duplicity

/duːˈplɪsəti//djuːˈplɪsɪti/

معنی: تزویر، دورویی، دولایی، ریا، دورنگی
معانی دیگر: فریب، نارو، دغل بازی

جمله های نمونه

1. the duplicity of a friend who also helps the enemy
دورویی دوستی که به دشمن نیز کمک می کند

2. The duplicity of the double - dealers reignited the hatred of the people.
[ترجمه گوگل]دوگانگی دلالان نفرت مردم را دوباره برانگیخت
[ترجمه ترگمان] دورویی the که نسبت به مردم ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were accused of duplicity in their dealings with both sides.
[ترجمه گوگل]آنها متهم به دوگانگی در برخورد با هر دو طرف شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دورویی در معاملات خود با هر دو طرف متهم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Malcolm believed he was guilty of duplicity in his private dealings.
[ترجمه گوگل]مالکوم بر این باور بود که در معاملات خصوصی خود به دلیل دوگانگی مقصر است
[ترجمه ترگمان]مالکوم معتقد بود که اون در معاملات خصوصی اون گناهکاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Paredes saw that neither diplomacy nor duplicity were of any avail and prepared to defend the city against attack.
[ترجمه گوگل]پاردس دید که نه دیپلماسی و نه دوگانگی فایده ای ندارد و آماده دفاع از شهر در برابر حمله شد
[ترجمه ترگمان]Paredes شاهد بود که نه دیپلماسی و نه دورویی، هیچ سودی نداشتند و برای دفاع از شهر در برابر حمله آماده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Increasingly, Mr Kabila's duplicity and intransigence were seen by all as the chief obstacle to any such agreement.
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ای، دوگانگی و سازش ناپذیری آقای کابیلا از سوی همه به عنوان مانع اصلی برای چنین توافقی تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، دوگانگی و ناسازگاری آقای کابیلا به عنوان مانع اصلی برای هر گونه توافقی تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nor will I tolerate any lying or duplicity.
[ترجمه گوگل]من هیچ دروغ یا دوگانگی را تحمل نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من هیچ دروغ یا دورویی را تحمل نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The easiest explanation of crater duplicity is that the impacting body was an asteroid with a close satellite.
[ترجمه گوگل]ساده ترین توضیح در مورد دوگانگی دهانه این است که جسم برخورد کننده یک سیارک با یک ماهواره نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]ساده ترین توضیح گودال crater این است که بدن تاثیر گذار، یک خرده سیاره با ماهواره نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Creatures have no duplicity, like man.
[ترجمه گوگل]موجودات مانند انسان دوگانگی ندارند
[ترجمه ترگمان]موجودات موجودات duplicity مثل مردها ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I saw it most in our native duplicity.
[ترجمه گوگل]من آن را بیشتر در دوگانگی بومی خود دیدم
[ترجمه ترگمان]من آن را از duplicity بومی خودمان دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My life developed into a duplicity.
[ترجمه گوگل]زندگی من به یک دوگانگی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]زندگی من به نوعی دوگانگی تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His duplicity caused us to distrust him.
[ترجمه گوگل]دوگانگی او باعث شد که به او بی اعتماد شویم
[ترجمه ترگمان]دورویی اون باعث شد که ما بهش اعتماد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But she could not keep up the duplicity.
[ترجمه گوگل]اما او نتوانست این دوگانگی را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]اما تاب تحمل the را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mercy, how he turned at the man's shameless duplicity.
[ترجمه گوگل]رحمت، چگونه به دوگانگی بی شرمانه مرد روی آورد
[ترجمه ترگمان]مرسی، چطور به the بی شرمانه مرد نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تزویر (اسم)
artifice, wile, deception, falsification, duplicity

دورویی (اسم)
hypocrisy, duplicity, imposture, hanky-panky, dissimulation, guile, double-dealing

دولایی (اسم)
duplicity, gemination

ریا (اسم)
duplicity

دورنگی (اسم)
duplicity

تخصصی

[حقوق] گنجاندن یا ادغام دو یا چند ادعا در یک سند، تزویر

انگلیسی به انگلیسی

• deception; being two-faced
duplicity is speech or action that aims to make people believe something which is not true.

پیشنهاد کاربران

فریب. نیرنگ. خدعه. تزویر
مثال:
The duplicity of a friend who also helps the enemy.
نیرنگ و فریب دوستی که به دشمن هم کمک می کند.
تزویر و دو رنگی بهترین معادل ها هستن
چون duplicity یک کلمه ی رسمی هست
خیانت، فریبکاری
دورویی، ریاکاری

بپرس