی، برای امرار معاش John paints houses for a living ؟What do you do for a living ( شغل شما چیست؟ )
فروکش کردن عصبانیت جوشیدن ( در مورد غذاهای مایع مثل سوپ، . . . )
1 - کارگاه آهنگری، کوره آهنگری ( اسم ) 2 - چکش کاری کردن، ساختن/طرح کردن، جعل کردن ( فعل گذرا ) 3 - پیش رفتن، پیش افتادن، ترقی کردن ( فعل ناگذر )
توهم زدن Sometimes he's chasing flying pigs = بعضی وقت ها توهم میزنه
جیب بر
fecal excrement = فضولات
نامتقارن asymmetrical tread = عاج نامتقارن ( در مورد تایر )
1 - سبکی از موسیقی جاز که شامل بی باپ، هارد باپ، پست باپ و . . . می شود. این نوع موسیقی از دهه 1940 به بعد شکل گرفت. 2 - زدن ( زدن ضربه با مشت یا اس ...
دسته جایزه بگیرها گروه جستجو گروه، دسته
جادار
بخت you will not be fortunate = همیشه بخت باهات یار نیست
متعفن vile pit = چاه متعفن
از بین بردن
شرافت
به تاراج بردن
سلطان
ترفند evil finds a way اهریمن ترفندهای زیادی داره
be wary مراقب باش
نا امید کردن
چاه سیاه نفرت
شکست دادن
سرنوشت ساز مثال: fateful day = روز سرنوشت ساز
نوکر
insubordinate fool کله پوک نافرمان
سنگر
خلافکار
خرمن کوب
کلاغ
توالت عمومی
کار خرابی کردن
پرنده شکاری ( این لغت در جملات به صورت کنایه بکار میرود. )
liberate from self - doubt اعتماد به نفس را بالا بردن
incite violence پاچه گیر کردن ( باعث خشونت فراوان شدن ) ( برای مثال نوشیدن مشروب زیاد باعث تحریک و ابراز خشونت شدید میشود )
وارد کردن تلفات inflict no casualties = تلفاتی نداشتن
مؤدب بودن behave yourself = مؤدب باش
New Year's resolutions آرزوهای سال نو
منبع موثق I have it on a very good authority
( یک معنی عامیانه ولی قشنگ ) واهمه people are not afraid anymore =مردم دیگه واهمه ای ندارند.
درماندگی suddenly, I feel incompetent یه لحظه، احساس درماندگی کردم.
کوتاه آمدن
اشراف زادهها
به موجب، بر اساس "Under the “polluter pays principle = به موجب اصل " آلوده کننده میپردازد" ( جبران خسارت زیست محیطی )
قانونی مشروع توجیه پذیر موجه
جدی سختگیر خشک
بی اندازه فوق العاده
دقیق حساس ظریف
عمدتا، بیشتر
سگ شکاری A pack of baying hounds یک دسته سگ شکاری
مزخرف، نکبت this life is bad این زندگی مزخرفه this life is all bad این زندگی همش نکبته
put their own lock مهر و موم کردن
مهر و موم کردن
توقیف کردن
سرسخت در اصطلاحات عامیانه He was a tough nut to crack but he did crack خیلی مقاومت کرد، ولی دوام نیاورد.
معنی عامیانه در تعریف شماره 4 قل چماقی ( informal ) money extorted, as from a business, to guarantee safety from violence or criminal prosecution
باجگیری
تو مکالمات عامیانه بیشتر به معنی "عشقی" بکار می رود. البته در انگلیسی بریتانیایی این مورد رو بیشتر میبینیم.
irregular paddies چریک های ایرلندی
زبون دراز the one with the mouth = اون زبون دراز
آشفته you look a little unsteady یک کم آشفته به نظر می آیی
با حال They seem nice به نظر باحال میان.
( شیوه ی ) خفه کردن They have a long and glorious relationship with the garotte این دسته ارتباط طولانی و روشنی با این شیوهی خفه کردن دارند.
( سیاست های ) جذب رای دهندهگان The party needs to broaden its appeal to voters
بار مسئولیت بار سنگین زندگی فشار زندگی
appropriate ministers وزرای مربوطه
سبیل کسی را چرب کردن رشوه دادن زیر میزی دادن
دلشوره حس شوم
به صلیب کشیدن
چوبه دار
معتبر
شهربانی
پلید un - sanctified charlatan شارلاتان پلید
نامه نگاری correspondence courses دوره های نامه نگاری
I had to take half the kid away in buckets خاک انداز مجبور شدم نصف یارو رو با خاک انداز از روی زمین جمع کنم.
آشنا بودن باعث یادآوری چیزی شدن Does the case ring any bell آیا این پرونده آشنا نیست؟ I hear no bells مطلقا آشنا نیست.
اجماع informed consensus = اجماع صاحب نظران
informed consensus اجماع صاحبنظران informed به تنهایی معنی آگاه می دهد.
scum tinker = آشغال پایین شهری
صلح مثال : against the treaty = علیه صلح
گندش بزنن
جور در اومدن gas and electric don't mix گاز و برق باهم جور درنمیان
محدوده
کاغذ رنگی
اعلام کردن the structure's not yet declared safe هنوز اعلام نکردند ساختمون امنه
موهبت دعای خیر طلب مغفرت
چشم پوشی کردن از دست دادن رها کردن
به طرز فریبنده ای به طرز عجیبی ( البته در بعضی جملات به این معنی بکار میرود )
tosses pennies at me به من چندر غاز میده
مناسب ترین معنی = "دغل باز"
fucking jaywalkers عابرای خرمگس
مامور مخفی
کوتاه آمدن I do not want to settle
گیج کننده
مزخرف He thinks marriage is fucking lame. فکر می کنه ازدواج مزخرف ترین کار ممکنه.
پشتکار diligent exercise پشتکار در ورزش
تحلیل کردن البته در مکالمه بصورت کنایه بکار می رود. برای مثال شخصی از حرف دیگری ناراحت می شود و آنرا نمی پسندد و در جواب خواهد گفت، این جمله ی تو نیا ...
بهترین و پرکاربردترین معنی برای این عبارت پروراندن است. برای مثال : work up the courage to talk to somebodyیعنی شجاعت کافی برای صحبت با شخصی را پیدا ...
crudity table بیشترین کاربرد را در زبان انگلیسی دارد. معنی = میز اردو ( غذا ) مثال : I hung out with crudites table all night معنی = کل شب اطراف می ...