excrement


معنی: نجاست، پس مانده، مدفوع، زوائد، فضله، سگاله، عن
معانی دیگر: گه، سرگین، براز، تپاله، پهن، غایط، پشگل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the waste products of digestion discharged from the body, esp. feces.
مشابه: movement, soil, waste

جمله های نمونه

1. dog excrement
گه سگ

2. pigs like to wallow in their own excrement
خوک ها دوست دارند که در کثافت خود غلت بزنند.

3. the floor of the jail was covered in human excrement
کف زندان از مدفوع انسان پوشیده شده بود.

4. In my bed is a faint smell of excrement.
[ترجمه بهروز مددی] رختخوابم یک کمی بوی نجاست می داد.
|
[ترجمه گوگل]در رختخوابم بوی ضعیفی از مدفوع می آید
[ترجمه ترگمان]در بس تر من بوی ضعیف مدفوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It smelled of damp mold and rat excrement.
[ترجمه گوگل]بوی کپک مرطوب و مدفوع موش می داد
[ترجمه ترگمان]بوی کپک و فضله موش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cage smelled of excrement.
[ترجمه بهروز مددی] تمام قفس بوی فضله می‎داد.
|
[ترجمه گوگل]قفس بوی مدفوع می داد
[ترجمه ترگمان]قفس بوی مدفوع می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No one likes streets covered in dog excrement, or being bowled over by a powerful dog pulling on its leash.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دوست ندارد خیابان ها پوشیده از مدفوع سگ باشد، یا سگ قدرتمندی که افسارش را می کشد، کاسه شود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس خیابان های پوشیده از مدفوع سگ را دوست ندارد و یا توسط یک سگ قدرتمند که افسار خود را می کشد، پرتاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The odor of excrement that is overpowering on certain tiers.
[ترجمه گوگل]بوی فضولات که بر طبقات خاصی غالب است
[ترجمه ترگمان]بوی مدفوع که در ردیف های ویژه ای غیرقابل تحمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the smell of excrement, used as fertilizer, permeated the air.
[ترجمه گوگل]و بوی فضولات که به عنوان کود استفاده می شد در هوا رسوخ کرد
[ترجمه ترگمان]و بوی مدفوع به عنوان کود در هوا استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He stopped to wipe away the excrement, which blinded his eyes and coated his lips.
[ترجمه گوگل]ایستاد تا مدفوع را پاک کند که چشمانش را کور کرده و لب هایش را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]او ایستاد تا مدفوع را پاک کند، که چشمانش را کور کرد و لب هایش را پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And one of their main components was human excrement, since few houses have toilets in the poorer zones.
[ترجمه گوگل]و یکی از اجزای اصلی آنها فضولات انسان بود، زیرا خانه های کمی در مناطق فقیرتر توالت دارند
[ترجمه ترگمان]و یکی از اجزای اصلی آن ها مدفوع انسانی بود، چرا که تعداد کمی از خانه ها در مناطق فقیرتر توالت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It also alleges that they were forced to put their heads into a bucket of urine and excrement.
[ترجمه گوگل]همچنین ادعا می کند که آنها مجبور شده اند سر خود را در یک سطل ادرار و مدفوع بگذارند
[ترجمه ترگمان]این گزارش همچنین نشان می دهد که آن ها مجبور شدند تا سر خود را در سطلی از ادرار و مدفوع قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was revolting to see these half-starved creatures snuffling around behind the houses or along the river-bank in search of excrement.
[ترجمه گوگل]دیدن این موجودات نیمه گرسنه که به دنبال فضولات در پشت خانه ها یا در کناره رودخانه خفه می شدند، بسیار طغیان کننده بود
[ترجمه ترگمان]از دیدن این موجودات گرسنه که در پشت خانه ها یا در امتداد رودخانه یا در طول ساحل رودخانه در جستجوی مدفوع بودند نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Small boys used them as goal-posts, while a trail of adults crouched behind them among baked piles of excrement.
[ترجمه گوگل]پسرهای کوچک از آنها به عنوان تیرک دروازه استفاده می کردند، در حالی که دنباله ای از بزرگسالان پشت سر آنها در میان انبوهی از مدفوع پخته شده خمیده بودند
[ترجمه ترگمان]پسران کوچک از آن ها به عنوان تیرک دروازه استفاده می کردند، در حالی که در میان انبوهی از مدفوع حیوانات که در پشت آن ها قوز کرده بودند، یک رد بالغ بر روی آن ها قوز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Robinson smiled as he lifted the plastic cover from the slop bucket to reveal a lump of excrement.
[ترجمه گوگل]رابینسون در حالی که پوشش پلاستیکی را از سطل شیبدار بلند کرد تا تکه ای از مدفوع را آشکار کند، لبخند زد
[ترجمه ترگمان]رابینسون در حالی که پوشش پلاستیکی را از سطل پساب برداشت تا یک تکه مدفوع را آشکار کند، لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نجاست (اسم)
abomination, excrement, ordure

پس مانده (اسم)
excrement, tailing, residue, scum, refuse, picking, residuum, remainder, dreg, leftover, leavings

مدفوع (اسم)
excrement, stool, excretion, faeces, feculence

زوائد (اسم)
excrement, frill

فضله (اسم)
excrement, residue, remainder

سگاله (اسم)
excrement

عن (اسم)
excrement, stool, shit

انگلیسی به انگلیسی

• waste discharged from the body, feces
excrement is the solid waste matter that is passed out of your body through your bowels; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : excrete
✅️ اسم ( noun ) : excretion / excreta / excrement
✅️ صفت ( adjective ) : excretory / excremental / excrementitious
✅️ قید ( adverb ) : _
fecal excrement = فضولات

بپرس