hoax
/hoʊks//həʊks/
معنی: شوخی فریب امیز، گول زدن، دست انداختن
معانی دیگر: گول زنی، حقه، کلک، غلط اندازی، شوخی عملی (مثلا گزارش دروغی به اداره ی آتش نشانی دادن)، حقه زدن، کلک سوار کردن
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an act of deception, esp. a humorous or mischievous trick.
• مترادف: chicanery, flimflam, humbug, prank, spoof, trick
• مشابه: hocus-pocus, joke, practical joke, ruse, stunt
• مترادف: chicanery, flimflam, humbug, prank, spoof, trick
• مشابه: hocus-pocus, joke, practical joke, ruse, stunt
• (2) تعریف: something false or inauthentic presented as true or authentic, with intent to deceive or defraud.
• مترادف: fake, phony, ripoff
• مشابه: bait-and-switch, counterfeit, fabrication, pretense, sham, swindle
• مترادف: fake, phony, ripoff
• مشابه: bait-and-switch, counterfeit, fabrication, pretense, sham, swindle
- The so-called "ancient" poem was a hoax that the public believed completely.
[ترجمه گوگل] شعر به اصطلاح «قدیمی» حقهای بود که عموم مردم آن را کاملاً باور کردند
[ترجمه ترگمان] این شعر \"باستانی\" یک شوخی بود که مردم به طور کامل باور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شعر \"باستانی\" یک شوخی بود که مردم به طور کامل باور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hoaxes, hoaxing, hoaxed
مشتقات: hoaxer (n.)
حالات: hoaxes, hoaxing, hoaxed
مشتقات: hoaxer (n.)
• : تعریف: to deceive or defraud with a hoax.
• مترادف: bamboozle, cozen, deceive, dupe, flimflam, fool, hoodwink, humbug, trick
• مشابه: con, defraud, delude, fake, mislead, rip off, rogue, rook, swindle
• مترادف: bamboozle, cozen, deceive, dupe, flimflam, fool, hoodwink, humbug, trick
• مشابه: con, defraud, delude, fake, mislead, rip off, rogue, rook, swindle
جمله های نمونه
1. his hoax was soon discovered
حقه ی او زود کشف شد.
2. It turned out to be an elaborate hoax.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که این یک فریب پیچیده است
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که شوخی استادانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که شوخی استادانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Traffic was disrupted by a hoax bomb.
[ترجمه مرتضی] رفت و آمد بخاطر شایعه بمبگذاری مختل شده بود.|
[ترجمه گوگل]تردد خودروها بر اثر انفجار بمب جعلی مختل شده است[ترجمه ترگمان]ترافیک توسط یک بمب کارگذاشته شده قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The bomb threat turned out to be a hoax.
[ترجمه پریسا] تهدید بمب یک شوخی از آب در آمد|
[ترجمه گوگل]معلوم شد که تهدید به بمب گذاری یک فریب است[ترجمه ترگمان]این تهدید باعث شد که این بمب یک شوخی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The emergency call turned out to be a hoax.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که تماس اضطراری یک فریب است
[ترجمه ترگمان] تماس اضطراری معلوم شد که یه شوخی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تماس اضطراری معلوم شد که یه شوخی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The organizers staged a hoax on some of the competitors.
[ترجمه گوگل]برگزارکنندگان یک فریبکاری در مورد برخی از رقبا انجام دادند
[ترجمه ترگمان]برگزارکنندگان در مورد برخی از رقبا دست به شوخی زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برگزارکنندگان در مورد برخی از رقبا دست به شوخی زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Don't hoax the new boy who's my nephew.
[ترجمه پایدار] سر به سر خواهر زاده ( یا برادر زاده ) من نزارین|
[ترجمه گوگل]پسر جدید که برادرزاده من است را فریب نده[ترجمه ترگمان]شوخی نکن پسر جدید من که برادرزاده منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They asked for the maximum penalty for hoax calls to be increased to one year.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار افزایش حداکثر مجازات برای تماس های دروغین به یک سال شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها درخواست کردند که حداکثر مجازات برای تماس های صورت گرفته تا یک سال افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها درخواست کردند که حداکثر مجازات برای تماس های صورت گرفته تا یک سال افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He denied making the hoax call but was convicted after a short trial.
[ترجمه گوگل]او تماس دروغین را رد کرد اما پس از یک محاکمه کوتاه محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او این تماس را تکذیب کرد اما بعد از یک محاکمه کوتاه محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او این تماس را تکذیب کرد اما بعد از یک محاکمه کوتاه محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Detectives are investigating a hoax call which led to the evacuation of an office block.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان در حال بررسی یک تماس دروغین هستند که منجر به تخلیه یک بلوک اداری شد
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان در حال تحقیق در مورد یک تلفن شوخی هستند که منجر به تخلیه یک بلوک دفتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان در حال تحقیق در مورد یک تلفن شوخی هستند که منجر به تخلیه یک بلوک دفتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He described the deception as a cruel hoax.
[ترجمه گوگل]او این فریب را یک فریب بی رحمانه توصیف کرد
[ترجمه ترگمان] اون تقلب رو به عنوان یه حقه بی رحمانه توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون تقلب رو به عنوان یه حقه بی رحمانه توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The number of hoax calls in the county has risen by twenty three percent over the past five years.
[ترجمه گوگل]تعداد تماس های دروغین در این شهرستان طی پنج سال گذشته بیست و سه درصد افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]طی پنج سال گذشته تعداد of در این استان در حدود بیست و سه درصد افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]طی پنج سال گذشته تعداد of در این استان در حدود بیست و سه درصد افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It was then I started making hoax calls.
[ترجمه گوگل]در آن زمان بود که شروع به برقراری تماس های دروغین کردم
[ترجمه ترگمان]پس از آن من شروع به ایجاد تماس های شوخی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از آن من شروع به ایجاد تماس های شوخی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The perpetrators of the hoax managed to dupe respectable journalists into printing their story.
[ترجمه گوگل]عاملان این فریب توانستند خبرنگاران محترم را فریب دهند تا داستان خود را چاپ کنند
[ترجمه ترگمان]عاملان این شوخی توانستند روزنامه نگاران محترم را فریب دهند تا داستان خود را چاپ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عاملان این شوخی توانستند روزنامه نگاران محترم را فریب دهند تا داستان خود را چاپ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شوخی فریب امیز (اسم)
hoax, hob, humbug
گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle
دست انداختن (فعل)
flout, game, fool, ridicule, put on, kid, banter, spoof, hoax, gibe, befool, mock, bullyrag, lark, laverock
تخصصی
[کامپیوتر] گول زنی، شوخی مسخره آمیز قطعه ای از اطلاعات غلط که به عنوان شوخی عمدی به جریان می افتد. این خالت در اینترنت رایج است . ( مقایسه کنید با meme virus ) . این نوع شوخیهای مسخره آمیز در پیامهای پست الکترونیکی، با این پیام ظاهر می شوند . که ( این برنامه را به تمام دوستانت پست کن ) یعنی، شوخی کننده از شما نمی هواهد که پیام را در یک حوزه ی عمومی پخش نکند . زیرا ممکن است افراد آگاه آنها را شناسایی کنند . هر فایلی که به نامه ی الکترونیکی شما چسبیده است شاید حاوی یک ویروس یا برنامه ی مخرب باشد . تا وقتی از منبع آنها مطمئن نشده اید . آنها را باز نکنید .
به انگلیسی
• mischievous deception, act intended to deceive or trick
trick, deceive, dupe
a hoax is a trick in which someone tells people something that is not true.
trick, deceive, dupe
a hoax is a trick in which someone tells people something that is not true.
پیشنهاد کاربران
مخفی ، راز
اطلاعات دروغین راجع به خطر چیزی
مثل a bomb hoax
مثل a bomb hoax
قهر
گول زنی
معادل trick, حقه
یک شوخی کاملا استادانه
حقه
حقه
Sth like rumor in order to scare others or
A false warning about sth
A false warning about sth
A false warning about sth dangerous
hoax ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کلک 1
تعریف: عملیاتی معمولاً نرمافزاری یا الکترونیکی به صورت پیغام برای فریب کاربر تا امری نادرست را باور کند و دست به انجام کارهایی بزند که مطلوب فرستندۀ پیغام است
واژه مصوب: کلک 1
تعریف: عملیاتی معمولاً نرمافزاری یا الکترونیکی به صورت پیغام برای فریب کاربر تا امری نادرست را باور کند و دست به انجام کارهایی بزند که مطلوب فرستندۀ پیغام است
فریب ، سرکاری
دروغی، سرکاری