inflatable

/ˌɪnˈfleɪtəbl̩//ɪnˈfleɪtəbl̩/

معنی: قابل تورم یا باد کردن
معانی دیگر: باد کردنی، پف کردنی، آماهیدنی، قابل باد کردن

جمله های نمونه

1. an inflatable boat
قایق بادکردنی

2. We gave the children an inflatable paddling pool for Christmas.
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] ما یک قایق پارویی بادکردنی به بچه ها در کریسمس هدیه دادیم.
|
[ترجمه گوگل]برای کریسمس به بچه ها استخر پارویی بادی دادیم
[ترجمه ترگمان]ما برای کریسمس بچه ها را برای کریسمس به بچه ها دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The children were playing on the inflatable castle.
[ترجمه گوگل]بچه ها روی قلعه بادی بازی می کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مشغول بازی در قصر بادکنکی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If not a Carley float, then certainly an inflatable rubber dinghy.
[ترجمه گوگل]اگر شناور کارلی نیست، مطمئناً یک قایق لاستیکی بادی
[ترجمه ترگمان]اگر کارلی بی تز در حال شناور بودن باشد، مطمئنا یک قایق بادی بادکنکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A mobile, inflatable planetarium costing £000 will now be used in the region by up to 000 pupils each year.
[ترجمه گوگل]یک افلاک نما متحرک و بادی به قیمت 000 پوند اکنون در منطقه توسط حداکثر 000 دانش آموز در هر سال استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک دستگاه mobile بادی، inflatable planetarium برای هر سال در این منطقه مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The drag of the loaded inflatable had slowed the catamaran so that they were making a bare five knots.
[ترجمه گوگل]کشش بادی بارگذاری شده، سرعت کاتاماران را کند کرده بود، به طوری که آنها پنج گره برهنه ایجاد می کردند
[ترجمه ترگمان]فشار آب loaded قایق را آهسته تر کرده بود تا آن ها را به پنج گره لخت تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Paul wonders where the inflatable life preserver is.
[ترجمه گوگل]پل تعجب می کند که محافظ نجات بادی کجاست؟
[ترجمه ترگمان]\"پال\" فکر می کند که نجات باد inflatable کجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Drifting nearby, however, was a sort of transparent inflatable dinghy, low in the water, resembling a cocoon.
[ترجمه گوگل]با این حال، در نزدیکی، نوعی قایق بادی شفاف بود که در عمق آب قرار داشت و شبیه پیله بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، نزدیک شدن به یک نوع قایق کوچک در داخل آب بود که شبیه به یک پیله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The inflatable structure should burn up within days.
[ترجمه گوگل]ساختار بادی باید در عرض چند روز بسوزد
[ترجمه ترگمان]ساختار بادکنکی باید در عرض چند روز سوزانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In trying to learn about inflatable technology, I came across the solar sail concept.
[ترجمه گوگل]در تلاش برای یادگیری در مورد فناوری بادی، با مفهوم بادبان خورشیدی مواجه شدم
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای یادگیری در مورد تکنولوژی بادکنکی، من با مفهوم بادبان خورشیدی برخورد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tender Inflatable dinghy, with pump and oars.
[ترجمه گوگل]قایق بادی مناقصه، با پمپ و پارو
[ترجمه ترگمان]قایق پارویی کوچک پارویی با پمپ و پارو بها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stealing an inflatable King Kong may have been a student caper.
[ترجمه گوگل]دزدیدن کینگ کنگ بادی ممکن است یک کار دانشجویی بوده باشد
[ترجمه ترگمان]دزدیدن یک شاه بادکنکی، ممکن است یک جست وخیز دانش آموزان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a 14-pound inflatable chamber that lowers the effective altitude inside by 000 to 000 feet.
[ترجمه گوگل]این یک محفظه بادی 14 پوندی است که ارتفاع موثر داخل را بین 000 تا 000 فوت کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]این یک محفظه بادی ۱۴ پوندی است که ارتفاع موثر را تا ۰۰۰ فوت پایین می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. First one engine powered inflatable was heard to leave the shore in the direction of Guiding Lights.
[ترجمه گوگل]ابتدا صدای بادی موتوری شنیده شد که ساحل را به سمت چراغ های راهنما ترک کرد
[ترجمه ترگمان]اول از آن، صدای باد کردن بادی به گوش می رسید تا ساحل را در جهت چراغ های چشمک زن ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I saw two inflatable dinghies aboard.
[ترجمه گوگل]دو قایق بادی روی کشتی دیدم
[ترجمه ترگمان] دوتا قایق بادکنکی که سوار کشتی شدن رو دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل تورم یا باد کردن (صفت)
inflatable

تخصصی

[نساجی] متورم شده - قابل تورم
[پلیمر] باد شدنی، باد کردنی

انگلیسی به انگلیسی

• able to be inflated; expandable; able to be increased or enlarged; able to become swollen
an inflatable object can be filled with air.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inflate
✅️ اسم ( noun ) : inflation / inflatable / inflationism / inflationist
✅️ صفت ( adjective ) : inflationary / inflatable / inflated
✅️ قید ( adverb ) : _
باد شدنی
باد کردنی
تورم پذیر
ورم کردنی
دارای پستی و بلندی
بادی، قابل باد شدن
inflatable pillows/mattresses
The children were playing on the inflatable castle
an inflatable boat

بپرس