suspiciously

/səˈspɪʃ.ə.sli//səˈspɪʃ.ə.sli/

ازروی بدگمانی

جمله های نمونه

1. i peeped suspiciously under the bed
با سو ظن به زیر تخت نگاه کردم.

2. the detective eyed them suspiciously
کارآگاه با سوظن به آنها نگریست.

3. The tan-coloured dog looks suspiciously like an American pit bull terrier.
[ترجمه گوگل]سگ قهوهای مایل به زرد به طرز مشکوکی شبیه یک پیت بول تریر آمریکایی است
[ترجمه ترگمان]سگ قهوه ای رنگی مثل سگ شکاری آمریکایی با بدگمانی به او نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The customs officer inspected my passport suspiciously.
[ترجمه گوگل]مامور گمرک پاسپورت مرا به طرز مشکوکی بازرسی کرد
[ترجمه ترگمان]مامور گمرک passport را با بدگمانی بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Be on the alert for anyone acting suspiciously.
[ترجمه گوگل]برای هر کسی که مشکوک عمل می کند هوشیار باشید
[ترجمه ترگمان]مواظب کسی باش که با بدگمانی رفتار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The man behind the desk eyed us suspiciously.
[ترجمه گوگل]مرد پشت میز مشکوک به ما نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]مردی که پشت میز نشسته بود با بدگمانی به ما نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This sounded suspiciously like an attempt to get rid of me.
[ترجمه گوگل]این به طرز مشکوکی مانند تلاشی برای خلاص شدن از شر من به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این فکر با بدگمانی به نظر می رسید که می خواهد از شر من خلاص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The man looked at her suspiciously.
[ترجمه گوگل]مرد مشکوک به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]مرد با بدگمانی به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Meg looked at me suspiciously.
[ترجمه گوگل]مگ مشکوک به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]مگ با بدگمانی به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She eyed the fish on her plate suspiciously.
[ترجمه گوگل]با مشکوک به ماهی در بشقابش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با بدگمانی به ماهی چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He saw two youths acting suspiciously .
[ترجمه گوگل]او دو جوان را دید که مشکوک عمل می کردند
[ترجمه ترگمان]دو پسر را دید که با بدگمانی رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His eyes narrowed suspiciously.
[ترجمه گوگل]چشمانش به طرز مشکوکی ریز شد
[ترجمه ترگمان]چشمانش با بدگمانی تنگ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The aforementioned person was seen acting suspiciously.
[ترجمه گوگل]فرد مذکور در حال انجام مشکوک مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]آن شخص مزبور با بدگمانی رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their latest single sounds suspiciously like the last one.
[ترجمه گوگل]آخرین تک آهنگ آنها به طرز مشکوکی مانند آخرین به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آخرین single به طور مشکوکی با سو ظن به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He lives alone in a suspiciously tidy flat in Notting Hill Gate.
[ترجمه گوگل]او به تنهایی در یک آپارتمان به طرز مشکوکی مرتب در دروازه ناتینگ هیل زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]او تنها در خانه ای با سوظن زندگی می کند که در آن دروازه تپه Notting است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a suspicious manner; questionably, dubiously; with distrust, doubtfully

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suspect
✅️ اسم ( noun ) : suspicion / suspect
✅️ صفت ( adjective ) : suspicious / suspect / suspected
✅️ قید ( adverb ) : suspiciously
به شکل شبهه برانگیز، شبهه آمیز
in a way that shows you do not trust something or someone
بدبینانه
شک برانگیز
به طرز مشکوکی
مشکوکانه.

بپرس