vanquish

/ˈvæŋkwɪʃ//ˈvæŋkwɪʃ/

معنی: درهم شکستن، شکست دادن، غالب امدن، پیروز شدن بر، مغلوب ساختن
معانی دیگر: منهزم کردن، در هم کوبیدن، مضمحل کردن، مغلوب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vanquishes, vanquishing, vanquished
مشتقات: vanquishable (adj.), vanquished (n.), vanquisher (n.), vanquishment (n.)
• : تعریف: to subdue or defeat by or as if by greater force; conquer; overcome.
مترادف: conquer, master, overcome, overpower, subjugate
مشابه: beat, best, crush, defeat, drub, lick, overwhelm, rout, subdue, whip, win

- With their advanced weapons, they easily vanquished their enemies.
[ترجمه گوگل] آنها با سلاح های پیشرفته خود به راحتی بر دشمنان خود پیروز شدند
[ترجمه ترگمان] با سلاح های پیشرفته خود به آسانی دشمنان خود را مغلوب می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It is no honour for an eagle to vanquish a dove.
[ترجمه علی جادری] هیچ افتخاری برای یک عقاب نیست که کبوتری را شکست دهد .
|
[ترجمه مجید حاجتمند] برای عقاب شکست کبوتر افتخاری بهمراه ندارد
|
[ترجمه گوگل]شکست دادن کبوتر برای عقاب افتخاری نیست
[ترجمه ترگمان]برای یک عقاب افتخاری وجود ندارد که یک فاخته را شکست دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He tried to vanquish his fears.
[ترجمه علی جادری] او تلاش کرد تا بر ترسش غلبه کند .
|
[ترجمه گوگل]سعی کرد بر ترس هایش غلبه کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد ترسش را مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You must vanquish your fears.
[ترجمه گوگل]شما باید بر ترس های خود غلبه کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید fears را مغلوب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She wouldn't be as easy to vanquish as she had been outside the Feelgood Saloon.
[ترجمه گوگل]شکست دادن او به راحتی خارج از سالن Feelgood نیست
[ترجمه ترگمان]او به اندازه خارج شدن از رستوران Feelgood به آسانی قادر به مغلوب شدن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Vanquish doesn't reach showrooms until June, yet there's already a three-year waiting list.
[ترجمه گوگل]Vanquish تا ژوئن به نمایشگاه ها نمی رسد، اما در حال حاضر یک لیست انتظار سه ساله وجود دارد
[ترجمه ترگمان]The تا ژوئن به showrooms نمی رسد، با این حال یک لیست انتظار سه ساله وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Man must vanquish himself, do himself violence, to perform the slightest action untainted by evil.
[ترجمه گوگل]انسان باید خود را مغلوب کند، به خشونت بپردازد تا کوچکترین عملی را انجام دهد که به شرارت آلوده نشده باشد
[ترجمه ترگمان]انسان باید خودش را مغلوب کند، با خشونت رفتار کند و کوچک ترین اقدامی را با شیطان نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When He would vanquish proud Pharaoh, He used no armies, but only Moses and Aaron.
[ترجمه گوگل]هنگامی که فرعون مغرور را شکست داد، از سپاهی استفاده نکرد، جز موسی و هارون
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او فرعون مغرور را شکست داد، از ارتش های دیگر استفاده نکرد، بلکه موسی و آرون را به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It alone has the gods'foretold power to vanquish any enemy.
[ترجمه گوگل]این به تنهایی دارای قدرت پیش بینی شده خدایان برای غلبه بر هر دشمنی است
[ترجمه ترگمان]این تنها چیزی است که خدایان پیش بینی کرده بودند که دشمن را مغلوب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So, soon it may become possible to vanquish Alzheimer's with a vaccine that targets these miscreants.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به زودی ممکن است بتوان آلزایمر را با واکسنی که این افراد شرور را هدف قرار می دهد، شکست داد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ممکن است با یک واکسن که این اشرار را هدف قرار می دهد، بر آلزایمر غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gao Taigong asks Wang Tianshi a Sorcerer to vanquish this demon.
[ترجمه گوگل]گائو تایگونگ از وانگ تیانشی یک جادوگر می خواهد که این شیطان را شکست دهد
[ترجمه ترگمان]Gao Gao می پرسه که جادو رو جادو کنه تا این شیطون رو شکست بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If we vanquish credit as the villain behind our downturn, the victory may be Pyrrhic.
[ترجمه گوگل]اگر ما اعتبار را به عنوان شرور پشت سر رکودمان شکست دهیم، پیروزی ممکن است پیره باشد
[ترجمه ترگمان]اگر ما به عنوان جنایتکار در پس downturn پیروز بشیم، پیروزی ممکنه شرم آور باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Q : Aston Martin call it the Vanquish, we call it the Vanish.
[ترجمه گوگل]پرسش: استون مارتین آن را ونکوئیش می نامد، ما آن را نابود می کنیم
[ترجمه ترگمان]سوال: استون مارتین این را the می نامند، ما آن را the می نامیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Strike now Heroes! While he's weaken! Vanquish the Deceiver!
[ترجمه گوگل]اکنون قهرمانان را بزن! در حالی که او ضعیف شده است! فریبکار را شکست دهید!
[ترجمه ترگمان]! حمله الان قهرمانان در حالی که او ضعیف است! من deceiver رو Vanquish کردم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Man must vanquish himself must do himself violence in order to perform the slightest action untainted by evil.
[ترجمه گوگل]انسان باید خود را مغلوب کند، باید برای انجام کوچکترین عملی که به شرارت آلوده نشده باشد، خشونت انجام دهد
[ترجمه ترگمان]باید خودش را مغلوب کرده باشد تا بتواند کوچک ترین تغییری را با شیطان در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thanks to network games, you can vanquish an opponent that doesnt even live in this hemisphere.
[ترجمه گوگل]به لطف بازی های شبکه ای، می توانید حریفی را که حتی در این نیمکره زندگی نمی کند، شکست دهید
[ترجمه ترگمان]با تشکر از بازی های شبکه، شما می توانید به یک حریف پیروز شوید که حتی در این نیم کره هم زندگی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درهم شکستن (فعل)
overwhelm, smash, break down, force, crash, vanquish, scrunch

شکست دادن (فعل)
crush, smash, checkmate, floor, worst, drub, trounce, skunk, defeat, vanquish, outdo, smite

غالب امدن (فعل)
triumph, vanquish, conquer, overcome, have the upper hand, prevail

پیروز شدن بر (فعل)
crush, vanquish, gain victory over

مغلوب ساختن (فعل)
defeat, vanquish, overcome

انگلیسی به انگلیسی

• win; conquer, defeat
if you are vanquished, you are defeated completely in a battle or a competition; a literary word.

پیشنهاد کاربران

vanquish = Overcome
دقت شود که overcome بدون حرف اضافه استفاده می شود
مثال:
The only way to overcome ( - ) this problem is to go back to basics
شکست دادن
نابود کردن

بپرس