pioneer

/ˌpaɪəˈnɪr//ˌpaɪəˈnɪə/

معنی: پیشقدم، پیشگام، سرباز مهندس، پیشرو، نو، پیشقدم شدن
معانی دیگر: پیشتاز، ره گشا، پیش کسوت، وابسته به مهاجران اولیه (به ویژه در امریکا)، پیشگام بودن یا شدن، پیش قدم بودن یا شدن، پیشتاز بودن یا شدن، ره گشایی کردن، پیش کوچی کردن، (قبل از دیگران) کوچ کردن، (در اصل) سرباز عضو گروه مهندسی (مامور ساختن یا منهدم کردن پل و غیره)، سرباز حفار، (p بزرگ) مهاجر اولیه، پیش کوچگر، (گیاه یا جانور) پیشگام (که در جای تازه ای مستقر می شود)

جمله های نمونه

1. a pioneer village
دهکده ی مهاجران

2. during pioneer days
در ایام مهاجران اولیه

3. dehkhoda was a pioneer in the art of lexicography
دهخدا در هنر فرهنگ نویسی پیش قدم بود.

4. one of the pioneer proponents of commercial aviation
یکی از هواداران پیشتاز هواپیمایی کشوری

5. In the fourth grade I assembled a picture collection of great American pioneers.
[ترجمه گوگل]در کلاس چهارم، مجموعه ای از تصاویر پیشگامان بزرگ آمریکایی را جمع آوری کردم
[ترجمه ترگمان]در کلاس چهارم، مجموعه تصویری از پیشگامان آمریکایی بزرگ را جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. John Whitney was a pioneer of computer animation.
[ترجمه بهروز مددی] جان ویتنی بنیانگذار پویانمایی بوسیله‎ی رایانه بود.
|
[ترجمه پارسا خسروی] جان ویتنی پیشگام انیمیشن کامپیوتری بود.
|
[ترجمه گوگل]جان ویتنی از پیشگامان انیمیشن کامپیوتری بود
[ترجمه ترگمان]جان وی تنی یکی از پیشگامان کامپیوتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The scientists of the country pioneer in cleaning up harbour water.
[ترجمه گوگل]دانشمندان کشور در پاکسازی آب بندر پیشگام هستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان کشور در پاک سازی آب های لنگرگاه پیشگام هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hardy mosses sometimes pioneer on uncolonized rock surfaces.
[ترجمه گوگل]خزه های مقاوم گاهی اوقات بر روی سطوح سنگی غیر مستعمره پیشگام می شوند
[ترجمه ترگمان]هاردی ها گاهی در سطوح سنگی uncolonized پیشرو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was a pioneer in the field of biotechnology.
[ترجمه گوگل]او در زمینه بیوتکنولوژی پیشرو بود
[ترجمه ترگمان]او یک پیشگام در زمینه بیوتکنولوژی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A heavy stockade around the cabin protected the pioneer from attack.
[ترجمه گوگل]یک انبار سنگین در اطراف کابین، پیشگام را از حمله محافظت می کرد
[ترجمه ترگمان]یک پناه گاه سنگین اطراف کلبه، از پیشگامان حمله، محافظت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was a suffragette and a birth control pioneer.
[ترجمه گوگل]او یک حق رأی و یک پیشگام در پیشگیری از بارداری بود
[ترجمه ترگمان]او یک suffragette و یک پیشگام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Duesberg is a pioneer inthe discovery of retroviruses and is still a world authority on the subject.
[ترجمه گوگل]آقای دوزبرگ پیشگام در کشف رتروویروس‌ها است و هنوز هم در این زمینه یک مرجع جهانی است
[ترجمه ترگمان]آقای Duesberg یک پیشگام در زمینه اکتشاف of است و هنوز هم یک مقام جهانی در این زمینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These pioneer clinics, which numbered only sixteen even by 1930, had treated only 2000 women by that time.
[ترجمه گوگل]این کلینیک‌های پیشگام که حتی تا سال 1930 تعدادشان فقط شانزده بود، تا آن زمان تنها 2000 زن را درمان کرده بودند
[ترجمه ترگمان]این کلینیک های پیشرو که تنها ۱۶ سال سن داشتند، تنها در سال ۱۹۳۰ تنها ۲۰۰۰ زن را درمان کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Robey was a pioneer who gave black talent a shot, a black surviving in a racist industry.
[ترجمه گوگل]رابی پیشگامی بود که به استعدادهای سیاه پوست کمک کرد، سیاه پوستی که در صنعت نژادپرستانه زنده مانده بود
[ترجمه ترگمان]Robey یک پیشگام بود که به استعداد سیاه یک ضربه داد، یک سیاه پوست که در یک صنعت نژادپرستانه بازمانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Finally, he shows off the pioneer wagon, a huge lumbering cart drawn by oxen.
[ترجمه گوگل]در نهایت، او واگن پیشگام را به نمایش می‌گذارد، گاری بزرگ چوب‌بری که توسط گاوها کشیده می‌شود
[ترجمه ترگمان]در آخر، او گاری pioneer، یک گاری بزرگ سنگین را که به وسیله گاوها کشیده می شود، نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It has exploited the internet to pioneer a model of global activism.
[ترجمه گوگل]از اینترنت برای پیشروی مدلی از کنشگری جهانی بهره برداری کرده است
[ترجمه ترگمان]این کشور از اینترنت برای پیشگام کردن یک مدل از فعالیت های جهانی استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The Pioneer and Voyager probes of the 1970s hinted that Jupiter probably had no solid surface at all.
[ترجمه گوگل]کاوشگرهای پایونیر و وویجر در دهه 1970 اشاره کردند که مشتری احتمالاً اصلاً سطح جامدی ندارد
[ترجمه ترگمان]فضاپیماهای پایونیر و ویجر ۱ از دهه ۱۹۷۰ اشاره کردند که مشتری احتمالا هیچ سطح جامدی نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Pioneer and Sony also expect to ship players in the second half of the year.
[ترجمه گوگل]پایونیر و سونی همچنین انتظار دارند در نیمه دوم سال، بازیکنان را روانه بازار کنند
[ترجمه ترگمان]پایونیر و سونی همچنین انتظار دارند که در نیمه دوم سال بازیکنان را هدایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. a pioneer of pragmatism.
[ترجمه گوگل]پیشگام پراگماتیسم
[ترجمه ترگمان]نمونه ای از pragmatism
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشقدم (اسم)
leader, pioneer, protagonist, van, pacemaker

پیشگام (اسم)
pioneer, van

سرباز مهندس (اسم)
pioneer

پیشرو (اسم)
chief, progenitor, forerunner, antecessor, pioneer, precursor, pathfinder, herald, harbinger, fugleman, postilion, van, front man, futurist, outrider, postillion

نو (صفت)
pioneer, up-to-date, brand-new, new, modern, novel, spick-and-span

پیشقدم شدن (فعل)
pioneer

انگلیسی به انگلیسی

• japanese company founded in 1938 headquartered in tokyo (japan), world leading manufacturer of consumer electronics (especially car compact disc and stereos) and digital entertainment products; hominine robot developed in china
pathfinder, forerunner; one who paves the way; member of a military engineering corps
pave the way, create a path; guide, lead the way; initiate, originate
a pioneer in a particular activity is one of the first people to be involved in it and develop it.
someone who pioneers a new activity, invention, or process is one of the first people to do it or use it.
a pioneer is also one of the first people to live or farm in a particular place.
see also pioneering.

پیشنهاد کاربران

سردسته
پیشگام
pioneer ( n, v ) ( paɪəˈnɪər ) =a person who is the first to study and develop a particular area of knowledge, =one of the first people to go to a particular area, pioneering ( adj )
pioneer
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pioneer
✅️ اسم ( noun ) : pioneer
✅️ صفت ( adjective ) : pioneering
✅️ قید ( adverb ) : _
پیشگام
پرچمدار
پیشتاز
pioneer ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: پیش‏گام 1
تعریف: گونه‏ای که برای اولین بار در رویشگاهی خاص می روید و شرایط را برای رویش گونه‏های بعدی فراهم می کند
پیشگام
پیشتاز
ترازو
پیش قدم
بنیانگذار، پرچم دار
a person who is one of the first people to do something
مثال:
one of the pioneers of modern science
a pioneer heart surgeon
به نقل از هزاره:
1 - پیشاهنگ، پیشرو، پیشتاز، پیشگام، پیشقدم
2 - کاشف، کاوشگر، مبتکر
3 - جمعیِ یکانِ مهندسی
4 - پیشاهنگ بودن، پیشرو بودن، پیشتاز بودن، پیشگام بودن، پیشقدم بودن
5 - [راه و غیره] باز کردن، بنیان نهادن، پی نهادن
...
[مشاهده متن کامل]

6 - پیشتاز بودن در، پیشگام بودن در، پیشقدم بودن در، باب کردن، آغاز کردن، شروع کردن

پیشبرد
پرچمدار
بنیان نهادن، [برای نخستین بار] پیش کشیدن، باب کردن، آغاز کردن
پیشتاز
پیش قدم شدن کسی که جدیتر اقدام کرد
پیشاهنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس